معروف ترین فرد آلبینو در جهان

معروف ترین فرد آلبینو در جهان

ترجمه و لحاقات از گارگین فتائی

میت بِرا Meet Bera این مشهورترین فرد آلبینو است که در فرانسه از والدین گرجی متولد شده است.

استعدادهای موسیقی میت بِرا در سنین بسیار پایین رشد کرد. با بزرگتر شدن، شور و شوق او شکوفا شد و در 13 سالگی قراردادهایی بست.

اولین موفقیت بزرگ او در سال 2011 بود و از آن زمان به بعد به خلق آهنگ های محبوبش به کار خود ادامه داد

میت بِرا از ۲۳ سالگی همیشه در حال نوشتن و ایجاد ریتم بوده است.

او میزبان Vmas بوده و با دی جی های بزرگ و استادیوم هایی که بلیط های آنها تمامً فروخته میشود همکاری داشته است.

چیزی که او را فوق‌العاده‌تر می‌کند، تجربه او با آلبینیسم است.

متفاوت بودن نسبت به دیگران همیشه آسان نبود، برخی از شرکت‌های موسیقی آهنگ های او را دوست داشتند، اما مطمئن نبودند که چگونه ویژگی‌های منحصربه‌فرد او را به بازار عرضه کنند، اما این هرگز او را از دنبال کردن رویاهایش منع نکرده است.

میت بِرا الگویی برای افراد بی‌شماری است که در دنیا متفاوت بودن می کنند یا به نظر متفاوت می‌رسند .

https://youtu.be/YQ89-r6O1Nw?feature=shared

کودتای ۲۸ مرداد

کودتای ۲۸ مرداد

کودتای ۲۸ مرداد، کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (اس‌آی‌اس) و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و با همراهی ارتش شاهنشاهی ایران و کمک طرفداران محمدرضا پهلوی و پشتیبانی مخالفان محمد مصدق مانند سید ابوالقاسم کاشانی با هدف سرنگونی دولت قانونی محمد مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد.در آمریکا از آن به نام عملیات آژاکس (به انگلیسی: Operation Ajax) نیز یاد می‌شود.

کودتای ۲۸ مرداد از بحث برانگیزترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‌رود و صف‌بندی‌های سیاسی جدی میان طیف‌های مختلف دربارهٔ آن وجود دارد. طرفداران محمدرضا پهلوی، نخست‌وزیر وقت را به نقض قانون اساسی مشروطه متهم و از برکناری او توسط شاه با همراهی ارتش دفاع می‌کنند. آن‌ها نقش دولت‌های خارجی در این رویداد را مردود دانسته و این کودتا را «قیام و رستاخیز ملی» می‌نامند.

در ۱۹ اوت سال ۱۹۵۳ برابر با ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی توسط کودتایی نظامی با رهبری سرلشکر فضل‌الله زاهدی با درخواست مستقیم بریتانیا و دخالت مستقیم افسران اطلاعاتی آمریکا و نفرات لجستیک سفارت آمریکا و حمایت دولت ایالات متحده آمریکا سرنگون شد. کودتا ضد دولت مصدق پس از آن امکان‌پذیر شد که ابتدا دولت آمریکا طی عملیاتی به نام «عملیات آژاکس» ایران را در آشوب و هرج و مرجی فروبرد که راه را برای سقوط مصدق هموار کرد. در آن زمان دولت آیزنهاور در آمریکا نگران آن بود که این طرح به بیراهه کشیده شود و نیروهای حزب توده با بهره‌جویی از ناامنی قدرت را در دست بگیرند.

برای این کودتا یک میلیون دلار، بودجه در نظر گرفته شده بود. اما تنها هفتاد هزار دلار این پول خرج شد که بیشتر آن به روحانیون و پهلوان‌های زورخانه‌ها برای شوراندان مردم استفاده شد.

