سالمرگ

میرزا حسن مستوفی‌الممالک (۱۳ مهر ۱۲۵۴ برابر ۵ رمضان ۱۲۹۲ ه‍. ق آشتیان – ۶ شهریور ۱۳۱۱ تهران)، معروف به «آقا»، دولتمرد ایرانی و پنج دوره نخست‌وزیر ایران (رئیس‌الوزراء) در دورهٔ قاجار و یک دوره نخست‌وزیر ایران در زمان سلطنت رضاشاه بود (جمعاً شش دوره). مستوفی الممالک، از معدود رجال قاجاری بود که نزد رضاشاه احترام داشت.

او یکی از اولین نفراتی بود که با محمد مصدق قدم اول نظریه ملی شدن نفت را در سال ۱۲۹۲ برداشت.

 او در قحطی بزرگ ایران در سال ۱۲۹۷، جان ۱۶۰۰۰۰ ایرانی را از طریق فروش املاک خود نجات داد.

او از خاندان بزرگ آشتیانی و یک دموکرات سوسیالیست قدرتمند بود.

میرزا حسن فرزند میرزا یوسف آشتیانی و شکر خانم بود.

خاندان او بیش از یک قرن مقام و لقب مستوفی‌الممالکی (وزیر دارایی) داشتند.

 تحصیلات را در خانه و زیر نظر معلمان خصوصی آغاز کرد.

 در سال ۱۳۰۱ قمری (سال ۱۲۶۳ شمسی) از طرف ناصرالدین شاه لقب مستوفی‌الممالک گرفت و دو سال بعد، پس از درگذشت پدرش، تمام مشاغل میرزا یوسف را به ارث برد. میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر (پسر عموی پدرش) پیش‌کاری او را در اداره امور برعهده داشت.

مستوفی در هنگام درگذشت میرزا یوسف (۱۱ رجب سال ۱۳۰۳ قمری مصادف با ۲۶ فروردین ماه سال ۱۲۶۵ شمسی) بیش از دوازده سال نداشت، ولی شاه به احترام پدرش او را «آقا» خطاب می‌کرد. او در سال ۱۳۱۸ (مصادف با ۱۲۸۰ هجری خورشیدی) به اروپا رفت. این سفر هفت سال به طول انجامید.

پس از پیروزی انقلاب مشروطه به دعوت میرزا علی اصغرخان امین السلطان به ایران بازگشت و جمعیتی به نام مجمع انسانیت تشکیل داد و به همراه محمد مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت.

در همین زمان به وزارت جنگ نیز منصوب شد و پس از قتل اتابک در چند کابینه دیگر نیز این سمت را حفظ کرد.

 در چهاردهم بهمن ۱۲۸۶ (اول محرم ۱۳۲۶) به نمایندگی تهران در مجلس شورای ملی برگزیده شد.

در هفدهم اردیبهشت ۱۲۸۷ محمدعلی شاه او را به وزارت جنگ منصوب و به مجلس معرفی کرد.

 پانزده روز پیش از به توپ بستن مجلس شورای ملی از وزارت جنگ استعفا داد.

مدتی مجدداً وزیر جنگ و مدتی وزیر دربار احمدشاه بود.

در سال ۱۲۸۸ هجری خورشیدی در نخستین کابینه محمد ولی خان تنکابنی به وزارت مالیه منصوب شد.

 

مستوفی‌الممالک نخستین بار در تیر ۱۲۸۹ فرمان نخست‌وزیری دریافت کرد و در سوم امرداد دولت خود را به مجلس معرفی کرد و تا دی ماه همان سال سه کابینه تشکیل داد.

با ورود ناصرالملک نایب‌السلطنه به ایران در بهمن ۱۲۸۹ استعفا داد  که سرانجام ناصرالملک پس از چند هفته با استعفای او موافقت کرد و از سپهدار تنکابنی خواست دولت تشکیل بدهد.

بار دیگر در پنجم ربیع الثانی ۱۳۳۳ (اسفند ۱۲۹۳) نخست وزیر شد اما عمر دولتش به بیست روز هم نکشید و استعفا داد.

چهار ماه بعد در سیزدهم امرداد از احمدشاه فرمان تشکیل کابینه گرفت و برای سومین بار نخست وزیر شد. در ۲۷ امرداد کابینه اش را به مجلس معرفی کرد.

دولت چهارمش در ۲۸ دی ۱۲۹۶ تشکیل شد و سه ماه و نیم ادامه داشت.

پنجمین و آخرین دوره نخست‌وزیری او در دوران قاجاریه، از ۲۵ بهمن ۱۳۰۱، در حدود دو سال بعد از کودتای ۱۲۹۹ آغاز شد.

رضاخان که در کابینه‌های بعد از کودتا وزیر جنگ بود در دولت مستوفی‌الممالک نیز همین سمت را داشت. با قدرت یافتن رضاخان که خود داوطلب مقام نخست‌وزیری بود، مستوفی‌الممالک در طول این دوره زیر فشار جناح اکثریت مجلس به رهبری مدرس بود که سرانجام در ۲۱ خرداد ۱۳۰۲ او را به سبب آنچه قصور در سیاست خارجی می نامیدند به استیضاح کشیدند.

 روز استیضاح مدرس در زمینه سیاست خارجی دولت مستوفی‌الممالک تنها به عدم انعقاد معاهده تجاری به شوروی اشاره کرد و بقیه انتقاداتش به او کلیاتی بود بدون ذکر مورد مشخص.

