هدیه

گارگین فتائی

 

فکر کردم من چه اهدایت کنم

تا که از روح و بُن اقناعت کنم

خود بدیدم عشق باشد بهترین

گوهری عالیست بر روی زمین

عین آن گویای این باشد که من

عاشقت باشم ز قلب و از بدن

شین آن یعنی که شوق وصل تو

بی تحمل می کند این فصل تو

قاف آن یعنی که قلبم بهر توست

چشم من دل تنگ روح و چهر توست