Empathy / sympathy
Empathy / sympathy
کلمه " همدلی Empathy " قابلیت و توانایی در درک عمیق و سهیم شدن در احساسات یا موقعیت دیگری است . شکل فعلی آن empathize است .
برای مثال اگر به عنوان یک کودک به شما زور گفته شود و یا یا مورد تمسخر واقع شده اید شما با کودکانی که در حال حاضر مورد زورگویی قرار می گیرند" احساس همدلی empathy " دارید .
اگر شما شرکت خود را افتتاح کنید و بدانید که چه چالش هایی در پیش رو دارید شما می توانید با کسی که دارد همین کار را می کند احساس همدلی empathize کنید .
حتی اگر شما مستقیماً تجربه آن وضعیت را هم نداشته باشید باز هم امکان دارد که احساس همدلی کنید . یک پرستار می تواند عمیقاً برای بیمارانش حتی اگر هرگز خودش بستری نشده باشد هم احساس همدلی empathy کند .
کلمه " همدردی sympathy " می تواند به این معانی باشد
1: شما احساس تاسف می کنید زیرا شخص دیگری غمگین است یا چیز بدی برای آن شخص اتفاق افتاده . وقتی شخصی از اقوام شما می میرد آنگاه شما همدردی sympathy خود را به خاطر از دست دادنش ابراز می کنید .گاهی اوقات مردم احساس همدردی از صمیم قلب heartfelt sympathy کرده و یا عمیق ترین احساس همدردی خود را بیان می کنند .
2: اگر شما همسو با in sympathy with کسی هستید به این معنی است که شما با او موافق هستید و یا اهداف شما در راستای اهداف اوست . اگر شما برای سازمانی که به فقرا کمک می کند کار می کنید و دوست شما برای تامین مایحتاج مدرسه کودکان فقیر برنامه ای دارد پس کار شما همسو با هم in sympathy with هست .
فعل " sympathize " می تواند برای احساس بد برای شخصی به کار برود
ما با خانواده های قربانیان احساس همدردی کردیم
We sympathize with the victims’ families.
یعنی ما ابراز تاسف کردیم زیرا آنها شخص محبوبی را از دست داده بودند .
آن می تواند برای موافقت با هدف یا افکار هم به کار رود
او با حزب سیاسی رادیکال همفکر است
He sympathizes with a radical political party.
یعنی او متمایل به موافقت با مرام آن حزب سیاسی است .
به طور خلاصه " همدلی empathy " وقتی است که شما آنچه را که دیگری احساس می کند شما هم آن را احساس می کنید و می تواند احساس بد یا خوب باشد اما کلمه " همدردی Sympathy " وقتی است که شما به خاطر ناراحتی کسی احساس بدی می کنید و یا وقتی که افکار یا اهداف شما در راستای شخص دیگری است .