از نخستین دقایق صبح روز ۲۹ مرداد ۱۳۳۲ مأمورین فرمانداری نظامی، رکن دوم و اداره کل شهربانی دست به بازداشت عده زیادی از همکاران محمد مصدق، اعضاء جبهه ملی، نمایندگان مستعفی و روزنامه‌نگاران و اعضاء حزب توده زدند. از طرف سرلشکر فضل‌الله زاهدی اعلامیه‌ای صادر و متذکر شد «در حفظ جان دکتر مصدق از هیچ گونه اقدامی کوتاهی نخواهد شد. از این رو مقتضی است ظرف ۲۴ ساعت خود را به شهربانی معرفی نماید». زاهدی فرمانده کودتا به محمدرضا شاه تلگرافی زد و از وی خواست تا به ایران بازگردد، شاه نیز در جواب فضل‌الله زاهدی اعلام کرد بی‌درنگ به ایران بازمی‌گردد.

در روز ۲۹ مرداد ۱۳۳۲ در تمام شهرهای ایران حکومت نظامی برقرار شد. همچنین در این روز عده زیادی از افسران که از عوامل کودتا بودند ترفیع درجه پیدا کردند از جمله سرهنگ نعمت‌الله نصیری، سرهنگ تیمور بختیار و سرهنگ عباس فرزانگان درجه سرتیپی گرفتند. پس از کودتا به دستور فرمانداری نظامی از انتشار روزنامه‌های حامی مصدق و حزب توده جلوگیری شد.

مصدق در روز ۲۹ مرداد خود را به زاهدی تسلیم کرد و بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکایی و اروپائی شروع شد که در آخر به قرارداد کنسرسیوم منجر شد. کمک‌های مالی آمریکا به دولت ایران رسید و در تقویت حکومت تازه مؤثر افتاد.

کودتای ۲۸ مرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است. در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ میلادی مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه آمریکا در سخنرانی خود گفت:

«در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجّهند ولی آن کودتا آشکارا باعث پس‌رفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد، مخالفان خود را بی‌رحمانه سرکوب کرد

شاه بر خلاف قانون که محاکمه نخست‌وزیر را تنها توسط دیوان عالی کشور مجاز می‌شمرد، محمد مصدق را در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال حبس مجرد (انفرادی) محکوم کرد. در جریان برگزاری دادگاه تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف کشور در دفاع از وی سرکوب شد. وی پس از پایان زندان به زادگاه خود روستای احمدآباد (کرج) تبعید شد. محمدرضا پهلوی پس از مرگ وی گفت: «زنده و مرده‌اش در احمدآباد» و بدین ترتیب در دفن وی در قبرستان ابن بابویه جلوگیری شد

حسین فاطمی (وزیر امور خارجه دولت مصدق) و کسی که پیشنهاد اولیه ملی شدن صنعت نفت را ارائه کرده بود نیز توسط دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در حالیکه بیمار بود تیرباران شد.

امیرمختار کریم پور شیرازی مدیر روزنامه شورش که از شاه و بستگانش انتقاد کرده بود نیز در زندان لشکر دو زرهی (محل حبس و شکنجه زندانیان سیاسی پس از کودتا) زنده به آتش کشیده و کشته شد.

محمود سخایی رئیس شهربانی کرمان توسط وابستگان مظفر بقایی کشته شد

بین سال‌های ۱۳۳۲ و ۱۳۳۵ رژیم، ۱۱ تن از اعضای این حزب را در زندان به قتل رساند. ۳۱ نفر از آن‌ها را اعدام کرد، ۵۲ نفر دیگر را گرچه به اعدام محکوم نمود بعدها آن را به حبس ابد کاهش داد. ۹۲ نفر را به حبس ابد محکوم کرد که عمدتاً زمانی آزاد شدند و ۱۰۰ نفر را نیز به حبس از ۱ تا ۱۵ سال محکوم ساخت

افشای اسناد طبقه‌بندی‌شده

در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آرشیو امنیت ملی آمریکا اسنادی را منتشر کرد که ضمن نشان دادن نقش سازمان سیا در رهبری اقدام فوق، آن را بخشی از فعالیت سیاست خارجی آمریکا به‌شمار آورد.

در ژوئن ۲۰۱۷ سازمان سیا ضمن تأیید نقش خود در کودتا اسنادی در این زمینه منتشر نمود.

