و بررسی فیلم ایرانی اژدها وارد میشود!
و بررسی فیلم ایرانی اژدها وارد میشود!
جمع آوری از گارگین فتائی
.
کارگردان
مانی حقیقی
تهیهکننده
مانی حقیقی
نویسنده
مانی حقیقی
بازیگران
امیر جدیدی
همایون غنیزاده
احسان گودرزی
نادر فلاح
علی باقری
کیانا تجمل
موسیقی
کریستف رضاعی
فیلمبرداری
هومن بهمنش
تدوین
هایده صفی یاری
توزیعکننده
نیمروز فیلم
تاریخهای انتشار
۸اردیبهشت ۱۳۹۵
مدت زمان
۱۱۰دقیقه
کشور
ایران
زبان
فارسی
فروش گیشه
۲٬۰۴۹٬۲۶۲٬۶۰۰تومان
اژدها وارد میشود فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مانی حقیقی محصول سال ۱۳۹۴است.
این فیلم برای نمایش در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد و در ۴بخش نامزد دریافت سیمرغ بلورین گشت، همچنین این فیلم در تاریخ ۸اردیبهشت ۱۳۹۵در سینماهای ایران اکران شده است.
داستان
در آغاز فیلم گفته میشود که این فیلم بر اساس یک داستان واقعی تهیه شده است. مصاحبه با افراد گوناگون از جمله خود مانی حقیقی این گمان را تقویت میکند و عنوان میشود داستان صدابردار فیلم خشت و آینه ساخته پدر بزرگ مانی حقیقی ابراهیم گلستان است و در فیلم گفته میشود یک گروه سینمایی با دسترسی به این داستان در تلاش است تا فیلم داستانی تهیه کند.
دوم بهمن ماه ۱۳۴۳است، یک شورلت ایمپالای نارنجی رنگ از قبرستان باستانی میگذرد و به سمت کشتی به خاک نشستهای میراند.فیلم دربارهٔ مرگ یک تبعیدی در جزیره قشم است که در فیلم گفته میشود مارکسیست-لنینیست است. یک مأمور ساواک برای بررسی قتل به قشم میرود و متوجه میشود که این تبعیدی کشته شده است. او در این جزیره با پدیده عجیبی روبرو میشود. پس از دفن هر جنازهای در یک گورستان متروک، زلزله رخ میدهد. در فیلم گفته میشود که اژدهایی در زیر گورستان زندگی میکند. (عنوان فیلم نیز در این ارتباط انتخاب شده است) او به کمک دو دوست زمینشناس و صدابردار خود بار دیگر به جزیره میرود تا راز این موضوع را کشف کند. در آنجا ماجراهای دیگر اتفاق میافتند که سرانجام سرنوشت سه دوست را به گونهای شوم رقم میزنند.
در ادامه فیلم، متوجه میشوند که فرد مارکسیست با دختر یکی از محلیها (حلیمه) ارتباط جنسی برقرار کرده و پدر دختر برای انتقام او را میکشد و خودکشی را صحنه سازی میکند و چارکی (ساواکی مستقر در قشم) نیز این داستان را مخفی میکند. چند روز بعد حلیمه حامله را در سردخانه کشتی پیدا میکنند و بچه او را وضع حمل میکنند ولی حلیمه جان خود را از دست میدهد و این سه دوست بچه او را بزرگ میکنند. در انتها ساواک از ادامه تحقیقات این سه دوست جلوگیری میکنند و میخواهد آنها را به قتل برساند آنها متوجه میشوند و یکی آنها در حال فرار از دست ساواک کشته میشود و دو دوست دیگر از ایران فرار میکنند.
حقیقی دربارهٔ عنوان فیلم (به انگلیسی، A Dragon Arrives) که درست عنوان فیلم بروس لی دستکم در زبان فارسی را (فیلم بروس لی اما به انگلیسی: Enter the Dragon است) دارد، گفت که بحثهای زیادی میان دستاندرکاران فیلم صورت گرفته و سرانجام این عنوان پذیرفته شده است.
سه جوان به نامهای بابک و کیوان و بهنام در سالهای 1343 الی 1348 به جزیره قشم وارد می شوند و در آنجا متوجه واقعیت های عجیبی می شوند که در این منطقه وجود دارد
کارگردان
مانی حقیقی : در یک خانواده کاملا هنری متولد شد. وی نوه ابراهیم گلستان است ومادرش نیز لیلی گلستان، از مترجمان سرشناس ایران می باشد. مانی حقیقی درسالهای اخیر بیش از اینکه برای آثاری که کارگردانی کرده شناخته شود، بهواسطه بازیگری نزد مردم به محبوبیت رسیده است. وی بازیگر فیلمهای محبوبی ازجمله « درباره الی » و « ورود آقایان ممنوع » بوده است.
درباره فیلم « اژدها وارد می شود » :
فیلم رویکردی سورئال و سمبلیک دارد. برخی نقدها کاراکترهای فیلم را که یک زمینشناس و همینطور یک صدابردار بودند به ترتیب به علم و هنر تشبیه کردهاند. همچنین والیه را نماد نسل آینده و اژدهای موجود در فیلم نیز به ایران تشبیه شده. شتر نیز نماد گنج قلم داد شده. ضمن اینکه اشاره به واقعهٔ تصرف هرمز توسط ایران به کمک غرب و همینطور استفاده از سعید حجاریان و صادق زیبا کلام در این محصول نمادگرایی فیلم را هرچه بیشتر با مسائل سیاسیِ روز ایران پیوند میزند.
نقد و بررسی فیلم اژدها وارد می شود ( A Dragon Arrives )
فیلم تازه مانی حقیقی در بخش ساختار و فرم رویه ای متفاوت را در سینمای ایران پیش گرفته است. این کارگردان که پیش از این با فیلم « پذیرایی ساده » نشان داده بود که می تواند از نمادگرایی استفاده زیادی در داستان داشته باشد، در فیلم « اژدها وارد نمی شود » پا را چند قدم فراتر گذاشته و اثری را روانه سینما کرده که یک ساختار کاملا تجربی است که کمتر تا به امروز مشاهده شده است.
در ابتدای داستان ما با روایتی مستند گونه مواجه هستیم که با حضور نه چندان دلچسب شخصیت های جنجالی سیاسی روز قصد دارد سر و شکلی موجه و مستند به رخدادهای داستان دهد؛ اتفاقی که با مصاحبه اخیر صادق زیباکلام و ابراز پشیمانی از گفتن دروغ در این فیلم(!) بطور کامل رد می شود و برای لحظه ای هم باورپذیر نمی شود. اما مشکل « اژدها وارد می شود » فقط روایت شبه مستند که بصورت رفت و برگشت در فیلم تکرار می شود نیست، مشکل فیلم نگاه کلی فیلمساز به سوژه داستانش است که نگاهی بسیار شخصی و خارج از استاندارد کنونی سینماست.
به نظر می رسد که مانی حقیقی در این فیلم به نوعی خواسته تا فضای داستان را به نگاه افراد شاخصی همچون بهرام صادقی یا چهره های شاخص معاصر ایران نزدیک نماید اما از درک کامل آنچه که این افراد ارائه می کردند عاجز بوده است چراکه هرگز نمی تواند در بخش نمادگرایی به بلوغ کامل برسد. نماد گرایی در یک اثر زمانی به ثمر می نشیند که فیلمساز داستانی مشخص برای روایت داشته باشد و علاقه مند باشد در بخشی از این روایت، مفاهیم استعاره ای را به کار گیرد که جلوه های هنر را در اثر تجلی ببخشد ؛ اما مشکل اینجاست که فیلم تازه مانی حقیقی بطور طبیعی فیلمنامه مشخصی برای روایت ندارد.
