Bring up / grow up

Bring up / grow up

بچه ها " رشد می کنند grow up" یعنی سنشان بیشتر ، بزرگتر و بالغ تر می شوند

 

من در یک شهرستان کوچک جایی که همه همدیگر را می شناسند رشد کردم ( بزرگ شدم )

I grew up in a small town where everybody knew each other.

 

بچه های شما دوازده و چهارده ساله بودند ؟ حالا آنها دارند خیلی سریع رشد می کنند

Your kids are 12 and 14 already? Wow - they're growing up so fast!

 

ما معمولاً از کلمه " grow up " تنها تا زمانی که بچه ها در حدود هجده سالگی بالغ شوند به کار می بریم یعنی سنی که  ما می توانیم بگوییم آنها همگی بزرگ شده اند ( یعنی آنها مراحل بلوغ را طی کرده اند  )

گفتن این که یک فرد بالغ و بزرگ سال نیاز به رشد ( بیشتر در مفهوم بلوغ ) دارد به معنی این است که آنها عملاً مثل یک بچه یا  نوزاد ،  نابالغ هستند و شما می خواهید آنها بیشتر بالغ شوند .

 

والدین یا بزرگ سالان ؛ کودکان را  "  پرورش می دهند bring up " عبارت  یا اصطلاح " bring up " می تواند دلالت ضمنی  هم بر مواظبت و هم تعلیم داشته باشد . کلمه دیگر برای آن " raise " است

 

والدین من مرا مودب و متواضع بار آورده اند ( تربیت کرده اند )

My parents brought me up to be polite and respectful.

= My parents raised me to be polite and respectful.

 

والدین هنری  وقتی که او جوان بود مردند بنابراین پدر بزرگ  و مادربزرگش تربیت او را به عهده گرفتند

Henry's parents died when he was young, so his grandparents brought him up.

= Henry's parents died when he was young, so his grandparents raised him.

 

هر دو کلمه " Bring up " و " raise " غالباً با بیان و لحن مثبت به کار می روند

 

من مودب و متواضع تربیت شدم

I was brought up to be polite and respectful.

= I was raised to be polite and respectful.

 

والدین هنری  وقتی که او جوان بود مردند بنابراین من بوسیله  پدربزرگ و مادر بزرگم  تربیت شدم  

Henry's parents died when he was young, so he was brought up by his grandparents.

= Henry's parents died when he was young, so he was raised by his grandparents.

 

 

 

 

کارن خانلری: هوشمندسازی مدارس، با اصل عدالت آموزشی در تضاد است

کارن خانلری: هوشمندسازی مدارس، با اصل عدالت آموزشی در تضاد است

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/6699-خانلری-هوشمندسازی-مدارس،-با-اصل-عدالت-آموزشی-در-تضاد-است

.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی گفت: اگر امکانات آموزشی همچون مدارس هوشمند به همه مناطق و استان‌ها ارائه نشود، بحث عدالت آموزشی را مختل می کند؛ چراکه نوع مدرسه در کنکور، دانشگاه و آینده دانش‌آموزان به شدت تاثیرگذار است.

کارن خانلری در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی ایلنا با اشاره به برنامه‌هایی که در جهت هوشمندسازی مدارس در دستور کار قرار گرفته است، گفت: هوشمندسازی مدارس در اصل به مجموعه ابزار و وسایل کمک آموزشی اشاره دارد که به صورت هوشمند به کار گرفته می‌شوند. استفاده از بُردهای هوشمند به جای تخته سیاه، قرار دادن تجهیزات کامپیوتری در کارگاه‌ها و حتی تدریس از راه دور می‌تواند در زمره فعالیت‌هایی قرار گیرد که برنامه هوشمندسازی مدارس را محقق می‌سازد.

نماینده مردم ارامنه تهران و شمال ایران در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: مادامی که دستاوردهای علمی و فن‌آوری در خدمت عموم یک جامعه قرار نگیرد، مفید فایده نخواهد بود. در حوزه هوشمندسازی مدارس هم همین امر صادق است؛ یعنی اگر بتوانیم برای همه استان‌ها چنین امکانی را فراهم سازیم خوب است اما اگر قرار باشد تنها برای برخی شهرها و بعضی مدارس چنین حرکتی انجام دهیم، در پیشرفت کشور چندان اثرگذار نیست.

وی با اشاره به اهمیت بحث عدالت آموزشی تاکید کرد: در کشور مناطق محرومی وجود دارد که از امکانات آموزشی معمولی هم برخوردار نیستند. بنابراین بحث هوشمندسازی مدارس نمی تواند عدالت آموزشی را محقق سازد.

خانلری افزود: بحث مدارس هوشمند در کنکور، دانشگاه و سابقه تحصیلی دانش آموزان نیز تاثیر می‌گذارد؛ چراکه بچه‌ها در شرایط یکسان آموزش نمی‌بینند اما در آزمون واحد با شرایط یکسان شرکت می‌کنند. بنابراین مدارس هوشمند نه تنها در مرحله آموزش؛ بلکه در سال‌های پس از مدرسه نیز مخل عدالت آموزشی است.

 

 

 

در نقد و بررسی مستند «موسیو آرسن» مطرح شد: این شخصیت را کمتر می‌شناسید اما ...

در نقد و بررسی مستند «موسیو آرسن» مطرح شد: این شخصیت را کمتر می‌شناسید اما ...

 .

http://alikonline.ir/fa/news/culture-and-art/item/6690-در-نقد-و-بررسی-مستند-«موسیو-آرسن»-مطرح-شد-این-شخصیت-را-کمتر-می‌شناسید-اما

.

در نقد و بررسی مستند «موسیو آرسن» مطرح شد: «این فیلم به یک شخصیت کم‌تر شناخته شده پرداخته است؛ شخصیت قابل توجهی که خوش‌بختانه فقط به دلیل فعالیت‌های نیکوکارانه‌ای که انجام داده مورد تکریم قرار دارد، نه چیزی دیگر».

به گزارش ایسنا، طبق گزارش رسیده، بعدازظهر روز یکشنبه (بیست و هشت مرداد) فیلم مستند «موسیو آرسن» به کارگردانی عبدالستار کاکایی در سالن سینما حقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی نقد و بررسی این فیلم با حضور روبرت صافاریان به‌عنوان منتقد مهمان برگزار شد.

در ابتدای این جلسه عبدالستار کاکایی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم مرکز) درباره‌ی دلیل انتخاب این سوژه‌ برای فیلم تازه‌ی خود گفت: «معمولاً سعی می‌کنم شخصیت‌هایی را انتخاب کنم که گمنام باشند. به عنوان مثال در مستندهایی که درباره‌ی قهرمانان جنگ ساختم، به جای آن که از شخصیت‌های معروف و شناخته شده سراغ بگیرم، به سراغ افرادی حاشیه‌ای رفتم که کم‌تر کسی درباره‌ی آن‌ها چیزی می‌دانست».

کاکایی که در فیلم خود به زندگی یک هم‌وطن نیکوکار مسیحی به نام آرسن میناسیان پرداخت گفت: «از نویسنده‌ی کار خواسته بودم تا شخصیت‌های گمنام اما تاثیرگذار را به من معرفی کند و در میان سوژه‌هایی که او برایم پیدا کرد موسیو آرسنِ ارمنی‌تبار از همه برجسته‌تر بود».

وی هم‌چنین با اشاره به این که در بخش عمده‌ای از فیلم‌های خود به سراغ شخصیت‌های حقیقی رفته گفت: «شاید یکی از دلایل جذب من به چنین سوژه‌ای این بود که ارامنه در کشور ما از سابقه‌ی خیلی خوبی برخوردارند و اغلب آن‌ها مردمانی مهربان، سازگار و دوست‌داشتنی هستند. شاهد مثال هم خود شخصیت آرسن میناسیان است که وقتی در شهر رشت درباره‌ی او تحقیق کردم، متوجه شدم با گذشت بیش از چهار دهه از مرگ این هموطن هنوز افراد بسیاری با احترام از او یاد می‌کنند».

بخش بعدی جلسه به صحبت‌های منتقد مهمان اختصاص داشت. در این بخش روبرت صافاریان گفت: «واقعیت این است که اسم آرسن میناسیان را شنیده بودم اما تا پیش از تماشای این فیلم شناخت چندانی از او نداشتم».

وی سپس با اشاره به تشییع جنازه‌ی بزرگ و باشکوه این نیکوکار اهل رشت که به گفته‌ی این منتقد، مهم‌ترین نکته‌ای است که در مورد او به یاد آورده می‌شود گفت: «فیلم «موسیو آرسن» به یک شخصیت کم‌تر شناخته شده پرداخته است؛ شخصیت قابل توجهی که خوش‌بختانه فقط به دلیل فعالیت‌های نیکوکارانه‌ای که انجام داده مورد تکریم قرار دارد، نه چیزی دیگر».

صافاریان هم‌چنین با اشاره به پرسش‌هایی که به تعبیر او فیلم مورد بحث پاسخ واضحی برای آن‌ها ندارد گفت: «به عنوان مثال در فیلم به این پرسش که آرسن میناسیان چه تخصصی داشت و چه‌گونه توانسته بود داروخانه تاسیس کند پاسخی داده نمی‌شود. به شرایط آن دوره هم پرداخته نمی‌شود و طبعاً نمی‌دانیم رابطه‌ی این شخصیت با نهادهای جامعه‌ی ارامنه چه‌گونه بوده است».

وی سپس با اشاره به لحن احساساتی فیلم گفت: «فیلم‌ساز با استفاده از این لحن تلاش می‌کند به مخاطب نشان بدهد با شخصیت مهمی روبه‌رو است و همین باعث شده تماشاگر فرصت نداشته باشد با کمی فاصله موضوع را دنبال کند».

صافاریان افزود: «مهم‌ترین امتیاز «موسیو آرسن» پرداختن به یک فرد نیکوکار است که کم‌تر کسی تا به حال درباره‌ی او می‌دانسته است. شخصیتی که به شکل عجیبی در سراسر رشت مورد تکریم قرار دارد؛ نه فقط در میان جامعه‌ی ارامنه‌ی این شهر».

عبدالستار کاکایی در پاسخ به این نکته گفت: «در مظلومیت آرسن میناسیان همین بس که با وجود نیکوکاری و خیرخواهی، برخی بر او خرده می‌گرفته‌اند که چرا بدون توجه به مرزبندی‌ها به آدم‌ها کمک می‌کرده! جالب این‌جاست که او نیز توجهی به این حرف‌ها نداشته و طبق شواهد، به صورت بی‌وقفه و شبانه‌روزی در کار خدمت‌رسانی به هم‌نوعان خود بوده است».

وی سپس در پاسخ به نکته‌ی مطرح شده‌ی دیگری درباره‌ی ابهام موجود در زمینه‌ی میزان تحصیلات و تخصص شخصیت اصلی فیلم خود گفت: در «موسیو آرسن» به صورت تلویحی اشاره می‌شود که او داروساز تجربی بوده و این توانایی را داشته که بر اساس نسخه‌های پزشکان داروهای ترکیبی بسازد و در اختیار بیماران قرار دهد. به همین دلیل مردم رشت به او دکتر می‌گفته‌اند».

کاکایی گفت: «در نسخه‌ی اولیه‌ی فیلم بسیاری از صحنه‌ها بازسازی شده و برخی ابهام‌ها برطرف شده بود. به عنوان مثال آرسن میناسیان در سن نوجوانی دیده می‌شد که با استفاده از داروهای گیاهی به مداوای بیماران می‌پرداخت؛ اما نمایش لحظه‌های بازسازی شده با نظر اعضای شورای مرکز در زمینه‌ی تولید فیلم‌های مستند همخوانی نداشت و به همین دلیل تصمیم به حذف بعضی از آن‌ها و کوتاه کردن برخی دیگر گرفتیم».

کاکایی سپس گفت: «برای ساخت این فیلم سعی کردم تا حد ممکن از لحن احساساتی دوری کنم. به همین خاطر بخش عمده‌ای از قصه‌های فرعی را حذف کردم تا تماشاگر صرفاً به دلیل تحریک احساسات با فیلم همراه نشود».

وی در ادامه‌ی جلسه و در پاسخ به نکته‌ی مطرح شده از سوی منتقد جلسه درباره‌ی نحوه‌ی خاص اجرای گفتار متن فیلم گفت: «در مورد صدا و لحن گوینده‌ی فیلم دفاعی ندارم. حق با شماست.  گفتار متن این فیلم یک‌بار دیگر توسط شخص دیگری اجرا شده بود اما من ترجیح دادم آن را تکرار کنم؛ در حالی که این تکرار اشتباه بود».

بخش بعدی جلسه به صحبت‌های منتقد مهمان اختصاص داشت. در این بخش روبرت صافاریان اشاره‌ی تلویحی فیلم به کاهش تدریجی تعداد ارامنه‌ را یکی از ویژگی‌های آن دانست و افزود: «این فیلم نشان می‌دهد برخلاف تصور، همه‌ی ارامنه‌ از مناطقی نظیر جلفا به ایران مهاجرت نکرده‌اند و کسانی نظیر جد پدری آرسن میناسیان بوده‌اند که از کشور روسیه قدم به خاک این کشور گذاشته‌اند».

وی سپس با اشاره به برخی خصایص موجود در بین ارامنه‌ی ساکن ایران گفت: «نکته این‌جاست که ارامنه هم مثل بسیاری دیگر از اقلیت‌های جامعه علاقه‌ی چندانی به تشریح خصایص و ویژگی‌های خود ندارند و در این‌باره بین خود به یک توافق نانوشته رسیده‌اند».

در بخش دیگری از این جلسه، عبدالستار کاکایی در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران درباره‌ی نحوه‌ی تحقیق برای ساخت فیلم خود گفت: «آرسن میناسیان خیّری بوده که تا این اواخر، رد پای او در هیچ کتاب یا گزارشی وجود نداشت. به همین دلیل به سراغ افرادی که بالاتر از شصت سال دارند رفتیم و سعی کردیم به اطلاعات شفاهی درباره‌ی او اکتفا کنیم. شاید اگر تحقیق و کتاب جامعی درباره‌ی این شخصیت وجود داشت، می‌توانست در یک دست شدن فیلم به آن کمک کند».

کاکایی گفت: «شاید بتوان ریشه‌ی تمام این نکته‌ها را در سکوت ریشه‌دار و تاریخی ارامنه جست‌وجو کرد. سکوتی که باعث شده آن‌ها حتی درباره‌ی فعالیت‌های خود و خدماتی که ارائه کرده‌اند نیز صحبت نکنند».

این مستندساز سپس در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان درباره‌ی واکنش مردم رشت نسبت به این فیلم گفت: «در نمایش افتتاحیه‌ی «موسیو آرسن» که چند روز پیش در این شهر برگزار شد، مردم و تماشاگران استقبال خوبی از آن به عمل آوردند».

وی افزود: «از آن‌جا که موانع مختلفی بر سر تولید «موسیو آرسن» قرار داشت می‌توان گفت نمایش این فیلم در شهری که مردم آن هنوز هم به این شخصیت احترام می‌گذارند مثل بغضی بود که سرانجام ترکید».

کاکایی در بخش پایانی این جلسه گفت: «از تمام انتقادهایی که در این جلسه مطرح شد بسیار آموختم و در فیلم بعدی‌ام حتماً آن‌ها را به کار خواهم بست».

وی سپس با اشاره به حضور تعدادی از افراد خانواده‌ی خود در جلسه‌ی نمایش این فیلم گفت: «در طول بیست و پنج سالی که از فعالیت من در عرصه‌ی سینمای مستند می‌گذرد این نخستین‌بار است که مادرم برای تماشای فیلمی از من به سالن نمایش آمده و این موضوع، خود به تنهایی برایم بسیار ارزشمند است».

 

 

 

پیام تبریک اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان، خلیفه ارامنه تهران به مناسبت عید سعید قربان  

پیام تبریک اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان، خلیفه ارامنه تهران به مناسبت عید سعید قربان 

.

http://alikonline.ir/fa/news/armenians-of-north-of-iran/item/6700-پیام-تبریک-اسقف-اعظم-سیبوه-سرکیسیان،-خلیفه-ارامنه-تهران-به-مناسبت-عید-سعید-قربان

.

اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان خلیفه ارامنه تهران از جانب خود، مجمع نمایندگان خلیفه گری، شورای خلیفه گری ارامنه تهران و جامعه ارامنه، پیام های تبریکی به مناسبت فرا رسیدن عید سعید قربان به محضر عالی قدر مقام معظم رهبری، حضرت آیت اله العظمی خامنه ای، ریاست جمهوری اسلامی، جناب آقای دکتر حسن روحانی، ریاست محترم مجلس شورای اسلامی، جناب آقای دکتر لاریجانی و ریاست محترم قوه قضاییه، جناب آقای صادق آملی لاریجانی و دیگر خادمین نظام مقدس جمهوری اسلامی ارسال فرمودند.

 

متن پیام اسقف اعظم به مقام معظم رهبری بدین شرح است:

محضر مبارک حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای

مقام معظم رهبری انقلاب اسلامی

بدینوسیله فرا رسیدن عید فرخنده و سعید قربان را از جانب خود، شورای خلیفه گری و قاطبۀ ارامنه به حضور آن مقام شریف تبریک عرض نموده، سلامتی و طول عمر حضرتعالی و نیز پیروزی و شادکامی ملت شریف ایران را از حضرت باریتعالی مسئلت می داریم.

 

 

دعاگو

اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان

خلیفه ارامنه تهـران

 

 

 

 

بیانیه محکومیت

بیانیه محکومیت

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/6696-بیانیه-محکومیت

.

خروج از توافقنامه بین المللی و بازگرداندن تحریم ها علیه ایران نمیتواند روحیه مقاوم و اراده مستحکم مردم ایران را متزلزل و تضعیف کند. چنین عملکردی نه تنها ابتدایی ترین حقوق انسانی را زیر پا می گذارد، بلکه انگیزه تعمیق و گسترش ملی گرایی افراطی می گردد.

حال، بر پایه اصول انسانی و مسیحی، از دولت ها و مسئولین صلح طلب و عدالت خواه درخواست می کنیم، نه تنها با ما همراه شده و اینچنین سیاست ها و اقدامات را محکوم نمایند، بلکه برپایه فضیلت ها و ارزش های انسانی و جهانی صلح، آرامش، احترام و همبستگی، مقامات و رئیس جمهور آمریکا را در جهت را ه حلی عادلانه به آگاهی و همکاری دعوت نمایند.

 

 اسقف سیپان کاشجیان

پیشوای مذهبی ارمنیان اصفهان و جنوب ایران

 

 

 

نقد فیلم جشن دلتنگی

 نقد فیلم جشن دلتنگی

گرد آوری از گارگین فتائی

.

کارگردان

پوریا آذربایجانی

تهیه‌کننده

سید علی قائم‌مقامی

نویسنده

پوریا آذربایجانی

مونا سرتوه

بازیگران

محسن کیایی

بهنام تشکر

بابک حمیدیان

پانته‌آ پناهی‌ها

مینا ساداتی

ساغر قناعت

پریوش نظریه

امید روحانی

موسیقی

فردین خلعتبری

فیلم‌برداری

علیرضا زرین‌دست

تدوین

خشایار موحدیان

 

توزیع‌کننده

حوزه هنری

تاریخ‌های انتشار

 ۱۲اردیبهشت ۱۳۹۷

مدت زمان

 ۹۶دقیقه

کشور

ایران

زبان

فارسی

فروش گیشه

 ۲۰۸٬۴۶۲٬۰۰۰تومان

 

جشن دلتنگی فیلمی به کارگردانی پوریا آذربایجانی، نویسندگی مونا سرتوه و پوریا آذربایجانی و تهیه‌کنندگی  علی قائم مقامی محصول سال ۱۳۹۶ است.

 

داستان فیلم

این فیلم در بخش مسابقه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرد. فیلم جشن دلتنگی درباره رابطه واقعی آدم‌ها و گره خوردن آن با فضای مجازی است. این فیلم در ژانر عاشقانه و درام ساخته شده است.پانته آ پناهی ها و پوریا آذربایجانی بعد از فیلم «اروند» دومین همکاری خود را در فیلم «جشن دلتنگی» تجربه کردند.

زندگی اول  در مورد رضا  یک بساز و بفروش پول‌دار است که هنوز تن به فضای مجازی نداده و رفتارهای جدید دختر مطلقه و همسرش  برای او غیرقابل تحمل است. برای او عذاب آور است که هنگام صبح وقتی با عجله می‌خواهد لقمه‌ای صبحانه بخورد، همسرش (اجازه نمی‌دهد صبحانه را شروع کند تا اول عکس‌های سفره را در اینستا به‌اشتراک بگذارد. در یک سوم پایانی فیلم رضا، همسر و دخترش را ترک می‌کند و به سراغ عشق دوران جوانی‌اش، رویا، می‌رود. د در حالی که بچه‌ی یک ساله‌ی دختر مطلقه‌ی رضا (سوفیا) بین مادر و مادربزرگ‌اش از بی‌حوصلگی خواب‌اش برده و کوچک‌ترین توجهی به او نمی‌شود. مادرش در اینستاگرام برای او صفحه‌ی اختصاصی درست کرده است و تمام حواس‌اش به کامنت‌های دیگران پای این عکس‌های نمایشی است.

خانواده‌ی دوم یک زن و شوهر جوان  هستند که به‌زودی صاحب فرزند خواهند شد. کاوه در عسلویه کار می‌کند و هر بیست روز یک بار به خانه می‌آید. همسرش لاله تحت تاثیر انبوه عکس‌های نمایشی دوستان‌اش در اینستا، در حالی که به دنبال راهی برای ابراز وجود و عرض اندام در اینستا می‌گردد، به شوهرش برای بچه‌دار شدن فشار می‌آورد و او هم تحت اجبار می‌پذیرد.

زندگی سوم هم داستان یک جوان آس وپاس است که در اینستا تعداد زیادی فالوور دارد و می‌خواهد با تبلیغات در پیج‌اش پول جمع کند و برود خارج پیش عشق‌اش. او دست به هر دروغی می‌زند تا مشهور شود و فالوورهایش زیاد شوند.

 

 

نقد فیلم

یاسمن خلیلی فرد

داستانهای بی سرانجام

فیلمی کم رمق، بی جان و خسته کننده که شروع نمی شود و روایت های آن پیش نمی روند و به پایان مطلوبی نیز نمی رسند

«جشن دلتنگی» آخرین ساخته پوریا آذربایجانی است که در روز هفتم جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.

فیلم، فیلم شریفی است اما به باور من اشکالات متعدد آن باعث می شوند که کار نتواند در سطح بالای کیفی قرار گیرد و در نتیجه رضایت مخاطب را فراهم نمی آورد.

بارزترین اشکال «جشن دلتنگی» به باور من این است که فیلم، فاقد فراز و فرودهای دراماتیک است. اثر ویژگی های یک درام بلند سینمایی را ندارد و می توانست در قواره ی یک اثر کوتاه یا حتی مستند باقی بماند که رسالت آن پرداختن به زیان های فضای مجازی و خصوصاً اینستاگرام بر زندگی آدمهای جامعه مدرن شهری است.

«جشن دلتنگی» فیلمی ست که خط داستانی مشخصی در آن وجود ندارد، شاید تعددِ بی جهت شخصیت ها و روایت های مجزای هر یک از آن ها باعث شده است که فیلم یکدستی دراماتیک خود را از دست بدهد و به لحاظ روایی دچار سردرگمی شود. درواقع آذربایجانی فیلم خود را با تعداد زیادی شخصیت و داستان های فرعی هر کدام از آن ها پر کرده است تا جایی که توجه به این داستانک ها و عدم تمرکز بر وجوه خاص شخصیتی کاراکترها منجر به این می شوند که داستانِ اصلی ای در کار به چشم نیاید و همه چیز در حد همان مسئله ی انتقال پیام و جنبه های تربیتی باقی بماند.

مضمون فیلم، تنهایی انسان های دنیای معاصر بر اثر گرایش شدید آن ها به فضای مجازی است، فیلمساز فقط می خواهد پیام خود را برساند حال آن که نیازی به این نبود که این پیام مشترک به این شکل شدیداً گسترده و در قالب چندین روایت طرح شود بلکه شاید بهتر آن بود که فیلمساز فوکوس خود را تنها بر یکی از اپیزودها می گذاشت و همان را پیش می برد زیرا در شکل فعلی همه داستان ها به نحوی ناتمام و نپرداخته باقی مانده اند و البته شروع چندان کوبنده ای هم ندارند.

همچنین عنصر حل و فصل این روایت ها به شکلی دم دستی صورت می گیرد. مشکلات بسیار بزرگ و اساسی آدم های این روایت ها به ساده ترین شکل ممکن حل می شود و آن ها هر یک به نحوی از پیله تنهایی خود بیرون می آیند. فیلمساز و فیلمنامه نویس تمهیداتی دم دستی را برای این گره گشایی ها و راه حل دادن به دست کاراکترهای خود داده اند. مثلاً در رابطه با کاراکتر رضا (با بازی بهنام تشکر) و دیدار دوباره اش با رؤیا، زنی که سی سال قبل دوست داشته و زن سالها خارج از ایران زندگی کرده است (با بازی پریوش نظریه) در شرایطی که دختر و همسر مرد به او پشت کرده اند شاید به لحاظ نمایشی و ارائه ی وجوه رمانتیک خوشایند باشد اما منطقاً به دور از منطق علی است و کار را به سمت و سوی ملودرامی عاشقانه سوق می دهد بی آن که بستر کافی برای این سبک در کار مهیا شده باشد.

ضمن آن که معمولآ در این دسته از فیلم ها باید روایت ها در نقطه ای مشترک به یکدیگر برسند اما این اتفاق رخ نمی دهد. داستان آدم های فیلم اصلاً شروع نمی شود و در نقطه پایانی نیز تقاطعی میان آن ها وجود ندارد جز آنکه مثلاً رضا، لاله و همسرش (مینا ساداتی و بابک حمیدیان) را در خیابان می بیند بی آن که دیالوگی میان آن ها برقرار شود!

همان طور که اذعان داشتم «جشن دلتنگی» موضوع مهم و شاید یک معضل روز اجتماعی را به تصویر می کشد اما در نحوه ی دراماتیزه کردن این پیام و مضمون موفق عمل نمی کند و در حد یک طرح اولیه ی نپرداخته باقی مانده است.

فهرست بازیگران فیلم، مخاطب را به تماشای آن وسوسه می کند اما باید اعتراف کنم که بازی درخشانی از هیچ کدام آنها دیده نمی شود و نقش ها آن قدر کوتاه و مقطع اند که فرصتی هم برای پرداخت به آنها در دست بازیگر قرار نمی گیرد.

به لحاظ اجرایی نیز فیلم دچار آشفنگی ست. دوربین حرکات آشفته ای دارد و دلیل این آشفتگی برایم قابل درک نیست و علتی برای آن نمی یابم. ریتم کار بشدت کند است و همان طور که اذعان داشتم، بازی های قابل تحسینی از بازیگران فیلم دیده نمی شود که این مسئله خود نشئت گرفته از شخصیت پردازی ضعیف و قوام نیافته کاراکترها در فیلمنامه است. شاید تدوین مجدد کار بتواند سر و شکل بهتری به اثر ببخشد و دست کم ریتم آن را کمی مناسب تر کند و برخی زوائد را از آن حذف نماید.

 

بابک مهرورز

محسن کیایی که کمدین محبوب این روزهای سینماست در فیلم حضور دارد. بهنام تشکر که با سریال « ساختمان پزشکان » به شهرت رسید نیز در فیلم حضور دارد. بابک حمیدیان و مینا ساداتی هم که این روزها همزمان در پروژه های مختلف همبازی می شوند در فیلم حضور دارند. پانته آ پناهی ها هم که احتمالاً او را با فیلم « نفس » نرگس آبیار به خاطر خواهید آورد، دیگر بازیگر فیلم است.

این فیلم درباره انسان های گوناگون است که زندگی کنونی شان با فضای مجازی و در اصل اینستاگرام، گره خورده و منجر به خلق زندگی غیر واقعی گردیده است.

 

پوریا آذربایجانی : کارگردان جوان ایرانی که آخرین ساخته سینمایی اش « اروند » نام داشت که اثری با حال و هوای دفاع مقدس و به شهدای غواص ایرانی می پرداخت.

 

نکات مثبت فیلم ؟

نمی توان بطور واضح گفت. شاید پیامی که فیلم بر روی کاغذ ثبت کرده بود در نوع خود اهمیت داشت!

 

نکات منفی فیلم ؟

« جشن دلتنگی » سراسر نکات منفی است. از فیلمنامه پُر از حفره گرفته تا شخصیت هایی که وجه تک بعدی خودشان را ترک نمی کنند. آدمهایی که منطق حداقلی در تصمیماتشان به چشم نمی خورد و پرداخت حداقلی دارند.

در فیلم هیچ شخصیتی سرانجام قابل قبولی ندارد. به عنوان مثال رابطه رضا و رویا نه منطقی برای آغازش وجود دارد و نه سرانجام قابل درکی رقم می زنند. وضعیت رضا قابل بسط به دیگر شخصیت های فیلم است.

« جشن دلتنگی » سرشار از شعار است و این شعارها را در قالب کلمات بصورت مستقیم به مخاطب ارائه می کند. روندی که سطحی بودن فیلم را اعلام می کند.

حرکات دوربین در اغلب اوقات اضافه و بی دلیل است و هیچ تطبیقی با موقعیت ندارد.

 

عامل تاثیرگذار برای تماشای فیلم

 

اینستاگرام!

 

حرف آخر

« جشن دلتنگی » یکی از ضعیف ترین آثاری است که این روزها می توان در سینما دید. فیلمی که مدیوم آن به سینما شباهت ندارد و در بهترین حالت می تواند یک اثر سفارشی تلویزیونی باشد.

