معامله «كليه» تا 70 و «قلب» تا 200ميليون تومان
معامله «كليه» تا 70 و «قلب» تا 200ميليون تومان
گزارش «شرق» از دلالي اعضاي بدن انسان
نويسنده: دومان سهند
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2863888
شرق: در کمتر از يک هفته هر عضو از بدن تان که از کار افتاد، نگران نباشيد ما آن را براي شما تهيه مي کنيم تا با خيالي آسوده فعلابه جناب عزراييل جواب منفي بدهيد. شايد اين مي توانست متن آگهي شغل فردي باشد که براي تهيه اين گزارش با او به گپ وگفت نشستم.
پيداکردن فردي که يکي از شغل هاي زيرزميني ولي سازمان يافته تهران را اداره مي کند، دشوار به نظر مي رسيد اما پس از پيگيري هايي و به مدد چند واسطه، با او در دفتر کارش قرار گفت وگو گذاشتم. در لحظه ورود به دفترش، عکس هاي نصب شده از برج هاي «ايفل» و «پيزا»، توجه هر کسي را جلب مي کند به ويژه آنکه بداند شغل واقعي او چيست و احيانا منتظر ديدن تصاويري از پيکر انسان بر دروديوار باشد. اما براي انديشيدن به اينگونه موضوعات، مجال چنداني نمي يابم؛ ميزبان با لبخندي وارد مي شود و پس از چند جمله گپ و گفت درباره موضوعات نامرتبط با سوژه، با خوشرويي و علاقه؛ سخن گفتن از شغل نادر و عجيبش را آغاز مي کند.
از فروش کليه تا آغاز دلالي اعضاي انسان
کامبيز، 39ساله و ديپلمه علوم انساني است؛ با ظاهري آرام و تيپي اسپرت. در حال حاضر براي خيل بيماراني که نياز به اهداي عضو دارند و تاب منتظرماندن در فهرست بلندبالاي نهادهاي اهداي عضو را ندارند، عضو بدن مورد نيازشان را به سرعت پيدا مي کند. درواقع، او يک دلال فروش اعضاي بدن است. کامبيز، قبلاتوليد کننده چرم بوده اما سال86 ورشکست شده و کارش تا جايي پيش رفته که مجبور شده يکي از کليه هايش را بفروشد تا زندان نيفتد. با اندوهي که در چهره اش موج مي زند، از آن روزهاي تلخ مي گويد، به فاصله چنددقيقه، حالتش عادي مي شود و ادامه مي دهد: «وقتي براي فروش کليه دنبال مشتري بودم، ايده اين کار به ذهنم رسيد.
چون گروه خوني من خاص بود مشتري هاي زيادي به من زنگ زدند و هرکدام قيمت بيشتري را مي دادند. اين موضوع، وسوسه ام کرد تا يک کار سازمان يافته براي پيداکردن عضو براي افراد نيازمند پيوند اعضا، راه بيندازم» او بلافاصله پرس وجو و سپس اقداماتش را براي راه اندازي شغلي که به تعبير خودش، «بازاريابي اعضاي بدن انسان» است، آغاز مي کند: «اول از خريدوفروش کليه شروع کردم. نزديک يکي از بيمارستان هاي اطراف «ونک» پر است از آگهي هاي فروش کليه. يک روز کامل براي پيداکردن افراد و صحبت کردن با آنها گذاشتم و اطلاعات اوليه را پيدا کردم. مشکل اصلي پيداکردن مشتري بود که اکثر اين افراد از شناسايي آنان، عاجز بودند ولي من در بازار، بزرگ شده بودم و راه و چاه کاسبي را بلد بودم.
ابتدا سعي کردم به فهرست افراد منتظر اهداي کليه دسترسي پيدا کنم و بعد از يک ماه اين فهرست در اختيارم بود.» او تمايلي ندارد به نحوه پيداکردن اين اسامي که به صورت معمول بايد محرمانه باشد، اشاره اي کند، اما اگر اين قاعده کلي را بپذيريم که ظاهرا در کشور ما دستيابي به محرمانه ها زياد هم محال نيست، مي توان تصور کرد براي تهيه اين فهرست، وقت و انرژي زيادي مصرف نکرده است.