« اژدها وارد می شود » از بدو شروع، خود را درگیر اشیاء و موقعیت هایی در داستان می کند که قرار است هرکدام از آنها نماد یک واقعه باشند. کشتی پهلو گرفته و سرزمینی که با دفن مرده در آن زلزله ای به وقوع می پیوندد و حتی اژدهایی که به آن اشاره می شود و نماد مردم می باشد، همه اینها از جمله مفاهیم نمادینی هستند که اگر حضورشان منوط به وجود فیلمنامه پرداخت شده و مشخصی بود، می توانست یک اثر سورئال جذاب در سینمای ایران شکل دهد اما ابدا اینطور نیست.
در تاریخ سینما کارگردانان مشهور زیادی بوده اند که به ساخت آثار سورئال مبادرت ورزیده اند از جمله لوئیس بونوئل که می توان او را سورئالیستی ترین کارگردان تاریخ سینما هم لقب داد. اما مانی حقیقی که قطعا آثار این کارگردانان مشهور را مشاهده کرده، شاید متوجه نشده که برای استفاده از مفاهیم سورئال در داستان، فیلمساز نیازمند تسلط به قصه می باشد و در جریان روایت یکدست است که فیلمساز می تواند آنچه که هنر خالص تصویر نامیده می شود را در بطن داستان قرار دهد. مانی حقیقی در « اژدها وارد می شود » تکه های پازلی را به هم متصل کرده که هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند و تصویر نهایی هم که از این پازل ترسیم می شود، زشت و نامفهوم است.
بزرگترین قربانی دیدگاه شخصی و نه چندان سینمایی مانی حقیقی در فیلم « اژدها وارد می شود » ، فیلمبرداری فوق العاده هومن بهمنش و موسیقی دلنشین و زیبای کریستوف رضاعی می باشد. ترکیب این دو عامل توانسته منجر به ثبت تصاویری زیبا از موقعیت جغرافیایی فیلم که آمیخته به موسیقی زیباست شود. شاید بتوان گفت که ارزشمندترین کار را در « اژدها وارد می شود » هومن بهمنش و کریستوف رضاعی انجام داده اند که نخواسته اند همانند فرم تجربه گرایی مانی حقیقی، هنرشان را خاموش کرده و افق های جدیدی که هیچ انتهایی هم ندارد را در مقابل خود ببینند.
« اژدها وارد می شود » در مجموع تصویر درهم و نامفهوم از مجموعه اتفاقاتی است که مانی حقیقی احساس می کرده می تواند با نمادگرایی و سورئال مطلق آن را به سینما بیاورد اما نتیجه کار چنان پوچ است که حتی می توان از نام غیر سینمایی برای آن استفاده کرد. در سینمای امروز کمتر فیلمسازی را می توان یافت که بدون داشتن فیلمنامه و همچنین تسلط بر نحوه بکارگیری نماد در فیلم، اقدام به ساخت یک فیلم سورئال کند؛ کاری که مانی حقیقی با اعتماد به نفس آن را انجام داده و در این راه از هرچیز و هرکسی هم که در سر راهش قرار داشته استفاده کرده است
فیلم «اژدها وارد میشود» در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر برای اولین بار اکران شده و در چهار رشته نامزد دریافت سیمرغ شد. با نقد فیلم اژدها وارد میشود، همراه زومجی باشید.
یک مامور ساواک در سال ۱۳۴۳به جزیره قشم میرود تا پرونده خودکشی یک تبعیدی مارکسیست - لنینیست را در کشتی عتیقهای در یک قبرستان قدیمی بررسی کند. او در حین ماموریت از زبان یکی از بومیان متوجه میشود که در آن قبرستان با خاک کردن جنازه زلزله می آید. آنها باور دارند که زیر این قبرستان یک اژدها زندگی می کند...
«اژدها وارد می شود» یکی از بصریترین فیلمهای امسال سینمای ایران است. با ورود سینما به دنیای دیجیتال و در دسترس قرار گرفتن دوربینهای باکیفیت و باقابلیت در ایران، فیلمسازان جوان همچون مانی حقیقی با استفاده از فیلمبرداران جوان، موفق به خلق تصاویری شدهاند که به جرات می توان گفت فاصله زیادی با سینمای روز دنیا ندارد. هومن بهمنش، تصویربردار فیلم، با بهره گرفتن از منطقه بکر جزیره قشم تصاویری را برداشت کرده که بهعکس یا تابلو نقاشی میمانند. یک شورلت ایمپلای نارنجیرنگ در وسط بیابانهای قشم با آسمانی آبی و دریای لاجوردی و یک مأمور ساواک با کتوشلوار مرتبش (که تا انتهای فیلم اینطور تانخورده نخواهد ماند) یا یک کشتی مخروبه و عظیم و پر از جزئیات وسط دره ستارگان، تصویر آشنایی برای سینمای ایران نیست. این بکر و تازگی مخاطب را بسیار به وجد میآورد. البته این نکته را نباید فراموش کرد که این حس تازگی تنها به تصاویر برنمیگردد بلکه قصه فیلم هم بر جذابیتهای آن افزوده است.
«اژدها وارد می شود» وامدار سینمای نوآر و کارآگاهی است.
فیلم «اژدها وارد می شود» سومین همکاری کریستف رضاعی با مانی حقیقی پس از فیلم کنعان و آبادان است. بیشک «اژدها وارد می شود» در کنار تصاویر چشم نوازش، فیلمی است برای شنیدن. موسیقی فیلم تلفیقی از موسیقی بومی و مدرن است که استادانه توسط کریستف رضاعی اجرا شده است. اضطراب و تنش فیلم در سکانسهای اکشناش تا حد زیادی مدیون موسیقی و صداگذاری بینظیر فیلم است. این بومیسازی موسیقی یکی از عجایب کارهای کریستف رضاعی است که کمک بسیار زیادی به فضاسازی میکند. همان اندازه که موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» مخاطب را به یاد شمال میاندازد و فضای رشت را میسازد؛ موسیقی «اژدها وارد میشود» فضای جنوب را تداعی میکند. استفاده از سازهای کوبهای هم به هیجان فیلم افزوده و هم به بومی شدن موسیقی کمک کرده است. باعث تعجب است که این فیلم از گرفتن سیمرغ در جشنواره بازماند چراکه علاوه بر کارگردانی و تصویربرداری بینظیر فیلم (که البته رقیبان قدری همچون ابد و یک روز و خشم و هیاهو داشت)، یک سیمرغ مسلم باید به کریستف رضاعی تعلق میگرفت که متأسفانه مورد بیمهری داوران جشنواره قرار گرفت.
یک کشتی مخروبه و عظیم و پر از جزئیات وسط دره ستارگان، تصویر آشنایی برای سینمای ایران نیست
برخی معتقدند که اغلب فیلمها در سینمای ایران در اتاق تدوین بسته میشوند و تدوین گران سینما کارگردان دوم فیلمها هستند. فارغ از اینکه این حرف چقدر در مورد فیلمهای فعلی سینمای ایران مصداق داشته باشد، بیشک «اژدها وارد می شود» فیلمی است که پیش از فیلمبرداری به تدوین آن فکر شده است و نماها بر اساس اتصال نهایی به هم گرفتهشدهاند. اما تدوین هایده صفی یاری جذابیت فیلم و ریتم آن را دوچندان بهتر کرده است. نمونه بسیار عالی تدوین بر اساس ریتم تند (که در ایران به دلیل نابلدی کارگردانهایش کمتر دیده میشود) سکانسی است که گروه هوزوارش همراه چارَکی در ایمپلای نارنجی از قشم می روند. در ضرباهنگ آن سکانس تعلیق و هیجان به اوج خود میرسد که بیشک ماحصل کارگردانی درست و از آن مهمتر تدوین بینظیرش است. نمونه خوب دیگر از تدوین صحیح در فیلم بهجایی برمی گردد که چارکی به بابک میگوید که «اگر از الماس در مورد دخترش سؤال بپرسی کلهات رو می بره و به کله پاچت میگه به تو چه». این دیالوگ خشن قطع میشود به یک حوض خون در خانه الماس که تصویری دلهرهآور است و کاملاً حس دیالوگ قبل و ترس از الماس را به مخاطب انتقال میدهد و بهعلاوه شروع مناسبی برای گشت زدن در خانه عجیبوغریب الماس است.