 

 

ساناز رمضانی

زندگی من در قاب تو

 

 

ورود به سینما و درخشیدن آسان‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید. آن‌هم برای جوانان خوش‌قریحه و خلاقی که این روزها سینمای ایران را در دست دارند. پوریا آذربایجانی یکی از همین جوانان بود که ابتدا با ساخت فیلم‌های کوتاه و مستند نه‌تنها در داخل کشور که در سطح جهانی خوب درخشید. آذربایجانی که در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، جایزه بهترین فیلم اول را دریافت کرد، با ساخت «اروند» توجه‌ها را به خود جلب کرد. «اروند» روایتی جذاب از شهدای غواص ایرانی بود که با بازی‌های متفاوت سعید آقاخانی و پانته‌آ پناهی علاوه بر نظر منتقدان با بیننده هم ارتباط خوبی برقرار کرد. آذربایجانی در «اروند» به‌گونه‌ای ظاهر شد که نشان می‌داد راه پیشرفت را در پیش‌گرفته است و در آینده‌ای نزدیک می‌تواند یکی از فیلم‌سازان مهم سینمای ایران باشد. همین موفقیت هم باعث شد تا «جشن دل‌تنگی» آخرین ساخته وی، بسیار موردتوجه قرار گیرد. «جشن دل‌تنگی» که اولین اکران خود را در جشنواره فجر سی و ششم تجربه کرد، از همان ابتدا با واکنش‌های ضدونقیضی روبرو شد. از یک‌سو نمایندگان مجلس بودند که به‌صورت اختصاصی به تماشای این اثر نشستند و آن را به‌شدت ستودند و از سوی دیگر، منتقدان و عامه مخاطبان جشنواره فجر یا با بی‌محلی از کنار «جشن دل‌تنگی» گذشتند یا با انتقادهای نه‌چندان خوشایند، آخرین ساخته آذربایجانی را خنثی یا حتی ضعیف توصیف کردند.حقیقت این است که «جشن دل‌تنگی» ایده اولیه جذابی دارد. روایت فیلم از جایی شروع می‌شود که عکس‌های پرزرق‌وبرق گرفته می‌شود و روی صفحات مجازی قرار می‌گیرند و مخاطبان با دیدن آن عکس حسرت زندگی دیگران را می‌خورند. این چرخه تمام‌نشدنی از بیهودگی، واقعیت نه‌تنها فضای مجازی این روزها که زندگی مدرن و شهرنشینی را هم به‌خوبی به تصویر می‌کشد. اینکه هرکدام از ما با دیدن یک قاب گزینش‌شده و دستکاری‌شده از زندگی دیگران دنیایی را در ذهن می‌سازیم که زمین تا آسمان با واقعیت تفاوت دارد؛ حسرت چیزهایی را می‌خوریم که مثل پلت فرم عرضه‌شان مجازی هستند و رنگی از واقعیت ندارند و خودمان هم به‌جای زندگی در متن روزمرگی‌های خودمان، شروع به تلاش برای رسیدن به آن مدینه فاضله‌ای مکنیم که در قاب‌ها می‌بینیم، آن‌هم تلاشی که باز‌هم در همین قاب‌ها خلاصه می‌شود. اینجاست که مرز واقعیت و خیال، بلندپروازی و شوق پیشرفت و خیلی چیزهای دیگر گم می‌شود و آدم‌های واقعی هم مجازی می‌شوند و خارج از قاب گوشی‌های موبایل، همچون دیوانگانی مجنون به دنبال قرص ماه این‌سو و آن‌سو می‌روند.

 آذربایجانی در «جشن دل‌تنگی» برای اثرگذاری بیشتر و انتقال پیامش، روایت را در ساختار شبکه‌ای میان کاراکترها بسط می‌دهد؛ و همین‌جا تیر خلاص را به اثرش وارد می‌کند. «جشن دل‌تنگی» فیلم‌نامه‌ای بسیار ضعیف دارد که شخصیت‌پردازی‌هایش ضعیف و بیهوده به نظر می‌رسند و هیچ‌گونه ارتباطی با بیننده برقرار نمی‌کنند و آنچه آذربایجانی به نام ساختار روابط شبکه‌ای سعی در پرورشش داشته تا پایان هم به بار نمی‌نشیند و شخصیت‌ها فقط از کنار هم می‌گذرند و بسیاری‌شان اضافی و حوصله سر بر ظاهر می‌شوند و در تنها ارتباطی که کاراکترها به هم می‌رسند نیز، شکست در ساختار روابطشان به‌مانند بقیه کاراکترها بیننده را از برقراری ارتباط با آن‌ها بازمی‌دارد.اساساً روابط میان کاراکترها و کلیت فیلم «جشن دل‌تنگی» آن‌قدر جبری است که بیشتر قامت یک اثر سفارشی را پدید می‌آورد که بیش‌ازحد در دام کلیشه و شعارزدگی می‌افتد و نگاه انتقادی اجتماعی فیلم را خنثی می‌کند و بی‌هیچ کارکردی یک روایت کسل‌کننده و غیر جذاب را به بیننده عرضه می‌کند. موضوع فضای مجازی و آسیب‌های آن‌که اکنون یکی از دغدغه‌های مهم اجتماعی ایرانیان است، حساسیت ویژه‌ای دارد که آذربایجانی با یک نگاه سطحی نمی‌تواند به عمق آن نفوذ کند و ریتم کند و ملال‌آور فیلم، گره‌افکنی‌های ناچیز و گره‌گشایی‌های بی‌موقع، اثری جعلی پدید می‌آورد که نه روایت استوار و محکمی دارد و نه ساختار قابل‌توجهی.

 «جشن دل‌تنگی» بااینکه یکی از پرستاره‌ترین فیلم‌های سینمای ایران است اما هیچ فروغ و درخششی ندارد. هیچ‌کدام از بازیگران مطرح فیلم به‌جز محسن کیایی، بازی قابل قبولی ارائه نمی‌دهند و منفعل بودنشان در اثر، مهمی است که بیش از هر چیزی بیننده را آزار می‌دهد. زوج بهنام تشکر-پانته‌آ پناهی، قرار است بازتابی از روابط زناشویی را ارائه دهند که تحت تأثیر فضای مجازی در حال نابودی است اما عشقی قدیمی که ناگهان از راه می‌رسد و منطق دراماتیک اثر را بیش‌ازپیش زیر سؤال می‌برد، اساساً پایه‌های این ازدواج را سست و شکننده نشان می‌دهد و مرکزیت فضای مجازی در میان ارتباط این خانواده گم می‌شود. سکوت خانواده در لحظاتی که کنار یکدیگر هستند و هرکدام مشغول به کندوکاو درگوشی خود هستند، غذاهای حرفه‌ای پخته و تزئین شده که کسی حق خوردنش را ندارد و طلاق دختر خانواده و بی‌توجهی‌اش به فرزند کوچکش، هیچ فرقی با سریال‌های شعاری و افراطی صداوسیما ندارد.زوج بابک حمیدیان- مینا ساداتی که در کل روایت اضافی به نظر می‌آیند و شخصیت‌های توخالی‌شان هیچ کارکرد دراماتیکی در روایت ندارد. به همین دلیل هم هست که سرنوشت نهایی این خانواده نه‌تنها برای بیننده مهم نیست که تحول ناگهانی‌شان یک کمدی ناخواسته به نظر می‌رسد و تصمیم نهایی‌شان برای گذراندن یک روز در کافه نادری به یاد ایام گذشته بدون گوشی همراه، شبیه تبلیغات ارزشی مِی‌ماند که اتفاقاً در ابتدای فیلم‌ها پخش می‌شود. تکلیف کودکی که در این میان قرار است به دنیای آشفته و بی‌سروته این زوج پا بگذارد هم ناگهان فراموش می‌شود و بی‌میلی پدر و بی‌توجهی مادر دیگر محلی از اعراب ندارد چون لابد یک تجربه نزدیک به مرگ می‌تواند همه‌چیز را عوض کند و یک سرنوشت هولناک را کاملاً به حاشیه براند. رابطه محسن کیایی و ساغر قناعت هم قبل از شروع پایان می‌یابد و انگیزه زندگی دوباره‌ای که در هردو دمیده می‌شود هم چندان قابل‌باور نیست. تراژدی هم که در پایان انتظار این شخصیت‌ها را می‌کشد، یکی دیگر از عناصر جبری «جشن دل‌تنگی» است تا شمارا قانع کند با یک اثر مهم و روشنفکرانه مواجه هستید.

 محسن کیایی اما تنها ستاره و نقطه مثبت «جشن دل‌تنگی» است. میزان تعهد وی به شخصیتش، کاراکتر ناقص و پرداخت‌نشده وی را به تنها بند ارتباطی بیننده با اثر تبدیل می‌کند. سکانسی که وی در میان جمعیتی که دورش جمع شده است و روی سقف ماشین می‌رود و مستأصلانه به نیاز و پیوندش با دنیای مجازی اعتراف می‌کند، شاه سکانس فیلم است که بیش از آنکه به دوربین روی دست و تصاویر لرزان مربوط باشد، به بازی تمام و کمال کیایی مربوط است.

 درنهایت، همان‌طور که گفتم، ایده اولیه «جشن دل‌تنگی» ستودنی است. «جشن دل‌تنگی» روایتی آشفته و کسل‌کننده دارد که در بطن آن می‌توان حقیقت تنهایی انسان مدرن در قاب‌های دروغین و هویت‌های گم‌شده و تغییریافته را دید و کمی به فکر فرورفت، به‌شرط آنکه از ریتم بسیار کند و بی‌مناسبت فیلم و شخصیت‌های تک‌بعدی و تصنعی آن جان سالم به درببرید.

 

 

آرش منادی

واقعیت روابط مجازی

فیلم روایتی اپیزودیک دارد و شخصیت های خویش را از طبقات و شرایط اجتماعی و سنین و مشکلات مختلف انتخاب کرده است و به نقش اینستاگرام در زندگی های این آدم ها پرداخته است. گاهی هم این روایت ها در جاهایی با قدرت های پیوندی متفاوت به یکدیگر گره می خورند و جهان داستان را به عنوان یک دهکده جهانی تشکیل می دهند.

یکی از مشکلاتی که جامعه ی امروزی ایران را با بحران مواجه کرده است، آمار بالای طلاق چه رسمی و چه عاطفی می باشد. از بحران های دیگر جامعه که چندان هم با اختلافات زناشویی بی ارتباط نیست، افزایش سرطان گونه ی فضای مجازی در بطن زندگی شخصی آدم هاست. فضایی که روابط واقعی انسان ها را کم تر کرده و هر یک را بیشتر در لاک تنهایی خویش فرو برده است. فضایی که مجازی است و واقعی نیست بدین معنا که هیچ کدام از ما، واقعیت پشت عکس های اینستاگرام را نمی دانیم و گاهی حسرت آن را می خوریم و گاهی هم سعی بر نزدیک کردن سبک زندگی مان به آدم های دوست داشتنی مان در این شبکه مجازی داریم. البته گاهی هم همین فضا با وجود دور کردن آدم ها از یکدیگر، در مواقعی باعث نزدیک شدنشان هم می شود و نمی توان آن قدر هم دید بدی و منفی به اینستاگرام داشت. و این مسئله بسته به نوع نگاه و برخورد ما با این شبکه اجتماعی دارد.تمام مطالب گفته شده در بالا، به اضافه ی مهاجرت های غیرقانونی که چندان ربطی هم به این سوژه ندارد، داستان فیلم جشن دلتنگی، جدید ترین ساخته ی پوریا آذربایجانی را تشکیل می دهند. موضوع های به روز و مهمی که متاسفانه به دلیل یک سری شتاب زدگی ها و چفت و بست دار نبودن فیلمنامه و اضافه های بسیار و… آن چنان که باید خود را نشان نداده اند در نهایت اثر متوسط رو به پایینی را منجر شده اند. در ادامه با نقد فیلم جشن دلتنگی همراه نت نوشت باشید.

ما در فیلم با انواع و اقسام مختلف کاربرهای این شبکه مجازی اعم از سلبریتی مانند جهان ( محسن کیایی )، تازه وارد هایی چون افسانه ( پانته آ پناهی ها ) و رضا ( بهنام تشکر )، الگو گیرنده مثل شخصیت لاله ( مینا ساداتی )، هویت دروغین سارا ( ساغر قناعت ) و… آشنا می شویم و به رازها و دروغ ها و حقایق زندگی هر یک از آنها پی می بریم.

البته که فیلم در بیان هر یک از این داستان ها، شاخ و برگ های اضافی کم ندارد که نه تنها با حذفشان می توانست اثر را یک پارچه تر و روان تر کند، بلکه می توانست وقتش را در چفت و بست های هر یک از این شخصیت ها و پیوند این کاربران بگذارد. برای نمونه می توان به داستان کناری رضا و رویا (پریوش نظریه) اشاره کرد که علاقه ی قدیمی شان واقعا هیچ منطق دراماتیک در فیلمنامه ایجاد نمی کرد. یا همسایه چینی لاله و کاوه (بابک حمیدیان) که بود و نبودش چندان تاثیر شگرفی بر روند داستان نمی گذارد. یا حتا مسئله مهاجرت غیرقانونی جهان که ترکیب درستی با داستان فضای مجازی ندارد. و حتا گنجاندن گروه جوان موسیقی زیرزمینی که البته مناسبات و رفتارشان خوب از آب درآمده و نشان از آشنایی آذربایجانی با سبک زندگی جوانانه ی آن ها دارد، امری بی مورد است.

همه ی این موارد جشن دلتنگی را به اثری پر گو تبدیل کرده است. گویا آذربایجانی میخواسته با ساخت یک فیلم، تمام مشکلات جامعه و در صدر آن فضای مجازی را بیان دارد. مشکلی که در بسیاری دیگر از فیلم های سینمای ایران هم دیده می شود و همین امر از تاثیرگذاری اثر و پیام اصلی آن می کاهد و این نباید در نقد فیلم جشن دلتنگی از قلم بیفتد. تنها پیوند قوی و درستی که در فیلم دیده می شود، رابطه ی مجازی سارا و جهان است که بعدا به واقعیت می پیوندند. هر دو ی این شخصیت ها با یک هدف مشترک، سعی بر ارائه ی هویتی غیر از خویش در اینستاگرام دارند. جهان با پخش شایعه مرگ خویش و سارا با صدمه ای که پس از حادثه دیده با اکانت دیگری در این فضای مجازی فعالیت می کنند. در نهایت هم همین دو نفر هستند که به رابطه ای واقعی و فراتر از مجازی می رسند و با کمک انسانی سارا به جهان، زندگی جدیدتری را شروع می کنند.

نباید این نکته در نقد فیلم جشن دلتنگی از قلم بیفتد که بافت بصری فیلم یک دست نیست. در نماهایی تصاویر خوبی قاب گرفته می شوند، مانند سکانس سخنرانی جهان در ترافیک اتوبان با پس زمینه ی پشت میلاد و در سکانس ها و نماهایی دیگر، دوربین بسیار معمولی رفتار می کند و کیفیت بصری در حد برخی سریال های تلویزیونی افت می کند.

جشن دلتنگی در نهایت رستگاری آدم ها را کناره گیری از این فضای مجازی می داند و به نقش گفتگوی بین زوجین در تحکیم روابطشان اشاره می کند. به یاد بیاوریم نماهای آخر هر اپیزود را که لاله و کاوه ی خوشبخت را پس از فارغ شدن از گوشی نشان می دهد و در انتظار نوزادشان هستند که به صورت نمادین، تولد او گویا تولد دیگر هر دوی این شخصیت ها و پذیرش نقش مادری و پدری شان می باشد و در مقابل افسانه و دخترش را قاب می گیرد که هر یک در دنیای مجازی خویش غرق شده اند. پیامی که البته درست است اما با چنین پرداخت گل درشتی تاثیر چندانی بر مخاطب نمی گذارد. جشن دلتنگی نمونه ی دیگری از فیلم هایی است که حرف های خوبی برای گفتن دارند، اما چندان خوب حرف نمی زنند.

 

 

پویا-امید سهرابی

داستانی خوب با ریتمی نفس‌گیر

بعد از دیدن فیلم سینمایی«جشن دلتنگی» بار دیگر می‌توان گفت که پوریا آذربایجانی کارگردان خوبی است. او که با سریال «نوار زرد»اش توانست مخاطبان بسیاری را با تلویزیون آشتی دهد، در تازه‌ترین ساخته‌اش به سراغ موضوعی رفته است که این روز‌ها بسیاری از مردم مخصوصاً جوانان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. موضوعی که شاید کمتر فیلمنامه‌نویس و کارگردانی انگاره‌ای در ذهنش برای ساخت آن داشته باشد. فیلم سینمایی «جشن دلتنگی» را می‌توان در چند بخش بررسی کرد.

 

نخست؛ فیلمنامه

 

تازه‌ترین ساخته پوریا آذربایجانی فیلمنامه‌ منظمی دارد. فیلمنامه‌ای که به روش دایره نوشته شده است و از جزئیات دقیقی برخورد دارد است. فیلمنامه نویس در این فیلم به جای استفاده از یک شاه‌پیرنگ و چند خرده پیرنگ، تصمیم گرفته است که با حذف شاه‌پیرنگ، چند خرده پیرنگ را به موازات ‌هم جلو ببرد. خرده پیرنگ‌هایی که هر کدام داستان مستقلی را روایت می‌کنند و پایان‌بندی خاص را دارند. یکی از ویژگی‌های فیلمنامه «جشن دلتنگی» بازنویسی‌های متعدد آن است، بازنویسی‌هایی که باعث روان‌تر شدن داستان شده و به آن چابکی خاصی بخشیده است. فیلمنامه نویس «جشن دلتنگی» تسلط کافی بر داستانی که می‌خواهد روایت کند را دارا بوده است.

فیلمنامه «جشن دلتنگی» چندین مشکل اساسی دارد. «جشن دلتنگی» تمپو یا ریتم کندی دارد و همین تمپوی کند باعث خستگی مخاطب می‌شود. فیلمنامه نویس به خوبی توانسته‌ حال و هوای فیلم را در روایت فیلمنامه‌اش منتقل کند؛ اما در شخصیت پردازی دقت لازم را به کار نگرفته است. شاید بتوان یکی از بدترین سکانس‌های موجود در فیلم «جشن دلتنگی» را مونولوگ کاراکتر محسن کیایی دانست، مونولوگی که این کاراکتر روی سقف ماشین می‌ایستد و می‌گوید؛ مونولوگی که چهره‌ای شعاری به خود گرفته‌ و نیامده است.

 

دوم؛ فیلمبرداری

یکی از بهترین بخش‌های فیلم سینمایی «جشن دلتنگی»، فیلمبرداری آن است. فیلمبرداری که بار دیگر نشان داد که علیرضا زرین دست در سن 72 سالگی هنوز در چابکی لازم را در کارش دارد. حضور این فیلمبردار کهنه‌کار و نام آشنای سینمای ایران، باعث شده که فیلم «جشن دلتنگی» چندین گام رو جلو داشته باشد. توشات‌های میانه داستان «جشن دلتنگی» میان بابک حمیدیان و مینا ساداتی، توانسته به خوبی روابط عاطفی یک زوج را بدون تابو شکنی به تصویر بکشد. البته در این مقال باید به قاب‌های جادویی این فیلم نیز اشاره کرد.

 

سوم؛ بازیگری

در بخش بازیگر حرف‌های بسیاری هست؛ اما بهتر است که تنها به چند نکته اکتفا کنیم. با قطعیت می‌توان گفت که مینا ساداتی در فیلم سینمایی«جشن دلتنگی» یکی از بدترین بازی‌هایش را ارائه داده است، بازی که اگر او را نمی‌شناختیم با قطعیت می‌گفتیم که تازه کار است و از پس در آوردن کاراکتر بر نمی‌آید. محسن کیایی نیز یک بازی کلیشه‌ای را ارائه کرده است، بازی که نظیر آن را در فیلم‌هایی مثل «بارکد» دیده‌ایم. بابک حمیدیان نیز برخلاف نقش‌هایی که پیش از این، از او دیده‌ایم رو به سمت یکنواختی رفته‌ است و بازی‌ متوسطی را ارائه کرده است. دست آخر باید در این بخش گفت که بازی‌ بازیگران فیلم «جشن دلتنگی» از وضعیت متوسط رو به ضعیف برخوردار است.

 

چهارم؛ موضوع فیلم

در بخش موضوع فیلم سینمایی «جشن دلتنگی» باید از پوریا آذربایجانی قدردانی کرد؛ چرا که موضوع این فیلم سینمایی درباره یکی از مهم‌ترین و بعضاً پرچالش‌ترین موضوعات جامعه یعنی فضای مجازی است. آذربایجانی یکی از کارگردان-مؤلفانی است که همواره در فیلمنامه‌هایش موضوع روز جامعه را درک کرده است. فیلم سینمایی«جشن دلتنگی» به خوبی توانسته است زندگی تحت تاثیر فضای مجازی و زندگی بدون فضای مجازی را به چالش بکشد. یکی از مشکلاتی که این روز‌ها خانواده‌ها در فرآینده جهانی شدن با آن رو به رو شده‌اند، موضوع شبکه‌های اجتماعی است، شبکه‌‌های که کم کم روی سبک زندگی ایرانی-اسلامی تاثیر مخربی می‌گذارد.

 

مصطفی نوذری

دل‌تنگی واقعی، برای خود واقعی آدم‌ها

فیلم برشی موازی را از چند زندگی که تحت تاثیر فضای مجازی دچار آشفتگی‌هایی شده‌اند، روایت می‌کند. جهان (محسن کیایی) جوانی است که آرزوی شهرت و خارج رفتن دارد؛ افسانه و رضا در میان‌سالی، مشکلات تازه‌ای را تجربه می‌کنند و کاوه و لاله هم در دوران تولد اولین فرزندشان مشکلات جدیدی را تجربه می‌کنند.

پس از فیلم اروند، چهارمین فیلم پوریا آذربایجانی یک درام اجتماعی درباره‌ی فضای مجازی است. فیلمی خوش ساخت از تضادها و چالش‌های چهار زندگی که گیر فضای مجازی افتاده‌اند. فیلم اگر چه حرف تازه‌ای برای ما که زندگی همه‌مان پر شده از این تضاد‌های بین سنت و اقتضائات جدید دنیای مجازی، حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد؛ اما دست کم این چالش تکراری را خوب به تصویر می‌کشد.

رضا (بهنام تشکر) یک بساز و بفروش پول‌دار است که هنوز تن به فضای مجازی نداده و رفتارهای جدید دختر مطلقه و همسرش  برای او غیرقابل تحمل است. برای او عذاب آور است که هنگام صبح وقتی با عجله می‌خواهد لقمه‌ای صبحانه بخورد، همسرش (پانته آ پناهی‌ها) اجازه نمی‌دهد صبحانه را شروع کند تا اول عکس‌های سفره را در اینستا به‌اشتراک بگذارد. فیلم در لحظاتی خیلی شعاری می‌شود و مخاطب احساس می‌کند کارگردان نمی‌خواهد به شعور او احترام بگذارد؛ مانند همین سکانس که بهنام تشکر با ناراحتی به همسرش می‌گوید که: «از وقتی این موبایل رو گرفتی، نذاشتی یه لقمه نون بخوریم» اگر فقط این ماجرا با یک اخم رضا و رفتن بدون صبحانه‌ی او به بیرون تمام می‌شد، بازهم همه متوجه می‌شدند که باعث و بانی آن چیست.

این تضاد که با وجود فضای مجازی، خصوصی‌ترین اتفاقات زندگی یک کاربر با کثیری از افراد غریب به اشتراک گذاشته می‌شود، اما دخالت و سرک کشیدن خویشاوندان نزدیک (مثل پدر و مادر یا همسر یا برادر) در همین وقایع خصوصی، توسط او تجسس تلقی می‌شود که در فیلم نیز به‌خوبی نشان داده شده است. برای مثال، دختر رضا او را با لحن توهین‌آمیزی مواخذه می‌کند: «مامان نمی‌خواد تو رو ببینه. کی گفته بری زیر عکسش تک‌تک کامنت‌هاشو چک کنی؟»

رضا : «من شوهرشم، حق ندارم ببینم کی زیر پست غذاش نوشته افسانه جون عجب غذای خوش مزه‌ای درست کردی؟»

دختر رضا (با فریاد): «نه، معلومه که حق نداری؛ این یه چیز شخصیه

در یک سوم پایانی فیلم رضا، همسر و دخترش را ترک می‌کند و به سراغ عشق دوران جوانی‌اش، رویا، می‌رود. در این قسمت داستان بسیار ضعیف است زیرا داستان و شخصیت رویا پرداخته نشده و مخاطب نمی‌فهمد عامل برانگیزنده‌ی رضا برای ملاقات دوباره با او چیست. آیا آن عشق راستین را از آغاز به رویا داشته یا رابطه‌ی ناموفق با همسرش سبب رفتن به سوی رویا شده؟ اگر رویا یک زن غریبه بود، داستان قابل فهم‌تر می‌شد و این اتفاق را به گردن اینستا و فضای مجازی می‌انداختیم.

یک کادر بسیار زیبا و دارای حرف هم در بین روایت داستان این خانواده در فیلم نشان داده شده است. در اواخر فیلم وقتی با موسیقی متن معنادار، در صحنه‌های چند ثانیه‌ای و بدون دیالوگ، داستان هر چهار خانواده جمع‌بندی می‌شود، تصویر همسر و دختر رضا روی یک کاناپه نشان داده می‌شود که هر دو در اینستاگرام هستند و به هیچ‌وجه حواس‌شان به این دنیا نیست. در حالی که از همان خنده‌های ریز و بدون صدایی بر لب دارند که همه‌ی ما وقتی غرق و مسحور کامنت‌ها و حرف‌های تمجید کننده‌ی دیگران درباره‌ی پست اخیرمان هستیم بر لب داریم؛ در حالی که بچه‌ی یک ساله‌ی دختر مطلقه‌ی رضا (سوفیا) بین مادر و مادربزرگ‌اش از بی‌حوصلگی خواب‌اش برده و کوچک‌ترین توجهی به او نمی‌شود. مادرش در اینستاگرام برای او صفحه‌ی اختصاصی درست کرده است و تمام حواس‌اش به کامنت‌های دیگران پای این عکس‌های نمایشی است. فیلم واکنش افراد غریبه را به همین عکس‌های سوفیا در اینستا نشان می‌دهد که چه‌قدر حسرت سوفیا را به عنوان یک بچه‌ی خوش‌بخت می‌خورند؛ اما مخاطب می‌داند که سوفیا به عنوان سوژه‌ی زنده برای خانواده‌اش هیچ اهمیتی ندارد. سوفیا مثل یک ابزار و اسباب‌بازی نمایش فقط برای چند ثانیه و هنگام عکس گرفتن اهمیت پیدا می‌کند و سپس فراموش می‌شود. سوفیا برای مادر و مادربزرگ‌اش فقط در دنیای مجازی زنده است. صوفیا در دنیای حقیقی کوچک‌ترین سوژگی ندارد.

برای توضیح رفتار دیگران هنگام دیدن عکس‌های سوفیا به قول اهل علم می‌توان از پدیده‌ی «افسردگی اینستاگرامی» نام برد. این پدیده توضیح می‌دهد که چون بیش‌تر افراد فقط شادترین لحظه‌های زندگی‌شان را نمایش می‌دهند و یا در حالی که شاد نیستند، یک صحنه‌ی دروغین شادی ایجاد می‌کنند و تصویر آن را در اینستاگرام می‌گذازند، در نتیجه وقتی هر فرد نیم ساعت در اینستاگرام می‌چرخد، با انبوهی از عکس‌ها و زندگی‌های شاد روبه‌رو می‌شود و تصور می‌کند این شادی روال عادی زندگی همه‌ی افرادست و تنها اوست که ناراحت است.

خانواده‌ی دوم یک زن و شوهر جوان (بابک حمیدیان و مینا ساداتی) هستند که به‌زودی صاحب فرزند خواهند شد. کاوه در عسلویه کار می‌کند و هر بیست روز یک بار به خانه می‌آید. همسرش لاله تحت تاثیر انبوه عکس‌های نمایشی دوستان‌اش در اینستا، در حالی که به دنبال راهی برای ابراز وجود و عرض اندام در اینستا می‌گردد، به شوهرش برای بچه‌دار شدن فشار می‌آورد و او هم تحت اجبار می‌پذیرد. حرف‌های روزمره و به ظاهر کم اهمیت دو نفره ی لاله و شوهرش با وجود موبایل روز به روز کمتر می‌شود. در جایی شوهرش به او می‌گوید: «قبلنا تو ماشین یکم حرف می‌زدیم، الان همش سرت تو گوشیته.» و لاله جواب می‌دهد : «همون وقتا هم حرف جدی نمی‌زدیم. تو از پروژه‌ی پارس جنوبی حرف میزدی یا صدای ضبطو بلند می‌کردی و نهایتن می‌پرسیدی آهنگو دوست داری یا نه

این‌جا فیلم به نکته‌ی مهمی اشاره می‌کند. شبکه‌های اجتماعی باعث کاهش حرف‌های کم اهمیت و روزمره می‌شود؛ اما این حرف‌های به ظاهر کم اهمیت نقش مهمی در استحکام یک رابطه‌ی عاطفی دارند. در داستان همین خانواده که در پایان فیلم در یک سکانس عاشقانه تصمیم به کنار گذاشتن موبایل، رفتن به کافه نادری، قدم زدن در خسروی و حدس زدن داستان‌های زندگی عابران پیاده می‌گیرند، متوجه می‌شویم که همین کارهای بی‌اهمیت و خارج از اولویت نقش مهمی در جذاب و دوست‌داشتنی نگه‌داشتن یک رابطه‌ی عاشقانه دارند و فضای مجازی دارد آن‌ها نابود می‌کند.

زندگی لاله و شوهرش، پس از چندین سال در سینمای ایران، یک نمود واقعی‌تر از زندگی یک زوج جوان ایرانی را نمایش داد. برخلاف مشی فیلم‌های سابق که سراسر دعواست و چالش و خیانت، لاله و شوهرش هم چالش و قهر دارند و هم عاشقانه و توافق و محبت.

خوش‌حالم که به قول علی معلم این فیلم در این بعد خود ، «سندرم اصغر فرهادی» نداشت و یک جامعه‌ی سراسر سیاه را برای ما به‌نمایش نگذاشت.

زندگی سوم هم داستان یک جوان آس وپاس (محسن کیایی) است که در اینستا تعداد زیادی فالوور دارد و می‌خواهد با تبلیغات در پیج‌اش پول جمع کند و برود خارج پیش عشق‌اش. او دست به هر دروغی می‌زند تا مشهور شود و فالوورهایش زیاد شوند.

تمام زندگی جهان برای غریبه‌ها یک نمایش است، یک شخصیت پوشالی، فقط جایی می‌تواند خودش باشد و از احساسات واقعی «خودش» بگوید که همه چیزش را از دست داده و امیدی برای جلب توجه سارا ندارد. فقط پیش سارا می‌رود تا از حال بدش برای او بگوید و سارا فقط می‌رود که بشنود.