2ميليون؛ سود اولين دلالي کليه
سرانجام، پس از دوماه، اولين معامله خود را انجام مي دهد در مورد اين معامله که حرف مي زند، برق احساس غرور را مي توان در چشمانش مشاهده کرد: «يک نفر بود که مدت ها دنبال کليه سالم گشته بود. معمولااکثر افرادي که آگهي فروش اعضاي بدن مي دهند، معتاد هستند يا مشکلات ديگري دارند. بنابراين، اعتمادي به آگهي ها نداشت. از طريقي به او وصل شدم. شانسي، شماره جواني را داشتم که به خاطر تامين هزينه جراحي مادرش نياز به پول داشت و حاضر بود سال 87 کليه اش را شش ميليون تومان بفروشد. به خريدار که خيلي هم عجله داشت، قيمت را هشت ميليون اعلام کردم و نهايتا معامله سر گرفت و دوميليون شيرين، رفت جيبم.» دوميليون تومان در آن سال رقم کمي نبود.
پس او بيشتر وسوسه مي شود و فعاليتش را گسترش مي دهد، هرچند با مشکلاتي هم مواجه مي شود: «اوايل خيلي سرم کلاه مي رفت؛ مثلامدت ها جهت پيداکردن خريدار براي يک کليه سالم وقت مي گذاشتم ولي وقتي مي خواستم براي عمل آماده شود، فروشنده کليه را فروخته بود يا چون براي انجام آزمايش خريدار و فروشنده باهم داخل آزمايشگاه مي رفتند، دورم مي زدند و چيزي دستم رو نمي گرفت. بعد از مدتي براي اين مشکل، راه حلي يافتم. مقداري از مبلغ معامله را به عنوان پيش پرداخت به فروشنده مي دادم و با او قرارداد مي بستم که اگر کليه را بفروشد بايد دوبرابر پيش پرداخت را به من بدهد. از آن طرف از خريدار هم مبلغي به عنوان پيش خريد مي گرفتم.» با ابتکارهايي که به خرج مي دهد، به سرعت کارش رونق مي گيرد و از سال90 وارد خريدوفروش بقيه اعضاي پيوندي هم مي شود: «بعد از دوسال چند نفر را استخدام کردم تا دم در بيمارستان ها پرسه بزنند و برايم مشتري پيدا کنند. يک روز يکي از آنها زنگ زد و گفت آقا کامبيز يک نفر قلب مي خواد حاضره 50ميليون هم بده. اولش گفتم کسي قلب نمي فروشه که احمق! ولي بعدش ياد بيماران مرگ مغزي افتادم. يک بار، به جاي فهرستي که از اسامي افراد منتظر دريافت کليه خواسته بودم، فهرست بيماران منتظر پيوند کبد به دستم رسيده بود و وقتي از کسي که اين فهرست رو برام آورده بود پرسيدم، گفته بود اين اعضا رو معمولابيمارستان ها و بيماران از فوتي هاي مرگ مغزي تهيه مي کنند. به همين خاطر بعد از اون چند نفر رو استخدام کردم تا راپورت بيماران مرگ مغزي رو از بيمارستان ها بهم برسونن و بعد از اون، وارد کار فروش بقيه اعضا هم شدم.» در حال حاضر، او معامله تمام اعضاي پيوندي را انجام مي دهد. کافي است شما به عضوي نياز داشته باشيد، به «آقا کامبيز» خبر دهيد و سر قيمت با او به توافق برسيد، مبلغ فاکتور را بپردازيد تا مشکل تان در اسرع وقت، حل شود. او در مورد مشکلات کارش مي گويد: «معمولاچون حراست بيمارستان به واسطه هاي من که اطراف بيمارستان ها پرسه مي زنند، مشکوک مي شوند مجبورم هر ماه يا جاهاشون رو عوض کنم يا افراد جديد استخدام کنم. حتي يک بار هم خودم رو گرفتن و فعلابه قيد وثيقه آزاد هستم. الان بيشتر ترجيح مي دهم از روش هاي کم ريسکي مثل يارگيري از داخل کادر بعضي بيمارستان ها استفاده کنم.» چه مبلغي نصيب واسطه هاي کامبيز مي شود؟ «اوايل پورسانتي حقوق مي دادم ولي اکثرشون وقتي کاررو بلد مي شدند بازم منو دور مي زدند ولي الان ماهي دوميليون تومان حقوق ثابت مي دم. يک روانشناس هم استخدام کردم ماهي سه ميليون ميدم تا با خانواده هاي مرگ مغزي ها صحبت کنه.»