در اسنادی که از طبقه‌بندی محرمانه خارج شده‌اند ارجاعاتی به رمز آژاکس (رمز عملیات آمریکایی‌ها در کودتای ۲۸ مرداد که از نام شوینده ایجکس شرکت کولگیت-پالمولیو گرفته شده‌است) وجود دارد. این اسناد از جمله شامل پرونده‌های کاری کرمیت روزولت است که در روزهای منتهی به کودتا در تهران به سر می‌برد. این اسناد که در آرشیو آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا و نیز مجله فارن پالیسی منتشر شدند، بر اساس قانون دسترسی آزادی به اطلاعات در ایالات متحده آمریکا در اختیار همگان قرار گرفت. این اسناد بخشی از یک مجموعه سند و گزارش بزرگ‌تر به نام «نبرد ایران» هستند که توسط تاریخ‌نگاران سازمان سیا و صرفاً برای مصرف داخلی در اواسط دهه هفتاد میلادی تدوین شده‌اند.

این سند نخستین بار در سال ۱۹۸۱ منتشر شده بود، اما بخش‌های مهم آن از جمله بخش سوم موسوم به «اقدام پنهان» که در واقع تشریح عملیات کودتا است، به علاوه همه اشارات مستقیم به «تی‌پی‌آژاکس» (TPAjax) که اسم رمز عملیات بود، در دسترس عموم قرار نگرفته بود

در جریان این افشاسازی‌ها، بریتانیایی‌ها از آمریکایی‌ها خواستند از انتشار اسنادی در آن به نقش سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا در این کودتا هیچ اشاره مستقیمی شده باشد خودداری کنند.

بازتاب کودتا در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا

برخی از پژوهشگران غربی چون مارک گازیورسکی و استیفن کینزر و برخی از مأموران اطلاعاتی غربی چون دونالد ویلبر (طراح نقشه براندازی) و کرمیت روزولت (طراح نقشه براندازی) و وودهاوس (طراح نقشه براندازی) دربارهٔ نقش آمریکا و بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تأکید دارند.

جشن تبرک انگور Խաղող     օրհնեք 

جشن تبرک انگور Խաղող օրհնեք

.

امسال هجدهم آگوست ٢٠٢۴ برابر با بیست و هشتم مرداد ماه ١۴٠٣ در گاهشماری ارمنی « روز تبرک انگور» نامیده شده است .این جشن موسوم به « خاقوق اُرهنِک » به ارمنی Խաղող օրհնեք و به انگلیسی khaghogh orhnek می باشد khaghogh به ارمنی به معنای انگور و orhnek به معنای تبرک است و روی هم رفته به معنی جشن تبرک انگور می باشد . این جشن در روز عید حضرت مریم برگزار شده و در این روزدر کلیساهای ارمنی ضمن خواندن ادعیه و سرودهای مذهبی ، انگور از سوی کلیسا تبرک شده و به حاضرین داده می شود .

جشن تبرک انگور جشنی است که در کلیسای ارمنی و آشوری مشترک است و در این روز که مصادف است با روز عروج حضرت مریم به آسمان ، انگور از سوی کلیسا طی مراسمی متبرک شده و به حاضرین داده می شود

انگور مقدس ترین میوه در مسیحیت است و مسیح نیز خود را تاک حقیقی خوانده است

گفته می شود که این جشن هم ریشه در آئین های قبل از مسیحیت در ارمنستان دارد و در ایام آمانور یا سال نو قبل از مسیحیت در ارمنستان در عید آناهیت ( بزرگ ترین الههء مورد پرستش ارمنیان ) مردم ، انواع میوه ها و گیاهان را به معبد آناهید اهدا می کردند و این مراسم پس از مسیحیت به صورت تبرک انگور درآمده و از سوی کلیسای ارمنی پذیرفته شد .

انگور برای آشوریان، مانند گندم ارزش غذایی بسیاری دارد؛ زیرا از روزگاران قدیم پرورش تاک و گندم، حرفه و شغل اصلی آنان بوده است. به همین دلیل، برای انگور مراسم خاصی به جای می آورند و تا نخستین محصول خود را تبرک نکنند، از آن نمی خورند.

آشوری ها، جشن تبرک انگور را در روز «شارادمارتی ماریام»؛ یعنی همان روز درگذشت حضرت مریم، انجام می دهند.