یک سکانس خیلی خوب در فیلم، جهان بالای ماشین می‌رود و فریاد میزند : «بچه بودم رفتم در دبیرستان دخترونه زدین تو گوشم، فکل گذاشتم اومدم تو خیابون چیدینش، ولی اینجا (تو موبایل) مال منه، آقا دنیای من این توئه؛ (با فریاد) اینجا منو می‌فهمن

این جملات هم می‌تواند به یکی از علل افراط در استفاده از شبکه‌های مجازی در نسل جوان ما اشاره کند. جوانی که در دنیای بیرون تفریحات  دل‌خواهش را نمی یابند‌، درحالی نه که قوانین موجود را و نه ایده‌های قانون‌گذار آن را «درک» می‌کند، سرخورده و ناامیدانه به دنبال جهان دیگری می‌گردد که کمی اتفاقات دل‌خواهش را در آن‌جا رقم بزند. به فضای مجازی که می‌رسد، آن را بیش از حد تصور آزاد می‌بیند و دیگر حاضر نیست به دنیای حقیقی بازگردد.

برای مثال این نوجوان برای ارتباط با دختری هم سن خودش در دنیای حقیقی با موانع بسیاری روبه‌روست، اما حال هرروزه در گروه‌های غیر شخصی و پرتعداد، عکس هزاران دختر را با ولع ورانداز می‌کند و با هرکدام که اراده کند ظرف چند ثانیه می‌تواند ارتباط برقرار کرده و پیام رد و بدل کند؛ این هم برای خودش مسئله‌ی قابل توجهی‌ست .

محسن کیایی به تنهایی ارزش فیلم را بالا برده و نقش را خوب از آب درآورده است. می‌توان گفت تخصص محسن کیایی اگر یک نقش باشد، همین نقش جوانِ ۲۵ ساله‌ی آسمان جل و پلاسِ در شبکه‌های اجتماعی است؛ هم از لحاظ فیزیکی نقش جوان خپلِ بی‌عار و فست فودخور این روزها به او می‌آید و هم خودش به ادبیات این قشر به خوبی مسلط است.

بابک حمیدیان اما نتوانسته نقش یک جوان متفکر را خوب در بیاورد؛ البته مقدار زیادی از این مهم تقصیر فیلم‌نامه و دیالوگ‌های شعاری و منبری گونه‌ی فیلم در تقبیح فضای مجازی است که بازی فرد باهوشی مثل حمیدیان هم حجابی بر این ضعف نشده است.

مینا ساداتیان هم مانند بابک حمیدیان خوب نبود، برعکس بهنام تشکر، پانته آ پناهیان و محسن کیایی که فیلم بدون بازی خوب آن‌ها، کاملا بی‌ارزش می‌شد.

 

 عوامل فنی:

فیلم‌برداری فیلم بر عهده‌ی علیرضا زرین‌دست بود که همانند سرو زیر آب بسیار عالی و استادانه کار شده است. کادرهای خوب، حرکت‌های دقیق و معنادار دوربین و زاویه‌های خوب با خطوط، شما را پای دوربین زرین‌دست می‌نشاند.

موسیقی خوب فیلم بر عهده‌ی خلعتبری بود که به‌خوبی توانست قسمت‌هایی از فیلم که دیالوگ ندارد را با موسیقی منطقی و معنادارش دیالوگ‌دار کند و «عاطفه»ی بازیگرِ بدون دیالوگ را انتقال دهد؛ و این است کارکرد درست موسیقی در یک فیلم، اگرچه تا حالت ایده‌آل فاصله ی بسیار دارد. در پرده‌ی سوم فیلم با زنده شدن امید در داستان، موسیقی نقشی کلیدی بازی می‌کند .

صداگذاری فیلم هم با کیفیت ظاهر شد، به‌خصوص در قسمت‌هایی که خواب و خور جهان نمایش داده می‌شد.

 

دیالوگ‌های مهم:

 

سارا (دختر والیبالیستی که تصادف کرده): «این‌‌جا هیچکی واقعن بهت گوش نمی‌کنه ، هرکی فکر میک‌نه چمن اون یکی سبزتره…»

جهان: «صدامو داری؟؟ صدامو هیچ خری نداره

کاوه (به پدرش): «بعضی وقتا فک می‌کنم زاکربرگ شبا نشسته داره منو زنمو تماشا می‌کنه

 

در مجموع، بازهم تاکید می‌کنم که این فیلم حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد. پیشنهاد می‌کنم مقایسه کنید این اثر را با سریال Black Mirror. هر اپیزود این سریال پیش‌بینی یک سناریو از دنیایی‌ست که فضای مجازی آن را تسخیر کرده است. هر اپیزود یک داستان کاملا جدید و منحصر به فرد ارائه می‌کند و هر مخاطبی را از ترس محقق شدن چنین جهانی به تفکر درباره‌ی فضای مجازی و قدرت غیرقابل مهار آن، وا می‌دارد. مقایسه کنید این سریال را با حرف‌ها و دیالوگ‌های وعظ گونه‌ی جشن دل‌تنگی که ای وای و چه قدر اینستا بد است و ما به کدام سمت می‌رویم. «کلیشه» دقیق‌ترین توصیف برای دیالوگ‌ها و آسیب‌شناسی اثرات مخرب فضای مجازی در این فیلم است.

اما فراموش نکنیم که سینمای ما در آغاز راه است، هنوز فیتیله‌ی انتظار خود را پایین نگه می‌داریم و امیدواریم هر سال با فراهم شدن شرایط زیرساختی و تربیت استعداد‌ها، شاهد آثار قوی‌تری باشیم.

 

سعید زعفرانی     

بحران هویت

فیلم‌سازان زیادی ممکن است این روزها با ایده‌ی تبدیل واقعیت این روزهای جامعه‌ی ما یعنی «اینستاگرام» و به طور کلی، تحولاتی که این دست از ابزارهای اجتماعی در زندگی روزمره‌ی انسان‌ها ایجاد کرده‌اند دست به نگارش فیلم‌نامه و ساخت فیلم بزنند. «پوریا آذربایجانی» چنین فیلمی را با کاوش در قصه‌های مختلف و متفاوت درگیر با این واقعیت ساخته و امسال روانه‌ی جشنواره فیلم فجر سی و ششم کرده است. در ادامه با نقد فیلم جشن دلتنگی با گیم‌نیوز همراه باشید.

فیلم «جشن دلتنگی» از آن‌جا که به طور تمام قد از ماهیت انتقادی خود نسبت به پدیده‌ی ابزارهای اجتماعی و ارتباطی دفاع می‌کند، یک اثر بحث برانگیز قلمداد خواهد شد. فیلم پوریا آذربایجانی با تصویری کاملا نمادین از جسمی مستغرق در دریایی آغاز می‌شود که احتمالا بزرگ‌ترین و مهم‌ترین موتیف آن هم هست. لحن فیلم به طور خاص تاکید دارد که ما همه در دریای بی‌کران تحولات تکنولوژیک دست و پا می‌زنیم و در حال غرق شدن هستیم. با اولین کات، فیلم به دنبال اولین شخصیت داستان‌هایش به صفحه‌ی اینستاگرام دیگری می‌رود و همین‌جا، مرز واقعیت و تصویر مجازی را مشهود می‌سازد.

داستان در مورد چند شخصیت متمایز با داستان‌هایی متفاوت است که برای ادامه‌ی دل‌خوشی‌های خود در زندگی تنگ و تاریک و افسرده‌ای که دارند، به فضای مجازی و به خصوص اینستاگرام روی می‌آورند. یکی از این شخصیت‌ها، «جهان» است که به گفته‌ی خودش سه و نیم میلیون دنبال‌کننده دارد و برای رفتن از ایران به دنبال دریافت وجوهی برای تبلیغ در صفحه‌ی خود است. او در عین حال بعد از همه‌ی تلاش‌هایی که برای جمع کردن این میزان از «توجه» انجام داده، در آخرین خبر اعلام کرده که خودکشی کرده است. معضلی که در فیلم به صورتی نامفهوم و نامعلوم رها می‌شود و ادامه پیدا نمی‌کند تا یکی از ایرادات مهم داستان را شکل بدهد. جهان، به دنبال مهاجرت به کشور ایتالیا برای پیگیری رابطه‌ی عاشقانه‌ی خود است که سال‌ها پیش رها شده. در عین حال او در اولین صحنه‌های فیلم در حال بررسی پروفایل شخصیت مهم دیگری است. «سارا» یک والیبالیست است که در صفحه‌ی مجازی خود تصویری را ارائه می‌دهد که دلش می‌خواهد! تصویری دور از واقعیت.

فیلم‌ساز با هوشمندی و با استفاده از فرم درست، مشکل اصلی سارا را به صورت قطره‌چکانی به مخاطب نشان می‌دهد. فیلم در همین دقایق دو یا چند بار مخاطب را غافل‌گیر می‌کند و باز هم به تشریح مرز واقعیت و تصویر مجازی زندگی آدم‌ها دست می‌زند. مرزی که خیلی زود به کلیشه‌ی اصلی فیلم تبدیل می‌شود و با این‌که تا پایان نسبتا جذابیت خود را حفظ می‌کند، نمی‌تواند تاثیر گذار واقع شود چون به عمد و به دفعات نشان داده می‌شود و به همین ترتیب از شدت حساسیت‌زایی آن کاسته می‌شود.

دیگر شخصیت ماجرا «افسانه» است و خانواده‌ی او که مشخصا متوسط‌ترین پرداخت‌های فیلم را دارند. این بخش از داستان فیلم در کنار پرداختن به ماجرای دست‌پخت اینستاگرامی «افسانه بانو» و کشمکش‌های او با همسرش (که در خلال آن‌ یک خرده‌داستان روابط پدر و دختر هم تعریف می‌شود) به عشق از دست رفته‌ی مرد قصه هم می‌پردازد. مردی که با وجود بازی قابل قبول و متفاوت از «بهنام تشکر» در نهایت به تصویری تار و رنگ و رو رفته از شخصیت تبدیل می‌شود و نه تنها نمی‌تواند عقده‌های نوستالژی و درگیری با تکنولوژی او را درست و به جا ترسیم کند، که او را به نمایندگی از مرد سنتی در دنیایی مدرن‌زده تبدیل می‌کند که با ژست مهندس، ماشین گران قیمت، تحصیلات و لئونارد کوهن در تناقض است. رفتاری که از او سر می‌زند متمایز از دیگر شخصیت‌ها متعلق به دهه‌ای که در آن زندگی می‌کند نیست، اما فیلم‌ساز باور دارد که این شخصیت، سفیدترین شخصیت قصه‌اش است و به همین خاطر در مورد او قضاوت نمی‌کند، داستانش را بی سرانجام می‌گذارد و به همین ترتیب از تبدیل شدن او به یک شخصیت کامل و درست سینمایی جلوگیری می‌کند. ضربه را فیلم‌ساز به فیلم می‌زند و نه چیزی دیگر.

دو شخصیت دیگر یعنی «لاله» که حامله است و شوهرش (با بازی خوب بابک حمیدیان) که در ماه 20 روز دور از خانه کار می‌کند، باورپذیرترین ابعاد داستانی فیلم را تشکیل می‌دهند. قصه‌ی ذاتا عاشقانه‌ی آن‌ها با کشمکشی کاملا باورپذیر و قابل درک آغاز می‌شود و در نهایت با یک پایان دلچسب به انجام می‌رسد. مهم‌ترین نکته‌ی داستان این دو شخصیت در فیلم جشن دلتنگی تحولی است که برای این خانواده رخ می‌دهد. یک دیالوگ کلیدی برای تمام کردن ماجرای این دو کافی است. زمانی که زن و شوهر قول می‌دهند از گوشی خود استفاده نکنند.

 

فیلم با این‌که حرف‌های زیادی برای زدن دارد، برای انتقال مفاهیم خود در اکثر اوقات به چیزی بیشتر از کلیشه‌های معمول دست نمی‌یازد. در تکنیک کلیشه می‌بینیم. در شکل‌گیری داستان و موقعیت‌ها کلیشه است و در فضاسازی، دیالوگ و حتا قاب مدام از آن‌ها استفاده می‌شود. نکته این‌جا است که پرداخت و شکل‌گیری این کلیشه‌ها به خوبی صورت می‌گیرد. فیلم‌ساز به طور حتم بلد نیست موقعیتی کاملا منحصر به فرد بسازد، اما در سبکی که او کار کرده مگر چند موقعیت منحصر به فرد یافت می‌شود؟ مطلقا نمی‌شود کلیشه‌های این فیلم را ایراد بزرگ آن دانست، چرا که کلیشه را از رئالیسم اجتماعی بگیریم، چه چیزی برای آن باقی می‌ماند؟

ماجراهای فیلم برای انتقال مفهوم شکل‌گیری و ایده‌ی کلی فیلم‌ساز شکل گرفته‌اند و به هم پیوند خورده‌اند. در چند موقعیت مخصوصا فیلم‌ساز در ارتباط دادن داستان‌های مجزای فیلمش موفق است و در برخی از مواقع هم نه. با این‌حال انسجام فیلم حفظ می‌شود و وقتی به ریتم خوب و سر پای فیلم فکر کنیم متوجه می‌شویم که پوریا آذربایجانی فیلم پا به رکابی ساخته که اگرچه از لحاظ فنی و حتا فیلم‌نامه تحفه‌ی خاصی نیست، یک فیلم خوب است و ارزش دیدن را دارد.

فیلم جشن دلتنگی به طور خاص در یک سکانس ویژه به «بحران هویت» می‌پردازد و زهر خود را همین‌جا می‌ریزد. فیلم از به تصویر کشیدن موقعیت‌های آزاردهنده و سوژه‌های بحران‌زده ابایی ندارد و از همه‌ی این جسارت خود برای رسیدن به پرداخت درست سکانس سخنرانی جهان در ترافیک بهره می‌برد. در همین لحظات، هم مخاطب و هم فیلم‌ساز می‌داند که این حرف‌های اصلی فیلم است که حالا روی سقف ولکس‌واگن استیشن ایراد می‌شوند. برداشتی مدرن از تمام تک‌گویی‌هایی اعتراضی در سینما. «محسن کیایی» به خوبی می‌تواند در این لحظات تمام احساسات خود را منتقل کند و بازی خوب خود را تکمیل کند. میزانسن معنادار این صحنه، تصویر جوان معترض به بحران هویتی که جامعه در برابر آن مسئول است را در کنار قامت کشیده‌ی برج میلادی قرار می‌دهد که نماد تهران امروز است. تهران اینستاگرامی. تهرانی که از دور زیبا است. جامعه‌ای که به محض روبرو شدن با خود واقعی‌اش، حال‌به‌هم‌زن است.

نقد فیلم جشن دلتنگیبازی محسن کیایی یکی از نکات مثبت فیلم است. نباید فراموش کرد که او یکی از بازیگران همیشه خوب سینمای ایران است و در همه‌ی نقش‌هایی که ایفا کرده کوشیده تصویر قابل درک و قابل قبولی از شخصیت ارائه دهد. رلی که در این فیلم بازی می‌کند هم به اجرای خوبی رسیده و به قدر کافی، برای این فیلم در این سطح یک بازی درخشان محسوب می‌شود. بعید است کیایی برای این فیلم و این نقش نامزد دریافت جایزه شود، اما اگر این اتفاق بیفتد هم شگفتی آن‌چنانی رخ نداده است.

فیلم احتمالا آن‌قدر رضایت مخاطب و هیئت داوران جشنواره را جلب نخواهد کرد که بتواند در بخش‌های مختلف در میان نامزدها دیده شود. با این حال یکی از فیلم‌هایی است که تماشای آن در ایام جشنواره، تصمیم کاملا غلطی نیست.

.

منابع

https://www.salamcinama.ir/post/0yjZ/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%AF%D9%84%D8%AA%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85

https://moviemag.ir/cinema/zoom/iran/20924-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%AF%D9%84%D8%AA%D9%86%DA%AF%DB%8C

http://blog.namava.ir/jashne-deltangi-film-review/

https://netnevesht.com/jashne-deltangi-movie-rhttps://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/11/20/1652065/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%AF%D9%84%D8%AA%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AEhttps://www.dbazi.com/movies/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%AF%D9%84%E2%80%8C%D8%AA%D9%86%DA%AF%DB%8C/2/

%D9%88%D8%A8-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D9%86%D9%81%D8%B3-%DA%AF%DB%8C%D8%B1

http://gamenews.ir/1396/11/25463/jashn-deltangi-review-fajr-film-festival/

Bring / take

Bring / take

کلمه " Bring " حرکت به سوی گوینده را نشان میدهد

کلمه " take " حرکت از سوی گوینده را نشان می دهد

 

آیا   می توانید برای من یک چنگال از آشپزخانه بیاروید ؟

Could you bring me a fork from the kitchen?

یعنی آوردن یک چنگال از آشپزخانه به سوی گوینده

 

آیا می توانید نامه را به  اداره پست ببرید  ؟

Could you take the mail to the post office?

بردن  نامه ازنزد گوینده به  اداره پست

 

 

شماره هشتاد و دوم فصلنامه فرهنگی «پیمان» به بازار مطبوعات آمد

شماره هشتاد و دوم فصلنامه فرهنگی «پیمان» به بازار مطبوعات آمد

 .

http://alikonline.ir/fa/news/culture-and-art/item/6683-شماره-هشتاد-و-دوم-فصلنامه-فرهنگی-«پیمان»-به-بازار-مطبوعات-آمد

.

شماره هشتاد و دوم فصلنامه فرهنگی «پیمان»، با مطالبی مربوط به بزرگداشت دو چهره فرهنگی عنایت‌الله رضا و احمد نوری‌زاده منتشر و روانه بازار مطبوعات شد.

به گزارش خبرنگار مهر، شماره هشتاد و دوم فصلنامه فرهنگی «پیمان» در حالی منتشر شده که تابستان ۹۷ از نیمه گذشته است و این شماره ویژه زمستان سال ۹۶ است. فصلنامه «پیمان»، بیست و یکمین سال انتشار خود را سپری می‌کند.

این شماره از فصلنامه فرهنگی با مقالاتی از آرپی مانوکیان، گارون سارکسیان، شاهن هوسپیان با عناوین «بازجستی بر متن تاریخ ارمنیان پاوستوس بوزاند از دیگاه تاریخ‌نگاران ارمنی»، «دو متن تاریخی نویافته به زبان ارمنی درباره زندگی نادرشاه» و «ساعت‌های خورشیدی کلیساهای ارمنستان» منتشر شده است.

همچنین در بخش «چهره‌های» این شماره، مطالبی با هدف بزرگداشت دو چهره برجسته فرهنگی عنایت‌الله رضا و احمد نوری‌زاده (فرزند پارسی‌گوی ملت ارمنی) منتشر شده است.

بخش پایانی شماره ۸۲ پیمان با عنوان «ادبیات» حاوی دو مطلب ادبی از قوام‌الدین رضوی‌زاده با عناوین «ناردوس، روان‌کاو توانمند قهرمانان داستان‌های خویش» که تحلیلی بر رمان آمالیاست و «افسانه قزل ماما» است.

فصلنامه فرهنگی «پیمان» به کوشش جمعی از پژوهشگران و فرهنگ‌دوستان ارمنی و همکاری محققان و نویسندگان فارسی زبان منتشر می‌شود و هدف از انتشار آن معرفی مشترکات فرهنگی ایرانیان ارمنی و سایر ایرانیان به طور عام و شناساندن بزرگان دانش و فرهنگ ارمنی و آثار آنان به ویژه در ارتباط با فرهنگ ایران‌زمین و ارائه جلوه‌های از فرهنگ ارمنی به پژوهندگان و خوانندگان علاقه‌مند است.

 

این فصلنامه فرهنگی به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی وارطان وارتانیان و سردبیری آرمینه آراکلیان منتشر می‌شود.

شماره هشتاد و دوم این فصلنامه (ویژه زمستان ۹۶) در ۲۰۴ صفحه و با قیمت ۱۲ هزار تومان در روزهای پایانی مرداد ماه ۹۷  وارد بازار مطبوعات شده و در دسترس علاق‌مندان است.

 

 

 

ایران و ارمنستان تفاهمنامه تولید ماشین کشاورزی امضا کردند

ایران و ارمنستان تفاهمنامه تولید ماشین کشاورزی امضا کردند

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/اقتصادی/item/6681-ایران-و-ارمنستان-تفاهمنامه-تولید-ماشین-کشاورزی-امضا-کردند

.

رایزن بازرگانی جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان از امضای تفاهمنامه همکاری صندوق توسعه کسب و کار این کشور با یک شرکت ایرانی برای تولید مشترک ماشین آلات کشاورزی خبر داد.

به گزارش تارنمای سازمان توسعه تجارت ایران، محسن رحیمی افزود: این تفاهمنامه در وزارت توسعه اقتصادی جمهوری ارمنستان با حضور معاونان وزیران کشاورزی و اقتصاد این کشور به امضا رسید.

بر پایه این تفاهمنامه، شرکت ایرانی انواع قطعات ماشین آلات کشاورزی ایرانی را به ارمنستان صادر و آنها را در این کشور به طور نهایی مونتاژ می کند.

صندوق توسعه کسب و کار ارمنستان نیز در زمینه تسهیل رویه های اداری، حضور در نمایشگاه ها و رویدادهای تجاری، کمک های فنی، اطلاع رسانی و سایر حمایت های قانونی با این شرکت همکاری می کند.

رحیمی ادامه داد: بر پایه تفاهم صورت گرفته، در مرحله نخست قرار است صادرات قطعات منفصل (سی.کی.دی) به ارزش تقریبی یک میلیون دلار از ایران به ارمنستان صورت گرفته تا مونتاژ نهایی در این کشور انجام شود.

بازار هدف این شرکت ایرانی ابتدا بخش کشاورزی ارمنستان و در مرحله بعد سایر کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیاست.

 

 

 

صادرات صندلی های اداری و پلاستیکی به ارمنستان

صادرات صندلی های اداری و پلاستیکی به ارمنستان

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/اقتصادی/item/6673-صادرات-صندلی-های-اداری-و-پلاستیکی-به-ارمنستان

.

شرکت های ایرانی توانسته اند صندلی ها و مبلمان اداری را در طرح ها و رنگ های مختلف تولید و بخشی از آنها را به ارمنستان صادر کنند.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما از ایروان، صادرات صندلی ها و مبلمان اداری شرکت های ایرانی به خارج، نقش مهمی در ارز آوری برای کشورمان دارد.

شرکت های ایرانی توانسته اند صندلی ها و مبلمان اداری را در طرح ها و رنگ های مختلف تولید و بخشی از آنها را به ارمنستان صادر کنند.

واهان ناریبگیان مدیر یک فروشگاه صندلی اداری می گوید: ما چند سالی است که از ایران صندلی های اداری وارد می کنیم و در این زمینه با چند شرکت ایرانی همکاری می کنیم. همکاری با ایران به دلیل همجوار بودنش با ارمنستان بسیار به صرفه است.

یک شرکت طراحی منازل در ایروان از جمله شرکت هایی است که از صندلی ها اداری ساخت ایران استفاده می کند و کارمندانش گویا از کیفیت این محصولات راضی هستند.

آرگیشتی از کارمندان این شرکت گفت: اخیرا متوجه شدم صندلی هایی که ما در این شرکت استفاده می کنیم ساخت ایران هستند، باید بگویم که خیلی مقاوم و راحت هستند.

در عین حال فروشگاه های بسیاری در ارمنستان وارد کننده میز و صندلی های پلاستیکی ساخت ایران هستند. به گفته آنها این محصولات هم به لحاظ کیفیت و هم قیمت توان رقابت با محصولات مشابه دیگر کشور را دارا هستند.

نیکول وارد کننده صندلی های پلاستیکی گفت: میز و صندلی های پلاستیکی ساخت ایران از پرفروش ترین محصولات ما هستند، زیرا با وجود کیفیت خوبشان دو سه برابر ارزان تر از محصولات مشابه دیگر کشورها هستند.

ارمنستان یکی از پانزده کشور هدف برای صادرات مبلمان اداری و میز و صندلی پلاستیکی ساخت ایران محسوب می شود، این در حالی است که فروشندگان این محصولات در ارمنستان بر لزوم سریع تر شدن روند صادرات تاکید می کنند.

 

 

 

 

برگزاری جشنواره ارامنه زبان آموز فارسی در ایروان

برگزاری جشنواره ارامنه زبان آموز فارسی در ایروان

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/6674-برگزاری-جشنواره-ارامنه-زبان-آموز-فارسی-در-ایروان

.

جشنواره ارامنه زبان آموز فارسی روز گذشته با حضور گسترده دانش آموزان و دانشجویان ارمنی فارسی آموز مدارس و دانشگاه های ارمنستان، برخی از مقام های مسئول در وزارت علوم و دیاسپورای ارمنستان، نماینده ارامنه در مجلس شورای اسلامی، رئیس کرسی ایران شناسی دانشگاه دولتی ایروان، سفیر کشورمان در ارمنستان، جمعی از کارکنان سفارت و دیگر نهادهای جمهوری اسلامی ایران در ایروان در سالن امام خمینی(ره) نمایندگی برگزار گردید.

این مراسم با پخش سرود ملی دو کشور آغاز شد. ژرژ ابراهیمی رئیس موسسه زبان آموزی کاسکاد هدف از برگزاری این مراسم را تاکید بر آموزش زبان فارسی و برداشت ها و نظرات دانش آموزان و دانشجویان ارمنی که به تازگی از سفر به ایران بازگشته اند دانست و افزود: به کمک سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایروان و شخص سجادی تعداد 25 تن از این زبان آموزان یک هفته از شهرهای زنجان، تبریز و جلفا بازدید نموده و از مناطق تاریخی و جاذبه های گردشگری این شهرها بازدید نمودند.

در ادامه این دیدار دکتر وارتان وسکانیان رئیس مرکز ایران شناسی دانشگاه دولتی ایروان، ایرانیان و ارامنه را دارای فرهنگ و تمدن غنی دانست که در ابتدا در یک سرزمین به زبان فارسی تکلم می کردند. به گفته وی به مرور زمان و استقلال یافتن ارمنستان از امپراطوری ایران به تدریج مردم این کشور زبان ارمنی را برگزیده و به آن تکلم می کردند لیکن تاثیرات زبان فارسی بر زبان ارمنی به گونه ای بوده که در حال حاضر تعدادی زیادی از کلمات و عبارت فارسی را می توان در این زبان مشاهده نمود.

دکتر وسکانیان بسیاری از دانشجویان و دانش آموزان ارمنی را توصیه نمود زبان فارسی را نه در حد محاوره بلکه بطور مسلط یاد بگیرند چرا که دو ملت ایران و ارمنستان بسیار به هم وابسته و پیوسته بوده و اهمیت یادگیری این زبان به گونه ای بوده که مقام های ارمنی تنها اجازه تدریس زبان فارسی را در مدارس این کشور داده اند و نه هیچ زبان دیگری.

ژرژیک آبرامیان نماینده ارامنه اصفهان و جنوب کشور در مجلس شورای اسلامی نیز در این مراسم کشور ایران را سرزمینی دانست که تمام اقوام و طوایف در آن به آرامی زندگی نموده و هیچ قومی متعرض دیگران نمی شود. به گفته وی ارامنه قومی بوده اند که ایرانیان با آغوش باز آنان را به گرمی در درون خود جای داده اند و مردم ارمنی نیز خود را از دیگر مردم ایران جدا ندانسته و در مسیر درست توسعه و پیشرفت درکنار دیگر هموطنان خود نقش ایفا نموده اند.

در ادامه سید کاظم سجادی سفیر کشورمان با اعلام اینکه جمع زیادی از مردم ارمنستان خواهان یادگیری زبان فارسی می باشند و به همین دلیل سفارت با امکانات محدودی که در اختیار داشته سعی در تشکیل کلاس های درس، تامین منابع آموزشی و برگزاری تورهای مسافرتی به ایران نموده تا دانش آموزان و دانشجویان ارمنی از نزدیک با ایران آشنا گردند.

سفیر کشورمان یادگیری زبان فارسی را مستلزم دانستن آداب، رسوم و فرهنگ ایرانی دانست و ابراز امیدواری نمود فارسی آموزان ارمنی در آینده نزدیک بعنوان سفرای فرهنگی نقش مهمی در توسعه روابط بین ایران و ارمنستان در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایفا نمایند.

در بخش دوم این مراسم فارسی آموزان ارمنی با خواندن اشعار فارسی، سرودهای شاعران پارسی گوی و همچنین خاطرات خود از سفر به ایران محیط شادی را ایجاد نمودند.

در پایان این مراسم نیز ژرژ ابراهیمی مدیر موسسه زبان آموزی کاسکاد با اعلام اینکه از حدود 4 سال گذشته سفارت کشورمان در ایروان تلاش نموده به طرق مختلف از فارسی آموزان حمایت و پشتیبانی نماید، از تلاش های سید کاظم سجادی سفیر کشورمان تقدیر و تشکر نمودند.

 

 

 

نقد فیلم مصادره

نقد فیلم مصادره

گرد آوری از گارگین فتائی

.

کارگردان

مهران احمدی

تهیه‌کننده

محمدحسین قاسمی

نویسنده

علی فرقانی

بازیگران

رضا عطاران

هومن سیدی

بابک حمیدیان

مزدک میرعابدینی

میرطاهر مظلومی

ملینا

آلیسا

هادی کاظمی

مهران احمدی

امیرصدرا حقانی

هارمیک سوقومونیان

راوی

ناصر طهماسب

موسیقی

مسعود سخاوت‌دوست

فیلم‌برداری

مسعود سلامی

تدوین

سجاد پهلوان‌زاده

توزیع‌کننده

نیکان فیلم

تاریخ‌های انتشار

 ۲۳اسفند ۱۳۹۶

مدت زمان

 ۱۰۸دقیقه

کشور

ایران

زبان

فارسی، انگلیسی

فروش گیشه

 ۱۵٬۶۸۳٬۵۵۳٬۰۰۰تومان

 

مصادره اولین فیلم مهران احمدی در مقام کارگردانی است به نویسندگی علی فرقانی و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی و محصول سال ۱۳۹۶ است.

این فیلم در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ در سینماهای ایران اکران شده‌است.

