شب یلدا
شب یلدا
طولانی ترین شب سال
یادگار آئین مهر
یادمان تولد الهء میترا
آغاز سال نوی میترائی
نوید بخش آمدن روزهای روشن
امید بخش زندگی دوباره
و پیروزی رونشایی بر تاریکی
بر همه ایرانیان مهرپرست خجسته باد
شب یلدا
طولانی ترین شب سال
یادگار آئین مهر
یادمان تولد الهء میترا
آغاز سال نوی میترائی
نوید بخش آمدن روزهای روشن
امید بخش زندگی دوباره
و پیروزی رونشایی بر تاریکی
بر همه ایرانیان مهرپرست خجسته باد
چند مطلب ارسالی از سوی دوست گرامی آقای واروژ باغداساریانن به مناسبت شب یلدا
به یارو میگن: با بالش جمله بساز ..!
می گه: یه گنجشک دیدم با تفنگ زدم به بالش ، می گن: نه این بالش ، اون یکی بالش .. می گه: با تفنگ زدم به اون بالش ،... می گن: اصلن بالش رو بی خیال شو ؛ با تشک جمله بساز ..!
می گه: تو شک داری زدم به بالش ؟ می گن: اصآ با پتو جمله بساز ..!! می گه: پَ تــو شک داری زدم به بالش ، می گن: اصلا با تخت جمله بساز ..!!
می گه خیالت تخت ، زدم به بالش :))))
شيخ را گفتند: علم بهتر است يا ثروت؟ شيخ بيدرنگ شمشير از ميان بيرون آورد و مانند جومونگ مريد بخت برگشته را به سه پاره ي نامساوي تقسيم نمود و گفت : سالهاست که هيچ خري بين دو راهي علم و ثروت گير نميکند .....مريدان در حاليکه انگشت به دندان گرفته ولرزشي وجودشان را فرا گرفت گفتند يا شيخ ما را دليلي عيان ساز تا جان فدا کنيم .....شيخ گفت: در عنفوان جواني مرا دوستي بود که با هم به مکتب ميرفتيم، دوستم ترک تحصيل کرد من معلم مکتب شدم...حالا او پورشه داره...من پوشه...او اوراق مشارکت دارد، ومن اوراق امتحاني...او عينک آفتابي من عينک ته استکاني...او بيمه زندگاني. من بيمه خدمات درماني...او سکه و ارز...من سکته و قرض....سخن شيخ چون بدينجا رسيد مريدان نعره اي جانسوز برداشته و راهي کلاسهاي آموزش اختلاس گشتندي
آموزش اصفهانیه به پسرش در مورد روش پست کردن نامه سه سوت بدون تمبر:
.
.
.
.
.
خب حواسدا جمع کون... آ بیبین بهد چی مووگوو ام
آدرسی گیرنده را بجا فرستنده بنوس او بندازش تو صندوقی پس
اوقت پست میبیند تمبر ندارد پس میفرسدش برا فرستندهآ حاجید پنجاه و هشت سالس پولی برا تمر ندادس
آ زرنگی رسم اجدادتس
حالیتس؟
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارند،
بعد چشمشون به یه گردو می افته
دولا میشن تا گردو رو بردارن
الماسه می افته تو شیب زمین
قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره
میدونی چی می مونه؟
یه آدم...،یه دهــــــن بـــاز....،یه گـــــــردوی پـــــوک ....
و یه دنیـــــا حســـــــرت..
چند وقتیست که عجیب رشک میبرم به حال تنی چند از دوستان فرنگیم. به دیدگاهشان نسبت به زندگی! اینکه چقدر زیبا و ساده است. اینکه چقدر بی دغدغه برای اکنونشان برنامه میریزند و چقدر شاد زندگی میکنند. در حالیکه من و جوانان هم مسلکم، همیشه در یک ترس نانوشته و مبهم نسبت به آینده بسر میبریم... میدانید چیست؟ راستش به این نتیجه رسیده ام که در سیستم آموزشی ما از همان کودکی به ما آموخته اند که رمز خوشبختی "موفقیت" است نه "شاد" بودن!
امروز به این جمله «جان لنون» برخوردم که شرح حال ماست. شما چه فکر میکنید؟
"......زمانی که به مدرسه رفتم از من پرسیدند: که وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره بشوی. من پاسخ دادم "خوشحال."
آنها به من گفتند که مفهوم پرسش را متوجه نشدم و من به آنها گفتم این شما هستید که مفهوم زندگی را متوجه نشدید."
زندگی،یک نعمت است.
از آن لذّت ببرید.
آنرا جشن بگیرید،
و ادامه اش دهید
وبدانیم که
زندگانی : یک گذر است
نه یک ماندن
دو مطلب از ضمیمه فارسی روزنامه ایک
مورخ پنج شنبه 28آذر1392
داوود اوغلو: تبعید ارمنیان اقدامی غیر انسانی بود
http://www.alikonline.ir/images/stories/2013/december/19/1-farsi.pdf
خبرگزاری تسنیم: وزیر خارجه ترکیه در اظهاراتی کم سابقه ، تبعید ارمنیان در 1915 میلادی توسط امپراطوری عثمانی را کاری غیر انسانی و اشتباه ارزیابی کرد.
به گزارش گروه بین المللی خبرگزاری تسنیم به نقل از خبرگزاری فرانسه ، رسانه های خبری ترکیه امروز( جمعه) اعلام کردند احمد داوود اوغلو وزیر خارجه ترکیه در دیدار هفته گذشته خود به شهر ایروان پایتخت ارمنستان ، تبعید ارمنیان در 1915 میلادی توسط امپراطوری عثمانی را اقدامی غیر انسانی توصیف کرده است.
بر اساس این گزارش ، داوود اوغلو این اظهارات را در جمع خبرنگاران ترکیه ای که همراه وی به ارمنستان سفر کرده بودند مطرح کرد . این نخستین سفروی به ایروان از زمان تیرگی روابط بین دو کشور در چهار سال گذشته به شمار می رود . وی تاکید کرد تبعید گسترده ارمنیان به سوریه در جریان جنگ جهانی اول توسط امپراطوری عثمانی کاملاً نادرست و اشتباه بوده است ، این کار غیر انسانی بوده است.
