تجربه رو تحلیل اصل پانزدهم قانون اساسی در مورد زبان فارسی به عنوان زبان رسمی
تجربه رو تحلیل اصل پانزدهم قانون اساسی در مورد زبان فارسی به عنوان زبان رسمی
گارگین فتائی
اصل پانزدهم
زبان و خط رسمی و مشترك مردم ایران فارسی است. اسناد و مكاتبات و متون رسمی و كتب درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسی آزاد است
١: زبان و خط رسمی و مشترك مردم ایران فارسی است.
این بدین معنی است که تنها خط و زبان فراگیر و عمومی مورد استفاده مردم در تمام مناطق ایران زبان فارسی است و نمیتواند زبان دیگری باشد زیرا این نص صریح قانون اساسی است. علت این امر نقش تاریخی این زبان در طول تاریخ ایران است به گونه ای که در گذشته نیز زبان رسمی دربار و محافل رسمی تمامی سلسله های حکومتی به زبان فارسی بوده است و این زبان تنها زبانی است که با آن میتوان بین اقوام گوناگونی که در ایران زندگی می کنند ارتباط ایجاد کرد.
هر فردی که به سمتی رسمی برگزیده میشود به ویژه به عنوان رئیس جمهور نمیتواند خلاف این اصل عمل کند. اگر بخواهد هر زبان دیگری را جایگزین زبان فارسی به عنوان زبان رسمی کند از قانون اساسی تخطی کرده و ما میدانیم که هر رئیس جمهوری قبل از تصدی سمت ریاست جمهوری سوگند پاسداشت قانون اساسی می خورد. بنابراین این طرز تفکر که اگر شخصی متعلق به قومی خاص رئیس جمهور شود زبان فارسی را از رسمیت خواهد انداخت اساساً نه میتواند و نه می خواهد چنین کاری انجام دهد
٢: اسناد و مكاتبات و متون رسمی و كتب درسی باید با این زبان و خط باشد،
وقتی قانون اساسی از لفظ « یابد» استفاده میکند یعنی در به کار گیری این زبان در اسناد و مکاتبات رسمی الزام وجود دارد نه اختیار و در مورد هیچ زبان دیگری این الزام به کار نرفته است به عنوان مثال ننوشته باید به فارسی و ترکی باشد و اساساً قانون اساسی ایران بر خلاف سیستم برخی از کشورهای جهان مثل کانادا دو زبان رسمی با هم را نمی پذیرد. همچنین نگفته که این مکاتبات و استاد رسمی میتواند با سایر زبان ها هم صورت گیرد.
اما از مفهوم مخالف این بخش چنین استنباط میشود که اسناد و مکاتبات و متون غیر رسمی و عادی لازم نیست به این زبان باشد و میتواند به زبان های دیگر از جمله زبان های رایج بین اقوام ایران باشد. منظور از اسناد و مکاتبات عادی هر نوع سند و مکاتبه ای است که به صورت رسمی یا دولتی نباشد نظیر مکاتبات و استاد غبر دولتی و خصوصی.
٣: ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسی آزاد است.
ابن بخش آخر در واقع پذیرش امکان تدریس زبان های قومی و محلی است اما شرط آن این است که در کنار تدریس زبان فارسی باشد. نمونه بارز این مورد تدریس زبان های اقلیت های مذهبی ارمنی و آشوری و کلیمی و زرتشتی در کنار زبان فارسی در مراکز تحصیلی ویژه آنهاست. در مراکز تحصیلی آنها ادبیات و متون دینی به زبان خودشان تدریس میشود اما سایر دروس مشترک همگی به زبان فارسی هستند.
همچنین بر طبق بخش آخر این اصل استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی نظیر رادیو و تلویزیون هم آزاد است که نمونه بارز آن را ما میتوانیم در انواع گوناگون نشریات و روزنامه ها و مجلات به زبان های محلی و قومی و اقلیت های دینی و همچنین شبکه های گوناگون رادیو و تلویزیون به زبان های اقوام مشاهده کنیم.