تمامی صحنه‌های مربوط به آمریکا در کشور ارمنستان فیلمبرداری شده است

 

داستان فیلم

مصادره» روایت اسماعیل کارمند خرید ساواک است که هیچ اطلاعی از کم و کیف سازمانی که در آن کار می‌کند ندارد. اسماعیل تفریحش رفتن به کاباره و تماشای اجرای موسیقی یک گروه آمریکای لاتین، به‌ویژه خواننده زن زیبای این گروه و خرید اعانه ملی است. یک‌بار شانس در خانه اسماعیل را میزند و بلیتش برنده می‌شود و اسماعیل با این پول زمین بزرگی در عباس‌آباد می‌خرد. ازدواج اسماعیل با کلمنته، خواننده زن گروه موسیقی و تولد فرزندشان منتهی می‌شود به انقلاب سال ۵۷ و اسماعیل بی‌خبر از همه‌جا، راهی اداره‌اش می‌شود و در آنجا به جرم مشارکت در شکنجه‌گری‌های ساواک به اعدام محکوم می‌شود اما با کمک دوستش جلال خاوندی از زندان فرار می‌کند و با خانواده‌اش راهی مکزیک می‌شود. اسماعیل حالا مجبور است به هر کاری تن دهد تا زندگی‌اش را بگذراند و حتی معشوقه سابق همسرش را نیز تحمل کند. . اسماعیل که در ایران یک کارمند ساده بوده است و همیشه هم زندگی ساده و بی‌آلایشی داشته است، سال‌ها در آمریکا به‌سختی زندگی کرده است، هر شب بافکر زمین‌های بی‌صاحبش در ایران سر به بالین گذارده است و هرروز پیرتر و شکسته‌تر شده است تا جایی که کم‌کم تا مرز جنون پیش می‌رود. او به هر حربه‌ای دست می‌آویزد شاید راه به‌جایی ببرد. درست مثلاً در یک شبکه ماهواره‌ای مربوط به گروه‌های اپوزسیون حاضر می‌شود و ترانه‌های قدیمی را همراه چند پیرمرد و پیرزن دیگر می‌خواند بعد هم استودیو را تمیز می‌کند و راهی خانه می‌شود.از سوی دیگر، علاقه اسماعیل به لاس‌وگاس و امیدش برای یک‌لحظه شانس و زیرورو شدن زندگی‌اش و در کلیت، تناقض فرهنگ ایرانی که با خود به آمریکا برده است،

 زکریا فرزند اسماعیل است  که در آمریکا بزرگ ‌شده است و ملغمه‌ای از فرهنگ و زبان ایرانی و آمریکایی است و با دیدن حال‌وروز وخیم پدرش تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد و تکلیف زمین‌هایشان را شخصاً مشخص کند. اساساً روایت «مصادره» از ورود زکی به ایران و ترسش از تصویری که از ایران در ذهنش ساخته‌اند شروع می‌شود و با یک فلاش‌بک، زندگی و گذشته اسماعیل و راهی که پسرش را روانه ایران کرده است برای بیننده مرور می‌شود؛ اما کلیدی‌ترین و واقعی‌ترین شخصیت «مصادره» جلال خاوندی است که از ابتدای داستان گه گاهی با او همراه می‌شویم و هر بار رنگ جدیدی به خود گرفته است و هر بار به زیرکانه‌ترین شکل ممکن رنگ جماعت شده و خود را در دل قدرت جای‌داده است

 

 

کارگردان :

مهران احمدی : متولد 1352 در تهران است و فارغ التحصیل رشته بازیگری از دانشگاه آزاد می باشد. احمدی فعالیت بازیگری خود را با بازی در آثار عبدالرضا کاهانی نظیر « بیست » و « آنجا » آغاز کرد و پس از آن نیز با بازی در سریال « پایتخت » توانست شهرت فراوانی بدست بیاورد. « مصادره » نخستین تجربه کارگردانی مهران احمدی به شمار می رود.

 

 

 

نقد فیلم

 

مصادره نخستین فیلم مهران احمدی در مقام کارگردان و یکی از فیلم‌های سی و ششمین جشنواره فیلم فجر است. مهران احمدی را به واسطه‌ی بازی‌هایش که بیشتر در ژانر کمدی بوده می‌شناسیم اما این‌بار دست به ساخت یک طنزسیاسی زده است. ایده‌ی اولیه‌ی این فیلم ایرانی جذاب است و فیلم با یک شروع جذاب امیدهایمان را برای تماشای یک کمدی متفاوت و جلوتر از سایر کمدی‌های گیشه‌ای مرسوم در سال‌های اخیر سینمای ایران، زنده می‌کند.

اسماعیل، کارمند اداره‌ی ساواک (البته به صورت آزمایشی!) که تنها، ماموریت خرید وسایل مورد نیاز اداره را به عهده داشته، پس از انقلاب مورد بازجویی قرار گرفته و مجبور است کشور خود را ترک کند. همانطور که گفته شد حادثه‌ی محرک فیلم جذاب است و خبر از یک کمدی سیاه با رگه‌هایی از کنایه‌های سیاسی می‌دهد. در همان شروع، شخصیت مجبور است دارایی های خود را که مهمترین آن یک زمین است رهاکرده و به همراه همسر غیرایرانی خود کشورش را ترک کند. فیلم به روایت این دست آدم‌ها که شاید در زمان انقلاب نقش به خصوصی نداشتند اما دچار زیان‌هایی شدند می‌پردازد. همسر اسماعیل زنی از خطه‌ی آمریکای لاتین است و این موضوع بستر طعنه‌هایی به روابط سیاسی ایران و کشور‌های حاضر در این ناحیه و همچنین تصوراتی را که مردم ایران از آمریکای لاتین دارند فراهم می‌کند. فیلمساز تا اینجا دست روی ایده‌های خوبی گذاشته بود اما فیلم از جایی که اسماعیل ایران را ترک می‌کند روند نزولی خود را آغاز می‌کند. گویی مجددا باید شوخی‌های جنسی، درگیری‌های لفظی، اتکا به بازی رضا عطاران و موقعیت‌هایی را که از مسیر فیلمنامه خارج هستند مانند سایر فیلم‌های کمدی ایران شاهد باشیم. موقعیت‌هایی که دیگر موجب خنده‌ی مخاطب باهوش سینما نمی‌شود.

فیلمساز سعی می‌کند در ادامه برای پر کردن میان فیلم، شبکه‌های ماهواره‌ای و آدم‌های ساواکی سابق را که حال در آنسوی مرز‌ها علیه ایران تبلیغات می‌کنند هدف بگیرد (به نوعی شبیه به کاری که مهران مدیری در طنز «بمب خنده» می‌کند) اما مخاطب سردرگمش بیشتر به دنبال این می‌گردد که مسیر اسماعیل قرار است به کجا ختم شود. موتیف‌های (عامل تکرار شونده) پی‌در‌پی از اینکه اسماعیل مدام به صورت تلفنی وضعیت زمینش را پیگیری می‌کند بیش از همان بار اول کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند. هومن سیدی (در نقش پسر اسماعیل) به نوعی جز تکرار بازی‌اش در سریال عاشقانه چیز تازه‌ای در این فیلم ندارد. شخصیت‌های دیگر نیز به خوبی پرداخت نشده‌اند از جمله دوست اسماعیل (با بازی بابک حمیدیان) که فقط جاهایی که فیلمنامه نیاز به گره‌گشایی دارد خود را نشان می‌دهد یعنی جایی مثل کمک کردن به اسماعیل برای رفتن از ایران و همچنین جمع کردن پایان فیلم.

فیلم به لحاظ فیلمبرداری جنس تصویری از نوع فیلم‌های فانتزی مانند Amelie دارد. به نوعی من اسم این نوع تصویر را تصویری از جنس فانتزی می‌گذارم که ویژگی‌هایی همچون رنگ‌هایی با Saturation و Sharpness زیاد دارند. در فیلم بمب پیمان معادی نیز به دلیل داشتن چنین فضایی شاهد تصویری از جنس فانتزی بودیم. گویی فیلم‌هایی از قبیل Amelie الگویی برای تصویر سازی فانتزی به شمار‌ می‌آیند. همچنین باید ذکر کرد که احمدی در جاهایی (به خصوص مرتبط با فضای آمریکای لاتین) سعی کرده دکوپاژ فیلم‌های وسترنی را پیاده کند که به زعم برخی شاهد فیلم کمدی وسترن باشیم. از جمله سکانسی که خود مهران احمدی وارد می‌شود و شاهد یک دکوپاژ وسترنی در پایان بندی فیلم هستیم.

در ابتدای متن گفتیم که فیلم، یک طنز سیاسی است. شاید بد نباشد به یک نمونه‌ی موفق ایرانی در این گونه اشاره کنیم. فیلم مکس ساخته‌ی سامان مقدم نیز یک فیلم کمدی سیاسی است. خلاصه‌ی فیلم این است که وزارت ارشاد قصد دارد از نخبگان ایرانی مقیم خارج دعوت کند تا در یک سمینار فرهنگی به ایران بیایند و دربرنامه‌های فرهنگی برای ایرانیان سخنرانی یا برنامه اجرا کنند. یکی از این دعوتنامه‌ها قرار است برای یک رهبر ارکستر که شخصیت برجسته و صاحب نامی است و در آمریکا زندگی می‌کند فرستاده شود اما این دعوتنامه اشتباهاً برای آقای مکس که خواننده‌‌ی کافه و کاباره‌های لوس انجلس است فرستاده می‌شود و آقای مکس با حیرت فراوان که چگونه مردم داخل ایران خصوصاً مسئولان نظام، وی را در لوس آنجلس کشف کرده‌اند، با گروه خود به ایران سفر می‌کند. در ایران که هیچ‌کس هنوز به هویت اصلی مکس پی نبرده است از مکس استقبال شاهانه‌ای می‌کنند و از وی دعوت می‌شود تا در سالن‌های مجلل تهران برای شخصیتهای دولتی و مردم برنامه اجرا کند. کم‌کم پس از اجرای چند برنامه و خواندن آهنگ، عده‌ای از برنامه سازان وزارت ارشاد به اشتباه خود آگاه می‌شوند و برای رهایی مکس از دست افرادی که قصد کشتنش را دارند، تدابیری می‌اندیشند تا او را از ایران خارج کنند.

مکس فیلمی است که از ابتدا تا انتها بر اساس فیلمنامه‌ی دقیقش جلو می‌رود و صرفا به ایده‌ی اولیه جذابش بسنده نمی‌کند. به همین دلیل است که در سینما برای فیلم مصادره افسوس خوردم. چرا که مصادره نیز با انتخاب ایده‌‌ی اولیه‌ی جذابش من را یاد مکس انداخت اما رفته رفته جذابیت شروع فیلم حفظ نشد. دلیل آن هم این است که شخصیت مکس و موانع پیش رویش خیلی روشن تر از شخصیت اسماعیل و موانع پیش روی او طراحی شده است. در مصادره ایده‌ها و اتفاق هایی از بیرون مسیر اسماعیل را پیش می‌برند. مثلا اسماعیل یک اگهی پیدا می‌کند یا اینکه همکار ساواکی سابق خود را اتفاقی می‌بیند. اینها به نوعی از روشن بودن مسیر فیلم کم می‌کند و منجر به از هم‌گسیختگی می‌شود. شاید بتوان امیدوار بود مهران احمدی در تجربه‌های بعدی‌اش این نواقص را برطرف کند و مژده‌ی یک فیلمساز کمدی متفاوت را بدهد.

مهران احمدی سالهاست که در عرصه بازیگری فعالیت می کند و مخاطبین ایرانی نیز او را بیشتر با سریال تلویزیونی « پایتخت » به خاطر می آورند. احمدی در مجموع یکی از کمدین های موفق سالهای اخیر بوده و ساخت اولین فیلم سینمایی اش در ژانر کمدی، بارقه امیدی در دل علاقه مندان به سینما ایجاد کرد تا بالاخره بتوانند یک اثر کمدی ناب را از یک کارگردان تازه نفس در عرصه سینما شاهد بود. اما « مصادره » چیزی جز تکرار فرمول های موفق سالهای گذشته سینمای ایران ندارد و نمی تواند بر آن بیفزاید.

فیلم در مقدمه داستان خود خیلی زود توجه مخاطب را به خود جلب می کند. یعنی جایی که اسماعیل کارمند خرید اداره ساواک معرفی می شود که ابداً نقشی در شکنجه های این سازمان برعهده نداشته اما با وقوع انقلاب اسلامی در ایران مجبور شده به آمریکا مهاجرت نماید. مقدمه « مصادره » فرصت کم نظیری را برای خلق یک کمدی هوشمندانه که بتواند موقعیت های کمیک ایجاد نماید در اختیار سازنده قرار داده است. مقدمه مذکور می توانست سرشار از ایده های بکر باشد که در قالب یک کمدی سیاه به مخاطب ارائه شود و در عین حال که خنده را بر لبان مخاطب می آورد، تلنگری نیز به ذهن تماشاگرش می زد تا اندکی اندیشه را نیز تجربه نماید.

اما سازندگان فیلم آشکارا از پرداختن به وجه سیاسی داستان خودداری کرده اند تا اثرشان ابداً حتی نزدیک به خط قرمزها نشود و در یک مسیر صاف و بی دردسر قدم بردارد. با اینکه فیلمنامه « مصادره » در ذات یک اثر سیاسی است و تمام اتفاقات رخ داده در آن نیز می بایست سمت و سوی اجتماعی - سیاسی می یافت، اما مهران احمدی تنها به بیان مقدمه فیلم اکتفا کرده و پس از آن در همان مسیری گام بر می دارد که آثار پرفروش سالهای گذشته نظیر « من سالوادور نیستم » و بطور خلاصه، تمام آثاری که با محوریت رضا عطاران ساخته شده، قدم برداشته اند.

« مصادره » خیلی زود تکلیفش را با مخاطب مشخص می کند و نشان می دهد که تمام بار فیلم قرار است بر دوش ستاره پولساز آن یعنی رضا عطاران باشد. بازیگری که در چنین آثاری به نقطه ای رسیده که کمتر فیلمسازی حوصله هدایت او را دارد و بطور خلاصه او را به حال خود رها می کنند تا وی براساس بامزگی ذاتی خود بتواند از مخاطب خنده بگیرد. بامزگی که از عصبانیت های لحظه ای عطاران و بر زبان آوردن تکه کلامهای کوتاه او که اغلب سمت و سویی جنسی نیز دارند سرچشمه می گیرد و در « مصادره » نیز دوباره به کار گرفته شده تا مخاطب به خنده بیفتد.

البته احمدی برای تضمین فروش فیلم، اینبار هومن سیدی را نیز مستقیماً از سریال « عاشقانه » و آثار کمدی ماه های اخیرش به « مصادره » منتقل کرده تا او نیز با سبک و سیاق دیالوگ گویی منحصر به فرد خود که در چند سال اخیر طرفداران بسیاری در سینما و شبکه نمایش خانگی یافته، وظیفه اجرای بخش هایی از فیلمنامه ویران « مصادره » را برعهده بگیرد. شخصیتی که او ایفا می کند نه قرار است به پیشبرد فیلمنامه کمکی کند و نه تاثیری در روند داستان زندگی اسماعیل داشته باشد.

فیلم درست در زمانی که نیاز به پرورش ایده درخشان اولیه خود دارد، به همان دام آشنایی می افتد که تقریباً تمام آثار کمدی سالهای اخیر ایران به آن دچار شده اند یعنی شوخی های جنسی تکراری که ظاهراً همیشه در حال تکرار هستند و همیشه هم مورد استقبال قرار می گیرند. موضوع ختنه ذکی از آن دست شوخی هایی است که در سالهای اخیر تقریباً در تمام کمدی هایی که به نوعی داستانشان در خارج از مرزهای ایران روایت می شود یا فردی از آن سو به ایران می آید، تکرار شده و ظاهراً قرار است تماشاگر ایرانی از سالهای به اکران درآمدن « ازدواج به سبک ایرانی » تا به امروز، کماکان می تواند به شوخی " ختنه ای " با خیال راحت بخندد!

با اینحال باید گفت که نخستین تجربه کارگردانی مهران احمدی در حوزه طراحی صحنه و فیلمبرداری ، اثری قابل ستایش است که بهرحال دنباله روی آثار پر زرق و برقی نظیر « من سالوادور نیستم » بوده که داستان و فضای آن در فضای خارج از کشور روایت می شود تا شرایط سازندگان برای ایجاد برخی از موقعیت های کمیک مهیا باشد. فیلمبرداری و طراحی صحنه « مصادره » را می توان از معدود نکات قابل تحمل اثر برشمرد.

« مصادره » کمدی تکراری است که با مقدمه ای بسیار خوب آغاز می شود اما بلافاصله آن را نابود می کند در اواسط داستان نیز میخ محکمی بر تابوت آن می زند. نخستین تجربه مهران احمدی فراتر از یک کمدی جنسی تکراری پیش نمی رود که با محوریت رضا عطاران ساخته شده که تحت هر شرایطی می تواند تماشاگر را به سینما بیاورد و فروش اثر را تضمین نماید. اشاره نصفه و نیمه فیلم به شخصیت های سیاسی نظیر خاوری که با حضور شخصیت عجیبی به اسم " خاوندی " در فیلم حضور دارد، به حدی هوشمندانه و بُرنده نیست که حتی برای لحظه ای در ذهن مخاطب باقی بماند. نکته ناامید کننده درباره « مصادره » این است که اثر درونمایه ای سیاسی دارد و تمایل به تلنگر زدن به شخصیت های سیاسی و اجتماعی دارد اما از ترس ممیزی و مشکلات اکران، آنها را به حال خود رها کرده تا در نهایت کلیت « مصادره » همان ختنه و تکه پراکنی های جنسی باشد که ظاهراً هنوز هم توان خنداندن مخاطب را دارد!

 

در مصادره قرار نیست کمدی خوب ببینیم

 

هومن نشتائی

قرار نیست کمدی خوب ببینیم

 بعد از فهمیدنِ مشغول شدن مهران احمدی به عنوان کارگردان برای یک کار کمدی، دل‌مان را خوش کردیم برای دیدن یک کمدی خوب، بعد از دیدن چندین کمدی که چنگی به دل نمی‌زد و فقط برای فروش ساخته شده بودند. انتظار عجیبی نداشتیم، اما خوشحال بودیم که یک کارگردان جدید داریم و شاید بتواند یک تکانی به کمدی ایران بدهد. اما متاسفانه حالا حالاها باید صبر کنیم.

«مصادره» به ظاهر اثری خوش ساخت است و تیزر آن خیلی از مخاطبان را گول زد. فیلم طراحی صحنه با جزئیاتی دارد و شاید همین باشد که از ابتدا مخاطب را درگیر خودش کند. همراه با حرکات نرم دوربین که وقایع را به درستی تبدیل به تصویر کرده است. اما چرا «مصادره» هم نمی‌تواند موفق شود. مصادره مانند بسیاری از کمدی های دیگر سوژه تکراری‌ای را انتخاب کرده است، اما توانسته با کمی سر و شکل دادن فرنگی به آن و خرج کمی خلاقیت آن را با دیگر آثار متفاوت کند. اما شوخی‌ها همان است. از طرفی دیگر شوخی های جنسی (که مردم در هر حالتی به آن می‌خندند) در فیلم کم نیست. البته خوشبختانه میزان این نوع شوخی‌ها در این فیلم در مقایسه با دیگر فیلم‌ها کم است و سکان کشتی را دست خود نگرفته است.

نکته‌ای دیگر که باعث ضعف فیلم شده و از نظر مردم سطح کار را بالا برده، رضا عطاران است. رضا عطاران دیگر تبدیل به یک شخصیت شناخته شده در ایران شده است، می‌توان گفت یک برند، که هر کاری بکند همه می‌خندند. حضور او در فیلم، تضمینی برای فروش آن فیلم است. اساسا رضا عطاران در نقش‌های طنز خود درجا می‌زند و قصد تغییر ندارد. همه چیز مانند فیلم‌های قبلی است، همان اکت، همان میمیک، همان لحن. درواقع همین باعث جذابیت رضا عطاران شده است و همین شخصیت شناخته شده‌اش است که مردم بابت آن پول می‌دهند. اما این شخصیت رضا عطاران نویسندگان و کارگردانان را تنبل کرده و به دنبال خلق شخصیتی متفاوت نیستند. وقتی رضا عطاران هست، همه چیز حله. از رضا عطاران گذشته، بازیگر دیگری داریم، جوان، که به لطف سریال «عاشقانه» در دل مردم خیلی جا باز کرد. به حدی که وقتی او را روی پرده نقره‌ای می‌بینند برای او دست و سوت می‌زنند (بی فرهنگی)، و او کسی نیست جز هومن سیدی. هومن سیدی در چند کار آخر بسیار تکراری نقش خود را ایفا کرده، با همان اکت های بامزه‌ای که مخاطبانش را به دنبال خودش می‌کشاند. هر چه او در کارگردانی پیشرفت محکمی دارد، اما متاسفانه در بازیگری پیشرفتی را از او شاهد نیستیم.

مصادره، سعی کرده به مخاطب خود احترام بگذارد، و این قابل احترام است. اما باز نتوانسته احترام مخاطب ایرانی را آنطور که باید حفظ کند. زیرا جدا از کمدی فیلم، قصه دچار شتابزدگی شده است و هر جا نکته‌ای با مزه وجود داشته، توقف کرده و به آن پرداخته است. قصه کشش همراه کردن مخاطب را ندارد و اگر طنزی در پسِ این قصه نبود بدلیل پرداخت نامناسب، مخاطبین با فیلم همراه نمی‌شدند. مصادره، شوخی سیاسی کم ندارد، و بدون شک نمی‌تواند بدون درگیری با ارشاد به مرحله اکران برسد. متاسفانه قصه نکات غیر منطقی زیاد دارد که از نظر باور پذیری مخاطب را پس می‌زند. مصادره، نسبت به فیلم‌های طنزِ باب شده این روزها، کمدیِ محترم تری است، اما باز من را راضی نکرد. حتی مخاطبین علاقه‌مند به چنین فیلم‌هایی آنطور که باید برای این فیلم روده‌هاشان به هم نپیچید.

 

 

ساناز رمضانی

یک فیلم پاپ‌کورنی

مهران احمدی، چهره‌ای است که بیش از دو دهه از آغاز فعالیت هنری‌اش در سینما و تلویزیون می‌گذرد، اما کمتر از ده سال است که به‌عنوان چهره‌ای شناخته‌شده وارد سینما گشته و توانسته در رقابت با بازیگران طنز دیگر سینمای ایران جایگاه خود را تثبیت کند. این موفقیت بی‌شک از آغاز همکاری احمدی با عبدالرضا کاهانی می‌آید. کاهانی آن‌قدر استادانه احمدی را به چالش کشید که شاید خودش هم نمی‌دانست چنین توانایی‌هایی دارد، آن‌هم درزمینهٔ کمدی. گرچه نقطه عطف کارنامه کاری احمدی را باید مجموعه «پایتخت» دانست، اما همکاری موفق و طولانی وی با عبدالرضا کاهانی، باعث شد که وقتی خبر از ساخت اولین فیلم مهران احمدی رسید، فضایی شبیه کارهای این فیلم‌ساز در ذهنمان متجلی شود؛ طنزی تلخ و سیاه که در عین گزنده بودن بیننده را به خنده وا‌می‌دارد و کاراکتری پیش رویش می‌گذارد که در عین گروتسک بودن مخاطب چاره‌ای جز دوست داشتنش ندارد.

اما حقیقت این است که «مصادره» اولین ساخته مهران احمدی، هیچ شباهتی به فضای فیلم‌سازی کاهانی ندارد که این به‌نوبه خود اولین امتیاز مثبت «مصادره» است که وامدار هیچ اثر قبل‌تر از خودش نیست. حتی باوجوداینکه به نظر می‌رسید، «مصادره» پا جای پای «نهنگ عنبر» بگذارد و با بازی با نوستالژی و بازسازی دهه پنجاه و شصت بخواهد از بیننده‌اش خنده بگیرد، اما این بعد در «مصادره» بسیار کمرنگ و ضعیف است و در مقابل تم اصلی داستان نقش چندانی ندارد، به‌علاوه «مصادره» فقط چند سال منتهی به انقلاب اسلامی را در ایران بازسازی کرده است و با محدود کردن لوکیشن‌هایش توانسته با تمرکز بیشتری فضا را بازسازی کند و درعین‌حال از تمرکز بر جنبه خاطره بازی فیلم دوری جسته است.

«مصادره» روایت اسماعیل (رضا عطاران)، کارمند خرید ساواک است که هیچ اطلاعی از کم و کیف سازمانی که در آن کار می‌کند ندارد. اسماعیل تفریحش رفتن به کاباره و تماشای اجرای موسیقی یک گروه آمریکای لاتین، به‌ویژه خواننده زن زیبای این گروه و خرید اعانه ملی است. یک‌بار شانس در خانه اسماعیل را میزند و بلیتش برنده می‌شود و اسماعیل با این پول زمین بزرگی در عباس‌آباد می‌خرد. ازدواج اسماعیل با کلمنته، خواننده زن گروه موسیقی و تولد فرزندشان منتهی می‌شود به انقلاب سال ۵۷ و اسماعیل بی‌خبر از همه‌جا، راهی اداره‌اش می‌شود و در آنجا به جرم مشارکت در شکنجه‌گری‌های ساواک به اعدام محکوم می‌شود اما با کمک دوستش جلال خاوندی (بابک حمیدیان) از زندان فرار می‌کند و با خانواده‌اش راهی مکزیک می‌شود.از اینجاست که روایت اصلی «مصادره» شروع می‌شود. اسماعیل حالا مجبور است به هر کاری تن دهد تا زندگی‌اش را بگذراند و حتی معشوقه سابق همسرش را نیز تحمل کند. موقعیت‌های طنزی که به‌واسطه ناهمگونی کاراکتر و محیط پیرامونش شکل می‌گیرد، بار اصلی کمدی فیلم را به دوش می‌کشد؛ اما ورای این داستان سرگرم‌کننده و جذاب، یک روایت تلخ وجود دارد که هرچه داستان بیشتر پیش می‌رود، گزنده‌تر می‌شود، گرچه احمدی سعی کرده این بعد روایت را هم به یک کمدی دیگر تبدیل کند، اما آن‌قدر بار واقعیت این بخش زیاد است که عملاً تلخی آن به خنده‌اش می‌چربد. اسماعیل که در ایران یک کارمند ساده بوده است و همیشه هم زندگی ساده و بی‌آلایشی داشته است، سال‌ها در آمریکا به‌سختی زندگی کرده است، هر شب بافکر زمین‌های بی‌صاحبش در ایران سر به بالین گذارده است و هرروز پیرتر و شکسته‌تر شده است تا جایی که کم‌کم تا مرز جنون پیش می‌رود. این بعد از داستان اسماعیل، داستان خیلی از مهاجرین روزهای اول انقلاب و غربت نشینان امروز است که در بیهودگی محض روزگار می‌گذرانند و به هر حربه‌ای دست می‌آویزند شاید راه به‌جایی بیابند. درست مثل اسماعیل که مثل یک عروسک خیمه‌شب‌بازی در یک شبکه ماهواره‌ای مربوط به گروه‌های اپوزسیون حاضر می‌شود و ترانه‌های قدیمی را همراه چند پیرمرد و پیرزن دیگر می‌خواند بعد هم استودیو را تمیز می‌کند و راهی خانه می‌شود. روایت تلخ زندگی و غربت نشینی اسماعیل به‌شدت یادآور تجسمی است که در “بادبادک‌باز ” خالد حسینی می‌خوانیم و به همان اندازه هم تأثیرگذار و تأمل‌برانگیز است.از سوی دیگر، علاقه اسماعیل به لاس‌وگاس و امیدش برای یک‌لحظه شانس و زیرورو شدن زندگی‌اش و در کلیت، تناقض فرهنگ ایرانی اسلامی که با خود به آمریکا برده است، مستقیماً از «عطر سنبل، عطر کاج» فیروزه جزایری دوما می‌آید. در کل «مصادره» علاوه بر ارجاعات ادبی، ارجاعات سینمایی زیادی دارد و تا بازسازی عینی بعضی سکانس‌ها هم پیش می‌رود.

 آن‌سوی اسماعیل، زک یا زکریا (هومن سیدی) قرار دارد، فرزند او که در آمریکا بزرگ‌شده است و ملغمه‌ای از فرهنگ و زبان ایرانی و آمریکایی است و با دیدن حال‌وروز وخیم پدرش تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد و تکلیف زمین‌هایشان را شخصاً مشخص کند. اساساً روایت «مصادره» از ورود زکی به ایران و ترسش از تصویری که از ایران در ذهنش ساخته‌اند شروع می‌شود و با یک فلاش‌بک، زندگی و گذشته اسماعیل و راهی که پسرش را روانه ایران کرده است برای بیننده مرور می‌شود؛ اما کلیدی‌ترین و واقعی‌ترین شخصیت «مصادره» جلال خاوندی است که از ابتدای داستان گه گاهی با او همراه می‌شویم و هر بار رنگ جدیدی به خود گرفته است و هر بار به زیرکانه‌ترین شکل ممکن رنگ جماعت شده و خود را در دل قدرت جای‌داده است. خاوندی که به نظر می‌رسد کنایه‌ای به خاوری باشد، کسی است که سال‌ها از قبل موقعیت خود سوءاستفاده کرده و اکنون با غنائم زیادی از بیت‌المال کشور راهی آمریکا شده است. ازاین‌دست شوخی‌ها و کنایه‌های سیاسی و اجتماعی در «مصادره» زیاد است که احتمالاً به دلیل دور ماندن از خط قرمزها و اصلاحیه‌های احتمالی و یا به دلیل نقش نرگس آبیار به‌عنوان مشاور کارگردان کمرنگ شده‌اند و فقط در گوشه و کنار فیلم گاهی خودنمایی می‌کنند تا «مصادره» تبدیل به یک طنز سیاسی نشود و درنهایت یک کمدی سبک و به‌اصطلاح غربی “پاپ‌کورنی ” باقی بماند.رضا عطاران، در «مصادره» هم همان کاراکتر طناز همیشگی‌اش را به نمایش می‌گذارد، مردی که در ارتباطات اجتماعی به طرز عجیبی ناشی است و عصبانیت‌های لحظه‌ای و بددهنی‌هایش در موقعیت‌های بحرانی او را به کاراکتری جذاب و دوست‌داشتنی برای بیننده تبدیل می‌کند. این‌که چرا مخاطب ایرانی این‌قدر به فحش‌های رکیک و آبدار علاقه‌مند است و بهترین حربه خنده گرفتن از او جای دادن حتی‌الامکان این واژه‌ها در میان دیالوگ‌ها و موقعیت‌های مختلف است، موضوعی است که جای دیگری باید بررسی شود. هومن سیدی که با «عاشقانه» وجه دیگری از شخصیت خود و بازیگری‌اش را به نمایش گذاشت، با درخشش در «مصادره» رسماً به زمره بازیگران کمدی و طنزی پیوست که تاکنون حتی تصورش را هم نمی‌کردیم که در یک چنین نقشی و در چنین فیلمی بتواند همپای عطاران پیش رود و نقش خودش را جدای از ارتباطش با سایر تعریف کند.