ارمنیان بر این باورند که در جنگ جهانی اول طی سالهای 1915 تا 1917 میلادی بیش از یک و نیم میلیون از جمعیت ارمنیان توسط عثمانیها کشته شده اند ولی ترکیه بر این باور است که پانصد هزار نفر از ارمنیان در جریان جنگ جهانی اول به علت جنگ و گرسنگی کشته شده اند و به طور کلی اتهام نسل کشی و کشتار جمعی را رد می کنند.
داوود اوغلو در دیدار با همتای ارمنی خود ابراز امیدواری کرد که روابط دو کشور بار دیگر احیا شود آنکارا در سال 1993 میلادی در اتحاد با آذربایجان مرزهای خود را با ارمنستان مسدود کرد.
عضو ارشد حزب عدالت و توسعه
چیزی به اسم ترک وجود ندارد
http://www.alikonline.ir/images/stories/2013/december/19/3-farsi.pdf
پروفسور یاسین آکتای از آکادمیسینهای حزب حاکم ترکیه در یک نشست سیاسی در خصوص مسائل این کشور اظهار داشت : در ترکیه چیزی به اسم نژاد ترک وجود ندارد.
به گزارش وب سایت خبری – تحلیلی آذریها به نقل از بولتن خبری تلویزیون star ترکیه و پروفسور یاسین آکتای عضو شورای مرکزی سیاست گذاری حزب حاکم ترکیه در یک نشست سیاسی در دانشگاه « بایبود» در پاسخ به پرسش یک دانشچو در خخصوص اظهارات رجب طیب اردوغان مبنی بر اینکه می بایست ملی گرایی ترک را له کرد اظهار داشت:
« اگر در این کشور تنها به موجودیت ترکها اذعان و توجه کنیم هزینه بالایی خواهیم داد به شما در مدارس آموزش می دهند که شما ترک هستید اگر بپرسید ترک یعنی چه خواهند گفتکسانی که از آسیای میانه به آناتولی مهاجرت کرده اند اما واقعاً باید پرسید نیای چند نفرمان از آسیای مینه آمده است>
عصمت اوزل یک اصطلاح زیبا دارد که می گوید
چیزی که ما بدان می گوئیم ترک در واقع یک سنتز است( محصول آمیختگی چندین نژاد) پس چیزی به نام ترک بهصورت اصیل وجود ندارد.
دکتر یاسین آک تای در ادامه گفت
اگر به گذشته نگاه کنیم و اختلاط های نژادی در چند نسل گذشته ترکیه را بنگریمخواهیم دید که چیزی به نام نژاد ترک در این کشور باقی نمانده است.
گفتنی است سرزمین آناتولی دارای مردمی مرکب از ارمنیها ، یونانها و ترکها است نام ترکیه براینخستین بار در سال 1923 از سوی مصطفی کمال آتاترک اختراع شد و به سرزمینی که پیش از آن عثمانی نامیده می شد اظلاق گردید.
آمیختگی عناصری از قومیت های غیر ترک مانند ارمنی ها ، چرکس ها ، آلبانیایی تبارها ( ارناوودها) ، بوسنیایی ها و کردها از دوران عثمانی تا به امروز در این قلمرو باعث شده است تا انسان شناسان در ترک نژاد بودن مردم ترکیه تردید های جدی داشته باشند.
آک تای عضو هیات علمی دانشگاه آک تای و نویسنده نزدیک به ده کتاب در حوزهء جامعه شناسی و نیز عضو شورای سیاست گزاری راهبردی حزب عدالت و توسعه است.
موشها در تهران
کهرم با تاکید بر اینکه دلیل عدم موفقیت شهرداری تهران مقاوم بودن این حیوان است، اظهار کرد: اگر در جایی بمب اتم بیاندازند، موشها در کنار سوسکهای حمام زنده میمانند آن وقت چه طور میتوان امیدوار بود که این حیوانات موذی با اقدامات شهرداری تهران از بین برود!
استاد دانشگاه و متخصص محیط زیست اقدامات شهرداری تهران را برای مهار و کنترل موشها کافی ندانست و گفت: اقدامات شهرداری نتوانسته است آنگونه که باید و شاید جلوی زاد و ولد موشها را بگیرد.
اسماعیل کهرم در گفتوگو با ایلنا، با تاکید بر اینکه موشهای شهر تهران جهش ژنیتکی داشتند، افزود: این موشها به دلیل مواد شیمیایی و اشعههای گوناگون دچار تغییر و تحولات رفتاری و ظاهری شدند که در سایر حیوانات این تغییرات میلیونها سال طول میکشد.
وی با بیان اینکه این تغییرات موجب شده است که موشها به یکباره از۶۰ گرم به ۵ کیلو اضافه وزن پیدا کنند، گفت: متاسفانه گربههای شهر از موشها کوچکتر شدند و این مساله خود زنگ خطری برای سلامتی شهروندان است و نباید به راحتی از کنار گذشت.
این استاد دانشگاه و فعال محیط زیست با اشاره به اقدامات انجام شده توسط شهرداری تهران، تصریح کرد: بر فرض که شهرداری اقداماتی از قبیل سم زایی، تله موش، انتشار گاز CO و... را انجام دهد اما سوال اینجاست که چه قدر این نهاد در این زمینه موفق بوده است؟!!!
موشها با بمب اتم نیز از بین نمیروند
کهرم با تاکید بر اینکه دلیل عدم موفقیت شهرداری تهران مقاوم بودن این حیوان است، اظهار کرد: اگر در جایی بمب اتم بیاندازند، موشها در کنار سوسکهای حمام زنده میمانند آن وقت چه طور میتوان امیدوار بود که این حیوانات موذی با اقدامات شهرداری تهران از بین برود!
وی با بیان اینکه موشها مارکوپولوی حیوانات جهان هستند و باید به بررسی چگونگی تطبیق و سازگاری بالای این حیوانات با محیط پرداخت و گفت: به اعتقاد من شهر تهران محل امنی برای پرورش موش شده است چراکه سرپوشیده کردن انهار و ریختن انواع غذاها به ویژه از نوع فست فود محیطی مناسبی را برای زاد و ولد و زندگی موشها ایجاد کرده است.