مستوفی‌الممالک در انتخابات همان سال، به نمایندگی تهران برگزیده شد و به مجلس رفت (دوره پنجم).

در واپسین روزهای سلطنت قاجار که حسین پیرنیا از ریاست مجلس کناره گرفت، نمایندگان مستوفی‌الممالک را در ۲۸ مهر به ریاست انتخاب کردند که نپذیرفت.

اما سید محمد تدین نایب رئیس مجلس برای اینکه رئیس تازه‌ای برای مجلس انتخاب نشود و رأی گیری به تغییر سلطنت عقب نیفتد، از قرائت استعفانامه مستوفی‌الممالک در مجلس و اعلام رسمی استعفای او خودداری کرد. سرانجام در نهم آبان در جلسه‌ای به ریاست تدین، مجلس به انقراض سلطنت قاجار و پادشاهی رضاشاه رأی داد.

پس از روی کارآمدن رضاشاه، مستوفی‌الممالک در انتخابات مجلس ششم شرکت کرد و به نمایندگی تهران انتخاب شد اما پیش از آغاز مجلس، رضاشاه کمی پس از تاجگذاری در اردیبهشت ۱۳۰۵ او را به نخست‌وزیری انتخاب کرد.

 مستوفی‌الممالک در ۲۲ خرداد ۱۳۰۵ کابینه‌اش را تشکیل داد و با گشایش مجلس در ۲۶ شهریور اعضای دولتش را به مجلس معرفی کرد.

مقدمات احداث راه‌آهن سرتاسری ایران (از محل وجوه عایدات قند و شکر)

 برنامه‌ریزی برای تآسیس بانک ملی

عقد قرارداد با شرکتی دانمارکی برای راه اندازی نخستین خطوط اتوبوسرانی در تهران

 در دوران زمامداری او انجام گرفت.

اما عمر دولت مستوفی که آخرین دولت او شد، به هفت ماه نکشید. در ۲۹ دی ۱۳۰۵ نود و سه نماینده طرحی برای استیضاح او به مجلس دادند که مواد آن عبارت بود از

نوشتن مراسله به کمپانى نفت جنوب برخلاف وظایفى که قوه مجریه بر رعایت آن التزام دارد

عدم توجه به اصلاح امور تجارتى که به فقر و بدبختى تجار و اصناف منتهى شده‏

تشکیل و تصویب محکمه غیرقانونى درمالیه که با اصول موضوعه قضائى وقانون اساسى مخالفت داشته است.

عدم علاقه به حفظ مالیه مملکت و مسترد داشتن اموال نایب حسین و ماشاالله دزد و غیره‏

عدم توجه و علاقه به امور قضائى و فلاحتى

مستوفی به جای آنکه برای استیضاح در مجلس حاضر شود، استعفای خود را به شاه تقدیم کرد و در ۲۳ بهمن کابینه تازه‌ای به مجلس معرفی کرد.

 با پایان عمر این دولت در اردیبهشت سال بعد، مستوفی به حیات سیاسی‌اش برای همیشه خاتمه داد.

در انتخابات سال ۱۳۰۷ مردم تهران او را به نمایندگی مجلس انتخاب کردند اما نپذیرفت.

مستوفی در جوانی با عصمت‌الملوک معیری دختر دوست‌محمدخان معیرالممالک و عصمت‌الدوله (دختر ناصرالدین‌شاه) ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد.

مستوفی پس از بازگشت از اروپا همسران متعدد اختیار کرد و از یازده تن از آنان صاحب نوزده فرزند شد.

مستوفی‌الممالک هنگام مرگ ۲۱ فرزند داشت که شماری از آنها هنوز به سن قانونی نرسیده بودند و سرپرستی اموال و املاکی که به آنها ارث رسیده بود به شیخ‌الملک اورنگ سپرده شد.

در زمان رضا شاه، نیمی از اراضی ونک را که به ورثه مستوفی‌الممالک تعلق داشت، دولت گرفت و کارخانه ماسک سازی به نام «کارخانه شماره ۵» در آن ساخت.

مستوفی زبان فرانسه را به خوبی می‌دانست و مانند پدرش درویش مسلک بود.

 رفتار بزرگ‌منشانه و گرایش‌های ملی او را نزد عموم طبقات مردم محبوب ساخته بود.

 او به شکار علاقه بسیار داشت و بخش زیادی از ثروت موروثی خود را در این راه خرج کرد.

 بخش دیگر ثروت وی خرج سفر هفت ساله‌اش به اروپا شد.

 مستوفی بخش بزرگی از املاک پدری خود را وقف کرد و از جمله باغ‌هایی را در ونک برای احداث دانشگاه برای دختران اختصاص داد.

«مدرسه عالی دختران» که بعدها دانشگاه الزهرا نام گرفت، در این زمین‌ها ساخته شد.

مستوفی در ظهر روز یکشنبه ۶ شهریور ۱۳۱۱ (۲۴ ربیع‌الثانی ۱۳۵۱) در خانه سردارفاخر حکمت در نزدیکی امامزاده قاسم شمیران، به دلیل سکته قلبی درگذشت.

جنازه او از اختیاریه تا ونک تشییع و در آرامگاه خانوادگی مستوفی‌الممالک در ونک به خاک سپرده شد