 درنهایت، «مصادره» برای یک فیلم اولی که قصدی جز ساختن یک کمدی سرگرم‌کننده نداشته، تجربه خوبی است. تنها انتقاد وارد به «مصادره» این است که مبتنی بر شوخی‌ها و موقعیت‌های پراکنده در فیلم‌نامه شکل‌گرفته است و یک موقعیت طنز جاری در فیلم وجود ندارد؛ اما با همه این اوصاف، «مصادره» به مهم‌ترین هدفش که جذب مخاطب و خنداندن اوست رسیده و اگر مهران احمدی این مسیر را ادامه دهد می‌توان انتظار فیلم‌های بهتری هم از وی داشت.

 

 

 

عباس نصراللهی

مهران احمدی را همه به عنوان بازیگر می‌شناسند، و باید اذعان کرد که او حقیقتا بازیگر توانمند و خوبی است، نقش‌های زیادی بازی کرده و بخش عمده‌ای از این نقش‌ها در فیلم‌های کمدی بوده‌اند، پس خبر کارگردانی او برای ساخت فیلمی که رضا عطاران و هومن سیدی در آن بازی می‌کنند می‌توانست برای بسیاری جذاب باشد و حاکی از این مساله که فیلم او اثری در ژانر کمدی است. پس از همه خبرها، احمدی ساخت فیلمش را آغاز کرد و آن را به جشنواره فجر رساند، او مواد لازم برای ساخت یک فیلم به اصطلاح کمدی، که تضمینی در گیشه فروش خوبی داشته باشد را تهیه کرد و پس از آن ادامه کارها را انجام داد. حال این مواد لازم چه چیزهایی هستند، رضا عطاران اصلی ترین ماده در میان مواد لازم است، بازیگری که فیلم هرچه باشد و به هرجایی هم برود، اگر در فیلم حضور داشته باشد، قطعا فروش آن را تضمین خواهد کرد، و چه چیزی مهمتر از فروش برای عوامل یک فیلم می‌تواند باشد، ماده بعدی قرار دادن شوخی‌های جنسی در فیلم است که طبیعتا همیشه و همه جا خنده دار هستند، حال اینکه شدت این شوخی‌ها در آثار مختلف متفاوت است، اما «مصادره» نه آنچنان مملو از این شوخی‌هاست و نه آنچنان خالی، بلکه سعی کرده در همه جای فیلم از آن استفاده کند و هرجا که حس شوخی فیلم کم شد، به لطف این شوخی‌های جنسی این حس برافروخته شود، اما نکته مهم در این جا این است که فیلم به طور کلی فضای طنز خوبی ندارد و تمام مدت در حال دست و پا زدن است تا بیننده را بخنداند، و به این دلیل که متن خنده دار نیست و موقعیت‌های به وجود آمده نیز نمی‌توانند بیننده را به خنده بیندازند و فیلم از زمان طرح ریزی و پیش ساختش تنها به فکر این بوده که با نبوغ و استعداد بازیگرانش بیننده را بخنداند، در نهایت محکوم به شکست می‌شود و نه تنها نمی‌تواند خنده دار باشد که حتی فیلم خوبی هم نیست.

وقتی یک فیلم کمدی تا این حد وابسته به بازیگران وشخصیت‌هایش است و داستانش به خودی خود هیچ نکته خنده داری ندارد، در وهله اول باید شخصیت پردازی خوبی داشته باشد، که فیلم «مصادره» به هیچ وجه آن را ندارد،( بیننده به دلیل اینکه مدت زمان زیادی با شخصیت اصلی همراه است طبیعتا برداشت‌هایی از رفتار او دارد و متوجه یک سری از ویژگی‌های رفتاری این شخصیت می‌شود، اما نکته حائز اهمیت این است که این شخصیت پردازی باید در راستای هدف فیلم که بیان حرفهایی خاص با زبانی طنز است، باشد. اما نه تنها شخصیتی شکل نمی‌گیرد که مدت زمان زیادی از فیلم برای کارها و اعمال بیهوده شخصیت‌ها صرف می‌شود و آن قدر پراکنده و گسسته از کارها و عکس العمل‌های آن‌ها حرف زده می‌شود که در نهایت نتیجه‌ای نیز حاصل نخواهد شد) . و در گام بعدی باید بتواند شخصیت‌ها را وارد موقعیت‌هایی خنده آور بکند، الگویی که سال‌های سال است در سینما اجرا می‌شود و آثار موفق بسیاری هم داشته و فیلم این موضوع را هم نمی‌تواند پیاده کند و در نهایت می‌ماند همان چند شوخی جنسی و چند حرکت خنده دار از رضا عطاران که مانند همیشه توانایی این را دارد تا مردم را بخنداند، اما تنها در چند لحظه و چند پلان، و مقدار زیاد باقی مانده از مدت زمان فیلم نه قصه‌ای دارد و نه حرف خنده داری، و جمع همه این‌ها می‌شود اثری که به ظاهر کمدی است، اما نه حرفش را می‌تواند بزند و نه موفق می‌شود تا بیننده را بخنداند.

«مصادره» تنها در همان دقایق ابتداییش جذاب است، جایی که بیننده وارد داستان می‌شود و خبردار از اینکه چه اتفاقاتی افتاده و در چه دنیایی قرار گرفته است، اینکه یک کارمند ساده و سابق ساواک پس از انقلاب دچار چه سرنوشتی شده به خودی خود جذاب است، اما این یک خط قصه، تنها به همین یک خط ختم می‌شود و فیلمنامه نویس موفق نمی‌شود تا این ایده جذاب را تبدیل به اثری طنز کند، ایده‌ای که به دلیل موضوع خاصش پتانسیل‌های زیادی برای اثری طنز و حتی برای تبدیل شدن به یک درام اجتماعی سیاسی را دارد، اما احمدی راه طنز را پیش گرفته تا بتواند گزنده تر و سیاسی تر حرف بزند، اتفاقی که هیچ گاه در «مصادره» رخ نمی‌دهد. فیلم بسیار خرده خرده روایت می‌شود و قصد دارد تمام حرف‌های سیاسی و نقدهایش را در فیلم بگنجاند، اما هم پیرنگ اصلیش را از دست می‌دهد و هم در بیان حرف‌های سیاسی و اجتماعیش ناکام می‌ماند.

طراحی صحنه و لباس جذاب و فیلمبرداری خوب فیلم که موسیقی‌هایی شنیدنی روی آن نشسته و به طور کلی فضای وسترن گونه و فرنگی فیلم، کمک زیادی می‌کنند تا بیننده بخواهد به تماشای آن بنشیند و شاید برای بسیاری هم جذاب به نظر برسد، اما در نهایت همه این فاکتورهای خوب هم نمی‌توانند ضعف‌های بزرگ قصه و فیلمنامه را بپوشانند و در نهایت با اثری مواجه هستند که نه خنده دار است، نه حرف‌هایش را به درستی می‌زند و نه می‌تواند به عنوان یک فیلم کمدی تاثیرگذار باشد.

 

«مصادره» اثر پر زرق و برقی است که هزینه‌های زیادی برای آن شده است، و تجربه نخست کارگردانی مهران احمدی، در سر و شکل ظاهری کاملا چشم نواز است، اما از درون اثری پوچ و عبث است، و در یک فیلم آن هم از جنس طنز سیاسی اجتماعی مهمترین نکته متن و مضمون است، که اگر با فرم و شکلی خوب همراه شود قطعا نتیجه مطلوبی خواهد داشت، فیلم طنزی که می‌خواهد گزنده باشد و حرف‌های زیادی بزند، نیاز به یک متن قوی دارد، فاکتوری که «مصادره» آن را دارا نیست و به همین دلیل هم به هیچ وجه نمی‌تواند فیلم خوبی باشد.

سوژه اولیه فیلم نشئت گرفته از اتفاقی بسیار تلخ در تارخ معاصر کشور است که در پی انقلاب مردمی سال ۵۷ به مرور اتفاق افتاد . تا به امروز چندین فیلم با این موضوع ساخته شده است. موضوعی که شاید امروز فقط با زبان طنز در فیلم ها قابل طرح باشد و نتوان ابعاد مختلف آنرا در سطوح مختلف و اتفاقات تلخ ناشی از افراط های به اصطلاح انقلابی مطرح کرد.

ایده ی درخشان فیلم یعنی در مظان اتهام قرار گرفتن افراد معمولی جامعه به ارتباط با رژیم سابق و عدم تطابق مجازات ها با جرم های احتمالی و شیوه ی زندگی معمولی جامعه که دیگر مطابق میل انقلاب و انقلابیون نبود در این فیلم به مانند فیلم های  ساخته شده مانند “نهنگ عنبر “به خوبی نمایش داده شده بود و عمدتاً هم سکانس های کمیک و شیرینی از آب درامده بود.

داستان فیلم تا به نیمه ی آن بدون لکنت و با ریتمی کاملا قابل قبول و همچنین موفق در پرداخت خرده روایت های تاثیرگذار در داستان ارائه میشود اما از بعد از سفر اسماعیل یارجانلو (با بازی رضا عطاران) با زن و بچه اش به امریکا داستان به کلی از مسیر مشخص خود باز میماند و با افت ریتم و جذابیت داستانی و همچنین ضعف در پرداخت  مواجه میشود. شاید مقداری از این اتفاق حاصل ممیزی ها و عدم ظرفیت مسئولین و قطعا قسمت عمده آن به عهده صاحبان اثر است.

اتفاقات جالبی از جمله میزان محبوبیت کلمنته(زن اسماعیل) در شهر محل زندگی اش در امریکا و یا چالش های هویتی ناشی از مهاجرت و حتی سفر به لس انجلس و چالش های به وجود آمده در آنجا در فیلمنامه وجود دارد اما هیچ کدام از اینها نمیتواند یک خرده روایت استخوان دار و پیش برنده ایجاد کند و خیلی سطحی و تا حد یک شوخی، نزول پیدا میکند و به طور مستقیم روی ریتم و ضرب آهنگ فیلم تاثیر میگذارد و تا آنجا پیش میرود که بیننده را خسته میکند.

این اتفاق در رابطه با کاراکترها نیز می افتد. کاراکترهای فیلم  به جز اسماعیل کاملا بی خاصیت، بدون بعد و صرفا در راستای یک تیپ یا مهره ی ساده برای پیشبرد حالت نه چندان مناسب زندگی اسماعیل هستند. انبوهی از اسامی و بازیگران فراوان که نقشی در حد یک هنرور دارند و گهگاه کاملا اضافی هستند و بود و نبودشان هیچ خللی در روند فیلم ایجاد نمیکند. به طور مثال نقش بازجو (با بازی هادی کاظمی) و اصولا شکل روایت فلاش بک فلاش فوروارد بی منطق فیلم یک عامل کاملا اضافی در فیلم است. با منطق فیلم، ما داستان را از زبان ذکی یا ذکریا (با بازی هومن سیدی) میشنویم اما جاهایی از فیلم هستند که به هیچ وجه نمیشود از زبان زکی شنید. این روایت منطق درستی ندارد و با حذف آن در تدوین مجدد هم هیچ خللی در فیلم ایجاد نمیشود.

اتفاقات فیلم در امریکا نیز به همین منوال هستند و گاهی صرفاً برای یک موقعیت کمیک می آیند و کمک آنچنانی به روند داستان نمیکنند و در ایجاد فضای زندگی آنها به یک شکل کلی موثر نیستند. نمونه هایی چون کله پاچه خوردن و اتفاقات آنجا و ختنه کردن ذکی که جز یک شوخی سخیف جنسی چیزی نیست در این راستا هستند.

اصولا شوخی های جنسی در فیلم زیاد است و به مقدار زیادی هم بی پرده هستند. شوخی های جنسی ای از جمله همش حوله به تن داشتن کلمنته و اسماعیل یک شوخی در لفافه جنسی به حساب میاید اما به کار بردن الفاظ صریح از جمله در قضیه ختنه کردن و یا حین اعتراف گیری و دیگر نقاط فیلم شاید از سوی ارگان های نظارتی و شاید با صلاحدید کارگردان برای ایجاد فضایی مناسب برای حضور خانواده ها حذف شوند.

 “مصادره” اما قصد دارد مفهوم عمیقتری را که هم در نامگذاری فیلم خود و هم در تاکیدش بر خرید زمین اسماعیل و پیگیری آن دنبال کند آن هم مصادره همه چیز به دست کسانی است که به اصطلاح انقلابی و یا از انقلابیون مذهبی نبودند و با تغییر مواضع و عقیده، پول و اموال مردم را به نفع خودشان ضبط کردند و بعد از مدتی هم به خارج رفتن که نقش نماد آن را نیز بابک حمیدیان با نام خاوندی ایفا میکند که نامی مشابه خاوری انتخاب شده است. به هر روی این پیام (اگر بپذیریم که فیلم همچین چیزی را میخواهد بازگو کند) در فیلم به چشم نمی آید و خوب و درست نیز پرورانده نمی شود. شاید ایجاد مشکل روانی برای اسماعیل(رضا عطاران) نیز در راستای تاثیرگذاری این پیام باشد. البته بازی نه چندان دلچسب عطاران در این صحنه ها و البته نداشتن جایگاهی برای این موضوع در فیلمنامه، آن را مصنوعی و مضحک کرده است.

در پایان باید گفت شاید “مصادره” برای یک کارگردان فیلم اولی فیلم قابل قبولی در گیشه به نظر برسد و در نیمه ابتدایی بتواند به اندازه کافی بیننده را بخنداند اما به واقع از مهران احمدی توقع میرود که فیلمی حداقل در سطح فیلم هایی چون مثل “نهنگ عنبر” بسازد .همان کاری که در نیمه اول اثر انجام داده است

 

 

 

نرگس جهانبخش

 

مصادره اولین ساختة مهران احمدی (بازیگر خوب کمدی) مانند دیگر فیلم‌هایی که در سینمای ایران تعدادشان بسیار زیاد است با ایده درخشانی شروع می‌شود و به شکل فاجعه باری ادامه و خاتمه می‌یابد. نوشتن در مورد ایده درخشان و عدم وجود قصه در سینمای ایران حوصله سر بر شده و چیزی که در اینجا با آن روبه‌رو هستیم ایده درخشان در قصه بی‌ربط است. مصادره بیشتر از این‌که فیلم مهران احمدی باشد فیلم رضا عطاران است. اگر چند فیلم اول عطاران را نگاه بکنید با مقدمه خوبی شروع می‌شود و رفته رفته فیلم رو به افول می‌رود. به خصوص که فرم و ساختار فیلم هم در آغاز درخشان پی گرفته می‌شود و آن هم از سر و شکل می‌افتد.

عطاران در این‌جا نقش یک مأمور خرید در اداره ساواک به نام اسماعیل را بازی می‌کند که در مورد شغلش چیزی نمی‌داند و آدم بی‌خیالی است که چیزی از پیرامونش سر در نمی‌آورد. همان تیپ آشنای او در فیلم‌های خودش. ایده به خودی خود بسیار درخشان است که شخصی در اداره ساواک باشد و از شغلش سر درنیاورد. نداند وسایل شکنجه می‌خریده، نداند نظام شاهنشاهی در حال سقوط است، نداند انقلاب پیرامون چگونه شکل گرفته و وقتی همه در حال فرار هستند او در پی گرفتن مرخصی و مساعده باشد. او دلباخته دختر اجراگری از آمریکای لاتین است که در دوران انقلاب سال آغازین ازدواج و دلمشغولی‌های آن را دارد بدون این‌که برایش کار و پیرامون‌اش اهمیت داشته باشد. پس از سه ماه مرخصی او انقلاب 1357 رخ داده و حال او پس از پیامی مبنی بر بازگشت کارکنان دولت به محل کار به محل کارش بازگشته، کجا؟ اداره ساواک! چقدر می‌تواند این ایده درخشان باشد و شما منتظر ادامه این قصه باشید که برای او چه رخ خواهد داد؟ چگونه در دل انقلاب جدید نقش ایفا می‌کند یا این‌که او بالاخره متوجه پیرامون می‌شود و فرار می‌کند؟

برخلاف تصور اتفاق شگرفی نمی‌افتد یکی از دوستان‌اش جلال (با بازی بابک حمیدیان) که جزء نیروهای انقلاب است او را نجات داده و رهسپار آمریکا می‌کند. از این‌جا به بعد فیلم در یک مسیر فاجعه‌بار می‌افتد تا قریب به نیم ساعت روزمرگی عطاران را بدون داشتن لحظات خوب کمیک اولیه ببینیم. چگونه آن ایده درخشان اولیه و قصه شکل گرفته مسیر عوض می‌کند و به قصه‌ی جدیدی پوست می‌اندازد که خرده قصه‌های آن به سان لحظات اینستاگرامی بمانند! در دو سوم پایانی فیلم گویی شما در اینستاگرام چرخ بزنید و جفنگ ببنید فیلم ملغمه‌ای از جفنگیات می‌شود.

داستان خورخه (با بازی مهران احمدی) و پسر اسماعیل (با بازی هومن سیدی) هیچ منطق دراماتیک و حتی کمیکی در قصه ندارد. دو دوست که مانند کلیشه‌های وسترن پیمان برادری بسته‌اند، روزی گذرشان در بزرگسالی به هم می‌خورد. سکانس گرفتن جلال (که ارجاعی به مفسد اقتصادی سه هزار میلیاردی دارد) توسط خورخه که در زندان بوده یکی از همان جفنگیات است. خورخه سکانس قبل در زندان است و اتهام و مدت باقی‌مانده حبس‌اش مشخص نیست در سکانس بعد هم‌چون کارتل جلال را به نیروهای ایران در مرز مکزیک تحویل می‌دهد.

عطاران عضو ساواک بوده با پرونده سیاسی از ایران فرار می‌کند تا در آمریکا پناهنده شود. همه می‌دانند پناهندگان سیاسی اوضاع خیلی بهتر از او خواهند داشت. یکی از روسای ساواک (با بازی میرطاهر مظلومی) در آمریکا شبکه ماهواره‌ای جفنگ اداره می‌کند. از آن دست شبکه‌هایی که مجری و مدیر شبکه یک شخص است. از سوی دیگر همین شخص در ابتدای فیلم طلاها و سکه‌ها را برای فرارش جمع آوری کرده بود چرا باید یک شبکه مزخرف و برای چه هدفی اداره کند. چرا اسماعیل به دنبال هم‌قطاران‌اش در ساواک نگشت تا اوضاع مالی بهتری پیدا کند. او که مدام به دنبال ایرانی‌ها بود چگونه شبکه‌ی این شخص را پیدا نکرده بود. کلا این ایده هم کاملا رها شده و می‌توانست از همین ساواک و عواملش به خوبی استفاده کند و به یک ایده دم دستی شبکه ماهواره‌ای رسیده است که شعارهای بسیار سطح پایین بدهند یا جلوی سازمان ملل ضد جمهوری اسلامی تجمع کنند. در همین تجمع‌ها اسماعیل رئیس سابق‌اش را می‌بیند و همکاری آن‌ها در شبکه شکل می‌گیرد.

یکی دیگر از خرده قصه‌ها زندگی رها شده اسماعیل با زن آمریکای لاتین‌اش است. آن‌ها از ظرفشوری شروع می‌کنند و در آخر در حال اداره کردن یک بار پر از مشتری هستند. معشوق سابق زن اسماعیل پیدا شده و با اجراهایش بار را رونق بخشیده و به یکباره اسماعیل بار را رها می‌کند و مثل کارتن خواب‌ها می‌شود. این از این قصه به قصه پریدن، جفنگ بافتنی بیش نیست. چگونه فیلمنامه نویس قصه‌ای را طرح می‌کند و بدون هیچ طرح و برنامه‌ای وارد قصه بعدی می‌شود و دیگر خبری هم از شخصیت‌های آن قصه نمی‌شود. وقتی قصه خام است و مواد لازمی برای دراماتیزه شدن ندارد، حوصله سر بر می‌شود و به جای فکری به حال قصه کردن وارد قصه دیگری می‌شویم.

این جفنگیات در فیلم کم نیستند. هومن سیدی همان تیپ سریال عاشقانه خود را که بسیار محبوب بود به فیلم مصادره آورده است. در سکانسی که در حال دیدن فوتبال ایران و آمریکا در جام جهانی 1998 هستیم اسماعیل به پسرش می‌گوید ایرانی‌ها مجبور هستند بازی را از آمریکا ببرند زیرا خانواده‌اشان گروگان گرفته شده‌اند، پسر با تعجب به پدر نگاه می‌کند و ما متوجه می‌شویم او هیچ شناختی از ایران ندارد. تنها امیدش فروش زمین‌های مصادره شده پدر در ایران است که اسیر اختلاس شده است. در سکانس بعد همان پسر آمده ایران در مقابل مأمور اطلاعاتی با شوخی در مورد عکس خود و دختری آمریکایی می‌گوید در حال ارشاد کردن دختر و حجاب‌اش و برخی شوخی‌های دم دستی دیگر از بافت ایرانی است. چطور شخصی که آن‌قدر از ایران پرت است چنین شوخی‌های جفنگی می‌کند. اگر مصادره بر روی یکی از قصه‌های خود متمرکز می‌شد می‌توانست فیلم موفقی از کمدی سیاه با کنایه‌های سیاسی شود، اما به راحتی همه ایده‌های اصلی را رها می‌کند و در حال حاضر فیلم به صورت قصه‌های جفنگ و بدون منطق کلاژ شده است.

 

علی قربانی 

بخندیم یا گریه کنیم؟!

 مهران احمدی، بازیگر نام‌ آشنای دنیای کمدی که بیش از دو دهه از ورود و فعالیت او در این عرصه می‌گذرد، در نخستین تجربه‌ی سینمایی خود در مقام کارگردان، سراغ ساخت فیلمی در ژانر کمدی رفته است. ((مصادره)) که برای اولین بار در جشنواره سی‌و‌ششم فجر بر پرده نقره ای ظاهر شد، با استقبال نسبتا خوب مردم روبه‌رو گردید. استقبالی که برای فیلم‌های سخیف ساخته شده در این ژانر در سال گذشته نیز شاهد آن بودیم و علاوه‌بر‌ آن حضور رضا عطاران در این فیلم، مهر تاییدی می‌زد بر قضاوتی زودهنگام تا ((مصادره)) را در ردیف آن فیلم ها بنشانیم. قضاوتی که پس از تماشای فیلم، کمی از آن عقب نشستیم.

اولین ویژگی‌ای که ((مصادره)) را از سایر کمدی‌های گیشه‌ای مرسوم در سال‌های اخیر سینمای ایران، متمایز و ممتاز می‌سازد، احترامی است که این فیلم برای مخاطبین خود قائل می‌شود. به این معنا که فیلم به هیچ وجه برای خنداندن مخاطب، علی‌رغم استفاده اندکش از لودگی و الفاظ رکیک و شوخی‌های جنسی، اجازه سوار شدن بر فیلم و تحت‌الشعاع قرار دادن داستان اصلی به وسیله آن ها را نمی‌دهد. مسئله‌ای که در فیلم ((گشت ۲)) به هیچ عنوان رعایت نشد و به هنگام تماشا به شدت مخاطب را پس می‌زد. از دیگر نکات مثبت فیلم می توان به انتخاب سوژه جسورانه و ناب آن نیز اشاره کرد. فیلمنامه علی فرقانی به شکلی ملموس ما را با بالا و پایین‌ های زندگی کسانی همراه می‌سازد که در روزهای اول انقلاب مجبور به مهاجرت و غربت نشینی شدند تا در بیهودگی محض روزگار ‌بگذرانند. افرادی همچون اسماعیل که به سبب اتفاقاتی که خود آگاهی‌ از آن‌ها نداشتتند، در وطن برچسب خائن خوردند و در عین وابستگی به آن، محکوم به گذران عمر در غربت شدند. اصولا بن مایه فیلمنامه ((مصادره))، موضوعی به شدت درام است که فیلم نگاهی کمیک به آن انداخته است؛ تا جایی که به نظر نگارنده، اگر این سوژه در قالب گونه‌ی درام قرار می‌گرفت و البته قوی پرداخت می‌شد، ظرفیت تبدیل شدن به یکی از آثار شاخص سینمای اجتماعی را داشت.

طراحی صحنه، لباس و چهره پردازی از دیگر نکات قابل اشاره فیلم است که به هرچه باورپذیرتر شدن فضای ایران قبل از انقلاب و صحنه‌های مربوط به آمریکا، کمک شایانی کرده است (برای درک این ویژگی فیلم لازم است بدانید که تمامی صحنه‌های مربوط به آمریکا در کشور ارمنستان فیلمبرداری شده است).

بازی بازیگران اگرچه به درستی در فیلم پیاده شده است اما برای آن‌ها حرکت رو به جلویی محسوب نمی‌شود. هومن سیدی به تکرار نقش خود در سریال ((عاشقانه)) پرداخته و رضا عطاران نیز دقیقا شخصیت فیلم‌های اخیرش را تکرار کرده است. شخصیتی که از سوی عامه مردم پذیرفته شده و به زعم بنده باعث تنبلی نویسندگان و کارگردانان نیز شده است؛ چرا که تلاشی در جهت خلق شخصیتی متفاوت در دنیای کمدی که بتواند توجه مردم را هم جلب کند، از خود نشان نمی‌دهند. هادی کاظمی اما در نقش ماموری که از زکریا بازجویی می‌کند، خوب و متفاوت ظاهر شده است.

در پایان باید اذعان داشت که ((مصادره)) ظرفیت تبدیل‌شدن به یک کمدی سیاسی پر سروصدا و جذاب را داشت اما مهران احمدی به ساخت یک کمدی موقعیت رضایت داد. همچنین اگرچه به سبب همراهی‌ها و همکاری‌های طولانی مدت مهران احمدی با عبدالرضا کاهانی، توقع فیلمی به مراتب بهتر و خاص‌تر از ((مصادره)) را از وی داشتیم، اما تماشای این فیلم در آشفته بازار کنونی سینمای کمدی، خالی از لطف نیست. چرا که حداقل استانداردهای اولیه یک فیلم طنز را تقریبا در فیلم ((مصادره)) شاهد هستیم.

 

مصادره، ، یک طنز سیاسی است که در قالب داستانی قابل باور، ماجرای زندگی گروهی از مهاجران ایرانی به نمایندگی اسماعیل از زمان انقلاب اسلامی تا به امروز را روایت می‌کند. گروهی که شاید بی‌دلیل پس از انقلاب از خانه و کاشانه‌شان، از کشورشان گریختند و در غربتی که بسیاری آن را بهشت آرزوها می‌پندارند، حبس کشیدند.

تبلیغات رنگارنگ فیلم، به همراه ویترین قابل توجهی از بازیگران سرشناس از جمله رضا عطاران، هومن سیدی و بابک حمیدیان در کنار بازیگران خارجی و لوکیشن‌های برون مرزی، طنز سیاسی، اشاراتی به روابط سیاسی ایران با آمریکای لاتین و اشاره به جریانات پس از انقلاب که هر کدام از احزاب درگیر، خود را وارث انقلاب می‌دانستند در قالب طنز، نوید فیلمی متفاوت و قابل احترام در ژانر کمدی را می‌دادند.

فیلم شروع بسیار خوبی دارد اما پس از گذشت نیم ساعت آغازین و وارد شدن به فاز دوم که به عقیده‌ من با مهاجرت اجباری (تبعید) اسماعیل به آمریکا شروع می‌شود، روند سریع و جذاب آن رو به افول می‌رود تا جایی که حتی این ذهنیت در مخاطب شکل می‌گیرد که مصادره به جای دنبال کردن مسیر جذاب ابتدایی، وارد جاده‌ای شده که تمام تولیدات این سال‌های سینمای کمدی کشورمان در آن پیش می‌روند. کمدی که با هجو، طنز جنسی و نمایش تکراری شادمانه‌های ایرانیان مقیم آمریکا قصد دارد مخاطب را به هر نحوی بخنداند. در فاز دوم داستان گسسته می‌شود و فیلم به کلیشه‌هایی روی می‌آورد که بارها شنیده و دیده شده‌اند. نمایش شبکه‌های ماهواره‌ای مخالف برون مرزی که مهران مدیری به خوبی از خجالتشان در آمد، شوخی‌هایی با برند رضا عطاران که شاد اما تکراری هستند، طنزهای جنسی از جمله مراسم ختنه شدن زکریا -پسر رضا عطاران- یا محبوبیت خاص همسر آمریکای لاتین او «کلمنته» در شهر محل زندگیش و اشاره‌ای زیرکانه به دلیل محبوبیتی که ساکنان این منطقه‌ی جغرافیایی در کشورمان دارند، چیزهایی هستند که می‌شود آن‌ها را نمونه‌هایی از همین تکرار مکررات دانست. عناصری که تماشاچی را می‌خندانند اما به سرعت فراموش می‌شوند.

داستان فیلم مصادره، قصه‌ای قابل لمس برای مخاطبین این نسل است؛ مخاطبینی که بر اساس تبلیغات جذاب و چهره‌های سرشناس، خواهان دیدن مصادره‌ مهران احمدی هستند. این گروه مخاطب که سهم قابل توجه‌ی از جامعه‌ی هدف را تشکیل می‌دهند، برای دیدن عطاران در قالبی جدید اما به دنبال تکرار تجربه‌ی من سالوادور نیستم یا نهنگ عنبر به سینما آمده‌اند اما اینکه چقدر به خواسته‌شان پس از دیدن فیلم می‌رسند، موضوعی است که جای گفتگو دارد.

مصادره در قالب طنز سیاسی اجتماعی سعی می‌کند چندین موضوع را بررسی کند. به وضعیت مهاجران ایرانی در زمان انقلاب می‌پردازد، افرادی که به هر دلیل محکوم و مجبور به فرار و جلای میهن شده‌اند. در همین حال به رفتار غرض ورزانه‌ی عوامل حامی دولت پهلوی در خارج از ایران اشاره می‌کند و تلاش‌های آن‌ها برای نمایش چهره‌ای خشن و اغراق آمیز از انقلاب اسلامی را به تصویر می‌کشد و حتی به بعضی از این باورهای عجیب و خنده‌دار اشاراتی هم می‌کند. اینکه اسماعیل به زکریا با جدیّت در مورد گروگان گرفته شدن خانواده‌های ورزشکاران ایرانی برای پیروزی در رقابت های بین المللی هشدار می‌دهد، اینکه اموال ایرانیان مهاجر بی دلیل مصادره می‌شود و ... تنها گوشه‌هایی از این تهاجم فکری‌ است تا جایی که عطاران به پسرش هم برای جاسوس بودن مشکوک می‌شود!

