زخم دل
زخم دل
گارگبن فتائی
دل که چون سرخوش نباشد سور و مهمانی چه سود
دل شکسته چون شوی بهرت غزل خوانی چه سود
چون که در وادی خود فکری نکردی بهر خود
از فراغ خانه در غربت پشیمانی چه سود
چون که هر گنجی بشد خرج دوای آه و درد
اوج بیماری که شد گنج سلیمانی چه سود
چون که تنها باشی و دور از رفیق اهل دل
مطرب و رقص و می و شهد گلستانی چه سود
چون که زخم دل کنندت با کلام و با عمل
گر رسد اصلت بر آن سام نریمانی چه سود
هر که آمد زود رفت و قلب سنگی جا گذاشت
دلبرت با تو نشد، زلف پریشانی چه سود