سود 200ميليوني در يک ماه
از او در مورد درآمد خودش مي پرسم، با اکراه مي گويد: «بستگي داره! گاهي ماهي صدميليون، گاهي 200ميليون، بستگي داره! ولي الان خيلي ها منو مي شناسن حتي بعضي از دکترها مريض هاشون رو به من معرفي مي کنند به همين خاطر هر روز فهرست فروشنده و خريدارهام زياد ميشن.» ظاهرا رکود اقتصادي سال هاي اخير براي کامبيز خوش بياري داشته و عده زيادي از مردم براي فروش اعضاي بدن به نزد او مي آيند. حالاوارد بحث اصلي گزارش مي شود: «اعضاي بدن قيمت نداره و معمولامن بر اساس مشتري قيمت تعيين مي کنم ضمنا بعضي از گروه هاي خوني مثلB+ گرون تر هستند.» او پس از آن قيمت ها را اعلام مي کند که ارقام تا چند دقيقه دور سرم مي چرخند، دلال محترم اين گونه قيمت مي دهد «کليه بين 25ميليون تا 70ميليون تومان، قلب 70تا 200ميليون تومان، ريه 12 تا 50ميليون تومان، کبد 30ميليون تومان، و لوزالمعده يا همان پانکراس 45ميليون تومان.» اگر سرانگشتي حساب کنيم حداقل يک بدن سالم 500ميليوني مي ارزد ولي جالب تر اين است که يک دلال قيمت آن را تعيين مي کند.
او در اين زمينه مي گويد: «بعد چهارسال کار کردن الان ديگه مثل دکتر تمام اجزاي بدن رو مي شناسم و اگر يک فرد را ببينم راحت مي فهمم بدنش سالمه يا نه. از خريدار هم به خرج خودم يک چکاب کامل مي گيرم تا مطمئن شم بدنش سالم است. البته من تو قرارداد مي نويسم که اگر مشکلي پيش بياد من پول رو پس نميدم ولي بازم حوصله دردسر ندارم، براي همين سعي مي کنم معمولابا دوتا دکتر متخصص درباره بيمار خريدار و همين طور فروشنده مشورت مي کنم» قرارداد براي من جالب است، اصلااين کار قانوني است که قراردادش هم قانوني باشد؟
از او در مورد سود خالصي که پيشتر به آن اشاره کرده بود مي پرسم و مي گويد: «در حال حاضر 20نفر بازارياب دارم. بچه هاي شرکت هم شش نفر هستند، حق مشاوره دکتر متخصص هم هست که ماهي حداقل 50ميليون تومان هزينه هاي پرداختي به افراد مي شود و البته روانشناس و وکيل هم که هرازگاهي مجبور مي شم عوضشون کنم و براي اينکه قفل دهنشون بسته بمونه مجبورم چند ده ميليوني بهشون بدم و بعدش هم هزينه هاي جاري که کلانزديک 70ميليون تومان اين دفتر ماهانه خرج داره.» با اين ارقام حداقل صدميليون تومان سود خالص ماهانه به جيب کامبيز مي رود: «قبلابا هر خريداري کار مي کردم ولي الان دنبال افراد پولدار هستم. به عنوان مثال چند وقت پيش يک پيرمرد پولدار قلبش با باتري کار مي کرد و دنبال يک قلب سالم بود.
يک مرگ مغزي از اصفهان براش پيدا کردم خودم رفتم اونجا قلب فوت شده را 70ميليون خريدم و 150ميليون به پيرمرد فروختم. ولي معمولاروي هر عضو تا 10ميليون سود مي کشم.»
