روزنهء تردید
روزنهء تردید
سهراب سپهری
در شب تردید من ، رنگ نگاه!
می روی با موج خاموشی کجا ؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب
من کجا خاک فراموشی کجا
دور بود از سبزه زار رنگها
زورق بستر ، فراز موج خواب
پرتویی آئینه را لبریز کرد
طرح من آلبوده شد با آفتاب
اندُهی خم شد فراز شط نور
چشم من در آب می بیند مرا
سایهء ترسی به راه لغزید و رفت
جویباری خواب می بیند مرا
در نسیم لغزشی رفتن به راه
راه ، نقش پای من از یاد برد
سرگذشت من به لبها ره نیافت
رنگ باد آورده ای را باد برد
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۸۹ ساعت توسط گارگین فتائی
|
من گارگین فتائی از ارامنهء ایران هستم .