موشها با تعداد زیادشان به جنگ انسانها آمدهاند
کهرم تاکید کرد: موشها با تعداد زیادشان به جنگ ما انسانها آمدهاند کافیست به تاریخ مراجعه کنیم و ببنیم که چگونه موشها نیمی از جمعیت اروپا را از بین بردند از این رو اگر این موشها به چارچوب زندگی ما راه یابند قطعا باید منتظر عواقب خطرناکی از قبیل بیمارهای مهلک باشیم.
وی با بیان اینکه شهرداری تهران نمیتواند از پس موشهای شهر تهران برآید، گفت: پیشنهاد من به این نهاد است که با اقدام فرهنگی مبني بر آگاه سازي شهروندان در اين زمينه به جنگ این حیوانات برود اینکه ادعا کند ما ریشه موشها را میخشکانیم دروغ محض است تنها باید از افزایش تعداد این حیوانات جلوگیری کنیم که این کار با از بین بردن محیط گرم ونرم موشها امکانپذیر است.
اين جمله قطعا براي خيليها خوشايند به نظر نميرسد اما واقعيت انكارناپذير اين است كه خانواده موشهاي شهرمان با وجود تدابير متفاوت برخورد با آنها، همچنان در حال گسترش نسل است؛ هر روز بيشتر و بزرگتر. آنقدر بزرگ كه گاهي بچه موش چاق و چله داستان براي گربههاي بيآزار شهرمان نيز هيولايي ترسناك ميشود.
داستان آن جايي جالب ميشود كه ميشنويم مبارزه سالانه با حيوانات موذي از جمله موشها، بيش از 10 ميليارد تومان هزينه به مديريت شهري تحميل ميكند و با وجود اينكه شهرداري هر ساله حدود يك ميليون موش را در تهران معدوم ميكند، اما هنوز هم جويها و معابر شهر شاهد جولان موشهاي فربه و كثيفي است كه هر روز به تعداد آنها اضافه ميشود.
جالب اينجاست اقدامات شهرداري تهران و سازمانهاي زير مجموعه در سالهاي اخير براي كنترل جمعيت موشهاي پايتخت نيز تاكنون راه به جايي نبرده است.
مهار موشهاي تهران غيرممكن است
معاون خدمات شهري شهرداري تهران در حالي كه بارها طي سخنان خود بر اين نكته تاكيد ميكند كه قصد ندارد افزايش جمعيت موشهاي شهر تهران را توجيه كند به طرحهاي متعددي كه طي سالهاي اخير توسط شهرداريهاي مناطق براي مهار معضل موشهاي شهر تهران انجام شده است، اشاره كرده و نهايت تير خلاصي را اينگونه ميزند كه اساسا مهار جمعيت موشها در شهرها كاري غيرممكن است!
حسين كلخوراني در عين حال تاكيد ميكند كه شهرداري هنوز تسليم موشها نشده و آنها را به حال خودشان رها نكرده است.
وي در اين زمينه به طرحي اشاره ميكند كه براساس آن از تمام دانشگاههاي معتبر كشور براي ريشهكني معضل موشهاي تهران كمك گرفته شده است.
به گفته كلخوراني براساس اين طرح سه ساله كه مرحله مطالعاتي آن از سال گذشته آغاز شده است و از ارديبهشت امسال شهرداريهاي مناطق مجددا مبارزه با موشها را در دستور كار قرار دادهاند، بناست سال آينده جمعيت موشهاي شهر تهران كنترل شود.
تهران، پايتخت مشكلات است. شايد خيليها تهران را به آلودگي هوا و ترافيك شناخته باشند، اما تهران مشخصات ديگري هم دارد. مردم پايتخت با 30ميليون موش و دهها هزار كلاغ هر روز زندگي ميكنند. در اين خصوص اقدمات شهرداري تهران هيچ كمكي به كنترل جمعيت اين دو مزاحم نكرده است و هر روز جمعيت آنها بيشتر و موشها چاقتر ميشوند. عدم رفتار مناسب شهروندي از سوي مردم و ريختن زبالهها به جويها و خيابانها باعث رشد تعداد كلاغها و موشها شده است. به گفته شهردار سابق منطقه يك تهران كه منطقه اشرافي هست، حدود يكسوم زبالههاي اين ناحيه از داخل جويها جمعآوري ميشود. از طرف ديگر كلاغها هم زبالهخوار هستند و البته غذاي مورد علاقهشان موش است. مردم براي موشها غذا توليد ميكنند و كلاغها موشها را ميخورند. چرخه خطرناكي كه در تهران به وجود آمده است و مسوولان خبري از آن ندارند.
مرتضي مغازهيي، در خيابان وليعصر دارد. او دراين مورد گفت: «گاهي اوقات كه بيكار ميشويم و در پيادهرو ايستاديم، اين موشها را ميبينيم كه به دنبال غذا روي زمين ميآيند و به سرعت به جاي خود برميگردند. تعدادشان زياد شده است. قبلا اين همه نبود و حتي به اين بزرگي هم نبودند.» اين نظر خيلي از مردم خيابان وليعصر است. علاوه بر موشها، كلاغهاي تهران هم به خاطر كاشت بيش از اندازه درختان كاج زياد شدهاند. كلاغ موجود زبالهخواري است كه ميتواند همانند موش از هر چيزي تغذيه كند. زياد شدن تعداد كلاغها با توجه به آلودگي هواي تهران كه اجازه زندگي به پرنده ديگري را نميدهد نگرانكننده است. اين در حالي است كه چند سال پيش حتي كلاغها هم از دست آلودگي تهران دست به مهاجرت زدند اما حالا به تازگي با راهاندازي درياچههاي شهري و كاشتن درخت تعداد آنها زياد شده است.
اقدامات شهرداري چه بوده است؟
اسماعيل كهرم، مشاور رييس سازمان محيط زيست جمعيت موشها را حدود 30 ميليون قطعه ميداند و درباره آنها به «اعتماد» گفت: «اكثر پزشكان معتقدند موشها 27نوع بيماري دارند كه براي مردم و محيط زيست ميتوانند بسيار خطرناك باشند. در سرشماري كه نزديك به سه سال پيش توسط شهرداري تهران انجام شد تعداد آنها را سه برابر مردم تهران تخمين زده بودند. يعني امروز حدود 30 ميليون موش در زير خيابانهاي تهران زندگي ميكنند. موشها در هر جايي كه حركت ميكنند از خود اثري به جاي ميگذارند كه موش ديگري اگر از آن ناحيه رد شود، متوجه حضور همنوع خودش ميشود. اين از مخربترين نوع حيوانات براي شهر است.