باید بپذیریم که سینمای ایران در تاریخ خود هیچگاه بهطورجدی ژانر سینمایی را تجربه نکرده است (صاحبنظران بر این باورند که این ژانر مطلقاً متعلق به سینمای آمریکا (هالیوود) است) بلکه در سینمای ایران دورههای مختلفی طی شده است و در هر دوره از یک سبک (یا گونه فیلم) بیشتر ساخته شده است. مثلاً دوره سینمای جنگی پس از جنگ تحمیلی یا سینمای اجتماعی پس ازآن یا سینمای آپارتمانی در این روزها. اما در این مدت معدود فیلمهایی هم بودهاند که خلاف جهت آب شنا کردهاند و با تأثیر گرفتن از سینمای ژانر، ابداعات چشمنوازی را خلق کردهاند. «اژدها وارد می شود» وامدار سینمای نوآر و کارآگاهی است. فیلمهای نوآر متأثر از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان در آمریکا شکل گرفت و منتقدان فرانسوی نام نوآر (سیاه) بر آن گذاشتند چراکه شخصیت اصلی همواره در مسیر زوال قدم برمیدشت. این فیلمها معمولا روایتگر کارآگاهان تنهایی بود که درگذشته خود خاطرات تلخی داشتند و حال گرفتار عشق زنی مو بلوند و زیبارو میشدند و کنجکاوی و حرصشان باعث میشد تا در مسیری بیبازگشت جان خود را به خطر بیاندازند.
گاهی اوقات یک دروغِ قشنگ جذابتر، باورپذیرتر و زیباتر از هزاران حقیقت تلخ عریان دیگر جلوه میکند.
وجه اشتراک «اژدها وارد میشود» با سینمای نوآر به همان کلمات کنجکاوی و حرص برمی گردد. بابک حفیظی، مأمور مخفی ساواک با کیوان حداد، دوست صدابردارش، و بهنام شکوهی، یک متخصص زمینشناس، یک دلیل محکم برای همراه شدن در جزیره دارند. آنها کنجکاو هستند! و هرکسی از زعم خود در این ماجراجویی همراه شده است. کیوان در کنار ماموریتش صداها و سکوتهای محیط را ضبط میکند و بهنام با بادکنکهای رنگارنگش عکسهای عجیبوغریب میگیرد. در شروع ماجرا بهنام از بابک میپرسد: «چرا گزارش اتفاقا رو به سازمان نمیدی؟» و او جواب می دهد که: «اینجوری سازمان میفهمه قضیه از چه قراره نه ما». این همان کنجکاوی است که جدیترین محور فیلم بهحساب میآید و در تمام مدت فیلم پیگیری میشود. اتفاقا همین دیالوگهای کوتاه و بریدهبریده و پینگپنگی هم وامدار سینمای نوآر و داستانهای کارآگاهی نویسندگان آمریکایی همچون ریموند چندلر و داشیل همت است. نمونه بسیار لذتبخش دیگر این شکل دیالوگ به پایان فیلم بازمیگردد، جایی که بهنام و کیوان در خانه الماس در ماشین حرف میزنند که درنهایت موجزی و زیبایی نوشته شده است. بهنام: «برم؟» کیوان: «میرم، بده». (و اسلحه را از بهنام میگیرد).
ویژگی دیگر فیلم صدای ذهن شخصیتها است که بهصورت مونولوگ در فیلم شنیده میشود و فضاهای غریب فیلم را توصیف میکند. جایی بابک برای بار دوم به خانه الماس، شکارچی نهنگ و دکتر چشمپزشک و با حفظ سِمَت پدر حلیمه، میآید و درحالیکه در آن قدم میزند صدای ذهنش بر تصویر شنیده میشود (که بخشی از همان نوار ضبطشده در اتاق بازجویی است) که میگوید: «رفتم خونش، خونه نبود. خونه شم خونه نبود. بوی عجیبی میداد یه چیزی بین گوگرد و میخک». واقعاً چه بویی میتواند بین گوگرد و میخک باشد؟ یا چه کسی در اتاق بازجویی اینطور جذاب و شنیدنی حرف میزند؟ اما همین کلمات معنادار و حسی، فضای فیلم را باورپذیر میکنند و از محیط تصوری (هرچند خیالی) به مخاطب میدهد که لذتبخش است.
دیدن سعید حجاریان، صادق زیبا کلام، لیلی گلستان و دیگر شخصیتهای حقیقی در نقش خودشان در یک شیوه مستندگونه و بازسازیشده بر پرده سینما اتفاق شگرفی است و مخاطب را به یاد مستند-داستانی های عباس کیارستمی قبل از انقلاب میاندازد. اگر در داستان روایتشده ذرهای شک وجود داشته باشد، حضور آن شخصیتها سند محکمی برای فریب دادن مخاطب است که مانی حقیقی بهخوبی از پساش برآمده است. عده زیادی از مخاطبان آنقدری فیلم را باور کردهاند که در اطراف تهران به دنبال اژدها میگردند و این جذابترین اتفاق فیلم مانی حقیقی است. گاهی اوقات یک دروغِ قشنگ جذابتر، باورپذیرتر و زیباتر از هزاران حقیقت تلخ عریان دیگر جلوه میکند. در سینمای حقیقت زده فعلی ایران که تنها فیلمهای رئال و واقعگرا حق تنفس دارند، حضور «اژدها وارد می شود» نعمت بزرگی است.
کیارش خوشباش
"اژدها وارد میشود" دارای فرم روایی خاصی است. فیلم با یک قصه افسانه گونه آغاز میشود و ناگهان در سکانس بعدی فرمی شبیه به فیلمهای مستند پیدا میکند و ادعای واقعی بودن دارد. فیلم در کلیت خود سعی دارد مخاطب را بین واقعیت و افسانه نگه دارد. ازین منظر میتوان این اثر را یک "شبه مستند" نامید. فیلم را به طور کلی میشود به دو بخش روایی "شبه مستند" و "افسانه" تقسیم کرد. مشخصا ادعای واقعی بودن فیلم، تنها مربوط به بخش شبه مستند آن است. این ادعا نیز دقیقا پیش از آغاز نخستین سکانس شبه مستند مطرح میشود.
در فیلمنامه بازی با زمان و مکان فیلم بسیار آگاهانه صورت میگیرد. یکی از خلاقانه ترین و هنرمندانه ترین این بازی ها استفاده از بازجوی پیر در نقش جوانی خودش است. معادله ای که در فیلم مطرح میشود و به سرعت هم حل میشود و فیلم را وارد حاشیه های زمانی نمیکند.
شخصیت پردازی در فیلم وجود ندارد و تیپ هایی از قشر هنرمند، مهندس و اطلاعاتی را شاهد هستیم. با توجه به محتوای نمادگرایانه فیلم این تیپ سازی کاملا درست و بجاست. در اژدها وارد میشود قرار نیست با شخصیت خاصی ارتباط برقرار شود. قرار نیست با مرگ حفیظی تراژدی ایجاد شود. بنابراین زمان فیلم صرف شخصیت پردازی نمیشود. به همین دلیل بازی ها نیز تحت تاثیر نقش های نمادین قرار گرفته و در اندازه همان نقش ها قابل قبول است.