آشوری ها در این روز به کلیسا می روند و مراسم مخصوص هر یکشنبه را انجام می دهند و به همراه آن، دعاهای ویژه ی تبرک انگور را می خوانند.

پس از ایراد خطبه و آوازها و سرودهای مذهبی که همه به زبان آشوری است، کشیش سه بار بر ظرف محتوی انگور، صلیب رسم می کند و با این کار، انگور متبرک می شود. در پایان مراسم، نان مقدس و نیز مقداری انگور میان شرکت کنندگان در کلیسا تقسیم می شود.

در کلیساهای ارمنیان نیز در این روز،، ابتدا شاراگانsharakan ( سرود های مذهبی ویژه کلیسای ارمنی) خاصی به نام « پارک سورب خاچی» park surb Khachi اجرا می شود و سپس بندهایی از انجیل خوانده می شود.

شاراگان را کشیش یا بالاترین فرد روحانی و مذهبی، با هم آوازی گروه کر می خواند و احیانا برخی از مردم حاضر در کلیسا نیز، شاراگان را همراه آن ها زمزمه می کنند. در پایان، از درگاه الهی درخواست می شود که روح و جسم آدمیان را از گناهان پاک سازد و برای شرکت در مراسم تبرک انگور آماده کند. سپس طی تشریفاتی، سه بار انگور متبرک می شود و در میان حاضران تقسیم می گردد.

درباره ی چرایی تبرک انگور، می گویند که طبق روایات، حضرت مسیح خود را به انگور تشبیه می کرد و می فرمود :

«همان گونه که انگور ذره ای فساد را تحمل نمی کند، من هم نمی کنم.»

و این گفته، علت احترام انگور از جانب کلیسا عنوان شده است.

روز تبرک انگور قرن ها پیش از مسیحیت وجود داشته است. در فصل میوه چینی، میوه باغ ها را تبرک می کردند، به همین آیین بعد از مسیحیت رنگ مذهبی داده شد. با عروج حضرت مریم در فرهنگ ارامنه، انگور، انار و زردآلو سمبل تسلسل نسل ها و پایداری و نشاط شده است

در این جشن ، انگور از سوی عالی ترین مقام روحانی کلیسا طی مراسمی تبرک شده و در بسته بندیهای مخصوص به مردمن حاضر در کلیسا داده می شود

انگور نماد دگرگونی و تغییر در زندگی انسان است .

بزرگترین جشن تبرک انگور هر ساله در ارمنستان در کلیسای جامع اجمبادزین ejmiatsin که بزرگترین و قدیمی ترین و اولین کلیسای ارمنی در جهان است که بوسیله بانی مسیحیت در ارمنستان یعنی گریگور روشنگر Grigor Lusavorich بنا شده برگزار می‌شود. این مراسم با جزئیات کاملش چندین ساعت طول می کشد هرساله این کلیسا پذیرای ارامنه سراسر جهان و همچین سایر توریست ها در این روز می باشد.

.

جشن تبرک انگور

و

عروج حضرت مریم به آسمان

را به مسیحیان

و بویژه به ارامنه و آشوریان تبریک می گویم

Շնորհաւորում եմ խաղող օրհնեք

սուրբ Աստւածածինի վերափոխման տօնը ամբողջ հայության և Քրիստոնէական աշխարհին

یک فیلم سینمایی  جالب در باره آلبینیسم که نظر همه دنیا را جلب کرد

یک فیلم سینمایی جالب در باره آلبینیسم که نظر همه دنیا را جلب کرد

جمع آوری و ترجمه از گارگین فتائی

آیا می توانی ما را ببینی؟ Can You See Us? یک فیلم زامبیایی ( زامبیا کشوری در جنوب مرکزی آفریقاست ) محصول سال ۲۰۲۲ به کارگردانیA کنی مومبا Kenny Mumba و نوشته اندرو تامپسون Andrew Thompson و لارنس تامپسون Lawrence Thompson و حدود صد و ده دقیقه است.