اما موضوع سومی که در فیلم به آن اشاره می‌شود، کلاه‌ بردارانی هستند که سرمایه‌ی ملت را به یغما میبرند. افرادی که با انگیزه‌ خیانت در سطوح مختلف نفوذ کرده‌اند و به دنبال فرصتی مناسب برای به تاراج بردن سرمایه‌ی ملی و فرار از ایران هستند و هم‌نامی شخصیت منفی فیلم (خاوندی) با یکی از اختلاس‌گران بزرگ این چند ساله‌ی اخیر، بزرگنمایی قابل توجهی از این حقیقت تلخ است که با رفتن این افراد و خروج آن‌ها از مرزهای ایران، دیگر دستمان به آن‌ها نمی‌رسد.

مصادره موسیقی متن قابل توجهی ندارد، طراحی لوکیشن‌های آن برای نمایش آمریکای لاتین شایسته‌ی تقدیر است و به عنوان اولین تجربه‌ی ساخت فیلم بلند مهران احمدی، اثر قابل قبولی است که نتوانسته پیوستگی داستانش را حفظ کند و بعد از شروعی امیدوار کننده، مانند کودکی سر به هوا به موضوعات مختلف دست درازی کرده است. با وجود بازیگران سرشناس، بار جذب مخاطب بر دوش عطاران است. عطارانی که جنس بازیش تکراری اما باز هم دوست‌داشتنی است. هومن سیدی هنوز نقشش در عاشقانه را رها نکرده و برخلاف استعداد خوبی که در کارگردانی از خود نشان داده، بازیش تکراری و کاملا معمولی است. بابک حمیدیان نقش چندانی در پیشبرد فیلم ندارد و تنها برای باز کردن گره‌های داستانی در چند سکانس ایفای نقش می‌کند و در مونتاژ دوباره، بدون ایجاد مشکل می‌شود تمام بخش‌های مربوط به هادی کاظمی و اتاق بازجویی را حذف کرد!

مصادره فیلم بدی نیست اما در تبلیغ نقاط قوتش اغراق زیادی شده و پایان نامناسبی دارد. شاید همین اغراق و پایان‌بندی نامناسب، باعث شده تا تماشاچی توقع بیشتری از فیلم داشته باشد و پس از تماشای آن، از تجربه‌ای که داشته راضی نباشد.

 

.

منابع

https://www.zoomg.ir/2018/2/10/271656/confiscation/

https://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/20530-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87

https://www.salamcinama.ir/post/1yDJ/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%90-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D8%A8%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C%D9%85

http://blog.namava.ir/confiscation-mehran-ahmad-review/

           http://naghdefarsi.com/confiscation/

http://www.filmovies.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87/

http://www.academyhonar.com/notation/cinema-iran2/4524-mosadereh.html

https://cinema.gamefa.com/32150/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%AE%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85-%DB%8C%D8%A7-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87/

https://bazimag.com/blog/8697-confiscation-movie-review

 

 

نان و دندان

 نان و دندان

پرواز همای

.

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت

آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت

.

آنکه باور داشت روزی میرسد بیچاره بود

آنکه دراموال دنیا قعر بود ایمان نداشت

.

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت

آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت

.

دشت باور داشت گرگی در میان گله بود

گله باور داشت اما من نمیدانم چرا باور سگ چوپان نداشت

.

یک نفر پالان خر را در میان خانه پنهان کرده بود

آن یکی با  بار خر میرفت و خر پالان نداشت

.

یک نفر فردوس را ارزان به مردم میفروخت

نقشه ها کو داشت در پندار خود شیطان نداشت

هر کجا دست نیازی بود بر سویی دراز

 رعیت بیچاره بخشش داشت اما خان نداشت

 

.

لینک دانلود

http://www.jenabmusic.com/69009/music-nano-dandan.html

 

 

مسکو ضمن اعلام پایبندی به برجام: محموله دوم سوخت هسته ای برای ارسال به ایران آماده است

مسکو ضمن اعلام پایبندی به برجام: محموله دوم سوخت هسته ای برای ارسال به ایران آماده است

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/6666-مسکو-ضمن-اعلام-پایبندی-به-برجام-محموله-دوم-سوخت-هسته-ای-برای-ارسال-به-ایران-آماده-است

.

وزارت امور خارجه روسیه با انتشار بیانیه ای ضمن اعلام اینکه محموله دوم سوخت هسته ای برای ارسال به ایران آماده شده، افزود که این کشور به برجام پایبند است و به تمام تعهدات خود در چارچوب این توافق بین المللی عمل می کند.

به گزارش ایرنا، در بیانیه عصر روز گذشته وزارت خارجه روسیه آمده است: روسیه به انجام تعهدات خود در چارچوب توافق هسته ای با ایران موسوم به برجام، استمرار داده و شرکت دولتی روس اتم به اجرای طرح ها برای تأمین شرایط برجام ادامه می دهد.

این بیانیه در بخش دیگری آورده است: «طرح مشترک روسیه و ایران برای تغییرات در دو مجموعه سانتریفوژ در مرکز سابق غنی سازی اورانیوم در فردو برای تولید ایزوتوپ های ثابت با موفقیت اجرایی می شود؛ این ایزوتوپ ها برای مصارف صنعتی و درمانی استفاده خواهند شد».

وزارت خارجه روسیه خاطر نشان کرده است: در خاک روسیه سوخت هسته ای با غلظت تا 20 درصد اورانیوم برای استفاده در رآکتور تحقیقاتی تهران نگهداری می شود.

در بیانیه همچنین تصریح شده است: بازگشت این سوخت هسته ای به ایران با محموله های کمتر از 5 کیلوگرم به درخواست طرف ایرانی و پس از تأیید آژانس بین المللی انرژی اتمی مبنی بر اینکه شرایط پیش بینی شده برای این منظور در برجام اجرا شده، انجام می شود.

بیانیه می افزاید: محموله نخست در اوایل سال 2017 به ایران تحویل شد و هم اکنون مقدمات برای ارسال محموله دوم سوخت هسته ای به ایران فراهم می شود.

روسیه همچنین اعلام کرده که به اجرای بند سوم برجام شامل مجموعه هایی از همکاری ها با ایران در عرصه انرژی هسته ای صلح آمیز کمک می کند.

در پایان بیانیه وزارت خارجه روسیه خاطرنشان شده است: تمام همکاری ها با ایران در چارچوب برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت و نیز تحت کنترل کامل آژانس بین المللی انرژی اتمی انجام می شود.

روسیه در بیانیه خود بر عزم این کشور برای اتخاذ تدابیر لازم به منظور حفظ و اجرای کامل برجام تأکید کرده است.

 

 

 

کوفی عنان درگذشت

کوفی عنان درگذشت

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/6669-کوفی-عنان-درگذشت

.

کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل درگذشت.

به گزارش ایسنا، به نقل از اسکای نیوز عربی، کوفی عنان امروز شنبه در سن ۸۰ سالگی در کشورش غنا پس از سپری کردن یک دوره کوتاه بیماری درگذشت.

وی که از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۶ به عنوان هفتمین دبیرکل سازمان ملل فعالیت کرد، اخیرا به عنوان رییس کمیسیون مسئول رسیدگی به بحران میانمار فعال بود و پیش از آن هم نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه بود که کاری از پیش نبرد و جای خود را به استفان دی‌میستورا داد.

در سال ۲۰۱۶ بنیاد کوفی عنان و دفتر مشاوره دولتی به درخواست آنگ سان سوچی، رهبر دوفاکتوی میانمار یک کمیسیون مشورتی را برای ایالت راخین میانمار بنا نهاد. این کمیسیون یک نهاد ملی بود و اکثر اعضای آن از میانمار بودند. وظیفه اصلی آن بررسی چالش‌های پیچیده ایالت راخین و ارائه پیشنهادات برای برطرف کردن این چالش‌ها عنوان شده بود.

عنان هم‌چنین موفق شده بود در سال ۲۰۰۱ به همراه سازمان ملل جایزه صلح نوبل را به دلیل فعالیت‌های انسان‌دوستانه‌ به خود اختصاص دهد.

دوره دبیرکلی کوفی عنان در سازمان ملل با بحران‌هایی جهانی چون شیوع ایدز و همچنین اشغال عراق از طرف نیروهای آمریکایی و انگلیسی و متحدانشان همراه بود. وی اشغال عراق را "غیرقانونی" خوانده بود.

کوفی عنان در ۸ آوریل ۱۹۳۸ در غنا به دنیا آمد. وی اولین آفریقایی و اولین دبیرکلی بود که از میان خود پرسنل سازمان ملل برای این سمت برگزیده شد.

 

 

 

عزت سینمای ایران درگذشت

عزت سینمای ایران درگذشت

 .

http://alikonline.ir/fa/news/culture-and-art/item/6664-عزت-سینمای-ایران-درگذشت

.

عزت الله انتظامی بازیگر کهنه کار سینمای ایران صبح روز گذشته دار فانی را وداع گفت.

به گزارش ایرنا، مجید انتظامی در گفت وگو با ایرنا این خبر را تایید کرد.

عزت‌الله انتظامی 31 خرداد سال 1303 در محلهٔ سنگلج تهران متولد شد. وی فعالیت هنری خود را با پیش پرده خوانی در تماشاخانه‌های لاله زار شروع کرد و پس از یک سال به تماشاخانه‌های هنر و فرهنگ تهران رفت.

در سال 1320 نخستین نمایش حرفه‌ای خود را با عنوان اولتیماتوم نوشته پرویز خطیبی به کارگردانی اصغر تفکری در تئاتر پاریس خیابان لاله‌زار اجرا کرد و تا سال 1326 توانست در بیش از 10 نمایش نقش پردازی کند. بازی در فیلم واریته بهاری به کارگردانی پرویز خطیبی نخستین تجربه سینمایی اوست.

انتظامی در سال 1348 با 'گاو' ساخته داریوش مهرجویی وارد عرصه حرفه‌ای سینما شد. انتظامی در نقش مش حسن در این اثر سینمایی به کارگردانی مهرجویی به ایفای نقش پرداخت.

دایره مینا، پستچی، هامون، بانو، حاجی واشنگتن، اجاره نشین‌ها، گراند سینما، گاو، ستارخان، صادق کرده، خانه خلوت، ناصرالدین شاه اکتور سینما، روز فرشته، روسری آبی، مینای شهر خاموش، ستاره می‌شود، دیوانه از قفس پرید، خانه‌ای روی آب و راه آبی ابریشم از جمله آثاری هستند که آقای بازیگر در آنها به ایفای نقش پرداخته است.

عزت سینمای ایران در تمام این سال ها با کارگردانان بزرگی کار کرده که از جمله آنان می توان به علی حاتمی، مسعود کیمیایی، رخشان بنی‌اعتماد، ناصر تقوایی و بهروز افخمی اشاره کرد. عزت‌الله انتظامی اولین بازیگر ایرانی بود که موفق به دریافت جایزه از فستیوال بین‌المللی شد. وی برای بازی در فیلم گاو جایزه هوگو نقره‌ای بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره بین‌المللی فیلم شیکاگو دریافت کرد.

افتخارات عزت الله انتظامی در جشنواره فجر نیز بدین شرح است:

* نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر 1384 برای فیلم ستاره می‌شود

* نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر 1383 برای فیلم جایی برای زندگی

* برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر 1382 برای فیلم گاوخونی

* برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر 1380 برای فیلم خانه‌ای روی آب

* نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشن خانه سینما 1377 برای فیلم حاجی واشنگتن

* برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر 1372 برای فیلم روز فرشته

* لوح تقدیر بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر 1370 برای فیلم خانه خلوت و ناصرالدین شاه آکتور سینما

* نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر 1368 برای فیلم هامون

* برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر 1367 برای فیلم گراند سینما

* نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر 1365 برای فیلم اجاره‌نشین‌ها

عزت الله انتظامی پس از 70 سال تلاش حرفه ای در عرصه سینما و تئاتر صبح روز گذشته چشم از جهان فرو بست.

 

 

 

شروع طراحی منطقه آزاد تجاری مغری میان ایران و ارمنستان

شروع طراحی منطقه آزاد تجاری مغری میان ایران و ارمنستان

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/اقتصادی/item/6668-شروع-طراحی-منطقه-آزاد-تجاری-مغری-میان-ایران-و-ارمنستان

.

در ملاقات سید کاظم سجادی سفیر کشورمان در ایروان با آودیک الویان رئیس کمیته شهرسازی ارمنستان که روز گذشته صورت گرفت، همکاری های دو کشور در عرصه های شهرسازی، تولید و صادرات مصالح ساختمانی، ارتباط دانشگاه ها و پژوهشکده های شهرشناسی دو کشور و بویژه طراحی و برنامه ریزی ایران و ارمنستان برای ایجاد زیرساخت های منطقه آزاد تجاری مغری مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

به گزارش تارنمای سفارت جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، سجادی ضمن اشاره به ارتقای سطح همکاری های دو کشور در حوزه شهرسازی خواستار تماس و رایزنی فعال مقام ها و مسئولین ایرانی و ارمنی برای انتقال تجربیات و تبادل نظر در امور فنی و مهندسی شهری گردید.

سفیر کشورمان ضمن اعلام آمادگی مشارکت شرکت های خصوصی و دولتی ایرانی برای توسعه زیرساخت های شهری از جمله در منطقه آزاد تجاری مغری ارمنستان افزود این شرکت ها طرح های پیشنهادی خود را برای ایجاد زیر ساخت های این منطقه تجاری از قبیل نیازهای تجاری و بازرگانی، فضاهای تفریحی و گردشگری و توسعه فضای سبز متناسب با آخرین دستاوردهای روز دنیا تهیه و ارائه داده اند که امیدواریم طرف های ارمنی از این تجارب استفاده نمایند.

آودیک الویان نیز ضمن ابراز علاقمندی کشورش به توسعه ارتباطات و همکاری ها و تبادل تجربه با شرکت های ایرانی از اعلام آمادگی برای انتقال تجارب و دانسته های طرف ارمنی در حوزه زیرساخت های شهری با وزارت راه و شهرسازی سخن گفت.

رئیس کمیته شهرسازی ارمنستان از پیشنهاد سفیر کشورمان برای تشکیل کمیته کاری برای پیگیری توافقات انجام شده بین دو کشور در این حوزه استقبال نمودند.

 

 

 

خانلری: صاحبان صنایع از ایده‌ها و پژوهش‌های دانشگاهیان بی‌خبرند

خانلری: صاحبان صنایع از ایده‌ها و پژوهش‌های دانشگاهیان بی‌خبرند

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/6667-خانلری-صاحبان-صنایع-از-ایده‌ها-و-پژوهش‌های-دانشگاهیان-بی‌خبرند

.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس معتقد است صاحبان صنایع از ایده‌ها و پژوهش‌های دانشگاهیان بی‌خبرند در نتیجه برای حل مشکلات خود از توان داخلی استفاده نمی‌کنند.

کارن خانلری در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری خانه ملت با اشاره به حلقه گمشده در ارتباط میان صنعت و دانشگاه، گفت: ارتباط دانشگاه و صنعت باید دو سویه باشد و دانشگاه‌ها باید پذیرش دانشجوی خود را براساس نیاز صنعت انجام دهند؛ از سوی دیگر صنایع نیز نیروی کار مورد نیاز خود را به دانشگاه‌ها سفارش داده و آنها را پس از فارغ‌التحصیلی جذب کنند.

 

 تحصیلات تکمیلی غیرانتفاعی؛ بهبود ارتباط دانشگاه و صنعت

نماینده مردم ارامنه تهران و شمال ایران در مجلس شورای اسلامی افزود: از آنجایی که نیاز مالی و هزینه‌های دانشگاه‌های دولتی در تحصیلات تکمیلی از بودجه‌های دولتی و منابع کشوری تامین می‌شود دانشگاه‌ها انگیزه لازم برای ارتباط با صنعت را ندارند؛ اگر در کشور ما نیز مانند سایر کشورها تحصیلات تکمیلی غیرانتفاعی باشد طبیعتا دانشگاه‌ها برای تامین نیازها و هزینه‌های خود ناچار هستند به سمت تکنولوژی و صنعت روند؛ موضوعی که متاسفانه در کشور اجرا نمی‌شود.

 

 صنایع مایل نیستند نیاز خود را با پژوهش‌ها و تحقیقات داخلی رفع کنند

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس بیان کرد: برای بهبود ارتباط دانشگاه با صنعت باید از کلی‌گویی دوری کرد و به دنبال راهکار بود دانشگاه‌ها و صنایع انگیزه‌ای برای ارتباط با یکدیگر ندارند صنایع نیز مایل نیستند نیاز خود را با پژوهش‌ها و تحقیقات داخلی رفع کنند و اعتمادی به دانشگاه‌ها نمی‌کنند.

 وی اظهار کرد: با دعوت از صاحبان صنایع در جشنواره‌ها و مسابقات علمی و پژوهشی می‌توان توانایی و ایده‌های دانشجویان را به آنها معرفی کرد تا صنعتگران نیز برای استفاده از این خلاقیت‌ها ترغیب شوند تا زمانی که صاحبان صنایع از نوآوری‌ها و توانایی‌های دانشجویان اطلاعی ندارند نمی‌توان از آنها انتظار داشت که برای تامین نیاز خود به سراغ دانشگاه آیند؛ ایده‌ها، توانایی‌ها و ظرفیت‌های دانشگاه‌ها باید به آنان معرفی شود.

 

 انگیزه‌ای برای معرفی توانایی دانشجویان وجود ندارد

خانلری با بیان اینکه انگیزه‌ای برای معرفی توانایی دانشجویان وجود ندارد، خاطرنشان کرد: صاحبان صنایع از ایده‌ها و پژوهش‌های دانشگاهیان بی‌خبرند در نتیجه برای حل مشکلات خود از توان داخلی استفاده نمی‌کنند.

 

 

 

تقویت ارتباط دانشگاه و صنعت با شعار و تبلیغ محقق نمی‌شود

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس معتقد است تقویت ارتباط دانشگاه و صنعت با شعار و تبلیغ محقق نمی‌شود و باید با فرهنگ‌سازی، ایجاد زیرساخت‌های لازم و انگیزه تقویت شود.

 

 

 

آلبان برگAlban Berg

آلبان برگ

جمع آوری از گارگین فتائی

.

آلبان ماریا یوهانس برگ (به آلمانی: Alban Maria Johannes Berg) آهنگساز اتریشی در ۹ فوریه ۱۸۸۵ در وین به دنیا آمد و در ۲۴ دسامبر ۱۹۳۵ در وین در گذشت. او به همراه آنتون وبرن از شاگردان آرنولد شونبرگ و از آهنگسازان متعلق به مکتب دوم موسیقی وین بود.

آثار آلبان برگاز شاگردان شونبرگ، آمیزه‌ای بی‌همتا از عناصر سنتی و سدهٔ بیستمی است. برگ جلوه‌های رمانتیک و فرم‌های تثبیت‌شدهٔ قدیمی را با تکنیک‌های آتونالیتهٔ آزاد و نظام دوازده صوتی درآمیخته است. بسیاری از شنوندگان، مجذوب گرمای تغزلی، رنگ‌آمیزی‌های شاداب و کیفیت‌های تئاترگونهٔ آثار او شده‌اند

برگ نیز همچون استادش در وین زاده شد. او تحصیل خصوصی نزد شونبرگ را در نوزده سالگی آغاز کرد و از ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۱ آن را پی‌گرفت. پس از خدمت در ارتش اتریش طی جنگ جهانی اول، همراه با شونبرگ (در مقام مدیر) به سرپرستی انجمن کنسرت‌های خصوصی در وین پرداخت. هدف این انجمن، که از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ دوام آورد، 'برخوردار ساختن هنرمندان و دوستداران موسیقی از دانشی صحیح و دقیق نسبت به موسیقی مدرن' بود و آن را با اجراء کنسرت‌هائی مکرر که خوب آنها تمرین شده بود دنبال می‌کرد

برگ به اجراء و رهبری ارکستر نپرداخت و آثاری انگشت‌شمار آفرید که این شاید به سبب رنجوری مزمن او بود.

برگ در سال ۱۸۸۵ در وین به دنیا آمد و از کودکی به ادبیات و موسیقی علاقمند بود. از پانزده‌سالگی به‌طور خودآموز موسیقی و آهنگسازی را شروع کرد.

در بیست سالگی برای آموزش موسیقی پیش شوئنبرگ رفت. شوئنبرگ به او تئوری موسیقی، کنترپوان و هارمونی یاد داد و بعد از چند سال درس آهنگسازی را هم شروع کرد. در دوران شاگردی‌اش چند پیش‌نویس قطعه‌ پیانو نوشت، به علاوه چند آواز مثل «هفت آواز آغازین» که اولین کار اجرا شده‌اش هم به‌شمار می‌آید. پیش‌نویس‌ها هم بعد‌ها به سونات پیانوی شماره ۱ تبدیل شد که یکی از قوی‌ترین سونات‌های آن دوره به شمار می‌آید.

برگ یکی از مهم‌ترین آهنگسازان مکتب دوم وین به شمار می‌رود. او احساسات و ارزش‌های انسانی بیشتری به تکنیک دوازده صدایی افزود و آثارش احساسی‌تر از شوئنبرگ است.

ترانه‌ دو تا از آوازهای برگ را «آلتنبرگ» سروده است، که توسط شوئنبرگ رهبری شد و روی صحنه رفت. قطعه به شکل سخنان شاعرانه و پندآمیزی بود، که با ارکستر بسیار بزرگی همراهی می‌شد. اجرا موفقیت‌آمیز نبود و متوقف شد. همین اتفاق باعث شد برگ اعتماد به نفسش را از دست بدهد و دست از کار بکشد. البته شکی نیست که این‌کار یکی از کارهای نوآورانه و فوق‌العاده و اولین اجرای ارکستری در ادبیات بود، اما تا سال ۱۹۵۲ دیگر روی صحنه نرفت.

برگ در دوران جنگ جهانی اول در ارتش اتریش- مجارستان خدمت کرد و اپرای «ووزک» را نوشت. پس از پایان جنگ به وین بازگشت و به تدریس خصوصی موسیقی پرداخت و در همان حال در اداره جامعه اجراهای موسیقی خصوصی به شوئنبرگ کمک کرد.

برگ در اواخر عمرش دو پرده از یک اپرای سه پرده‌ای به نام «لولو» را هم نوشت.

برگ در سال ۱۹۳۵ در اثر مسمومیت خون در وین درگذشت؛ مسمومیتی که در اثر عفونی شدن جای نیش حشره در بدنش به وجود آمده بود. او به دلیل وضعیت مالی نامناسب نتوانسته بود به دکتر مراجعه کند و وقتی به بیمارستان رفت که دیگر خیلی دیر شده بود.

 

 

برخی از آثار

اپرای وتسک

سونات برای ویلن و پیانو

کنسرتو برای ویلن و ارکستر «در یادبود یک فرشته»

کنسرتو مجلسی برای ویلن، پیانو و سیزده ساز بادی

قطعه‌هایی در فرم «لید»

سه قطعه برای ارکستر

چهارنوازی برای سازهای زهی

کنسرتوی مجلسی برای پیانو، ویولون و سیزده ساز بادی چوبی (۱۹۲۵)؛

سوئیت غنائی برای کوارتت زهی (۱۹۲۶)؛

 اپرای لول (Lulu) ،(۱۹۲۹-۱۹۳۵، که ارکستراسیون آن کامل نشده است)؛

کنسرتو ویولون (۱۹۳۵). 

 

 

 

 

اپرای وتسک Wozzeck, Op. 7

برگ در ۱۹۲۵ و با اولین اجراء اپرایش وُتِسک، در برلین برای نخستین‌بار توجه جهانیان را برانگیخت. گرچه زبان آتونال این اپرا سبب بر آشفتن بسیاری از منتقدان شد، اما وُتِسک چنان تأثیری بر شنوندگان داشت که اندکی بعد در سراسر اروپا و ایالات‌متحد اجراء شد

سه بخش از اپرای ووزک سال ۱۹۲۴ اجرا شد و برگ اولین موفقیت کاری‌اش را به‌دست آورد. ووزک در سال ۱۹۲۵ به طور کامل در برلین روی صحنه رفت. امروزه ووزک در فهرست آثار موسیقایی مهم قرن بیستم قرار دارد.

 

 

 

کنسرتو ویولون

 Concerto per violino. “Alla memoria di un angelo

برگ برای ساختن یک کنسرتوی ویلن، کار اپرا را متوقف کرد. او در این اثر برداشت‌های شخصی از تکنیک سریالیسم را انجام می‌دهد که به او اجازه می‌دهد آزادانه تونالیته را احضار کند و نقل قول‌هایی از بخش‌های تاریخی موسیقی تونال مثل کارهای باخ را در کارش بگنجاند.

 

سوئیت ترانه  Lyrische suite

برگ در سال ۱۹۲۶ سویت ترانه را نوشت که بعد‌ها معلوم شد به زبان رمز، داستانی عشقی را تعریف می‌کند: قطعه‌ای بسیار استادانه در سبک پست مالری که در سه قسمت برای ارکستر تنظیم شده بود.

 

 

.

منابع

https://www.radiozamaneh.com/67553

http://vista.ir/content/142914/%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%DA%AF/

 

Bravery / courage

Bravery / courage

 

معانی این کلمات اساساً یکی است و به معنی مواجه شدن با خطر ، مشکل یا ترس همرا با  آرامش  یا اطمینان است .

تنها مطمئن شوید که بین شکل اسمی و صفتی آنها دچار اشتباه نشوید .

 

یک آتش نشان یک کودک را از خانه در حال اشتعال نجات داد

A fireman saved a child from the burning house. He was very brave.

او بسیار شجاع بود ( درست )

 He was very courageous.

او بسیار شجاعت بود ( نادرست )

 He was very courage.

 

 کلمات  "   brave"  و " courageous"  به معنی شجاع و دلیر را  با اشکال فعل  "to be" یعنی (  is, are, was, were, being, been)  به کار ببرید  .

کلمات " bravery " و " courage " به معنی شجاعت  و دلیری و رشادت را همراه با حرف تعریف  "the"  و صفات ملکی یعنی (my, your, his, her, our, their ) به کار ببرید

 

من شجاعت آن آتش نشان را تحسین می کنم

I admire the bravery of firemen.

I admire the courage of firemen.

 

شجاعت آنها در مواجهه با خطر ، الهام بخش است

Their bravery in the face of danger is inspiring.

Their courage in the face of danger is inspiring.

 

 

 

 

نقد فیلم نیلوفر

 نقد فیلم نیلوفر

گرد آوری از گارگین فتائی.

.

کارگردان

سابین ژمایل

تهیه‌کننده

فرشته طائرپور

ژان برهات

نویسنده

سابین ژمایل

 

بازیگران

شهاب حسینی

رویا نونهالی

فاطمه معتمدآریا

هنگامه قاضیانی

صادق صفایی

زهرا داوودنژاد

نیره فراهانی

تورج فرامرزیان

امیر آقایی

 

فیلم‌برداری

بهرام بدخشانی

مدت زمان

 ۹۰دقیقه

کشور

ایران

زبان

فارسی

 

نیلوفر فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سابین ژمایل و تهیه‌کنندگی فرشته طائرپور و ژان برهات محصول سال ۱۳۸۵ است.

 

خلاصه فیلم

نیلوفر (مبینا آینه‌دار) دختر سیزده ساله‌ای است که نزد مادر قابله‌اش سلما (رؤیا نونهالی) بزرگ می‌شود و بیش از همه با عزیز، عموی چوپانش (شهاب حسینی) مأنوس است. او به همراه دوستش زینب، در خانۀ معلمی به نام بانو (فاطمه معتمدآریا) درس می‌خواند. شیخ عباس رئیس قبیله (امیر آقایی) نیلوفر را از پدرش عبدالله (صادق صفایی) در جایی خواستگاری می‌کند و زمینی را به او می‌بخشد. پدر می‌پذیرد و خبر توافق خود را به خانواده می‌دهد. حالا همه منتظر اولین نشانه‌های بلوغ نیلوفر هستند. اما او به ازدواج علاقه‌ای ندارد و می‌خواهد دکتر شود. فیروزه همسر دوم پدر (هنگامه قاضیانی) سعی می‌کند نیلوفر را به زندگی و خانواده علاقمند کند اما موفق نیست. او نهایتاً با عمویش می‌گریزد.

 

 

 

 

 

نقد فیلم

پدران و ازدواج اجباری دختران

موضوع فیلم نیلوفر، ازدواج اجباری دختران است؛ دختری به نام نیلوفر که ظاهراً در قبیله‌ای عرب در جنوب عراق زندگی می‌کند.

فیلم نیلوفر (1387)، محصول مشترک کشورهای فرانسه و ایران است و اولین ساخته خانم سابین جِمایل، فیلمساز لبنانی الاصل ساکن در امریکا. نیلوفر گرچه در جشنواره‌های چندی مانند برلین، کن و مونترال شرکت کرده ولی تاکنون در هیچ جشنواره‌ای در ایران نمایش نیافته است. تنها نمایش این فیلم در سینماتک خانه هنرمندان در روز دوشنبه نهم دی بود و همین رونمایی سبب‌ نگارش این نقد شد.

نیلوفر، فیلم خوش‌ساختی است. کارگردانی، موسیقی و بازی‌های خوبی دارد اما فیلمنامه فمینیستی آن مخاطب را آزار می‌دهد. موضوع این فیلم، ازدواج اجباری دختران است، دختری به نام نیلوفر که ظاهراً در قبیله‌ای عرب در جنوب عراق زندگی می‌کند.

سابین جِمایل (Sabine El Gemayel) در حدود چهل سال قبل از والدینی مسیحی در ایران به دنیا آمد، در کشورش لبنان بزرگ شد، در کانادا تحصیل کرد و از بیست سال پیش در لس‌آنجلس مقیم گشت. او سه فرزند دارد، تدوینگر است و در کارنامه او چهار فیلم سینمایی دیده می‌شود. نیلوفر اولین و آخرین ساختۀ سینماییِ خانم جمایل است.

کارگردان، با دو تهیه‌کننده فرانسوی به نام‌های ژان برها (Jean Bréhat)‌ و رشید بوشارب (Rachid Bouchareb) برای ساخت فیلمش به توافق رسیده بود. اما گویا صنعت ضعیف سینما در لبنان جمایل و تهیه‌کننده‌هایش را به ایران کشانید. خانم فرشته طائرپور نیز به جمع تهیه‌کنندگان اضافه شد و تغییراتی در فیلمنامه اعمال کرد. همۀ عوامل فیلم از داخل کشورمان انتخاب شدند بجز بازیگر نقش اول که با والدین ایرانی‌اش در خارجه زندگی می‌کرد. مراحل پس‌تولید نیز در ایران انجام شد و نتیجه برای تهیه‌کنندگان فرانسوی رضایت‌بخش بود.)