رضا، فروشندهيي در خيابان انقلاب است، او درباره موشها گفت: نخستين باري كه اين موشها را ديدم به چند سال قبل برميگردد، خيلي اندازه معقولي داشتند و زياد هم نبودند. اما چند روز پيش كه يكي از آنها را ديدم، ترسيدم، موش بسيار بزرگي بود كه مدت زيادي در پيادهرو ميچرخيد. به نظرم بايد هر چه سريعتر براي كنترل جمعيت آنها اقدام شود.اميرحسن جعفري، قائممقام ستاد محيط زيست و توسعه پايدار شهرداري تهران در گفتوگو با «اعتماد» درباره موشهاي تهران گفت: «شهرداري تهران اقدامات مشخصي كه در دنيا براي كنترل موشها وجود دارد را انجام ميدهد. شهرداري به سه روش مبارزه فيزيكي، شيميايي و مكانيكي موشها را نابود ميكند. در مبارزه شيميايي از سمهايي استفاده ميكنيم كه موش بعد از چند روز ميميرد، زيرا اگر موشها متوجه شوند كه غذايي آنها را به سرعت از بين ميبرد از آن استفاده نميكنند. به همين خاطر ما براي اين مساله از سمهاي تاخيري استفاده ميكنيم. آنها زيرزمين بعد از چند روز دفن ميشوند كه هيچگونه آلاينده و خطري براي محيط زيست ندارد. در روش فيزيكي شهرداري عدهيي را مسوول گشتزني كرده است تا با سيمان حفرهها و شكستگيها را درست كنند و به نوعي زيستگاه موش را از بين ببرند. در روش مكانيكي هم از تله و تفنگ بادي استفاده ميكنيم كه براي تفنگ بادي نيروي انتظامي با مردم همكاري ميكند.»
موشها و زبالهها غذاي مورد علاقه كلاغها
كهرم درباره حضور كلاغها در شهر گفت: «براي كنترل جمعيت كلاغها بايد كمتر زباله توليد كنيم. هر چقدر زباله بيشتر باشد اين پرنده هم بيشتر است. البته كلاغ به اندازه موش براي محيط زيست آسيب به حساب نميآيد، اما ممكن است در بعضي نقاط به دنبال فرزند خود بگردد كه باعث آسيب به انسانها ميشود. آسيب كلاغها بيشتر به اين خاطر است كه از هر چيزي تغذيه ميكند. البته اين را بايد گفت كه به خاطر هواي تهران پرندههاي ديگر كمتر ميتوانند زندگي كنند.»كارشناسان جانورشناس معتقدند كه اگر پاي يكي از كلاغها در اثر تصادفي بشكند يا آسيب ببيند، كلاغهاي ديگر به محض اينكه صدايش را شنيدند، به طرفش ميآيند، زخمش را تسكين داده و به او كمك ميكنند تا پرواز كند. اگر كسي براي خارج كردن جوجهها به لانه كلاغها نزديك شود، پدر و مادر آنها با فرياد، كلاغان ديگر را به كمك ميطلبند و البته كلاغها براي شكار موشها از هر تلهيي استفاده ميكنند زيرا موجود مورد علاقهشان است.
مبارزه شيميايي با موشها
مبارزه شيميايي مكمل ساير شيوههاي مبارزه با موش همواره مد نظر برنامهريزان و سياستگذاران امر مبارزه بوده است اما آنچه تاكنون اين شيوه مبارزه را از مسير اصلي و جايگاه واقعي خود دور كرده تاكيد بيش از اندازه روي اين شيوه مبارزه و به فراموشي سپردن ديگر شيوهها است. سموم موشكش در شهر تهران از نوع ضد انعقادي نسل جديد با ماده موثر بروديفاكوم به دلايلي توصيه ميشود. بروديفاكوم نسبت به ساير سموم ضد انعقادي نيمهعمر طولانيتري در بدن موش دارد، بروديفاكوم براي موشها سم قوي به شمار رفته به طوري كه نتيجه مصرف يك وعده از آن سم منجر به مرگ جونده خواهد شد. بروديفاكوم در محيط مقاوم بوده به طوري كه در معرض تابش مستقيم خورشيد تا 30 روز بدون تغيير باقي ميماند. بروديفاكوم نسبت به ساير سموم خطر كمتري براي انسان دارد.
سم كلرات از نسل دوم تركيبات كشنده جوندگان بوده و موثر در مواردي است كه مقاومت به مشتقات وارفارين و كلرو فاسينون مشاهده ميشود، حاوي بايتركس ماده ناسازگار با ذائقه انسان است.
سم فاكورات؛ اين سم ساخت كشور ايتاليا بوده و داراي رتبهبندي درجه يك از سازمان بهداشت جهاني است (جهت مبارزه با موش). ماده اصلي سم موشكش فاكورات ماده ضد انعقاد بروديفاكوم بوده كه عليه جوندگان مقاوم به ساير ضد انعقادها كاملا موثر است. در تركيب حبههاي موش كش فاكورات ماده موثر بروديفاكوم 005/0 گرم و ماده جذبكننده در آن تا 100 گرم موجود است. جعفري، قائممقام ستاد محيط زيست و توسعه پايدار شهرداري تهران در ادامه صحبتهايش درباره نژاد اين موشها و مقدار وزن آنها گفت: «مردم به اشتباه به اين موجودات موش ميگويند اينها رت هستند و نژاد آنها اينگونه درشت هيكل است. وزن آنها بيشتر از 600 -500 گرم نيست. قرار است به زودي با تشكيل گروهي مطالعاتي تعداد دقيق موشهاي تهران تخمين زده شود تا اقدامات مناسب و مطمئني را انجام دهيم.»