نقش های بازی

تابو کامبا Thabo Kaamba ئر نقش جوزف جوان Young Joseph

جورج سیکازوِی George Sikazwe در نقش جوزف بزرگ تر Older Joseph

روت جول Ruth Jule در نقش چاما Chama

چیلِلِکو تی کالوسا Chileleko T. Kalusa در نقش جوزف کودک Baby Joseph

کاندوانی الیوت زولو Kondwani Elliot Zulu ئر نقش کارتین Martin

کریستین اُوِن Kristin Owen در نقش همسایه Neighbor

دیدی مرسی ساکالا Didi Mercy Sakala در نقش پرستار

دینگاتسی سِنداما Dinga'tse Sendama به عنوان معلم Teacher

فرانسیسکو موچانوِی Fransisca Muchangwe به عنوان جنیفر Jennifer

رابرت نیرِندا Robert Nyirenda به عنوان مَد مَن ( مرد دیوانه ) Mad Man

این فیلم بر اساس زندگی واقعی جان چیتی John Chiti خواننده و ترانه سرای متولد شده با آلبینیسم ساخته شده است. این اولین فیلم زامبیایی بود که نتفلیکس در 27 اوت 2023 بر روی پلتفرمش منتشر شد.

خلاصه داستان

این فیلم نتفلیکس زندگی سخت یک بچه مبتلا به آلبینیسم را در زامبیا نشان می دهد. پسری که از طرف پدرش در بدو تولد طرد شد، زیرا او با آلبینیسم متولد شد، دوران کودکی اش را با تراژدی، آزار و اذیت دیدن و قلدری از سوی دیگران نسبت به خود می گذراند، اما همچنان محتاطانه خوش بین است.

این پسر با آلبینیسم در زامبیا بزرگ می شود. پدرش او را طرد می کند، همسالانش به او حمله می کنند. جان چیتی در این فیلم در مورد تجربیات خود صحبت کرده است. او سرانجام که یک خواننده، نوازنده و همچنین یک کمیسر پلیس میشود، زندگی اش الهام بخش یک فیلم نتفلیکس درباره آلبینیسم در آفریقا میشود . آلبینیسم ، یک اختلال رنگدانه ای است که زندگی او را شکل داده است. روزی که جان چیتی به دنیا آمد برای خانواده او در زامبیا روز سختی بود. او می گوید: «آنها شوکه و گیج شده بودند زیرا من متفاوت به دنیا آمده بودم. چیتی با آلبینیسم متولد شد، یک بیماری مادرزادی بدون رنگدانه در پوست یا مو، که برای همین متولدین آن سفید به نظر می‌رسند. چیتی می‌گوید: «خانواده‌اش نمی‌دانستند چگونه سیاه‌پوستان می‌توانند یک بچه سفیدپوست داشته باشند». "شاید مادرم با یک مرد سفید پوست رابطه داشته است. یا این یک نفرین است. بنابراین ناآگاهی زیادی در مورد این وضعیت وجود داشت."آن نادانی خانواده چیتی را متلاشی کرد. پدرش مادرش را مقصر می‌دانست و نمی‌خواست با فرزندش کاری داشته باشد. این اولین مانع از بسیاری از موانعی بود که چیتی قبل از تبدیل شدن به مرد موفق، مطمئن و شناخته شده امروزی باید بر آن غلبه می کرد .

در فیلم وقتی جوزف به دنیا می آید، پدر فریاد می زند: "رهایم کن! آن چیز هر چه هست، بچه من نیست!" پدر و مادر چیتی طلاق گرفتند. چیتی توسط مادرش و خیلی زود ناپدری اش بزرگ شد. او می‌گوید: «فکر می‌کردم ناپئری ام پدر واقعی من است، زیرا این شخصی است که از تمام خاطرات اولیه کودکی به یاد دارم. من یک پیوند بسیار قوی با او داشتم.»

