بیست و پنجم فروردین

روز بزرگداشت عطار نیشابوری

.

چون توانستم ندانستم جه سود

چون بدانستم توانستن نبود

معروف ترین اثر وی یعنی

منطق لطیر ارائه می گردد

این اثر در واقع بزرگ ترین و معرروف ترین اثر در ادبیات تمثیلی و عرفانی ایران است

زیرا عطار در این منظومه روش های سیر و سلوک معنوی و هفت مرحله عشق تا رسیدن به مبدا کل یا خداوند را به صورت تمثیل و در قالب زبان پرندگان بیان می کند

پرندگان به رهبری پیر یا مرشد خود در جستجوی یافتن سیمرغ هستند چرا که سیمرغ ، کمال و اوج پرندگان و در واقع بهشت پرنداگان است

صد پرنده به همراه مرشد برای رسیدن به سیمرغ راهی میشوند و وارد مراحل سیر و سلوک می گردند

اما تعداد زیادی به خاطر دشواری راه از وسط راه منصرف میشوند

در نهایت سی تا مرغ باقی می مانند

در اینجاست که عطار به شکل زیبایی از زبان مرشد می گوید

آن سیمرغی که مدتها به دنبالش بودید در واقع خود شما یعنی خود سی تا مرغ هستید و آنچه در درونتان بود شما بیهوده در بیرون در پی یافتنش بودید

از همین جاست که مفهوم این گفته که از خود شناسی می توان به خدا شناسی رسید آشکار می گردد

سالها بعد

ریچارد باخ نویسنده معروف آمریکایی رمانی تحت عنوان « جاناتان مرغ دریایی » نوشت که داستان آن از لحاظ محتوا شباهت عجیبی به داستان منطق الطیر عطار دارد

ساقیا توبه شکستم

عطار

.

ساقیا توبه شکستم، جرعه‌ای می ده به دستم

من ز می ننگی ندارم، می‌پرستم می‌پرستم

سوختم از خوی خامان، بر شدم زین ناتمامان

ننگم است از ننگ نامان، توبه پیش بت شکستم

رفتم و توبه شکستم، وز همه عیبی برستم

با حریفان خوش نشستم، با رفیقان عهد بستم

من نه مرد ننگ و نامم، فارغ از انکار عامم

می فروشان را غلامم، چون کنم، چون می‌پرستم

دین و دل بر باد دادم، رخت جان بر در نهادم

از جهان بیرون فتادم، از خودی خود برستم

خرقه از تن برکشیدم، جام صافی در کشیدم

عقل را بر سر کشیدم، در صف رندان نشستم

خرقه را زنار کردم، خانه را خمار کردم

گوشهٔ در باز کردم، زان میان مردانه جستم

ساقیا باده فزون کن، تا منت گویم که چون کن

خیزم از مسجد برون کن، کز می دوشینه مستم

گر چو عطارم که آبم می‌برد از دیده خوابم

بس که از باده خرابم، نیستم واقف که هستم