سبک اثر ممکن است سوررئال برداشت شود. ازآنجا که در تاریخ هنر هم سوررئالیسم در پی سمبولیسم شکل گرفته است این دو سبک شباهت های ظاهری بسیار زیادی با یکدیگر دارند. تفاوت عمده این دو سبک در روابط علت معلولی است که در سوررئالیسم روابط علت و معلولی بالکل شکسته و نقض میشود. در سینمای سوررئال نیز فضای وهم و خیال حاکم است. اژدها وارد میشود کمتر به نقض روابط علت و معلولی دست میزند. برعکس یک رابطه علی خاص در فیلم مطرح است: "علت زلزله، دفن مرده در قبرستان است." ازآنجاییکه این اتفاق دوبار در فیلم رخ میدهد قطعا میتوان آنرا یک رابطه علی دانست. ضمنا فضای وهم و خیال هم در فیلم حکم فرما نیست و برعکس در بخشهای شبه مستند کاملا فضا ضد وهم و خیال است. این اثر را باید بیشتر دارای یک روایت سمبولیک دانست. شتر، اژدها، کشتی، کودک و حتی سه نقش اصلی فیلم میتوانند نمادهایی از مفاهیم مختلف باشند.
در طول فیلم با یک نوع واکاوی تاریخی مواجه میشویم. واکاوی تاریخی مانی حقیقی در رویدادهای گذشته پدربزرگش. این واکاوی تاریخی مارا به محل یک قبرستان دورافتاده و متروک در جزیره قشم میبرد. مکان بخش افسانه ای فیلم در کلیت خود جزیره قشم و با محوریت قبرستان متروک است. این قبرستان تاریخچه ای دارد که در فیلم ماجرای آن بیان میشود. تاریخچه آن بازمیگردد به فتح هرمز. یکی از فتوحات مهم ایران در دوره صفوی. شاید بشود گفت مهمترین فتح ایران همین فتح هرمز است که نهایتا منجر به خروج پرتغالیها از خلیج فارس میشود و بدون این فتح ممکن بود اصلا ایرانی وجود نداشته باشد. این فتح به کمک نیروی دریایی انگلیس و رهبری امام قلی خان در مقابل یکی از ابرقدرتهای زمان خود، یعنی پرتغال صورت میپذیرد. روز فتح هرمز به همین علت روز ملی خلیج فارس نیز نام گرفته است.
بخش افسانه ای فیلم که بیشتر زمان فیلم را هم به خود اختصاص داده است، همانطور که عنوان شد بیشتر در قبرستان پرتغالی ها جریان دارد. سوال مهمی که در خلاصه فیلم هم آمده است نیز اشاره به قبرستان دارد: "چرا سالها است کسى مرده اش را در این قبرستان دفن نکرده است؟" ماجرای فیلم نیز یک گره اصلی و یک سوال اصلی مطرح میکند: "راز زمین لرزه در قبرستان چیست؟" تمام مصاحبه هایی که در بخش شبه مستند انجام میشود نیز در همین راستاست و تمام فعل سه کاراکتر اصلی در بخش افسانه ای نیز در راستای کشف راز قبرستان است.
این قبرستان جاییست که دشنمان ایران در آن مدفون شده اند و کشتی پرتغالی نیز که نماد شکست دشمنان ایران است در همانجا قرار دارد. در طول داستان دوبار جنازه ای در قبرستان دفن میشود و قبرستان به لرزه در می آید. وجه مشترک این دو جنازه در ایرانی بودن آنهاست. مردم محلی قشم نیز مردگان خود را در قبرستان پرتغالیها دفن نمیکنند و در ابتدای فیلم هم خبر میرسد که اگر جنازه ای در این قبرستان دفن شود زمین دهن باز میکند. حفیظی به قشم آمده که جنازه یک تبعیدی سیاسی را تحویل بگیرد و درباره ماجرای خودکشی او تحقیق کند. او کشف میکند که تبعیدی خودکشی نکرده است و صحنه خودکشی ساختگی است. پس تبعیدی سیاسی یک ایرانی است که به نظر میرسد بیگناه به قتل رسیده است. زمانی که خاک جسد یک ایرانی را تحویل میگیرد به لرزه در می آید. گویی این خاک، این قبرستان، تحمل مرگ یک ایرانی بیگناه را ندارد. اینجا گورستان دشمنان ایران است. پس تا اینجا به یک پاسخ درباره راز قبرستان و اینکه چرا سالهاست هیچ کس جنازه ای در آن قبرستان دفن نمیکند دست پیدا کرده ایم.
حفیظی ابتدا ماجرا را باور نمیکند اما زمانیکه لرزه زمین را میبیند به دنبال کشف حقیقت ماجرا میرود. زمین شناس اعلام میکند که چنین پدیده ای از نظر علمی امکان ندارد و او هم کنجکاو به کشف حقیقت میشود و همراه اینها یک صدابردار عاشق طبیعت نیز هست. هر سه نفر جوان هستند. جوانانی حدودا 25 الی 30 ساله. این جوانان برای کشف حقیقت ماجرای زلزله، نهایتا دست به کندوکاو میزنند. کندوکاو در قبرستان تاریخی دشمنان ایران. و در نهایت یک کارگر در قعر زمین فرو میرود و موجودی سیاه با پوستی زبر و فلس دار و چشمانی خونین میبیند. یک اژدها. او در اعماق خاکی که دشمنان ایران را در خود جای داده است یک اژدها دیده است. "همه چیز در قبر حلیمه است"، "قبر حلیمه در قبرستان است" و "در قبرستان یک اژدها است".
اژدها نماد قدرت است. قدرت ایران که زمانی ابرقدرت جهان را از خلیج فارس بیرون کرده است. این قدرت در زیر خاک مدفون شده و در محلی متروکه است و برای یافتن آن باید کندوکاو در لایه های زمینی باستانی کرد. به قول کیوان که در نوار ضبط شده اش میگوید بعد از پنجاه سال اژدها را در خیابانهای تهران میبیند که دیگر قدرتی ندارد و از تک و تا افتاده است. این همان اژدهایی است که زمانی پرتغالی ها را از خلیج فارس بیرون کرده است. پس میتوان گفت این اژدهاست که با مرگ بیگناهان ایرانی میغرد و زمین را میلرزاند یا به قول کیوان: "یک قبرستان زیر پایش میلرزید".
از این منظر فیلم به زیبایی جوانانی را نشان میدهد که در تاریخ خود کندوکاو میکنند و پی به عظمت و قدرت کشور خود در لایه های تاریخ میبرند. اما پی بردن به این عظمت و قدرت تاریخی جرم محسوب میشود. آنها اژدها را در لایه های زیرین خاک پیدا کرده اند، قدرت و عظمت خود را در تاریخ خود جسته اند و ساواک، که گویی زندانبان این اژدهاست و مراقب است که کسی از وجود این اژدها مطلع نشود و موجب بیدار شدن آن نگردد.
سه جوان نماینده ای از اقشار مختلف هستند. بهنام، یک مهندس زمین شناس که بسیار جسور و بی باک است. کیوان، یک هنرمند با عاطفه و عاشق. همچنین بابک حفیظی، یک نماینده ساواک که برای بردن یک جنازه یک تبعیدی سیاسی به قشم آمده است. نقطه عطف سه کاراکتر را باید حفیظی دانست. او برای نخستین بار کنجکاو به ماجرای قبرستان شده است و دو نفر دیگر را هم اوست که با خودش به قشم میکشاند. مهندس زمین شناس تماما غرق در کندوکاوهای خودش در زمین شده است در صورتی که هنرمند سر به هواست و به دنبال عشق خودش، ضبط صدای سکوت طبیعت است. در بیشتر صحنه هایی که هنرمند را میبینیم دقیقا سرش رو به آسمان است. نمایی که باران میبارد،نمایی که در میان کوهها صدا ضبط میکند و در نماهایی دیگر او نگاهش به آسمان است و در واکاوی زمین قبرستان کمترین مشارکت را دارد. جاییکه مهندس در حال ساخت زلزله نگار دستی است، هنرمند علاقه مند به داستانهایی شده است که روی دیوارهای کشتی توسط زندانی تبعیدی نوشته شده است. این نوشته ها بخشهایی است از داستان ملکوت اثر بهرام صادقی. در این دو کاراکتر میتوان به وضوح علم و هنر را در جوان ایرانی دریافت. اما ماجرای بابک متفاوت است. او جوانی از نوع دیگر و کارمند ساواک است. در طول فیلم متوجه میشویم که او و سعید جهانگیری از اعضای گروهی هستند که در ساواک نفوذ کرده اند و به نوعی ضد ساواک هستند. نهایتا جنازه بابک نیز به خلیج فارس سپرده میشود.