چیتی از طرف خانواده هسته‌ای خود و یک دوست اتفاقی عشق و پذیرش پیدا کرد، اما اغلب احساس انزوا می‌کرد. همسالانش او را مسخره کردند. چیتی امیدوار بود که وقتی بزرگ شد، بتواند لوسیون مخصوصی بخرد تا «مثل دوستانم سیاه باشم و با دوستانم بازی کنم و قبول شوم». سپس در 15 سالگی مورد حمله قرار گرفت. مهاجمان او پای او را می خواستند. چیتی می گوید: اعتقاد بر این است که اعضای بدن افراد مبتلا به آلبینیسم دارای قدرت، ثروت اندوزی و درمان بیماری هستند و به همین دلیل، بسیاری از افراد مبتلا به آلبینیسم شکار و کشته می شوند. حمله مشابهی به جوزف در فیلم رخ می‌دهد: خونش کشیده می‌شود، اما پس از آن گروهی به صحنه می‌روند و مهاجمان قبل از اینکه بتوانند آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد کنند، فرار می‌کنند. لارنس تامپسون، تهیه کننده اجرایی و فیلمنامه نویس، می گوید که این نوع حمله به افراد مبتلا به آلبینیسم متأسفانه در زامبیا و کشورهای اطراف رایج است. او می‌گوید: «فکر می‌کنم این فیلم کاملاً تأثیرگذار بوده است، زیرا همه می‌گویند که نمی‌دانستند اینچنین اتفاق هایی افتاده است».

فکر کنید که بسیاری از ما خیلی وقت ها متوجه نمی شویم که چقدر دیگران را قضاوت می کنیم. این را با ذهنی باز تماشا کنید و شاید متوجه شوید که نفرت چگونه شکل می گیرد. فیلم بسیار قدرتمند! من این فیلم را برای هر سن، نژاد، مذهب، قومیت به شدت توصیه می کنم، هر طور که شما آن را طبقه بندی کنید.

هاکاینده هیچیلما، ‏Hakainde Hichilema, رئیس جمهور زامبیا، در اولین نمایش حضور داشت. او بعداً در توییتر نوشت: "فیلم می‌توانی ما را ببینی؟ داستانی گیرا از دوران سخت کودکی یک پسر کوچک است. صحنه‌بندی، موسیقی و فیلم‌برداری مد نظرم بود، اگرچه تماشای برخی صحنه‌ها احساسی بود."و تامپسون امیدوار است که اصلاحات در دست اقدام است. تامپسون می گوید: «[رئیس جمهور] به دنبال تقویت قوانین موجود در مورد حملات به افراد مبتلا به آلبینیسم است. چیتی در تجربه‌اش می‌گوید که انگیزه‌ی چنین خشونت‌هایی ناشی از خصومت مردم نسبت به تفاوت هاست. چیتی می‌گوید: «انگار ما در جای اشتباهی هستیم و مثل این است که جامعه به ما می گویند، "شما به اینجا تعلق ندارید." برای اینکه آفریقایی باشی، باید سیاه پوست باشی."

به گفته چیتی، تفاوت نگرش مهم ترین راه برای از بین بردن این تعصبات است. این چیزی است که او با تبدیل شدن به یک خواننده و نوازنده سرشناس در زامبیا توانسته است به آن دست یابد. او از موقعیت خود برای مطرح کردن مسائل مربوط به حقوق معلولیت و آلبینیسم استفاده می کند. به عنوان مثال، چیتی بنیاد آلبینیسم زامبیا را تأسیس کرد، سازمانی که برای مبارزه با تبعیض و تامین حقوق برابر برای افراد مبتلا به آلبینیسم کار می کند . او در حال حاضر به عنوان مدافع کمپین Sightsavers برای تصویب پروتکل معلولیت آفریقایی، یک توافق نامه الزام آور برای توسعه قوانین و سیاست هایی برای ارتقای حقوق معلولان در سراسر آفریقا، خدمت می کند. امروز چیتی با پدر بیولوژیکی ( اصلی ) خود آشتی کرده است. او همچنین به یک کمیسر پلیس تمام وقت تا حدی برای کمک به سرکوب حملاتی که افراد مبتلا به آلبینیسم با آن روبرو هستند تبدیل شده است،. او خودش سه تا بچه دارد. او توضیح می دهد: «آلبینیسم هرگز چیزی نیست که حتی در خانه درباره آن صحبت کنیم، زیرا مشکلی نیست. "من دوست دارم به جایی برسم که کسی را به عنوان یک شخص ببینیم نه رنگ پوست ، نه رنگ چهره، نه وضعیت، نه ناتوانی."