 

فیلمبرداری نیلوفر از آبان تا دی 1386 در خوزستان انجام گرفت و یک سال بعد، آماده نمایش شد. اما نتوانست از وزارت ارشاد پروانه نمایش دریافت کند. فیلم در جشنواره‌های کن، برلین، مونترال و سه جشنواره دیگر نمایش داده شد. جمایل در جشنواره مونترال، نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی شد.

نیلوفر، فیلم قابل اعتنایی است، فیلمی که از تولد فیلمسازی صبور و کاربلد حکایت دارد. به نظر می‌رسد که خانم جمایل در جزئیات نخستین فیلمش بسیار اندیشیده است. آنطور که خانم طائرپور می‌گفت سابین جمایل موضوع ازدواج اجباری دختران را از واقعه‌ای که سال‌ها قبل در لبنان دیده، وام گرفته است. او همچنین ماجرای زایمان داخل آب را از یک زن صبّی ایرانی آموخته است و آنقدر به این موضوع اعتقاد ورزیده که دو فرزندش را به همین روش در استخر خانه به دنیا آورده است (توضیحاً اینکه «صبّی» یا «صابئی» قومی در خوزستان هستند که خود را پیرو حضرت یحیی(ع) می‌خوانند). دیوان حافظ در فیلم، جزو کتب مورد علاقۀ بانو است و او نهایتاً آن را به نیلوفر اهدا می‌کند. علاقه خانم جمایل به اشعار حافظ، باعث ورود این موضوع در فیلمنامه شده است.

 

 

ناگفته‌های «فرشته طائرپور» و «خسرو سینایی» به بهانه نمایش «نیلوفر»

نمایش و نقد و بررسی فیلم سینمایی «نیلوفر» با سخنرانی فرشته طائرپور، هنگامه قاضیانی، بهرام بدخشانی و خسرو سینایی همراه شد.

فرشته طائرپور، تهیه‌کننده فیلم «نیلوفر» که در نشست نقد و بررسی این فیلم شامگاه دوشنبه - 9 دی ماه - در سینما تک خانه هنرمندان ایران حضور داشت، با اشاره به مضمون فیلمش خاطرنشان کرد: این فیلم موضع دفاعی و انتقادی ندارد و دختری را نشان می‌دهد که دوست دارد درس بخواند، اما برخی سنت‌های اشتباه مانع او می‌شوند.

او با یادآوری چگونگی شکل‌گیری این فیلم یادآور شد: در واقع باید بگویم این پروژه به سراغ من آمد، ابتدا این پروژه قرار بود در لبنان ساخته شود.

طائرپور گفت: خانم «سابین ژمایل»، کارگردان این فیلم که دورگه فرانسوی - لبنانی است، ساکن آمریکاست. او با همه جوانی، تجربه‌های خوبی در عرصه فیلم مستند و تدوین دارند. چیزی که در اولین ملاقات با او برایم بسیار شاخص بود، شعور شرقی قابل احترامی بود که شاید بخشی از آن برمی‌گشت به اینکه فضای لبنان و ایران را پیش از این دیده بود.

او ادامه داد: تجربه شخصی او از خاطره‌ای که در لبنان به یاد داشت، موجب شده بود که فیلمنامه «نیلوفر» را بنویسند و حمایتی هم برای ساخت آن گرفته بودند و تهیه‌کننده فرانسوی فیلم که کمپانی معتبری نیز است، قرار بود فیلم را در لبنان بسازد؛ اما بعد از مشاوره‌هایی به این نتیجه رسیدند که ساخت فیلم در ایران با یک فضای عربی امکان پذیر است. توجه به اینکه صنعت سینمای ایران نسبت به لبنان پیشرفته‌تر و امنیت فضای ایران نیز بیشتر است، بنابراین تصمیم گرفتند فیلم را در ایران بسازند. هنگامی هم که "ژمایل" به ایران آمد به همراه تهیه‌کنندگان جلسه‌ای تشکیل دادیم و صحبت‌های مفصلی انجام شد. از نظر من فیلمنامه بازنویسی می‌خواست، زیرا چیزهایی در فیلم وجود داشت که نمی‌شد آن را با مجوز و پروانه ساخت، بسازیم.

طائرپور در بخش دیگری از این نشست، تحول، تغییر و بازنگری در آداب و رسوم را یکی از پیامدهای فیلم «نیلوفر» دانست و گفت: بهتر است این تحول، تغییر و بازنگری در آداب و رسوم از خود خانواده اتفاق بیافتد، اگر پدر یا عموی خانواده دچار این تحول شدند می‌توان امیدوار بود که این باور اشتباه رنگ ببازد.

این تهیه‌کننده با اشاره به روند ساخت فیلم «نیلوفر» در ایران خاطرنشان کرد: خوشبختانه به جهت تولید و همدلی عوامل، سینمای ایران نزد تهیه‌کننده مجرب فرانسوی و کارگردان سربلند بیرون آمد، اما زمانی که فیلم پنج سال در ایران توقیف شد، شادی این تولید به یاس و ناامیدی تبدیل شد.

طائرپور همچنین گفت: وقتی برای چندمین‌بار فیلم را می‌دیدم احساس کردم که چه چیزهایی در فیلم وجود دارد که با وجود داشتن پروانه نمایش و ساخت مانع نمایش آن شده‌اند، چیزهایی که ممکن است شوراهای تصمیم‌گیرنده شهامت به زبان آوردن آن را نداشته باشند؛ زیرا ترکیب این شوراها مردانه است و هیچگاه زنی وجود نداشته که با حس زنانه هم به این موضوعات نگاه کند. فکر می‌کنم شاید آقایان فکر می‌کردند که بی‌حیایی است که درباره مسائل زنان بصورت باز در این فیلم صحبت می‌کنیم، چیزی که برای فرهنگ غربی حل شده است.

وی در عین حال یادآور شد: در طول پنج سال گذشته به لطف ماهواره‌ها،‌ بچه‌های 8 ساله هم علائم خیانت، بارداری و... را می‌شناسند، حالا به چه نحوی بماند! در کتاب‌های درسی و مسائل فقه، این مسائل مطرح می‌شود اما به محض اینکه به روی پرده سینما می‌آید احساس می‌کنیم که همچنان نگفته بماند بهتر است و همین نگفته ماندن‌هاست که موجب می‌شود این چنین اتفاقاتی هنوز هم در برخی از روستاهای کشورمان پیش بیاید.

به گزارش ایسنا، فیلم «نیلوفر» داستان دختر بچه عراقی است که در سر رویای درس خواندن و پزشک شدن را می‌پروراند. روابط او با افراد خانواده‌اش به خصوص عموی چوپانش بستر اتفاقات تازه‌ای می‌شود.

طائرپور با اشاره به لوکیشن فیلم «نیلوفر» گفت: درست است که لوکیشن فیلم را در کشور عراق گرفته‌ایم و در انتها آن را به فضای متمدن‌تری به نام ایران آوردیم، اما واقعیت این است که در روستاهای ما نیز این اتفاق می‌افتد. همین‌جا مناسب است که به فیلم درخشان «عروس آتش» استاد خسرو سینایی اشاره کنم که به شکل بسیار خوبی به این موضوعات پرداخته است. «نیلوفر» در رده سنی پایین‌تر است و از جهاتی آن قوت را ندارد، اما واقعیت این است که این مسائل اجتماعی هستند و تا هنگامی که مطرح نشوند آثار مخرب خودشان را دارند.

تهیه‌کننده «نیلوفر» همچنین درباره استفاده از عوامل ایرانی بیان کرد: ‌در شرایط تولید جز چندبار سرزدن تهیه‌کننده به پروژه، هیچ فرد دیگری به جز کارگردان فیلم خارجی نبود. البته کلیه عوامل فیلم به زبان فرانسوی یا انگلیسی آشنا بودند. حتی قرار بود پُست پروداکشن فیلم در فرانسه انجام شود، اما هنگامیکه تهیه‌کننده و کارگردان متخصصین و امکانات ایران را دیدند، تصمیم گرفتند این کارها را هم در ایران انجام دهند.

او ادامه داد: فکر می‌کنم یکی از معانی واقعی تولید مشترک با این کار اتفاق افتاد، زیرا معنی تولید مشترک در کشور ما این است که دوستان سفری به خارج از کشور داشته باشند و چند صحنه زیبا از خارج را نشان بدهند و در نهایت اسم آن را تولید مشترک می‌گذارند. اما به معنای اینکه شما صنعت سینمای ایران را در یک نگاه مشترک جهانی طوری فعال می‌کنید که در حد استانداردهای جهانی است، می‌توان گفت که تولیدی مشترک است.

به گفته این تهیه‌کننده، فیلم «نیلوفر» در فستیوال‌های بین المللی از جمله برلین، لس‌آنجلس و... شرکت کرده است و تنها در ایران است که نتوانسته به نمایش دربیاید.

طائرپور همچنین درباره‌ حذفی‌های فیلم گفت: قسمت‌هایی از فیلم که حدودا 5 دقیقه است و چندان هم مهم هم نیست کوتاه شد. البته به نظرم صحنه‌ اساسی نبود و بیشتر برای بهانه‌جویی بود.

این تهیه‌کننده در پاسخ به نقد یکی از تماشاگران حاضر در سالن بیان کرد:‌ من معمولا از تندترین نقدها هم استفاده می‌کنم، چون کمک می‌کند همه سلیقه‌ها را در فیلم‌های بعدی‌ام لحاظ کنم. باز هم تاکید می‌کنم، «نیلوفر» موضع دفاعی - انتقادی ندارد و دختری را نشان می‌دهد که دوست دارد درس بخواند اما برخی سنت‌های غلط مانع او می‌شوند.

او افزود: من به عنوان زن شهرنشین ترجیح می‌دهم که هر دختری حق انتخاب داشته باشد. فیلم «عروس آتش» و «نیلوفر» تمام تلاش‌شان را کردند تا نشان دهند بسیاری از این رسوم و باورها ریشه‌دار هستند.

طائرپور خطاب به تماشاگری که از این فیلم انتقاد کرده بود، گفت: شما می‌توانید باورهای خودتان را داشته باشید، اما نمی‌توانید به همه آدم‌هایی که فیلم را می‌بینند یا احساس همذات‌پنداری با زنان، بچه یا حتی مردان این فیلم می‌کنند، بخواهید که مانند شما فکر کنند.

این تهیه‌کننده اذعان کرد: من اصلا فمنیست‌ نیستم و اتفاقا من در خانواده به طرفداری از آقایان متهم هستم.

 

طائرپور در بخش پایانی سخنانش گفت: بیشترین پیام فیلم «نیلوفر» به برادری است که برای کشتن خواهرش می‌رود و می‌داند که اگر بدون او به خانه برگردد با چه مشکلاتی مواجه می‌شود، این فیلم اتفاقا فمنیستی نیست و حرفش بیشتر برای آقایان و به عبارتی عموی دختر که ناجی او است، هست. آرزویم این است که این قصه‌ها روزی تمام شوند.

هنگامه قاضیانی - از بازیگران فیلم «نیلوفر» - هم در ادامه این نشست در سخنانی گفت: خوشحالم که بعد از پنج سال «نیلوفر» را می‌بینم، زیرا این فیلم، یکی از بهترین خاطرات در کارنامه کاری من است. ما در شرایط سخت جغرافیایی این فیلم را کار کردیم و مثل یک خانواده زندگی کردیم.

این بازیگر ادامه داد: برای من «نیلوفر» تجربه خوبی بود و در آن چیزهای بسیاری یاد گرفتم. بحث انسان در جغرافیا برای من به عنوان یک بازیگر تجربه مفیدی بود و هنگامی که خانم طائرپور پیامک دادند که قرار است این فیلم اکران خصوصی شود، گریه کردم.

او بیان کرد:‌ تنها آرزویم این است که این قصه‌ها روزی تمام شوند، در اینجا بحث فمنیست برایم جایی ندارد، «نیلوفر» برای من سینما بود. قاضیانی در ادامه صحبت‌هایش از ژیلا مهرجویی - هنرمند فقید که طراحی لباس این فیلم را برعهده داشت - یاد کرد و خاطراتی از او گفت.

 

 

امیدوارم به خاطر بحث زن، این فیلم به نمایش دربیاید

بهرام بدخشانی، مدیر فیلمبرداری «نیلوفر» هم ابراز امیدواری کرد که این فیلم به دلیل بحث زن به نمایش دربیاید. از او همچنین درباره ی تجربه ی فیلمبرداری زیر آب پرسیده شد که توضیحاتی ارایه کرد.

 

وکیل مجلس از من شکایت کرد

 

 

 

خسرو سینایی هم که در این جلسه حضور داشت درباره تجربیات فیلم «عروس آتش» در سخنانی گفت: زمانی که «عروس آتش» را اکران کردند، شنیدم که عده‌ای در ماهشهر می‌خواستند سینما را آتش بزنند. در همان شب یکی از افرادی که از عشایر جنوب بود با من با حالت پرخاش صحبت کرد و گفت، چرا به موضوع ما پرداختید؟ مگر در قسمت‌های دیگر ایران این گونه عادات وجود ندارد و من در پاسخ به او گفتم، بالاخره باید از یک جایی شروع می‌کردم. مساله من عشیره عرب نیست، بلکه این است که چنین اتفاقی در این زمانه روی می‌دهد.

این کارگردان ادامه داد: حتی این موضوع به جایی رسید که وکیل مجلس شورای اسلامی از من به وزارت ارشاد شکایت کرد و مرحوم سیف‌الله داد (معاون سینمایی وقت) نامه آن را به من نشان داد و گفت،‌ وکیل مجلس از ما خواسته تا با تو برخورد کنیم، او مرا بوسید و گفت این هم از برخوردمان.

سینایی بیان کرد: هنگامی که به بندرعباس سفر کرده بودم یکی از دوستان در بازار این شهر مرا بلند صدا زد، راهنمای ما از من خواست که نامم را عوض کنم و گفت ممکن است این نام در اینجا برایتان خطرناک باشد!

او تصریح کرد:‌ در واقع برای من شرایطی ایجاد شد که احساس خطر می‌کردم، اما از طرف دیگر شخصی با لهجه عربی با من تماس گرفت و از من تشکر کرد و گفت، فیلم شما موجب شد که من بسیاری از رؤسای عشیره را دعوت کنم تا در بسیاری از آداب و رسوم‌مان تجدیدنظر کنیم.

کارگردان «عروس آتش» اذعان کرد: روزی یکی از دوستانم با من تماس گرفت که یکی از رؤسای عشیره‌های عرب می‌خواهد شما را ببیند، من بسیار نگران شدم و زمانی که از خانه بیرون رفتم برای خانواده‌ام یادداشتی گذاشتم که اگر تا ساعت 7 برنگشتم، حتما برایم اتفاقی افتاده است. زیرا می‌ترسیدم این فرد در یک لحظه خنجری دربیاورد و در شکم من فروکند. اما هنگامی که او مرا دید با من روبوسی کرد و طوماری را به من نشان داد که 150 امضا در آن جمع شده بود. او گفت، ما این طومار را جمع کرده‌ایم و می‌خواهیم بگوییم این گونه سنت‌ها دیگر با زمانه مطابقت ندارد و باید آن‌ها را رفع کنیم. یادم هست، آن شخص از من خواهش کرد فیلمی را بسازم تا نشان دهم آن‌ها دارند تلاش می‌کنند که این سنت‌ها را به دلیل عدم تطابق با زمانه کنار بگذارند.

خسرو سینایی در بخش پایانی سخنانش گفت: جامعه ما به بازسازی فرهنگ‌هایی که با زمانه متناسب نیستند نیاز دارد و در این راستا، سینما یکی از قوی‌ترین رسانه‌هایی است که می‌تواند این کار را انجام بدهد.

 

«آنتونیا شرکا»، منتقد حاضر در نشست با اشاره به فیلم «نیلوفر» گفت: دیدن این فیلم مرا به یاد «عروس آتش» انداخت. من فکر نمی‌کنم بجز «عروس آتش» و «نیلوفر» فیلمی با این موضوع و جغرافیا در سینمای ایران داشته باشیم. به نظر من طائرپور نه تنها، تنها تهیه‌کننده زن ایران است بلکه در ساخت فیلم مربوط به مسائل زنان نیز دخالت می‌کنند و این اتفاق خوبی است.

این منتقد سینما افزود: گرچه کارگردانان زن بسیاری در این عرصه وجود هستند، اما تهیه‌کنندگانی که آگاهانه از این موضوع‌ها استقبال کنند، نداریم.

 

او ساخت این فیلم در خارج از تهران را یکی از امتیازات «نیلوفر» دانست و گفت: در این چند دهه فیلم‌هایی مربوط به مسائل زنان داشتیم که در محیط شهری تهران ساخته شده‌اند که بجای خودشان محترم هستند، اما در خارج از تهران موضوع زنان در قالب داستانی کمتر روایت شده است.

شرکا نگاه کردن به این مسائل از دیدی زنانه را امتیاز دیگر این فیلم دانست و گفت: مهمترین نکته‌ای که در «نیلوفر» برایم گنگ مانده شخصیت عمو «عزیز» است و به نظرم وصله‌ای است که با فیلم پیوند نمی‌خورد. همچنین چهره «بانو» که فاطمه معتمدآریا نقش آن را بازی کرده است با سبک رئالیستی فیلم هم‌خوانی ندارد.

این منتقد افزود: در کل روند داستانی فیلم و اوج آن خوب است و ملودرامی است و طوری روایت شده که همه آن را بفهمند و از آن لذت ببرند و برای مخاطب جذاب است.

«کیوان کثیریان»، مسوول سینما تک خانه هنرمندان که اجرای این برنامه را بر عهده داشت، بیان کرد:‌ قرار بود در این برنامه خانم «ژمایل» از طریق اسکایپ در جمع ما باشد، اما چون در تعطیلات کریسمس بودند و کمی دیر برای این کار به ما اعلام آمادگی کردند، متاسفانه این امکان فراهم نشد.

 

«نيلوفر» بهترين فيلم شد بهترين بازيگري جشنواره‌ي «نور» لوس‌آنجلس براي رويا نونهالي

فيلم سينمايي «نيلوفر» جايزه‌ي بهترين فيلم و بازيگري زن جشنواره‌ي فيلم «نور» لوس‌آنجلس را دريافت كرد.

اين فيلم كه پيش از اين حضورهاي موفقي در جشنواره‌ي «مونترال»، «لس‌آنجلس»، «بلگراد»، «برلين» و «دبي» داشته است، در اين جشنواره جايزه‌ي بهترين بازيگري زن به رويا نونهالي اهدا شد و جايزه‌ي بهترين فيلم را دريافت كرد.

 

فيلم سينمايي «نيلوفر» به عنوان محصول مشترك ايران، فرانسه ، لبنان فيلمنامه‌ي آن توسط كارگردان آن «سابين ژمايل» نوشته شده است و به تهيه‌كنندگي فرشته طائرپوراست. اين فيلم علي‌رغم داشتن پروانه نمايش هنوز در ايران اكران نشده است.

.

منابع

https://www.farsnews.com/news/13921018000926/%D9%BE%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86

https://www.isna.ir/news/92101005607/%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D8%A6%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%86%DB%8C%D9%84%D9%88%D9%81%D8%B1

https://www.isna.ir/news/8802-11493/%D9%86%D9%8A%D9%84%D9%88%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D9%81%D9%8A%D9%84%D9%85-%D8%B4%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%8A%DA%AF%D8%B1%D9%8A-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%8A-%D9%86%D9%88%D8%B1-%D9%84%D9%88%D8%B3-%D8%A2%D9%86%D8%AC%D9%84%D8%B3

وزارت خارجه ارمنستان: رابطه ایروان و تهران 'ویژه' است

وزارت خارجه ارمنستان: رابطه ایروان و تهران 'ویژه' است

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/6657-وزارت-خارجه-ارمنستان-رابطه-ایروان-و-تهران-ویژه-است

.

سخنگوی وزارت خارجه ارمنستان با تاکید بر این موضوع که رابطه ایران و ارمنستان، 'رابطه ای ویژه' است، از سفر مقامات کشورش در سطوح مختلف به ایران تا پایان سال جاری خبر داد.

به گزارش نشریه 'خبرهای ارمنستان'، آنا ناقادالیان سخنگوی وزارت امور خارجه ارمنستان اعلام کرد: روابط ارمنستان و ایران رابطه ای بسیار ویژه است و به همین منظور سفرهای زیادی در سطوح مختلف در سال جاری میلادی به ایران پیش بینی شده است.

وی گفت: درباره سفر نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان به تهران باید بگویم که این سفر هنوز دربرنامه کاری نخست وزیر لحاظ نشده است و در صورتی که چنین موضوعی باشد، ما جراید را حتما در جریان خواهیم گذاشت.

دولت جدید ارمنستان اعلام کرده است که با وجود تحریم های آمریکا علیه ایران، ایروان به همکاری های خود با تهران ادامه خواهد داد.

نخست وزیر ارمنستان نیز چندی قبل در دیدار با سفیر ایران در این کشور، خواستار گسترش روابط دو کشور شده بود.

یک هفته بعد از انتخاب پاشینیان به عنوان نخست وزیر ارمنستان، رئیس جمهوری ایران چهاردهم ماه مه (24 اردیبهشت) در تماسی تلفنی با وی، دو مقام درباره خروج یکجانبه آمریکا از توافق هسه ای سال 2015 گفت وگو کردند.

در این گفت و گوی تلفنی، نخست وزیر ارمنستان تاکید کرد کشورش برای گسترش روابط دوستانه با ایران بر پایه احترام و منافع مشترک، ارزش فراوانی قایل است.

 

 

 

 سفیر آمریکا در ارمنستان: در تجارت با ایران اول با ما مشورت کنید

  سفیر آمریکا در ارمنستان: در تجارت با ایران اول با ما مشورت کنید

.

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/6660-سفیر-آمریکا-در-ارمنستان-در-تجارت-با-ایران-اول-با-ما-مشورت-کنید

.

سفیر آمریکا در ارمنستان در اظهاراتی مداخله جویانه گفت: تجار ارمنستان برای تجارت با ایران اول با ما مشورت کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از آرکا، ریچارد میلز سفیر آمریکا در ارمنستان روز گذشته اعلام کرد که به تجّار این کشور توصیه می کنم که پیش از معامله با ایران با ما مشورت کنند تا از ضرر  و زیان‌ های ناشی از تحریم‌ های ضد ایرانی به آنها جلوگیری شود.

سفیر آمریکا در ارمنستان در این خصوص گفت که تحریم‌ های تحمیلی علیه ایران به معنای ضربه زدن یا تاثیر گذاشتن بر ارمنستان نیست.

وی در ادامه مدعی شد که کمک‌های آمریکا برای توسعه اقتصادی ارمنستان ادامه خواهد داشت.

این در حالیست که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در نخستین توییت سه‌شنبه ۱۶ مرداد ماه سال جاری خود نوشت: تحریم‌ های ایران رسماً آغاز شد. این سنگین‌ترین تحریمی ‌است که تاکنون (علیه ایران) اعمال شده است و در ماه میلادی نوامبر (آبان ماه) نیز شاهد افزایش مرحله‌ای آن خواهیم بود. هرکه با ایران وارد معامله شود، دیگر با آمریکا معامله‌ای نخواهد داشت. من خواهان صلح جهانم و به کمتر از آن راضی نمی‌شوم!

 

 

 

دیدار سفیر کشورمان با وزیر علوم و آموزش ارمنستان

دیدار سفیر کشورمان با وزیر علوم و آموزش ارمنستان

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/6658-دیدار-سفیر-کشورمان-با-وزیر-علوم-و-آموزش-ارمنستان

.

در ملاقات سید کاظم سجادی سفیر کشورمان در ایروان با آرائیک هاروتونیان وزیر علوم و آموزش ارمنستان، همکاری های دو کشور در عرصه های علمی، پژوهشی و دانشگاهی بویژه در حوزه نانوتکنولوژی مورد بررسی قرار گرفت.

به گزارش تارنمای سفارت جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، سجادی با اعلام اینکه همکاری های ایران و ارمنستان در حوزه علمی و دانشگاهی طی سه سال گذشته پیشرفت چشمگیری داشته اما در برخی از حوزه ها نظیر فناوری های جدید و نانو تکنولوژی قدم های جدی برداشته نشده است گفتند: جمهوری اسلامی ایران چهارمین کشور در رتبه بندی جهانی نانو تکنولوژی بوده و بعد از انقلاب اسلامی پیشرفت های عظیمی در این حوزه داشته است که در صورت آمادگی طرف ارمنی می توان در مدارس، دانشگاه ها و آزمایشگاه ها به انتقال و یا تدریس این فناوری ها اقدام نمود.

سفیر کشورمان ضمن تاکید بر ضرورت اجرایی نمودن یادداشت تفاهم امضا شده بین وزارت علوم، تحقیقات و فناوری کشورمان و وزارت علوم و آموزش ارمنستان و همچنین سند پانزدهمین اجلاس کمیسیون مشترک، از هاروتونیان رسما دعوت نمود به تهران سفر نموده و زمینه های اجرایی شدن این تفاهم ها را با طرف های ایرانی مورد بررسی قرار دهد.

وزیر علوم و آموزش ارمنستان نیز ضمن استقبال از این سفر زمینه های همکاری های بین ایران و ارمنستان را بسیار متنوع و گسترده دانست و افزود وقوع انقلاب عشق و محبت در آوریل 2018 در این کشور باعث افزایش سرعت کمی و کیفی همکاری ها بین دو کشور خواهد شد و مطمئن باشید در آینده نزدیک شاهد پیشرفت چشمگیری در همکاریهای علمی و دانشگاهی خواهیم بود.

آرائیک هاروتونیان مردم و دولت ایران را دوستان همیشگی و قابل اعتمادی برای مردم و دولت ارمنستان دانست که در سختی ها و ناخوشی ها زیادی به کمک این کشور آمده است و وعده داد طی هماهنگی با سفارت زمان سفر را به تهران اعلام نماید.

 

 

 

Blanket / comforter / quilt

Blanket / comforter / quilt

Blanket پتو

Comforter روکش تخت خواب اعم از ضخیم مثل لعاف یا روکش نازک تر

Quilt  گلیم یا   لحاف چهل تکه

یک " blanket " یا پتو  قطعهء بزرگی از لباس پوشاننده یک تخت خواب است که به شما هنگامی که می خوابید کمک می کند تا گرم بمانید

 

 

 

یک " comforter " یا روکش تخت خواب  یک blanket بسیار ضخیم است که معمولاً داخل آن پوشیده از مواد نرم و پَر هست و شما را بسیار گرم و راحت نگه   خواهد داشت

 

 

یک " quilt " یا گلیم یا لحاف چهل تکه  نوعی پتو blanket است که از اجزاء مختلف نخ با هم  و اغلب با طراحی رنگارنگ و تئزینی دوخته شده . آنها میتوانند به عنوان پتوblanket  برای خواب  به کار رفته و یا بر روی دیوار به عنوان نوعی از هنر آویزان شوند

 

 

 

 

کمپ ترک اعتیاد اینترنت در چین

 

کمپ ترک اعتیاد اینترنت در چین

کمپ‌ "ترک اعتیاد به اینترنت" پدیده تازه‌ای است که در سال‌های اخیر در برخی کشورها راه اندازی شده است و به معتادان اینترنت کمک می‌کند تا به زندگی عادی خود بازگردند؛ در این میان چین با بیشترین آمار افراد معتاد به اینترنت پیشگام به شمار می‌رود.

سرویس فضای مجازی باشگاه خبرنگاران: آخرین آمارها نشان می‌دهد چین با یک میلیارد و سیصد نفر جمعیت، 24 میلیون معتاد به اینترنت دارد و این موضوع باعث راه اندازی 400 مؤسسه و 250 کمپ‌های ترک اعتیاد در این کشور شده است.

بسیاری از نوجوانان چینی روزانه بیش از 6 ساعت را پای اینترنت، چت و بازی های رایانه ای می گذرانند و در این مدت حتی از خوردن، آشامیدن و رفتن به دستشویی هم خودداری می‌کنند.  وضعیت اعتیاد نوجوانان چینی به اینترنت در دهه گذشته باعث شده در سال 2004 اولین کمپ ترک اعتیاد به اینترنت در پکن راه اندازی شود.

در این مرکز که توسط یک روانشناس با نام «تائو ران» راه‌اندازی شد معتادان تحت نظر سربازان و افسران سابق نظامی قرار می گیرند و فعالیت های متنوع فرهنگی و ورزشی را تا ترک کامل اعتیاد خود دنبال می‌کنند. مسئولان این مرکز می‌گویند هدف از راه اندازی کمپ، دور کردن نوجوانان و جوانان از یکجانشینی و وادار کردن آنها به تحرک و نشاط و فعالیت است

"شینج لیمینگ" یکی از مقام مسؤول در این اردوگاه می گوید: نوجوانانی که به اینترنت اعتیاد دارند به لحاظ جسمی به شدت ضعیف می شوند. هیجان و علاقه به اینترنت به سلامت آنها آسیب زده و در نهایت آنها توانایی زندگی عادی و ارتباط با دیگر را از دست می‌دهند. آموزش و زندگی در محیط نظامی باعث می شود آنها دوباره توانایی زندگی طبیعی را بازیابند.

در کنار تمرینات جسمانی در این مرکز نوجوانان در کلاس‌های موسیقی و رقص اژدهای شیر که در جشنواره‌های مختلف و سال نو در چین برگزار می‌شود نیز شرکت می‌کنند و با استفاده از مدیتیشن و یوگا به سوی یک زندگی آرام و کم اضطراب حرکت می کنند.

از دیگر برنامه‌های این کمپ می‌توان به سفالگری، برگزاری کلاس‌های موسیقی، کلاس‌های اختصاصی روانکاوی و مشاوره‌های درمانی با حضور روانشناسان برای تقویت اعتماد به نفس و ارتباط بهتر با خانواده و افراد فامیل اشاره کرد.

در این کمپ‌ها نوجوانان مورد معاینه‌های دقیق پزشکی قرار می‌گیرند تا با اسکن مغز مشخص شود که زمان طولانی بازی‌های آنلاین بر آنها تأثیری منفی نگذاشته باشد. گزارش مصور "کیم کیونگ هون" عکاس رویترز از یکی از کمپ های ترک اعتیاد به اینترنت در پکن را در زیر می‌بینید.