برای درک بهتر بابک حفیظی، بهتر است اندکی از ملکوت بهرام صادقی بدانیم. رمان اینگونه آغاز میشود: "در ساعت يازده شب چهارشنبه آن هفته جن در آقای مودت حلول كرد." یک آغاز بسیار سریع و کوبنده درست مانند آغاز کوبنده فیلم. دکتر حاتم در ملکوت، کسانی را که در بند هواهای نفسانی و لذتهای دنیوی هستند با تزریق آمپولهایی میکشد. دکتر حاتم در بخشی از رمان میگوید: "درد من این است: نمیدانم آسمان را قبول کنم یا زمین را. ملکوت کدام یک را؟" تمامی کاراکترهای فیلم در بند ملکوت زمینی هستند اما بابک اینگونه نیست. او نافرمانی میکند و پا روی قوانین کاری میگذارد. او به طور کامل نقطه مقابل چارکی است. چارکی شیطان است. چارکی چگونه در آن جهنم دره تخم مرغ و یخ پیدا میکند؟ او از همه کاراکترهای دیگر فرمانبردارتر است. ازین جهت میتوان میزان فرمانبرداری در هر کاراکتر را با پیوستگی او با ملکوت زمینی و روح شیطانی متناسب دانست. این میزان فرمانبرداری در چارکی آنقدر زیاد شده است که او را تبدیل به شیطان کرده است. اما بابک فرمانبردار نیست. او عاملی است که بهنام و کیوان را نیز با خود همراه میکند. اگر بهنام را عالم و کیوان را عاشق بدانیم بابک هیچکدام نیست. به همین دلیل هم اوست که به ملکوت آسمانی میپیوندد. بابک روشنفکر و حقیقت جوست.
بابک به دنبال کشف حقیقت ماجرای لرزه زمین است. همسر الماس به او میگوید که باید موجودی را با یک پای شکسته در دره ستاره ها پیدا کند و او را با پنج تیر بکشد. او به دره ستاره ها میرود و در آنجا یک شتر نشسته میبیند. تنها این بابک است که دوبار با شتر مواجه میشود. یکی در دره ستاره ها که شتر را میکشد و دیگری پس از آنکه تیر خورده و به نظر میرسد این روح حفیظی است که با روح شتر مواجه میشود.
شتر از پیچیده ترین نمادها در هنر است. در این فیلم میتوان از شتر چندین تعبیر متفاوت کرد. مهمترین تعبیر که بیشترین قرابت را با محتوا و مکان فیلم دارد اشاره به گنج است. باستان شناسان و گنج یابان در جنوب ایران میدانند که اگر در جایی از بیابان، کوهستان یا بر روی صخره ای علامتی شبیه شتر ببینند یعنی در آن نزدیکی یک گنج مدفون است. گفته میشود شتر نشسته بدین معناست که گنج در غاری نزدیک نهفته است. حفیظی شتر نشسته را درمیابد و بعد از آن در اعماق یک چاه درون کشتی حلیمه را میابد.حلیمه والیه را میزاید و خود میمیرد. در سکانس پایانی نیز روح حفیظی دوباره با شتر مواجه میشود و شتر دوباره به گنجی که در روستا جامانده است اشاره میکند و کیوان و بهنام بازمیگردند که والیه را با خود ببرند. پس ازین منظر میتوان گفت در فیلم از نوزاد به معنای نسل آینده و به عنوان یک گنج تعبیر شده است.
شتر در بسیاری از فرهنگ ها نماد سفری طولانی است. ازین جهت دومین بار که روح حفیظی با شتر مواجه میشود را میتوان به سفر آخرت نیز تعبیر کرد. همچنین نماد استقامت، بقا، پایداری و پایندگی است. دیگر تعابیری که میتوان از شتر کرد اعتدال، انطباق و میانه روی است. همچنین در فرهنگ ایران و عرب نماد آگاهی و دانایی نیز هست. همانطور که گفته شد نزدیکترین مفهوم نمادین شتر اشاره به گنج است. سایر مفاهیم صرفا برای آشنایی با نماد شتر و ازین جهت بیان میشود که از دیدگاههای دیگر نیز شاید قابل تعبیر باشد. اما همانطور که پیداست تعابیر دیگر چندان سنخیتی با محتوای اثر ندارد.
اژدها وارد میشود. از نام فیلم میتوان به نوعی امید را برداشت کرد. بدین معنا که قدرت از دست رفته کشور ایران دوباره در حال بازگشت است. با توجه به اینکه در فیلم از نسل آینده به عنوان گنج تعبیر شده است نزدیکترین برداشت از امید و قدرت همان نسل آینده ایران است.
اما باز هم میشود از نام فیلم تفاسیری دیگری کرد. یک تفسیر سیاسی با توجه به اینکه فیلم اشاراتی سیاسی نیز با آوردن صادق زیبا کلام و سعید حجاریان (که هر دو اصلاح طلب هستند و از طرفداران و حامیان دولت نیز محسوب میشوند) دارد بازگشت قدرت ایران است. در فتح هرمز، متحد ایران انگلیس بود و بدون کمک نیروی دریایی انگلیس این فتح بزرگ میسر نبود. اکنون هم ایران دست دوستی به طرف غرب دراز کرده است و میتوان ازین نظر "اژدها وارد میشود" را به امید برای بازگشت قدرت ایران در همکاری با غرب تفسیر کرد. البته چنین تعابیری قطعا از دیدگاههایی صرفا سیاسی ممکن است برداشت شود و کمتر جنبه های هنری و سمبولیک فیلم را مد نظر قرار خواهد داد.
در نهایت باید این فیلم را یکی از شاهکارهای سینمای ایران دانست. جاذبه های بصری و روایی فیلم آنچنان زیاد است که بدون هیچ دریافتی از محتوا نیز میتوان به راحتی به تماشای آن نشست. ناگفتوگويي با ماني حقيقي درباره فيلم «اژدها وارد ميشود»
ناگفتوگويي با ماني حقيقي درباره فيلم «اژدها وارد ميشود»
اژدها به تاريخ حمله ميكند
پيام رضايي/ اينها را يكسال و نيم پيش ماني حقيقي درباره «آرايش غليظ»، ساخته حميد نعمتالله نوشت. كدام حرفها؟ در شماره ۵۶مجله ۲۴بخوانيد! آنجا تا توانست از «آرايش غليظ» تعريف و تمجيد كرد: «وقتي از سينما آمدم بيرون، گفتم نعمتالله در فضاي مورد علاقه من فيلم ساخته است. آرايش غليظ را بايد من ميساختم. بايد بروم فيلمي بسازم ۱۰برابر بهتر از آرايش غليظ! اينطوري بود. براي همين هم از نعمتالله تشكر كردم! آرايش غليظ را كه ديدم گفتم صبر كن ببينم! اين فيلم من است! (ميخندد)».
1- ماني حقيقي در سال ۱۳۷۴كتابي به نام «سرگشتگي نشانهها (نمونههايي از نقد پسامدرن)» منتشر كرد كه با اقبال عمومي مواجه شد. او كه فرزند خانوادهاي سينمايي بود و فلسفه خوانده بود، بالاخره سراغ فيلمسازي رفت. «اژدها وارد ميشود» آخرين ساخته حقيقي است كه در جشنواره سي و چهارم در بخش مسابقه حضور دارد. اسم فيلم يادآور يكي از مجموعه فيلمهاي«بروسلي» رزميكار شهير آسياي شرق است... و اين نخستين سرگشتگي نشانههاي اين فيلم است. جالب آنكه «اژدها وارد ميشود» در جشنواره فيلم برلين هم حضور دارد.