تا اینجای کار پیش رفته است - او می‌گوید فقط آرزو می‌کند که مادرش اکنون او را ببیند. مادرس در 11 سالگی ناگهان درگذشت. او می گوید: «یک چیزی که باعث تاسف من است این است که مادرم اینجا نیست. "برای اینکه ببیند چگونه رشد کرده‌ام و تنها مقدار کمی از هر چیزی که به دست آورده ام را ببیند ".

آیا می توانی ما را ببینی؟ تعصب اجتماعی را بررسی می کند . فیلم با صحنه ای از مردی شروع می شود که از گوشه ای ناهموار می دود، انگار در حال تعقیب چیزی یا تعقیب شدن است. به نظر می رسد که او مصمم است با هر ذره قدرتی که در وجودش است، لحظه را پشت سر بگذارد. در ایستگاه آخر او را می بینیم که از مردی که ماشین دارد درخواست می کند تا همسر باردارش را به بیمارستان برساند. این صحنه یک پیام ساده می دهد: مردی که آنقدر روی خانواده اش سرمایه گذاری کرده است که حاضر است هر چیزی را قربانی کند. این نوع شخصیت کندی (کاگوا کامبا) است که ما پذیرای آن هستیم، یک مرد مهربان خانواده که همسرش را صمیمانه دوست دارد. اما طولی نمی کشد که شخصیت او از خوب به بد تغییر می کند. مدت زیادی طول نکشید که همسرش یک فرزند آلبینو به دنیا آورد و آنجا همه چیز تغییر کرد. کندی که می‌توانست برای همسرش به بهشت بدود و برگردد، از همسرش چاما متنفر شد ، زیرا او یک موابی (شبح) به دنیا آورد، همانطور که جوزف (تابو کامبا)، نوزاد، بعداً تنبیه شد.

. آیا می توانی ما را ببینی؟ طولی نمی کشد تا ما را با معنای زندگی به عنوان آلبینو در جامعه آشنا می کند . این به عنوان مقدمه ای برای فیلمی درباره کلیشه ها یا ناراحتیهایی است که بی عدالتی را در چهره کسانی که به آنها مثل مجرمین برخورد میشود نشان می دهد. اگر شما در دسته افرادی مانند کندی قرار می گیرید که به دلیل متفاوت بودن دیگران احساس ناراحتی می کنند، کارگردان، Kenny ROC Mumba، آن را پیش روی شما قرار می دهد: «به شیطانی که هستی نگاه کن». هیچ راه بهتری برای شروع یک فیلم وجود ندارد. فیلم با صحنه ای از تولد شروع می شود که نشان می دهد بی عدالتی از کجا شروع می شود. افراد مبتلا به آلبینیسم به نفرت اجتماعی تبدیل نمی شوند بلکه آنها در آن متولد می شوند.

آیا می توانی ما را ببینی؟ فیلمی است در دوران بلوغ که روایت‌هایی پیرامون مضامین عشق، خیانت، قلدری و سایر پویایی‌های انسانی را از دریچه‌ی دید جوزف روایت می‌کند که در این فیلم‌ خود را به عنوان یک کودک پسر معرفی می‌کند اما بعضی اوقات چهره زنانه پیدا می کند . این تغییر کاراکتر نشان دهنده میزان بی طرفی نفرت نسبت به افراد مبتلا به آلبینیسم است. چه دختر باشید چه پسر، جامعه چیزهای تحقیرآمیزی در مورد شما دارد. حتی در صحنه‌ای که جوزف بزرگ‌تر روی صحنه است و با صدای زیبایش آواز می‌خواند، بغض هنوز در گلوی ما درد می‌کند، زیرا می‌دانیم که هیچ‌کس برای زنده ماندن سزاوار چنین نفرتی نیست. هر کسی می تواند در هر نقطه ای عاشق شود، حتی در مکان های عجیب و غریب و در شرایط عجیب، اما من نتوانستم ببینم چگونه عشق می تواند بین مارتین و چاما رشد کند. برخلاف پدر بیولوژیکی جوزف، مارتین او را مانند فرزند خود به فرزندی قبول می کند، اما نمی دانم که آیا او از روی عشق یا ترحم معمولی از جوزف مراقبت می کنند زیرا نمی خواهد در دسته افرادی قرار گیرد که از آلبینیسم متنفرند یا نه . آیا اگر جوزف فرزند بیولوژیکی مارتین بود، آیا مارتین همین واکنش را نشان می داد؟