 

https://www.yjc.ir/fa/news/5208187/%DA%A9%D9%85%D9%BE-%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%86%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1

 

قاسمی: در کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر؛ هیچ حقی از ایران سلب نشده است

قاسمی: در کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر؛ هیچ حقی از ایران سلب نشده است

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/6652-قاسمی-در-کنوانسیون-رژیم-حقوقی-دریای-خزر؛-هیچ-حقی-از-ایران-سلب-نشده-است

.

بهرام قاسمی در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در پاسخ به برخی شایعات منتشر شده در فضای مجازی درخصوص تحدید حدود دریای خزر افزود: کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر که روز یکشنبه به امضا رسید باید عنوان کنم که این کنوانسیون و امضای آن یک دستاورد بزرگ و موفقیت برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است.

وی ادامه داد: این متن یک موافقتنامه و کنوانسیونی است که شاید برای تفاهم بر روی آن بیش از دو دهه بحث و تبادل نظر پنج کشور ساحلی دریای خزر انجام شده ست.

سخنگوی وزارت امور خارجه گفت: در حاشیه نشست سران پنج کشور حاشیه دریای خزر، این کنوانسیون امضا شد و شش موافقتنامه دیگر نیز در کنار آن، از جمله موافقتنامه حمل و نقل و ترانزیت، موافقتنامه تجاری و اقتصادی، موافقتنامه مبارزه با تروریسم، موافقتنامه مبارزه با جرایم سازمان یافته و موافقتنامه تعامل و همکاری های مرزبانی میان پنج کشور به امضا رسید.

قاسمی تأکید کرد: همچنین یک موافقتنامه نیز به امضا رسید که بر اساس آن از درگیری های نظامی در خزر پیشگیری خواهد شد.

وی با بیان اینکه یک نکته مهم در این کنوانسیون این است که اجازه نمی دهد هیچ نیروی خارجی و بیگانه در دریای خزر حضور داشته باشد اظهار داشت: این یکی از نکات مهم و یکی از موفقیت های بزرگ برای پنج کشور عضو خزر است.

قاسمی افزود: تصور من این است که بعد از دو دهه مذاکره مفصل که بیش از هزاران ساعت وقت کارشناسان، مدیران، وزرا و سران این کشورها را به خود اختصاص داد یک نقطه عطف در مسائل منطقه به حساب می آید و این روز را شاید بتوان روز همبستگی منطقه ای میان پنج کشوری دانست که می تواند به صلح، ثبات و امنیت منطقه، کمک شایانی کند.

وی تصریح کرد: تصور می کنم در نهایت باید خزر را دریایی از صلح و امنیت و دوستی تلقی کرد و امیدوارم این کنوانسیون که بیش از 90 درصد مسائل دریای خزر را بین پنج کشور حل و فصل کرده است بتواند زمینه ساز حل و فصل چند موضوع دیگری که باقی مانده است باشد که باید آنها را حل و فصل کرد و به تفاهم رسید شود.

سخنگوی وزارت امور خارجه در ادامه با اشاره به موضوع تحدید حدود دریای خزر اظهار داشت: آنچه مهم است این است که ما در این کنوانسیون در خصوص تحدید حدود و تعیین خط مبدأ هیچ صحبت و تفاهمی انجام نداده ایم.

قاسمی افزود: آنچه متأسفانه توسط برخی از افراد و حتی شخصیت ها عنوان می شود و صحبت از تقسیم دریای خزر می کنند و یا این موضوع که جمهوری اسلامی ایران در این کنوانسیون متضرر شده است، باید گفت سخنان درست و دقیقی نیست.

وی تأکید کرد: این صحبت ها نه مبنای حقوقی دارد و نه می شود روی آن حساب کرد، بلکه بیشتر گمانه زنی ها و سلیقه های فردی و حتی برداشت های فردی است.

سخنگوی وزارت خارجه گفت: من باید به مردم عزیز ایران اطمینان بدهم که با این کنوانسیون، ما به موفقیت های خوبی در مورد حقوق ایران، درخصوص دریای خزر دست یافته ایم و هیچ حق و حقوقی از جمهوری اسلامی ایران و ایران زمین سلب نشده است و امیدوار هستم کسانی که در فضای مجازی و برخی مقالات با اصرار و بدون داشتن هیچ گونه منطق، توجیه و تفسیر درستی و یا برداشت دقیق حقوقی در مورد این کنوانسیون اظهار نظرهای نادرستی عنوان می کنند و باعث نگرانی و شاید ناراحتی برخی از مردم شریف ایران می شوند، بگویم که با یک واقع بینی و دقت عمل بیشتری به این کنوانسیون توجه کنند و با یک درایت بیشتری به تفسیر و برداشت خود از این کنوانسیون نظر داشته باشند.

قاسمی ادامه داد: دریاچه خزر یکی از معضلات و موضوعات بسیار سخت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طی این دوران و دوران اتحاد جماهیر شوروی بود که خوشبختانه در این کنوانسیون و در این چارچوب با مفاهیم اولیه و تفاهمات اولیه در بیش از 90 درصد موضوعات به تفاهم رسیده ایم و ان شاءالله در مورد تحدید حدود بستر، زیربستر و خط مبدأ مذاکرات کماکان میان پنج کشور ساحلی ادامه پیدا خواهد کرد و امیدوارم در ادامه مذاکرات و در ادامه راه بتوانیم هر آنچه را حق و حقوق جمهوری اسلامی ایران و مردم خوب ایران است تأمین کنیم.

 

 ترامپ به بیماری تحریمی دچار است

سخنگوی وزارت خارجه کشورمان گفت: ترامپ به هر بهانه ای قصد تحریم دیگر کشورها را دارد،​ گویا او بیمار است.

قاسمی در خصوص تحریم های ایالات متحده آمریکا نسبت به سایر کشورها و ایران افزود: به نظر می رسد ترامپ به بیماری تحریمی دچار است زیرا امروز شاهد آن هستیم که علاوه بر ایران نسبت به ترکیه، روسیه و خیلی از کشورها سیاست های تحریمی را دنبال می کند که البته این کاری است خطا، غیرقانونی و خلاف همه موازین بین المللی که در نهایت با شکست ترامپ همراه خواهد شد.

او ادامه داد: جامعه جهانی و حتی افکار عمومی آمریکا اجازه نخواهند داد شیوه های قلدرمابانه و یکجانبه گرایانه هیات حاکمه آمریکا دنبال شود قطعا پیروزی با مردم و ملت هایی است که از کیان کشورشان دفاع می کنند.

سخنگوی وزارت خارجه کشورمان ضمن تبریک به مناسبت دوازدهمین سالگرد پیروزی مقاومت، مردم و دولت لبنان بر نیروهای اشغالگر صهیونیست در جنگ 33 روزه ابراز امیدواری کرد؛ نیروهای مقاومت و مردم لبنان همان گونه که تاکنون نشان داده اند با وحدت، اتحاد و همدلی توانسته اند بر دشمن دیرینه خود به پیروزی های بزرگی نائل شوند، بتوانند در آینده هم با همه وجود و قوا در راستای توسعه و تکامل جامعه شان پیش رفته و صحنه جهانی و جامعه بین الملل شاهد این باشد که رژیم صهیونیست و اشغالگر اسرائیل از تجاوز، اشغالگری و آدمکشی دست بردارد و ما شاهد منطقه ای با ثبات و پر از صلح و امنیت و توسعه اقتصادی باشیم.

 

 

 

ظریف: از حق ایران در دریای خزر کوتاه نیامده‌ایم

ظریف: از حق ایران در دریای خزر کوتاه نیامده‌ایم

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/6650-ظریف-از-حق-ایران-در-دریای-خزر-کوتاه-نیامده‌ایم

.

وزیر امور خارجه ایران گفت که دولت از حق ایران در دریای خزر کوتاه نیامده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه در خصوص شبهات مطرح شده در خصوص اجلاس دریای خزر در قزاقستان مبنی بر این که سهم ایران 50 درصد بوده و در حال حاضر به 11 درصد رسیده است و اینکه آیا چنین ادعایی صحت دارد یا نه؟ گفت: نخیر در هیچ زمانی در گذشته پنجاه درصد بوده و نه الان 11 درصد یا هر عدد دیگری است. جز کشورهای روسیه و قزاقستان سهمی هنوز تعیین نشده است.

وزیر خارجه کشورمان در مورد اینکه آیا دولت از حق ایران در دریای خزر کوتاه است آمده است؟ گفت: اینطور نیست و ایران از هیچ چیز کوتاه نیامده است.

ظریف این اظهارات را در گفتگو با الف ایراد کرده است که متن کامل آن در ادامه می‌آید.

1- به طور کلی، اجلاس سران کشورهای عضو دریای خزر از چه زمانی آغاز شد؟

پس از فروپاشی شوروی سابق، نخستین اجلاس کشورهای ساحلی دریای خزر در تهران تشکیل شد که در آن اجلاس، مسأله محیط زیست مورد بررسی و تصویب قرار گرفت. در آن اجلاس یک اعلامیه سیاسی 25 ماده‌ای هم منتشر شد و بعد از آن در کشورهای مختلف جلسات دیگری هم تشکیل و درمورد ابعاد مختلف دریای خزر بحث و بررسی شد.

2- اجلاس سران کشورهای حاشیه خزر با چه هدفی برگزار شد و ایران به دنبال چه دستاوردی از این اجلاس بود؟

پس از دو دهه مذاکره بین پنج کشور ساحلی خزر، در سایه اراده مثبت رهبران کشورهای ساحلی و فضای دوستانه و سازنده حاکم بر این نشست‌ها، کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر، نهایی و مورد موافقت کشورهای عضو قرار گرفته و که در حاشیه نشست سران در آکتائو قزاقستان، متن این کنوانسیون به همراه شش موافقتنامه دیگر به امضاء رسید. این کنوانسیون حاصل اجماع 5 کشور بوده و پس از هزاران ساعت بحث و بررسی و مذاکره حاصل شده است. در این سند، منافع همه کشورهای ساحلی رعایت شده و از آن می توان به عنوان یک سند ارزشمند در روابط خارجی کشورمان یاد کرد. 21 روز قبل هم، پروتکل اثرات فرامرزی زیست محیطی (EIA) امضا شد. این رویدادها مجموعا نوید بخش آینده بسیار روشن برای ملت ها و دولت های ما به شمار می رود.

3- شش سند دیگر مورد اشاره که همراه کنوانسیون رژیم حقوقی به امضاء رسید کدام هستند؟

این اساد شامل موافقتنامه های حمل و نقل و ترانزیت، تجاری و اقتصادی، مبارزه با تروریسم، مبارزه با جرایم سازمان یافته، تعامل و همکاری های مرزبانی و پیشگیری از درگیری های نظامی بودند.

 

4- اهمیت امضای کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر در چیست؟

کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر مثل قانون اساسی کشورها می باشد، یعنی سندی جامع و چارچوبی است که بر اساس آن حقوق و تعهدات کشورهای ساحلی مشخص می گردد. متعاقباً بر پایه این اصول کلی، کشورهای ساحلی خزر با امضای موافقتنامه های تخصصی به جزئیات خواهند پرداخت. امضای کنوانسیون رژیم حقوقی گام بسیار مهم و حائز اهمیتی است که برداشته می‌شود و به مذاکرات 21 ساله در این ‌خصوص خاتمه می بخشد. البته باید اذعان کرد که امضای این کنوانسیون، پایان همه مذاکرات و اقدامات در خزر نیست و در واقع نقطه عطف و آغازین برای اجرای تفاهمات، نظارت بر اجرا و همچنین شروع مذاکرات برای امضای موافقتنامه‌های جدید و ضروری به شمار می رود.

 

5- آیا موارد دیگری در خصوص خزر لاینحل باقی مانده که در آینده نیاز به مذاکره بیشتر بین کشورهای عضو داشته باشد؟

تقریبا 90 درصد کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر نهایی شده که در آکتائو به امضاء رسید. تنها دو مورد تعیین خطوط مبدا و تحدید حدود بستر و زیر بستر دریا باقی مانده که نیاز به مذاکره بیشتر و تعامل بین کشورهای عضو دارد. امیدواریم که با همکاری همه کشورها، این دو مورد نیز هر چه سریعتر نهایی گردد. بنابراین اجماع بی نظیری میان کشورهای ساحلی دریای خزر حاصل شده که برای همه این کشورها یک پیروزی به شمار می رود.

 

6- خطوط مبدأ و تحدید حدود، چه زمانی مشخص خواهد شد؟

در کنوانسیون مزبور روشن می‌شود که خطوط مبدأ برای رژیم حقوقی با اتفاق نظر پنج کشور بعداً تعیین شود؛ البته در مورد خطوط مبدأ نکاتی در این کنوانسیون آمده و مخصوصاً در یک بند قید شده که شرایط ساحل بعضی از کشورها به گونه‌ای است که نیازمند مقرراتی ویژه می باشد و این به ساحل دریای خزر اشاره می‌کند که این ماده برای ما بسیار اهمیت دارد، اما در عین حال خط مبدأ هنوز در این کنوانسیون روشن نیست و در موافقتنامه‌های بعدی باید روشن شود.حدود بستر و زیر بستر هم در این موافقتنامه روشن نیست و تعیین آن به آینده واگذار می شود و این یکی از مسایلی بوده که حدود 22 سال است راجع به دریای خزر بین این پنج کشور مذاکره می‌شود.

 

7- ویژگی های کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر چیست؟

خزر یک دریاچه است که طبیعتاً رژیم حقوقی آن خاص و ویژه خودش می باشد و با رژیم حقوقی دریاهای آزاد مندرج در کنوانسیون سال 1982 حقوق دریاها نیز متفاوت است. ما و کشورهای ساحلی با الگو برداری از رژیم حقوقی سایر دریاچه ها و استفاده از مفاد کنوانسیون حقوقی دریاها و تطابق آنها با وضعیت دریای خزر، یک رژیم حقوقی خاص و منحصر به فرد برای خزر تنظیم کرده ایم. در این کنوانسیون تصریح شده که همه مسایل حقوقی دریای خزر تنها با اتفاق نظر پنج کشور عملی و اجرایی بوده که این نکته بسیار مهم و اساسی است و کاملاً رژیم حقوقی این دریا را از کنوانسیون دریاها جدا می‌کند. همچنین این کنوانسیون، رفت و آمد کشتی‌های نظامی خارجی را در این دریا کاملاً ممنوع می‌کند.

... این موضوع اهمیت بسیاری از لحاظ امنیت ملی کشورهای حاشیه خزر دارد. در کنوانسیون ذکر شده دریای سرزمینی مشخص و مناطق انحصاری ماهیگیری و رفت و آمد کشتی‌ها تعیین می‌شوند. در مجموع، این یک کنوانسیون بسیار با مهم است که ما را یک قدم به جلو می‌برد، اگر چه هنوز مسایل بسیار مهمی برای آینده باقی می‌مانند.

 

8- علت طولانی شدن مذاکرات مربوط به کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر چه بوده است؟

بلافاصله پس از فروپاشی شوروی سابق و تشکیل چهار جمهوری مستقل در اطراف خزر، بحث و گفتگو برای تعیین یک رژیم حقوقی کامل برای دریای خزر به گونه ای که همه کشورهای ساحلی بتوانند از منافع این دریا در یک چارچوب مدون و مشخص استفاده کنند آغاز شد. با توجه به اختلاف نظرات کشورهای عضو در مسائل مختلف، این مذاکرات تاکنون به درازا کشیده و همانطور که ذکر شد دو مورد تعیین خطوط مبداء و تحدید بستر و زیر بستر همچنان مورد بحث است که امیدواریم با همکاری سایر کشورها بتوانیم این موضوعات را نیز نهایی نمائیم. یعنی به عبارت دیگر در خصوص این مسائل مهم، کشورهای ساحلی هنوز به تفاهم و جمع بندی نهایی نرسیده اند.

 

9- وضعیت نیروهای نظامی و امنیتی در دریای خزر چگونه خواهد بود و آیا کشورهای ثالث نیز در این دریا حضور نظامی خواهند داشت؟

بر اساس توافق کشورهای ساحلی خزر، این دریا به عنوان یک دریای صلح و دوستی بین کشورهای عضو خواهد بود و حضور نیروهای نظامی ثالث در خزر ممنوع می باشد. همچنین دریانوردی در این دریا تنها زیر پرچم 5 کشور ساحلی انجام خواهد شد و کشورهای ساحلی نمی توانند قلمرو خود را جهت اقدام و تجاوز به سایر کشورها در اختیار بیگانگان قرار دهند. جای خرسندی است که در کنوانسیون، بر انحصار حضور و دریانوردی هرگونه شناور صرفاً با پرچم یکی از کشورهای ساحلی و همچنین ممنوعیت حضور و عبور نیروهای نظامی بیگانه و غیر ساحلی اتفاق نظر دارند.

 

10- با توجه وجود منابع غنی نفت در دریای خزر، آیا در مورد نحوه برداشت از این منابع توافقی حاصل شده است؟

منابع نفتی که مورد منازعه نباشد توسط خود کشورها مورد بهره برداری قرار می گیرند. در خصوص منابع مشترک یا مورد اختلاف نیز، اصل بر این است که دو یا سه کشور ذینفع در این خصوص با یکدیگر توافق و نسبت به بهره برداری از منابع نفتی اقدام کنند. چنانچه در این خصوص بین کشورها توافقی حاصل نشود، از آن منابع بهره برداری صورت نخواهد گرفت.

 

11- مسأله ترانزیت در دریای خزر تا چه میزان برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد؟

 

مسأله ترانزیت یکی از مسایل بسیار مهم برای دریای خزر، کشورهای ساحلی و منطقه محسوب می شود. شرق خزر، یعنی ترکمنستان و قزاقستان به ایران و از آن طریق به آب‌های جنوب و خلیج فارس و دریای عمان متصل شده است؛ برای اتصال غرب دریای خزر هم قدم‌های اولیه برداشته شده و پروژه آستارا – آستارا اجرا شده است و ما به فکر اجرای خط آهن رشت به آستارا هستیم که با همکاری دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان، این کار انجام می‌گیرد. ایران و بسیاری از کشورهای آسیایی از این دو کریدور بزرگ در شرق و غرب دریای خزر و از طریق این راه مهم ترانزیتی به آسیای میانه، قفقاز، روسیه و به اروپا متصل می‌شوند.

 

12- آیا موضوعات دیگری نیز در زمینه همکاری بین کشورهای عضو، در اجلاس سران مطرح می شوند؟

 

کشورهای ساحلی دریای خزر ظرفیت‌ها و فرصت‌های بسیار خوبی مخصوصاً از لحاظ اقتصادی، حمل و نقل، جابجایی کالا و مسافر و مسأله گردشگری دارند که در کنار مباحثی که در این جلسات مطرح می‌شوند، این ظرفیت‌ها نیز مورد بحث قرار می گیرند. دریای خزر، دارای نفت و گاز است که می تواند به عنوان پیشران توسعه باشد. همکاری‌های بین کشورها در زمینه استخراج، بهره‌برداری از نفت و همچنین سوآپ نفتی و گازی از جمله مواردی است که همواره بین ما و کشورهای ساحلی دیگر مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و در این اجلاس هم این مباحث ادامه می یابد.

 

 

 

برگزاری مسابقه دوستانه فوتبال پیشکسوتان ایران و ارمنستان

برگزاری مسابقه دوستانه فوتبال پیشکسوتان ایران و ارمنستان

 .

http://alikonline.ir/fa/news/sport/item/6651-برگزاری-مسابقه-دوستانه-فوتبال-پیشکسوتان-ایران-و-ارمنستان

.

مسابقه دوستانه فوتبال بین پیشکسوتان اساتید دانشگاه تهران با تیم ملی پیشکسوتان ارمنستان عصر روز گذشته در ورزشگاه آکادمی ملی جمهوری ارمنستان برگزار شد.

به گزارش تارنمای سفارت جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، این مسابقه در فضایی دوستانه برگزار گردید و دو تیم طی ۷۰ دقیقه تلاش توانستند لحظات ماندگار و دیدنی را خلق نمایند.

این دیدار در نهایت با نتیجه هشت بر صفر به سود تیم ملی پیشکسوتان ارمنستان به پایان رسید. در این دیدار آرتور کوچاریان پنج گل، آرارات مگردچیان دو گل و آرارات آراکلیان یک گل برای میزبان به ثمر رساندند.

در پایان این دیدار فدراسیون فوتبال ارمنستان در ضیافت شامی که به افتخار ورود تیم ایرانی برگزار نموده بود، از تلاش های دو تیم و برگزاری رقابتی سالم و سازنده تشکر نموده و هدف از برگزاری این رویدادهای ورزشی را گسترش روحیه دوستی و برادری بین مردم دو کشور دانستند. همچنین مقرر گردید تیم پیشکسوتان ارمنستان در آینده نزدیک به کشورمان سفر کند.

 

 

 

آزادگان ارمنی تجلیل شدند

آزادگان ارمنی تجلیل شدند

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/6649-آزادگان-ارمنی-تجلیل-شدند

.

جمعی از هموطنان آزاده ارمنی به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی در ویژه برنامه «الماس های درخشان» در فرهنگسرای شفق تجلیل شدند.

26 مرداد 1369 نخستین گروه از آزادگان هشت سال دفاع مقدس پس از سال‌ها اسارت در زندان‌های رژیم بعث عراق به میهن اسلامی بازگشتند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، این آیین عصر روز گذشته با حضور امیر دریادار حبیب‌الله سیاری رئیس ستاد و معاون هماهنگ کننده ارتش جمهوری اسلامی ایران، حجت الاسلام سیدمحمدحسن ابوترابی فرد امام جمعه موقت تهران، سعید اوحدی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، محمدرضا دهداری پور شهردار منطقه 6، بهنام خادم مدیر فرهنگی هنری این منطقه و جمعی از مسئولان با مشارکت و همکاری ارتش جمهوری اسلامی ایران، جشنواره سینمایی عمار، موسسه پیام آزادگان و همراهی شورای خلیفه گری ارامنه تهران و شمال کشور برگزار شد.

در ویژه برنامه «الماس های درخشان» از آرمان بندری، ایواز خداوردیان، سارو یعقوبیان، آلبرت استپانیان، الکساندر کاسباریان، هوانس عزیزیان، رایموند گریگوریان، سیمیک وارطانیان، باگرات کشیش آبنوسی، وازگن ولدی، الکس در هاروتونیان، امیل گریگوریان، هاسو کشیشی دانیالیان (جانباز 70 درصد) تجلیل شد.

همچنین در این آیین از بهرام علی مرادی جوانترین آزاده خلبان و محمدحسین فرزانه با تحمل طولانی ترین مدت اسارت از نیروی دریایی تجلیل شد.

 

 ** تکیه به ملت رمز پیروزی در هشت سال دفاع مقدس بود

رییس ستاد و معاون هماهنگ کننده ارتش جمهوری اسلامی ایران، مردمی کردن جنگ از سوی امام خمینی(ره) و تکیه به مردم و ملت را رمز پیروزی در هشت سال دفاع مقدس دانست و گفت: حضور همه اقشار در سنین، قوم ها و ادیان مختلف و همدلی و هماهنگی در این پیروزی نقش به سزایی داشت.

امیر دریادار حبیب‌الله سیاری افزود: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، دشمن به طرق مختلف از جمله ایجاد ناامنی در نقاط مختلف کشور و ترور به دنبال این بود که از پیشرفت انقلاب اسلامی جلوگیری کند که تا امروز 17هزار شهید ترور در جمهوری اسلامی ثبت شده است.

وی، راه اندازی جنگ علیه ایران با کمک صدام حسین را از دیگر راه های دشمن برای تضعیف انقلاب اسلامی عنوان کرد و گفت: استکبار، اطلاعات لازم را به صدام داد و او را مجهز کرد به این بهانه که کشور ایران آمادگی دفاع ندارد و صدام ضمن پیروزی، جای طاغوت را گرفته و می تواند بزرگ اعراب در منطقه شود.

رییس ستاد و معاون هماهنگ کننده ارتش جمهوری اسلامی ایران، ادامه داد: صدام نیز گمان می کرد، می‌ تواند روز اول خرمشهر، سه روز بعد آبادان را فتح کند و روز هفتم نیز در میدان آزادی به سخنرانی بپردازد اما این خیال باطلی بود.

دریادار سیاری افزود: زمانی که صدام جنگ علیه ایران را آغاز کرد، برخی ترسیدند و به مسئولان به خصوص امام راحل فشار آوردند که قطعنامه ها، صحبت ها و میانجی گری ها را بپذیرند، امام فرمودند که اشکالی ندارد، اینها از خاک ما بیرون بروند و بعد ما مذاکره می کنیم اما عراقی ها می گفتند ما آمدیم در خاک شما که امتیاز کسب کنیم.

وی اظهار داشت: در ادامه فشارها امام فرمودند که اگر این جنگ 20 سال طول بکشد، ما خواهیم ایستاد، جنگ، جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین مبارزات است.

 

رییس ستاد و معاون هماهنگ کننده ارتش جمهوری اسلامی ایران با اشاره به اینکه مردمی کردن جنگ از سوی امام خمینی(ره) و تکیه به مردم و ملت باعث شد که دفاع مقدس به پیروزی برسد، گفت: نیروهای مسلح و نظامی برابر با ماموریت و شرح وظایفشان در جبهه ها حضور داشتند و پیشروی دشمن را در غرب و جنوب سلب کرده بودند، روز دوم جنگ، نیروی هوایی با 140 فروند هواپیما به تمام پایگاه های عراق حمله کرد اما با این حرکات به تنهایی نمی توانست به پیروزی دست یافت.

دریادار سیاری با اشاره به حضور قوم ها، ادیان، مذاهب، گروه ها و سنین مختلف در هشت سال دفاع مقدس افزود: امام خمینی (ره) ضمن تکیه به امکانات و توانمندی ها مردم، اعلام کردند که مردم! کشور و انقلاب برای شما است، شرف و ناموستان در خطر است، بجنگید و همه کسانی که ایرانی بودند، در میدان جنگ حضور داشته و هستی و نیستی شان را گذاشتند.

 

وی گفت: ارامنه نیز مردانه پای کار آمدند و با همه توانمندی به دفاع از کشور پرداخته و 30 آزاده تقدیم انقلاب و کشور کردند و ما از آنان قدردانی می کنیم.

رییس ستاد و معاون هماهنگ کننده ارتش جمهوری اسلامی ایران، هماهنگی، همدلی و انسجام را رمز پیروزی در هشت سال دفاع مقدس عنوان کرد و افزود: عراق تا بن دندان مسلح بود، اما ما هیچ نداشتیم، حدود 40 کشور جهان از لحاظ مالی، تجهیزات، سلاح و مهمات نفر به عراق کمک کردند، شرق و غرب هم برای نابودی ما هم‌ پیمان شده بودند، اما ما پیروز شدیم و این پیروزی با خون شهیدان، جانبازی جانبازان و آزادی آزادگان حاصل شد.

سیاری با مقایسه وضعیت اردوگاه های اسرای ایرانی و عراقی اظهار داشت: در اردوگاه های اسرای ایرانی، نهایت شکنجه را انجام می دادند و اسرا بدترین وضعیت را داشتند اما آنان مانند سرو بودند و نمی شکستند، در مقابل ما مطابق با فرهنگ و ارزش های اسلامی با اسرای عراقی رفتار می کردیم، حدود 73هزار اسیر عراقی در ایران بودند و ما بهترین اقدامات را از لحاظ یادگیری، آموزش شغل، رفاه، آسایش، غذا و تفریح برای آنان انجام دادیم.

 

 ** حضور 30 آزاده ارمنی در هشت سال دفاع مقدس

امام جمعه موقت تهران نیز در این آیین تاریخ دفاع مقدس را دارای برگ های زرین الهام بخش امیدآفرین برای ملت ایران و همه مستضعفان جهان دانست و گفت: یکی از زیباترین برگ های این تاریخ دوران مقاومت و ایستادگی آزادگان و حضور تمامی اقوام، ادیان و مذاهب در این دوران است.

حجت الاسلام سیدمحمدحسن ابوترابی فرد با اشاره به حضور حدود 30 آزاده ارمنی در دوران هشت سال دفاع مقدس افزود: این افراد در کنار برادران و خواهران آزاده در اوج فداکاری، ایستادگی و مقاومت نقش داشتند.

 

وی اظهار داشت: دوران اسارت یکی از بارزترین صحنه های وحدت ملت ایران است، تمامی قومیت ها، مذاهب و ادیان در کنار یکدیگر در اوج صمیمیت، در کنار دشمنی مانند صدام از تمامی ارزش ها دفاع کردند.

امام جمعه موقت تهران ابراز امیدواری کرد: ملت ایران همچون گذشته نماد وحدت باشد و برای پاسداری از ایران اسلامی، عزت، شرف، استقلال و اقتدار خویش قدم بردارد.

 

 ** رونمایی از کتاب «من، داود، علی»

براساس این گزارش، در ویژه برنامه «الماس های درخشان»، کتاب «من، داود، علی» خاطرات آزاده عباس شهریاری از هفت سال اسارتش در اردوگاه‌ های عراق رونمایی شد.

این کتاب در سه فصل توسط شهریاری به نگارش درآمده و توسط انتشارات پیام آزادگان منتشر شده است.

 

شهریاری اصالتی «خوانساری» دارد اما از نوجوانی در تهران زندگی کرده است. نوجوانی او نیز همانند اغلب هم نسلی هایش به انقلاب گره خورده بود او پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.

سال 1362 برای آموزش نیروهای حزب الله به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت از لبنان در بهمن‌ همان سال همسر باردار و 2 فرزندش را به خدا سپرد و به جبهه‌های جنگ پیوست. شهریاری، بهمن 1362 در جریان عملیات آبی، خاکی و دشمن‌شکن خیبر به اسارت نیروهای دشمن درآمد و هفت سال ناگزیری اسارت را در کنج اردوگاه‌های غربت صبورانه و سربلند تاب آورد. درحالی‌ که خانواده‌اش مشغول تدارک اولین سالگرد شهادت وی بود، نامه‌ای که فقط عنوانی از او داشت، مژده زنده ‌بودنش را با خود به ارمغان آورد.

در قسمتی از این کتاب آمده است: «اما تنها وسیله نوشتن در اردوگاه چند مداد شکسته بود. این مدادها از اسرای قدیمی که به دیگر اردوگاه ها منتقل شده بودند به جا مانده بود.

 

با آن ها روی کاغذهایی که از جعبه های تاید درست می کردیم اخبار را می نوشتیم. برای این منظور ابتدا جعبه های پودر رخت شویی را در آب خیس می کردیم، بعد از مدتی که لایه لایه می شد آن ها را پس از خشک کردن به طور منظم برش می دادیم و استفاده می کردیم».