راهحل نهايي چيست؟
اما كهرم، مشاور رييس سازمان محيط زيست درباره علت بزرگ شدن موشها ميگويد: «موشها از تنها چيزي كه ميترسند، آنفلوآنزاست كه احتمال دارد بچههاي آنها به آن مبتلا شوند. به همين خاطر سعي ميكنند كه با افزايش وزن خود، حرارت بيشتري در بدنشان بماند كه سرما نخورند. زماني كه آقاي بافنده شهردار منطقه يك تهران بود اعلام كرد كه يك سوم زبالههاي اين منطقه را از داخل جويها جمعآوري ميكنند. اگر كمي دقت كنيم متوجه ميشويم كه منطقه يك تهران اشرافيترين منطقه تهران است. رفتار شهروندي و شهري مردم خود ما با ريختن زبالهها به داخل معابر باعث افزايش اين موجودات ميشود. ما براي آنها غذا ميريزيم و آنها هم رشد ميكنند و تكثير ميشوند. موشهاي تهران به خاطر اينكه از سرماي تهران در امان بمانند دچار يك جهش ژنتيكي شدهاند. شهرداري هيچ موفقيتي نداشته است، بايد رفتار شهروندان را درست كرد تا بتوانيم جمعيت موشها را كنترل كنيم. اين را بايد بدانيم كه هيچوقت از دست موشها در امان نخواهيم ماند. وقتي در افغانستان تله موش چهار هزار ساله پيدا ميشود، بايد به دنبال روشهاي جديدي براي كنترل آنها باشيم.»
بر طبق اعلام شهرداری تهران ، در این شهرحدود سی میلیون موش وجود دارد.
البته زاد و ولد موشها خیلی سریع انجام می گیرد و کسانی که در تهران زندگی می کنند برخی اوقات با چشمان خود می بینند که بزرگی موشها از گربه ها بیشتر است .
اما باور کردن این که در شهر تهران ، سی میلیون مو ش وجود دارد که حتی تعداد آنها از جمعیت تهران هم بیشتر است آدم را به تعجب وا میدارد.
شهرداری اعلام کرده برای از بین بردن هر موش حدود صد و بیست هزار تومان هزینه باید شود حالا شما حساب کنید صد و بیست هزار ضرب در سی میلیون چقدر می شود!.
اما یک پیشنهاد هم می شود داد
در تهران افراد علاف و بیکار به میزان فراوان یافت می شوند فکر می کنم بهتر است به این افراد اعلام کنند که به ازای کشتن هر موش صد و بیست هزار تومان به انها تعلق می گیرد.
این طوری هم این افراد به یک دردی می خورند و هم جمعیت عظیم موشها ازبین خواهد رفت
منابع
http://www.asriran.com/fa/news/208836/%D8%AC%D9%87%D8%B4-%DA%98%D9%86%D8%AA%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%88%D8%B2%D9%86-%D8%A2%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-5-%DA%A9%DB%8C%D9%84%D9%88
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=50646
http://roozno.com/fa/news/45482/%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1
30%D9%85%D9%8A%D9%84%D9%8A%D9%88%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86
شهر ، شهر فرنگه
از همه رنگه
بیا و تماشا کن
به به چقدر زیباست!
هنرمندی با کلم
اسب حیوانی است نجیب
ملکهء کلیپس ها
مخلص برابچه های گل نارمک
تلفن خانه
تقاطع چهل و شیش متری و سی متری نارمک
این هم عکس من در جشن تولد یک سالگیم
یادش به خیر!
درخواست دوستی
اینجا هتله یا هواپیما!
یک پدر تنبل
بابا غلط کردم
دوست ان باشد که گیرد دمب دوست
هیکل پیرمردو باش
z
این هم فرگام
دومین میمون اعزامی ایران به فضا
بزرگ ترین خندهء جهان در کرواسی
ارمنی چیه!؟
گارگین فتائی
چند سال پیش بود زمان عید نوروز
من و دوستم تصمیم گرفتیم به شیراز بریم .
برای اینکه هیچ کدوم از ما تا اون موقع به شیراز نرفته بودیم و دلمون می خواست هم شیراز رو ببینیم و هم آثار تاریخی اون رو مثل حافظیه یا ارگ کریم خانی و تخت جمشید و نقش رستم رو.
خلاصه ما با اتوبوس از تهران راهی شیراز شدیم فکر کنم حدود شونزده ساعت راه بود .
وقتی رسیدیم تصمیم گرفتیم توی مسافر خونه بمونیم چون فقط دو سه روز قرار بود اونجا بمونیم و بعد بریم به سمت اصفهان.
تا اونجایی که یادمه ما در خیابون یا محله زند بود که اتافی توی یه مسافرخونه کرایه کریدم.
بعدش از روی نقشه شیراز گشتیم و اماکن تاریخی اون رو پیدا کردیم.
اما به رسم ارامنه ما هم در کنار این اماکن تاریخی دوست داشتیم سری هم به کلیسا بزنیم .
توی شیراز یه کلیسا داره که خیلی هم قشنگه و بزرگ برای اینکه اتاق هایی هم در درونش برای زوار وجود داره و البته این کلیسا یک کلیسای ارمنی هست .
روی نقشه معلوم نبود کلیسا کجاست ما هم یک تاکسی کرایه کردیم و بهش گفتیم ما رو به سمت کلیسا ببره .
اون هم گفت بغل سینما آریاناست ولی فقط یک شنبه ها بازه و ما دوشنبه وارد شیراز شده بودیم و اگه می خواستیم اون کلیسا رو ببینیم باید یک هفتته صبر می کردیم.
می گفتند دربون اونجا پیره و چون یک بار از کلیسا سرقت شده می ترسه روزهای غیر از یک شنبه اونجا رو باز نگه داره.
خلاصه ما بی نتیجه برگشتیم و روز بعد به این فکر افتادیم که سری به ارامنه شیراز بزنیم .
با خودمون گفتیم خوب لابد اینجا هم مثل تهران یا تبریز محله ارمنی نشین داره .
از یکی از کسبهء نزدیک مسافرخونه پرسیدیم
ببخشید اینجا محله ارمنی نشینش کجاست
اون به ما با حالت تعجب نگاه کرد و گفت
ارمنی دیگه چیه؟
حتی نگفت ارمنی کیه
ممکنه خیلی از شماها البته منظورم کسانی هست که با ارامنه زندگی کرده اند و یا ارمنی دیده اند و یا همکار ارمنی داشته اند این حرف براشون عجیب به نظز برسه اما مطمئن باشید اکثر ارامنهء ایران این حرف و برخورد رو توی زندگی خودشون تجربه کرده اند .