این یکی از ترس‌های چما به عنوان مادر فرزند آلبینو است و این ترسی معتبر است زیرا مردم و احساسات تغییر می‌کنند، مانند کندی. یک چرخش جالب در مورد این فیلم نوع نگاه چما ست زیرا چما دقیقاً همان کاری را می کند که از آن متنفر است. او از جامعه انتقاد می کند که از پسرش متنفر است و با او بد و شرارت آمیز رفتار می کند، اما ما نحوه برخورد زشت او با "دیوانه madman را که رابرت نییندا نقش آن را بازی می کند ، می بینیم. این در همه وجود دارد: "از چیزی که نمی توانیم درک کنیم، از آن می ترسیم، و از آنچه می ترسیم، به دنبال نابودی آن هستیم." او از دیوانه متنفر است و به اشتباه قضاوت می کند، بنابراین ما در نظر می گیریم که اگر چما نیز یک فرزند آلبینو به دنیا نیاورده بود از آلبینو ها ، متنفر میشد . ما چقدر دو رو هستیم : آیا شما آدم خوبی هستید یا فقط تحت شرایط خاضی خوب هستید؟

مصیبت های جوزف عزیز به دوران کودکی ختم نمی شود و وضع او بدتر میشود . او هر دو والدین خود را در ده سالگی از دست می دهد و سپس این سوال مطرح می شود که چه کسی مسئول او خواهد بود. من تعجب می کنم که چرا عمه مورد علاقه اش نتوانست این مسئولیت را به عهده بگیرد. عمه اش طوری رفتار می‌کند که انگار به جوزف اهمیت می‌دهد، اما زمانی که جوزف بیش از همه به او نیاز دارد، با امتناع از قبول مسئولیتش وانمود می‌کند که همچنان جوزف برای او مهم است . عشق شکست ناپذیر نیست و فقط این کافی نیست که تنها به کسی بگویی "دوستت دارم" یا به تو اهمیت می دهم." اینها کلمات توخالی هستند. تا زمانی که مثل آن رفتار نکنی و نشان ندهی که اهمیت می دهی، برای همیشه کلماتی تو خالی خواهند ماند.

جوزف با خوش شانسی محض در صنعت موسیقی موفق شد بسیاری از افرادی که به سرنوشت جوزف دچار شده اند، هرگز نتوانستند داستان خود را تعریف کنند. برخی هرگز نتوانستند از قلدری و تمسخر بیش از حد دیگران بهبود یابند. او تنها یکی از آن معدود بازماندگان است.

فیلمبرداری این فیلم یکی از دلایل جذابیت آن است. هر صحنه با رنگ‌های توصیفی نمایش داده می‌شود که احساسات را برمی‌انگیزد و سلسله ای از اعمال را دنبال می‌کند. با وجود اینکه این فیلم اولین فیلم بلند زامبیایی در نتفلیکس بود، ارزش دیدنش را داشت

منابع

Daniel, A. (2023). He’s a singer, a cop and the inspiration for a Netflix film about albinism in Africa. NPR. https://www.npr.org/sections/goatsandsoda/2023/09/10/1198675534/a-new-netflix-film-follows-a-boy-growing-up-with-albinism-in-zambia

Joshua, J. (2023). ""Can You See Us" Gets Global Attention". Zambia National Broadcasting Corporation.

Kathy ,Sh (2023). "Zambian Film Focuses on Hardships Faced by Boy With Albinism". Voice Of Africa. Retrieved October 7, 2023.

karynaonset. (n.d.). IMDb. Retrieved August 1, 2024, from https://m.imdb.com/user/ur93597540/?ref_=m_tt_urv

Sulyman, B. (2023). Can You See Us? Review: Zambia’s Netflix Debut Explores Societal Prejudice - MoreBranches. https://www.morebranches.com/can-you-see-us-review-zambias-netflix-debut-explores-societal-prejudice/

Zambian Film Focuses on Hardships Faced by Boy With Albinism. (n.d.). Fb.watch. Retrieved August 1, 2024, from https://fb.watch/tpXbOiMfeK/?mibextid=oKfgLb&fs=e&s=TIeQ9V