2- حقيقي ميگويد نميخواهد درباره فيلمش حرف بزند. «اژدها وارد ميشود» خودش حرف ميزند. هيچكس هم نيست كه راست و دروغش را از او بپرسد، وقتي كارگردانش سكوت ميكند! حقيقي در آخرين ساختهاش هر كاري دلش خواسته كرده و تا توانسته به چشمهايي گيرا از صداقت و خيره به تماشاگران فيلم كار خودش را كرده است. آخرين ساخته ماني حقيقي كارناوالي از صداقت در مضمون و مجموعهاي از اعترافات سنگين است. اعتراف آدمهاي فيلم و شايد بيش از همه اعتراف كارگردانش. اينكه حقيقي دقيقا به چه چيز اعتراف كرده، قرار است سرگرمي مخاطب را بسازد.
3- سالها پيش و در پي زلزلههاي سهمگيني كه در قشم رخ ميداد، طي رانش وحشتناك زمين بخشهايي از ساحل اين جزيره زيبا با بخش كوهستاني جزيره جابهجا شد. طي اين جابهجايي يكي از لنجها از ساحل به دره ستارگان منتقل شد. لنجي كه هنوز هم هست و بوميها به دليل اعتقاداتشان پا به آن نميگذارند. با اينهمه حقيقي وارد آن شده و فيلم ساخته است زلزلهاي كه بوده يا نبوده و لنجي كه بوده يا نبوده...
نكته انحرافي!
در سال ۴۷نمايشنامهاي از عباس نعلبنديان و به كارگرداني آربي آوانسيان به صحنه رفت كه در همان سال پرويز كيمياوي آن را فيلمبرداري كرد. اما فيلم به طرز مرموزي در همان سال گم شد و تا به امروز هم اين فيلم به عنوان تنها سند واقعي از آثار نعلبنديان و يكي از اسرار جامعه تئاتري در هالهاي از ابهام است. ۴۸سال بعد ماني حقيقي صحنهاي از اين اجرا را در فيلمش به كار برده است. او بعد از طي كردن مسيري البته نه چندان پيچيده به فيلمي ناياب از اين تئاتر دست يافته است.
4- «اژدها وارد ميشود» محصول يك پژوهش مفصل است. پژوهشهاي علمي و تاريخي مبناي ساخت فيلم هستند. از زلزلهشناسي و زمينشناسي تا جزيياتي ديگر كه براي فيلم لازم بود، اما اين همه جزييات مورد نياز براي فيلم نبود، ويژگيهاي خاص منطقه و نكاتي از اين دست هم بايد قبل از شروع فيلمبرداري به دست ميآمد.
5- ماني حقيقي پس از سالها تحقيق و تفحص درباره نشانههاي سرگشته سرانجام توانسته آنها را در «اژدها وارد ميشود» رستگار كند. نشانههاي فيلم فقط به خودشان ارجاع ميدهند، شايد هم ارجاع نميدهند. پس نبايد به دنبال مابهازاي بيروني آن رفت.
6- نميتوان از بازيهاي درخشان فيلم چشمپوشي كرد. بازيگران اين فيلم همه تلاششان را ميكنند تا به حقيقت واقعه وفادار باشند و در اين ميان بايد به شكلي شايسته بازي ليلي گلستان را ستود كه سالها دوري از سينما را در خانوادهاي سينمايي با بازي در يك فيلم جبران كرده است. بازي سعيد حجاريان و صادق زيبا كلام هم جالب توجه است. اين دو هم وفادار به حقيقت واقعه هستند... البته حقيقتي كه وجود نداشت.
7- «اژدها وارد ميشود» كلاه زيبايي است كه به سر ما گذاشته ميشود و از آن لذت ميبريم. حقيقي در اين فيلم به همان چيزي نزديك ميشود كه در مقدمه سرگشتي نشانهها نوشت: «پيدا نيست كه مخالفت يا موافقت با انديشه پسامدرن در كشورهايي كه تحولشان بر خطي موازي و بدون تقاطع با تحول مدرنيته انجام شده، به چه معنا ميتواند باشد. ارايه اين انديشه در اين كشورها، تنها به كار ارضاي گونهاي كنجكاوي فرهنگي ميآيد. اما اينگونه ارضاي فرهنگي، جدا از پيامدهاي ممكنش در آينده، به چنان لذت پرمخاطرهاي در زمان حال ميانجامد كه به راستي توجيهكننده خوبي يا بدي هر يك از آن پيامدهاست!»
8- در اين فيلم همه حضور دارند، آنهايي هم كه نيستند آثارشان هست. از خانواده كارگردانش گرفته تا شاعران و ديگران. تو گويي اين فيلم يك گوي پر از آب است كه نامها و نشانهها و آدمها در آن شناورند. كارگردان از هر چيز و هر كس تكهاي كنده است. مخاطبان جدي سينما كه روي آدمها و نامها و آثار تعصبي كلاسيك دارند، شايد اين فيلم برآشفتهشان كند. «اژدها وارد ميشود» اگرچه «زليگ» وودي آلن را به ياد ميآورد اما كمر روايت فيلم زير بار اين همه نام و نشانه و شخصيت خم ميشود. در ساحتي استعاري اژدها به تاريخ حمله كرده است!
10- «اژدها وارد ميشود» عليه حافظه است و با كمي تسامح عليه هر تاريخ جدي است. اما ادعاي فيلم بيش از آن چيزي است كه عرضه ميكند. اين كولاژ كه در بخشهايي (به ويژه دره ستارگان) چشمنواز نيز هست، مقهور تفرعني است كه در هر كات فيلم، به شكلي رقصان عرض پرده سينما را طي ميكند. تماشاگر بيش از فيلم كارگردان جذابش را ميبيند. ابراهيم گلستان، خشت و آينه، ليلي گلستان، مهدي اخوان ثالث، كامران صفامنش، ملكوت بهرام صادقي و غيره، مرزهايي هستند كه ايجاد ميشوند تا فيلمساز با عبور و عدول از آنها اديپوارزاده شود.
11- «اژدها...» يك سرگرمي است. دستكم ادعاي اين را دارد. اما در نهايت روشنفكرياش را به رخ ميكشد. فيلم پر از ارجاع به تاريخ روشنفكري است. اين امر تا آن حد جدي است كه داستان اصلي فيلم از دل يكي از خاصترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران و يكي از خاصترين روشنفكرانش بيرون ميآيد. اينگونه است كه در «اژدها وارد ميشود» همه براي ماني حقيقي پدري ميكنند تا او پسر شود. پسري سركش كه اصرار دارد به حافظه خانواده (تاريخ هنر و روشنفكري) حمله كند تا تاريخ خودش را بسازد. تاريخي كه ساخته نميشود مگر درون همين خانواده عظيم. اين هم از آن طنزهاي بزرگ روزگار است.
12- «اژدها وارد ميشود» كلاه گشادي بر سر سينماي ايران است. در تندباد آثار اجتماعي تلخ و كمديهاي سطحي، فيلمي براي خود است كه بركنار از اين تعهدات آشكار مانيفستگونه راه خودش را ميرود. ماني حقيقي در اين فيلم به همه مشكوك است!