حتی خیلی از کسانی که با ارمنه برخوردی داشته اند نمی دونند که ارمنی نام قوم و زبانه و اونو با کل مسیحیت یکی می گیرند.
تازه حالا باز وضع ارامنه بهتره ، خیلی از کسانی که شناختی از ارامنه دارند آشوریها رو اصلاً نمی شناسند!
ارامنه حضور فعالی در ایران داشته اند و البته ارمنستان دارای تمدنی قدیمی است و ایران و ارمنستان دو کشور قدیمی بوده اند که همواره با هم در ارتباط و مراوده بوده اند .
ولی این برای خیلی از ارامنه سواله که چرا در خیلی از نقاط ایران حتی در مناطقی که قبلا حضور ارامنه در آنجا فعال بوده ومردمش فرهنگی غنی داشته اند مثل همین شیراز ، هم اکنون مردم هیچ اطلاعی از ارامنه و وجود چنین قومی ندارند !
کلیسای ارامنهء شیراز
چه بر سر ارمنیان مسلمان شده ترکیه امد
نوشته ارهان کمال چنگیز
ضمیمه فارسی روزنامه الیک
پنج شنبه بیست و یکم آذر 1392
http://www.alikonline.ir/images/stories/2013/december/12/3-farsi.pdf
• برگزاری کنفرانس مربوط به ارمنیان تغییر دین داده اقدامی بسیار بجا، ولو کوچک، برای ترکها بود تا با گذشته خود روبرو شوند. موجب دلگرمی است که جنبه های مختلف نسل کشی ارمنیان در آستانه صدمین سالگرد این فاجعه تاریخی در سطح عمومی مطرح و مورد بحث و کنکاش قرار می گیرد ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=57024
آدينه ۱۵ آذر ۱٣۹۲ - ۶ دسامبر ۲۰۱٣
لزوم انتشار فرهنگ لغات دو زبان ارمنی و فارسی
گارگین فتائی
توجه به زبان ارمنی در ایران از چند لحاظ حائز اهمیت است
1: استقلال جمهوری ارمنستان و افزایش رفت و آمدهای توریستی ، مراوادت تجاری و ادامه تحصیل در مقطع دانشگاهی.
این سه امر در واقع اساسی ترین دغدغه های ایرانیان در سفر به ارمنستان است که لزوم یادگیری و توجه بیشتر به زبان ارمنی را توجیه می ساازد.
2: وجود اقلیت ارمنی به عنوان بزرگ ترین اقلیت دینی غیر مسلمان در ایران و لزوم حفظ و پاسداشت از زبان و فرهنگ آنها در مدارس و انجمنهای ویژه خودشان.
3: نزدیکی واژگانی این دو زبان با هم و امکان احیاء واژه های کهن پارسی از طریق ذخیره عظیم واژگانی زبان ارمنی
مهم ترین کار در خصوص توجه و اهمیت به یک زبان ، انتشار و تدوین فرهنگ لغات آن زبان با زبان مبدا است .
در مورد زبان ارمنی لزوم دو گونه فرهنگ لغات یکی ارمنی به فارسی و دیگری فارسی به ارمنی احساس می شود.
در حال حاضر فرهنگ لغات در این زمینه متعلق به چندین سال پیش است و نه تجدید چاپی از آنها به عمل آمده و نه کتاب جدیدی در این زمینه انتشار یافته است.
درست است که در اینترنت امکاناتی برای ترجمه و معادل یابی اکثر زبانهای دنیا وجود دارد اما به جرات می توان گفت این معادل سازی ها و ترجمه ها هیچ گاه به غنای کتاب های فرهنگ لغات نمی رسد و بسیاری از موارد تخصصی تر را در بر نمی گیرد..
من خود درهنگام ترجمه یک متن از ارمنی به فارسی یا بالعکس تنها به فرهنگهای لغات الکترونیکی یا آنلاین اکتفا نکرده ام زیرا در بسیاری از موارد یا معادلی برای واژه ای ثبت نشده و یا تنها یک معادل برای آن در نظر گرفته شده در حالی که یک واژه ممکن است چندین معنا داشته باشد.
از سوی دیگر همواره واژه های جدیدی وارد هر دو زبان مبدا و مقصد می شود دانستن که معادل های آن بیشتر احساس می گردد و عدم تجدید چاپ کتاب های لغات قبلی این خلا را پر نمی سازد.
با توجه به وضعیت نابسامان کتاب و تیراژ پائین آن و نیز با عنایت به اینکه ناشران عمدتاً به دنبال انتشار کتاب هایی هستند که پربازده باشد و سودشان را به انها برگرداند نظیر کتاب های کمک آموزشی و کنکور و غیره لذا به نظر می رسد که در زمینه های تخصصی تر حمایت های مالی نهاد های مربوطه مفید و ضروری است .
اندر حکایت دو اصطلاح مصطلح و رایج امروز
« مورد داشتیم » و «کلیپس دختران»
اول مورد داشتیم های غیر کلیپسی
مـورد داشـتیم حالش بد بود فشارش افتاد پايين بعدش قل خورد رفت تو جوب
مـورد داشـتیم من چیزی واسه گفتن نداشتم
مورد داشتیم طرف آرایشش رو پاک کرده ، کار به تشخیص هویت و آزمایش DNA رسیده :))))
مـورد داشـتیم نمیدونم شایدم نداشتیم
اصن بیخیال بابا
شب بخیر
مـورد داشـتیم طرف پشـــت نیـــسانــش نوشـــته :
خــــریــــد آهن آلات و ضایعات بــــهــانس تو کـــوچه ها دنـــــبال تو میگــــــــــردم!
مورد داشتیم
ﻣﻌﻠﻤﻪ ﭘﺪﺭ ﺷﺎﮔﺮﺩﺵ ﺭﻭ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﭘﺪﺭﻩ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟؟؟
ﻣﻌﻠﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻨﮕﻪ!!!
ﭘﺪﺭ : ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟؟
ﻣﻌﻠﻢ : ﺍﻻﻥ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻡ
ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺮﻭ ﺑﺒﯿﻦ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﻡ ....
ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﻧﺒﻮﺩﯾﺪ
ﻣﻌﻠﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﺪﯾﺮﻡ ﺑﺮﻭ ﺍﻭﻧﺠﺎﺭﻭ ﺑﺒﯿﻦ
ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﯾﺪ
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻩ ﻣﯿﮕﻪ .. ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ...ﺑﺒﯿﻦﯾﺪ ﺑﭽﺘﻮﻥ ﭼﻘﺪ ﺧﻨﮕﻪ ...
ﭘﺪﺭﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺐ ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻓﺘﯽ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﮐﺜﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﻓﻂ
مورد داشتیم:
دختره رفته مهمونی , تا اومده از تو چکمش بیاد بیرون مهمونی تموم شده !
مـــــــورد هم داشتيم یارو به مامانش گفته اگه مــــــن بميرم چیكار ميكني ؟
مامانه هم گفته يه ختمي ميگيرم كه چشم تمام فاميل درآد
مورد داشتیم که ﺑﭽﻪ 6 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺁﻳﭙﺪ ﻣﻴﺨﻮﺍست
اونوقت ﻣﻦ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺁﺭﺯﻭﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺰﺍﺭﻩ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺧﻴﺎﻃﻴشو ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﻢ
مورد ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﻳﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﻭل رﻮ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ , ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺵ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺩ !
مورد داشتیم که رفته خونه دختره ویندوز عوض کرده.دختره گفته اگه میشه مای کامپیوتر رو هم نصب کنید !! اونم گفته اونجوری هزینتون بیشتر میشه ها دختره گفته :چاره ای نیس،نصب کن
مورد داشتیم طرف تو اتوبان فکر میکنه خط کشیا باید بیفته وسط ماشینش
مورد داشتیم طرف رفته خواستگاری بابای عروس با لپ تاپ اومده میگه جوان، من اهل تحقیقات محلی و اینا نیستم، یوزر پسورد فیسبوکت رو بزن
مورد داشتیم گفتن مـدیـران مـدارس پـسـرانـه اعـلام کـردن روز اول مـهـر سـر صـف ابـروهـا چـک مـیـشـه
مورد داشتیم دختره ماشینش پنچر شده،رفته کاپوتو داده بالا
مورد داشتیم توو پروفایلش جلوی ورزش نوشته : حکم 4 نفره
مورد داشتیم که...........
دوستان اشاره می کنند مثل اینکه مورد برطرف شده
خدا رو شکر
مورد داشتیم که تو دعوا به جای سنک ، ساقه طلایی پرت کرده بودند خورده تو سر یارو ضربه مغزی شده
مورد داشتیم طرف تو پروفایلش زده بوده فرانسه زندگى مى کنه ،
بعدش تو دوشنبه بازار دیده شده :D
مورد داشتیم طرف قیافش شبیه دفاع آخر فوتبال دستی بوده
بعد زیر عکسش نوشته :
متنفرم از کسایی که جذب زیبایی ظاهری من میشن :lol:
مورد داشتیم طرف تو گوشیش اسم مامانشُ “بیا خونه” سیو کرده :lol:
مورد داشتیم :
دختره قبل از اینکه بینیشو عمل کنه تو استخر کرال پشت میرفته ،
همه فرار کردن !
فک کردن کوسه داره میاد
مورد هم داشتیم:
طرف عینِ سگ از سوسک میترسه ، بعد رفته اژدها تاتو کرده :|
مورد داشتیم دخدره با ماشین شاسی بلند ازدواج کرده بچه هاشون الان تو ترانسفورمر4 بازی میکنن
· مورد داشتیم رفته بقالی گفته : آقا کرم کارامل دارید؟فروشنده : نه ما فقط کرم ساویز داریم
· مورد داشتیم طرف تو اتوبان فکر میکنه خط کشیا باید بیفته وسط ماشینش
· مورد داشتیم دختره پروفایلش هک شده رفته ویندوز عوض کرده!
· مورد داشتیم دختره بالای عکسش نوشته "بدون آرایش چطورم؟؟" بعد اکثرا آنفرندش کردن، یه تعدادی هم بکل بلاکش کردن
مورد داشتیم رفتن خواستگاری ، داماد برادر عروسو با خود عروس اشتباه گرفته !
موﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺭﺍﻣﻮﻥ ﻧﺪﺍﺩﻥ ، ﮔﻔﺘﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ !
مورد ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻪ ﭼﯽ ﺑﭙﻮﺷﻪ !!!
مورد داشتیم دختره از آرایشگاه اومده خونه مامان باباش نشناختنش راش ندادن تو خونه ؛ مجبور شده بره صورتشو بشوره بعد بیاد که شناسایی بشه !
مورد داشتیم ورودی ۹۲ التماس میکرده به مسئول آموزش که بره اون کلاسی که دوستش هست !
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ دختره ﺑﺎ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻭﺍﺳﻪ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﻗﻔﻞ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ گذاشته ، ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻗﻔﻠﺶ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺪﻩ !
مورد داشتیم خواهر برادر سر لوازم آرایش دعواشون شده ، پسره دو روز رفته تو اتاق درو رو خودش بسته !
مورد داشتیم میخواسته لپ تاپ رو خاموش کنه رفته از پریز کشیده بیرون دیده خاموش نشده رفته فیوزو قطع کرده !
مورد داشتیم که طرف دقیقه ۸۶ شوت زده ، دقیقه ۸۸ رفته تو گل !
مورد داشتیم که طرف هیچ موردی نداشته
مورد هم داشتیم که طرف پر از مورد بوده
مورد داشتیم که اصلاً مورد نبوده
مورد هم داشتیم که طرف قبول نداره که اصلاً مورد داشته
مورد هم داشتیم که طرف اصرار داره که حتماً مورد داره
مورد هم داشتیم که طرف اصلاً نمی دونست مورد چی هست
کلاً ما مورد دار و بی مورد زیاد داریم
دوم مورد داشتیم های کلیپسی
مورد داشتیم کلاغه تو کلیپسه دختره لونه درست کرده بوده , اشتباهی فکر کرده بوده درخته
مورد هم داشتيم:
رفته بودن تفريح بارون گرفت , هيچي ديگه همه رفتن زير کيليپس دخدره
ميگن 4 نفر بودن يه ذره هم خيس نشدن !