سرطان ريه و بازار گرم دلالان
از او درباره پرطرفدارترين عضوي که در فهرست فروش دارد مي پرسم و مي گويد: «تو چند سال اخير سرطان ريه زياد شده و تازگي ها تقاضا براي اين عضو خيلي بالارفته به همين دليل تازگي ها حتي تا 60ميليون هم خريدار داشتيم.» از حرف هايش معلوم است که در استان هاي ديگر هم کساني هستند که با او کار مي کنند. او اشاره مي کند: «ورود به بيمارستان هاي تهران خيلي سخت شده و در ضمن به دليل تبليغات تلويزيون و رسانه ها اکثر خانواده هايي که فرد مرگ مغزي دارند به رايگان اعضاي بدنشان را به افراد نيازمند مي بخشند و به همين دليل با بعضي از افراد در بيمارستان هاي استان هاي محروم ارتباط برقرار کردم چون آنها راحت تر و ارزان تر حاضر به فروش اعضاي بدن فرد فوتي مي شوند. همين امروز يک قلب از ايلام خريدم 30ميليون و50ميليون فروختم.» او از زيرشاخه اي از شغلش که يک سال است وارد آن شده مي گويد: «رحم اجاره اي هم اين سال ها خيلي طرفدار داره ما خانم (حامل رحم) را پيدا مي کنيم و از کلينيک هاي ناباروري مشتري پيدا مي کنيم از 25ميليون تا 40ميليون هم قيمت داره که معمولاحداقل 20ميليون به خانم (حامل رحم) مي دهيم» 9ماه حمل بچه توسط يک نيازمند پول و 20ميليون سود خالص براي دلال اين معامله. او مي خواهد شغل خود را موجه نشان دهد بنابراين مي گويد: «بالاخره جون خيلي از افراد را نجات دادم پس اين پول حقمه. خيلي ها هم با فروش اعضا به نون و نوايي رسيدند. خود من اگر کليه ام را نمي فروختم الان معلوم نبود تو کدوم تخت اوين خوابيده بودم.» از او در مورد تخفيف مي پرسم. با حالت طلبکارانه اي جواب مي دهد: «من فقط با آدم هاي پولدار کار مي کنم حوصله شنيدن آه و ناله هم ندارم ولي شده که به بعضي از افراد تا پنج ميليون تومان تخفيف دادم ولي کلاچون دکترهايي که با من کار مي کنند قيمت را مي دانند اگر قيمت را بشکنم همه جا پر ميشه و شايد گرون تر پول بگيرم ولي تخفيف نميدم.» براي من سخت است باور کنم که دکتري که متخصص است و خود ميليون هاتومان ماهانه درآمد دارد با دلال کار کند. او در اين مورد مي گويد: «دکترهايي که خريدار معرفي مي کنند از من پول نمي گيرند وقتي بيمارشان خودش مي گويد حاضر است براي اينکه در فهرست انتظار نماند پول بدهد آنها او را به من معرفي مي کنند.» از او درباره افرادي که به مرگ طبيعي فوت مي شوند مي پرسم. ظاهرا درآمدزا هستند.
کامبيز مي گويد: «تا 48ساعت پس از فوت بعضي از اعضاي جسد قابل پيوند است ولي مهم ترين عضوي که به درد ما مي خورد و طرفدار دارد پوست اين افراد است!» ظاهرا پيوند پوست هم براي افرادي که به هر دليل دچار آتش سوزي شده اند يا خانم هايي که احساس افتادگي و چين و چروک مي کنند جذاب است. او در مورد قيمت اين اهدا مي گويد: «بستگي داره ولي کف قيمت 20ميليونه ولي تا صدميليون هم براي پيوند پوست گرفتم.» از دفترش خارج مي شوم. او نجات دهنده جان انسان هاست يا دلالي که فقط به فکر پول است. به هرحال شغلش نشان مي دهد اگر پول باشد نه فقط مي توان بعضي آدم ها را خريد بلکه مي توان بخشي از اعضاي پيکر زنده يا مرده شان را هم خريد.
من گارگین فتائی از ارامنهء ایران هستم .