«اژدها...» مثل همين نوشته است. گاهي جدي، گاهي شوخي. در نامها و نشانهها جدي و واقعي است. در كاري كه با آنها ميكند يكسر ه در كار تردستي است
در فیلمنامه بازی با زمان و مکان فیلم بسیار آگاهانه صورت میگیرد. اما مهمترین شاخصه ی فیلم، خصوصا برای سینمای ایران، این است که فیلم پیام ندارد و برای مخاطب قضاوت نمیکند. فیلم سوال را ایجاد میکند و مخاطب را با هوش و استعداد خودش مجبور به یافتن جواب میکند. با چنین رویکردی دو اتفاق نادر در سینمای ایران می افتد. یکی مخاطب تنبل که عادت کرده فیلم محتوا را برای بجود و در دهانش بگذارد دچار بهت میشود. این اتفاق چندان هم نادرنیست و ما فیلمهای بسیاری داریم که تحلیل و قضاوت را بر عهده ی بیننده میگذارند ولی عمدتا مخاطبین تنبل نمیتوانند با چنین فیلمهایی ارتباط برقرار کنند. اژدها وارد میشود تفاوتش در این است که خوش رنگ و لعاب است و با تصاویر زیبا و موسیقی خودش مخاطب تنبل را هم نگه میدارد. دومی چندگانگی در برداشتهای مخاطبین است. برداشتهایی که میتوانند کاملا ضد هم باشند. اژدها وارد میشود نمونه بسیار خوبی است برای اینکه ثابت کند "در تفسیر یک پدیده فهم نهایی وجود ندارد". در ادامه ازآنجاییکه در فیلم نشانه ها و ادعاهای تاریخی وجود دارد، تفسیری نمادین از دیدگاه تاریخی و باتوجه به زمان و مکان ارائه شده است.
در طول فیلم با یک نوع واکاوی تاریخی مواجه میشویم. واکاوی تاریخی مانی حقیقی در رویدادهای گذشته پدربزرگش که شبه مستند است. این واکاوی تاریخی مارا به محل یک قبرستان دورافتاده و متروک در جزیره قشم میبرد. مکان بخش افسانه ای فیلم در کلیت خود جزیره قشم و با محوریت قبرستان متروک است. این قبرستان تاریخچه ای دارد که در فیلم ماجرای آن بیان میشود.
ذین: «اژدها وارد می شود» رسماً توهین به شعور مخاطب و سینما است!
سینماپرس: جبار آذین منتقد و مدرس سینما همزمان با اکران فیلم سینمایی «اژدها وارد می شود» به کارگردانی مانی حقیقی گفت: این اثر به اصطلاح سینمایی نتیجه پشتک وارو زدن مانی حقیقی در سینمای ایران است و به دلایل متعدد «اژدها وارد می شود» رسماً توهین به شعور مخاطب و سینما محسوب می شود!
این منتقد مطرح سینما در گفتگو با خبرنگار سینماپرس اظهار داشت: «اژدها وارد می شود» یک فیلم به نسبت غیر متعارف در فرم و مضمون و پرداخت سینمایی و حاصل دست و پا زدن مانی حقیقی برای رهایی از تنگناهای فکری و سلیقه ای خود و تمایل او به ایجاد سینمایی کاملاً شخصی و روشنفکرانه و غیر اجتماعی است؛ این فیلمساز که با ساخته های تجربه گرای خود نتوانست دیدگاه های مردمی و منتقدانه را به سوی آثارش جلب کند تنها توانسته به عنوان کارگردانی که به ظاهر سعی در نوآوری و بازی با فرم و ابداع سینمای شخصی دارد تا حدی خود را بنمایاند اما دستاوردهای او که شاید برای خودش جالب باشد با بی اعتنایی مردمی و سینمایی روبرو شده است.
وی ادامه داد: حقیقی که برای خودنمایی و به رخ کشیدن توانایی های ناقص اش فیلمفارسی بی در و پیکر، کلیشه ای و گیشه ای «پنجاه کیلو آلبالو» را با تقلید و کپی برداری از فیلم های سخیف و به قصد سوداگری در گیشه ساخته و با مدد از تبلیغات ممنوع ماهواره ای موفق شده برای فیلم به اصطلاح کمدی خود مشتری جمع کند این روزها فیلم آشفته و غیر جذاب «اژدها وارد می شود» را روی پرده سینماها دارد که این اثر سینمایی نتیجه پشتک و وارو زدن او در فضای سینمای ایران است.
آذین با بیان اینکه این فیلم که ماجراهایش را به گونه ای در دهه ۴۰روایت می کند از نظر موضوعی حرف تازه و جذابی ندارد اظهار داشت: داستان پرداخت نشده در فیلمنامه ای قوام نیافته شکل گرفته و بعد از گذر از غربال کارگردانی تبدیل به فیلمی تجربی شده که می خواهد بدون هیچ گونه احترام و تشخصی برای شعور مخاطب و قواعد سینماهای کلاسیک و خرده پیرنگ و ضد پیرنگ در فضای غیر معمول میان این نوع گونه های ساختاری فیلم و سینما شناوری کند اما به دلایل فراوان و از جمله ضعف های اساسی در قصه پردازی، شخصیت سازی و بازی های متوسط و کارگردانی شلخته فیلمش غیر منسجم و غیر جذاب از کار در آمده و شمای سینمایی او در میان انواع ساختارهای مرسوم و غیر مرسوم سینمایی به جای نشان دادن تلاش موفق او در حرکت به سوی ایجاد سینمای شخصی و خصوصی حقیقی را در حال غرق شدن در این حال و هوای بحرانی می نمایاند.
این منتقد تأکید کرد: «اژدها وارد می شود» در ادا درآوردن از روی فیلم های به اصطلاح پسا مدرن و آثاری به سبک و سیاق برخی کارهای غلامحسین ساعدی و بهرام صادقی به دلیل نفهمیدن نوع داستان سرایی آن ها و گم شدن در فضاهای توهم زا و شیفتگی خام اندیشانه به تفکرات مستتر در داستان نویسی های مارکزی ناموفق است و با این روند از تفکر و دنیای مخاطب دور شده و معجونی غریب از وهم و خیال و مالیخولیا ارائه کرده است به طوری که جز فیلمی آشفته و درمانده نمی توان از آن یاد کرد.
وی افزود: البته «اژدها وارد می شود» به رغم نو نبودن مضمون از لحاظ موضوعی ظرفیت پردازش و پرداخت سینمایی در قالب فیلمی قصه گو را داشته که قربانی سلیقه گرایی و ندانم کاری فیلمساز شده است. این فیلم بیش از هر چیز نشانگر ندانم کاری سازنده اش در سامان بخشیدن به فیلم خود است.
آذین در خاتمه این گفتگو متذکر شد: «اژدها وارد می شود» با بضاعت فعلی نه تنها به اژدها که به قورباغه هم تبدیل نشده است؛ در هر صورت این فیلم برای سازنده اش امتیاز سینمایی و هنری خاصی به همراه ندارد و نمایشگر سوختن استعدادها و قابلیت های کارگردانی است که چنانچه به خود و جامعه اش احترام می گذاشت و برای پسند از ما بهتران فیلم می ساخت می توانست در جایگاهی شایسته در سینمای ایران بایستد و آلوده سوداگری، خود محوری و شهرت پرستی نشود.
گفتنی است؛ در خلاصه داستان این اثر سینمایی آمده است: دوم بهمن ماه ١٣٤٣: يك شورلت ايمپالاى نارنجى رنگ از قبرستانى باستانى مى گذرد و به سمت كشتىِ به خاك نشسته اى مى راند. داخل كشتى يك زندانى تبعيدى حلق آويز شده. روى ديوارهاى كشتى خاطرات روزانه اش را نوشته بوده. آيا اين نوشته ها به كارآگاه بابك حفيظى كمك خواهند كرد تا بفهمد چرا سال ها است هيچكس مرده اش را در اين قبرستان دفن نكرده؟ "
عوامل تولید این فیلم عبارتند از: نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: مانی حقیقی/ مدير فيلمبرداری: هومن بهمنش/ مدیر تولید، / مجری طرح: مجید کریمی/ تدوین: هايده صفی یاری/ موسیقی: كريستف رضاعی/ طراح چهره پردازی: مهرداد ميركيانی/ طراح صحنه: اميرحسين قدسی/ طراح لباس: نگار نعمتی/ صدابردار: داريوش صادقپور/صداگذاری و ميكس: امیرحسین قاسمی/ دستيار اول كارگردان و برنامه ریز: مهدی توكلی زانيانی/ منشی صحنه: حميرا نعمت اله/ سرمایه گذاران: ترانه عليدوستی، مهدی داوری، علی باذل، لیلی گلستان، چاوش شيرانی. بازیگران: همایون غنیزاده، امیر جدیدی، احسان گودرزی، نادر فلاح، علی باقری، کیانا تجمل
"اژدها وارد می شود " همان "اسرار گنج دره جنی" است؟!
مانی حقیقی را نمی توان در سینمای ایران نادیده گرفت و او روزهای جنجالی و خاصی را برای سینمای ایران و البته خودش رقم خواهد زد!
پارسینه/یاسمن تودشکی: مانی حقیقی، فرزند نعمت حقیقی و لیلی گلستان و نوه ابراهیم گلستان، چندان نیازی به معرفی ندارد. چه از او خوشمان بیاید و او را در قامت "جرج کلونی سینمای ایران" بدانیم یا یک "فیضه خوار" که نان از نام مادر و پدربزرگ و دایی اش می خورد، نمی توان منکر شد که او امروز یکی از "شخصیت های" سینمای ایران است.
نمی توان مانی حقیقی را در سینمای ایران نادیده گرفت و قطعا این دانش آموخته فلسفه از دانشگاه مکگیل که دو فوق لیسانس فلسفه و مطالعات فرهنگی دارد، روزهای جنجالی و خاصی را برای سینمای ایران و البته خودش رقم خواهد زد.
اما آخرین فیلم مانی حقیقی "اژدها وارد می شود" نام دارد؛ پنجمین و متفاوت ترین او همنام یکی از فیلم های رزمی بروس لی است، اما فیلم حقیقی، بروس لی ندارد! به نظر می رسد مانی حقیقی سعی دارد جای پای پدربزرگش بگذارد و فیلمسازی استعاره آمیز روشنفکری را آغاز کند.
مانی حقیقی که در پنج سالگی در فیلم جنجالی پدربزرگش(ابراهیم گلستان)"اسرار گنج دره جنی" بازی کرده است، در چهل و شش سالگی، "یک اسرار گنج دره جنی" به روایت خود ساخته است.
ذکر این نکته برای مخاطبانی که از داستان فیلم "اسرار گنج دره جنی" بی خبرند، لازم است که این فیلم استعاره ای صریح از ایران دوران پهلوی دوم ، مساله نفت و افزایش ناگهانی قیمت نفت و تبعات آن بر جامعه سنتی و مدرنیزاسیون ظاهری آن بود؛ یک روستایی(پرویز صیاد) در حین شخم زدن زمین یک گنج زیرزمینی بزرگ کشف می کند و با فروش تدریجی آن، ثروتمند می شود و نهایتا این ثروت به بدبختی و نابودی او مجبور می شود.
این فیلم تنها چند روز فرصت اکران داشت و ساواک سریعا متوجه کنایه عمیق این فیلم به شخص شاه شد و فیلم برای همیشه توقیف شد، حتی نسخه های آن نابود شدند و ابراهیم گلستان جزو مغضوبان سیستم شد و...
فیلم اژدها وارد می شود، شباهت های قریبی به "اسرار گنج دره جنی" دارد و گویی بازسازی آن در دوران معاصر توسط نوه گلستان است.
داستان فیلم «اژدها وارد می شود» در دهه 40 می گذرد. ماجرای فیلم از جایی آغاز می شود که خبر پیدا شدن یک مار بزرگ در یک روستا دهان به دهان می پیچد و زمینه ساز اتفاقاتی می شود.
آغاز داستان فیلم دوم بهمن 1343 است، یعنی یک روز بعد از ترور حسنعلی منصو در اژدها وارد می شود، مثل فیلم ابراهیم گلستان سخن از یک گنج زیر زمینی است، اما این گنج برخلاف فیلم گلستان،نفت نیست، بلکه یک اژدهای موهوم و ترسناک و البته زیرزمینی است!
اژدها وارد می شود، کنایه های صریحی به روشنفکران هم دارد، آنها هم مثل مردم بومی و سنت زده، این "باور" یا "خرافه" را می پذیرند که هرگونه حرکت و جنبش و "زلزله ای" فقط با جنازه(شهید) ممکن است، البته زلزله های شدید ولی بی اثر و کوتاه!
-در بخشی از فیلم به کمک "هندی ها" در دوره "صفویه" برای عقب راندن پرتقالی ها نیز اشاره می شود و همچنین تاکید بر کشتن "شتر" حیوانی که یادآور فرهنگ عربی است که البته ناتمام و مبهم باقی می ماند!
-حضور صادق زیباکلام و سعید حجاریان در نقش های خودشان(روشنفکران امروزی ایران) که یک داستان ساختگی را صحه می گذارند و برای آن فکت و کد می آورند نیز از هوشمندی های مانی حقیقی برای جذاب کردن فیلم است که هم باعث فریب مخاطب می شود و هم فتیله بمب رسانه ای به نفع "اژها وارد می شود" را روشن می کند، دور از ذهن نیست که در روزهای آتی؛ صادق زیباکلام و سعیدحجاریان در معرض پرسش های فراوان در خصوص اظهارنظرهایش در این فیلم قرار گیرند و ...
شراکت ترانه علیدوستی و لیلی گلستان در سرمایه گذاری فیلم هم از نکات جالب "اژدها وارد می شود" است!
اشاره به کشته شدن فرزند و پدر والیه در موشک باران(جنگ یا تحولات دهه شصت) را هم می توان با نگاه طعنه آمیز مانی حقیقی در توصیف نسل دوم مرتبط دانست.
در پایان فیلم طعنه ای به نسل جوان زده می شود:چند دستیار جوان به کنایه از نسل جدید سراغ نوار(تاریخ) می روند و هیچ چیز از آن نمی فهمند!نواری که بخش عمده آن"سکوت"(ناگفته) است!
مانی حقیقی سال گذشته این فیلم را جلوی دوربین برد و برخلاف رسم و عرف زمانه؛ اجازه نداد هیچ خبر و عکسی از فیلم منتشر شود، مانی حقیقی دلیلش برای ساخت «اژدها وارد می شود» در سکوت خبری را این طور توضیح داده است: علت این که راجع به «اژدها وارد می شود» حرف نزدم این است که تماشاگر از صفر و بدون پیش داوری به تماشای فیلم بنشیند.ر!
.
منابع
«فیلم اژدها وارد میشود!». http://www.salamcinama.ir. ۲۰۱۶-۰۲-۲۰. بازبینیشده در ۲۰۱۶-۰۲-۲۱.
«پایان بخش رقابتی برلیناله با فیلم ایرانی «اژدها وارد میشود» - جشنواره فیلم برلین - 19 مارس 2016». DW.COM. ۲۰۱۶-۰۲-۱۹. بازبینیشده در ۲۰۱۶-۰۲-۲۱.
. http://www.salamcinama.ir/naghd/article/494/نقد-فیلم-اژدها-وارد-می-شود-A-dragon-arrives-نقد-و-تحلیل-فیلم-اژدها-وارد-میشود.
. http://basijnews.ir/fa/news/8683518/رمز-گشایی-از-کدنمادهای-یک-فیلم-موهن-آقای-حجاریان-قرار-است-کدام-اژدها-وارد-شود.
. http://www.fardanews.com/fa/news/523277/پشیمانی-صادق-زیبا-کلام-از-حضور-در-فیلم-مانی-حقیقیتصاویر.
لیست کامل عوامل فیلم اژدها وارد میشود! (وبگاه سوره)
اژدها وارد میشود در وبگاه سینت
http://www.zoomg.ir/2016/6/8/134028/a-dragon-arrives-review/
http://etemadnewspaper.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?V_News_Id=&Src=Main&News_Id=37268
http://kiarash-khoshbash.blogsky.com/1394/11/15/post-59/ejdeha-c
http://www.parsine.com/fa/news/273481/اژدها-وارد-می-شود-همان-اسرار-گنج-دره-جنی-است