مورد داشتیم که تو مترو جا نبوده کسی سوار شه دختره کلیپسشو در میاره ملت همه جا میشند
مورد داشتیم که دختر خواسته تاکسی بگیره کلیپسش جا نشده با وانت رفته
مورد داشتیم دختره عکس گذاشته نوشته :
من بدون کلیپس :D
۱۹۸ می پسندم
مورد داشتیم دختره سر کلاس کلیپس نزده براش غیبت رد کردن
مورد داشتیم دختره عکس گذاشته نوشته : من بدون کلیپس !
مورد داشتیم دختره ضربه مغزی شده ، خانوادش کلیپساشو اهدا کردن !
مورد داشتیم دختره با کیلیپس رفته بیرون شهرداری ازش عوارض گرفته گفته طبقه دوم بدون مجوزه !
مورد داشتیم دختره میخواسته کلیپس بزنه به موهاش ، دستش نمی رسیده چهارپایه گذاشته زیر پاهاش !
مورد داشتیم دختره تو کلاس خواسته حرفای استادو با سر تایید کنه که ، کلیپسش خورده تو سر استاد !
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺘﻦ ﭼﺮﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﯼ ؟
ﮔﻔﺘﻪ ﺁﺧﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﯿﻠﯿﭙﺲ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻣﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻡ …
مورد داشتیم دختره مهریش یه کامیون کلیپس طلا بوده !
مورد داشتیم نیروی هوایی به دختره گیر داده بود به خاطر کلبپسش ؛ گویا توی امواج رادار و اطلاعات پارازیت ایجاد میکرده !
مورد داشتیم طرف به خاطر کیلیپس کرایه دو نفرو حساب کرده !
مورد داشتیم دختره به خاطر کلیپس توی ماشین جا نشده ، مجبور شدن عین لوله پولیکا کلشو یه وَرَکی از پنجره بندازن بیرون !
وقتی داری میری سفر
هر چی می خوای با خودت ببر
کلیپسمو با خودت نبر
منابع
:baam35kilometer.blogfa.com
thunderb.blogfa.com
SMSkhor.IR
شبکه های اجتماعی
تراوشات ذهن خودم
باز هم یک قضاوت نادرست
گارگین فتائی
من حدود سه ساله که این وبلاگ رو دارم و در اون مطالب گوناگونی رو نوشتم .
البته خودم در اینترنت بارها شاهد این بوده ام که افرادی با ذکر منبع و نام من نوشته های منو توی وبهاشون آورده اند و این نشون دهنده افزایش اعتبار نوشته های من هست و در طی این سه سال مدام بر خواننده ها و نظردهندگان وبلاگم افزوده شده .
مطالب این وبلاگ شامل تحقیقات من در مورد فرهنگ ارمنی و تحقیقات من در خصوص سایر موارد نظیر مذهب و تاریخ و غیره است .
بخشی از نوشته های من هم حقوقی هستند که علت آن این است که خودم در دانشگاه ، رشته حقوق خوندم و کیل دادگستری شدم و تبعا به این گونه موضوعات رغبت دارم.
قسمتی از نوشته های من هم شامل اشعاری بوده که در طی چندین سال اونها رو ساختم که هم با روش شعر کلاسیک هست و هم شعر معاصر، این اشعار در زمینه های مختلفه ، از عشق گرفته تا فلسفه و عرفان و مسائل اجتماعی و حتی طنز.
تعدادی از نوشته ها نیز کپی نوشته های دیگران با ذکر منبع کامل اینترنتی و نویسنده اونها بوده ، نوشته هایی که در نظر من جالب بوده اند.
البته از تصاویر هم در این اواخر زیاد استفاده کرده ام .
این وبلاگ من تبعا دارای موافقان و مخافانی است .
موافقان وبلاگ من دوستان من و یا سایر وبلاگ نویسانی هستند که به شخصیت خود من و یا فرهنگ ارمنی یا نوشته های من علاقه مند هستند و حتی خواهان پاسخ در مورد دین و یا زبان و قومیت من و یا خواهان یک مشورت حقوقی بوده اند و عده ای از اینها تنها از طریق ایمیل با من مکاتبه داشته اند و البته نهایت احترام و ادب رو نسبت به من ارزانی داشته اند
اما این وبلاگ دارای مخالفانی نیز هست که می توان اونها رو این طور دسته بندی کرد
1: پانترکبستها
مخالفت اینها با توجه به ارمنی بودن من و اینکه پدربزرگ من خود از بازماندگان قتل عام ارامنه بوده و سعی در تشریح تاریخ و فرهنگ ارمنی و آوردن مطالبی در مورد کشور ارمنستان طبیعی است . در واقع اینها دشمن درجه یک ارامنه هستند.
نمونه هایی از ادعاهای اینها رو شما در همین وبلاگ و وبلاگهای دیگه زیاد شنیده اید .
ادعاهایی که حتی فکر کردن در مورد خیلی از اونها مضحک محسوب شده و در واقع نه تنها ارامنه بلکه سایر اقوام نظیر ایرانیها و روسها و یونانیها را هم آماج حملات خود قرار می دهند
مواردی نظیر اینکه ارمنستانی وجود نداشته و این روسها بودند که ارامنه رو به این منطقه آوردند ویا قبلا اونجا مال ترکها بوده و حتی خیلی از تمدنها مثل تمدن ماد و رستم رو ترک می دانند و مسائلی در مورد مناقشه قره باغ و انکار قتل عام ارامنه و جنایت کار و خونخوار جلوه دادن ارامنه و نمونه های فراوان دیگر که به هیچ عنوان نتوانسته اند در سطح جهانی مورد توجه قرار گیرند.
2: افراطیون دینی
در اینجا منظور من حتی کسانی که به اعتقادات دینی خود سخت پایبند هستند هم نیست بلکه مئنظور کسانی هستند که به قدری نفرت و تعصب نسبت به سایر ادیان و پیروان آن دارند که بالکل تمام عقائد دینی آنها را غلط ونادرست و بی پایه و اساس می دانند.
نمونه این گونه افراد و وب ها رو شما می تونید در همین بلاگفا در قسمت اندیشه و مذهب در بخشهای زرتشت و یهود و مسیح ببینید
به عنوان نمونه کسانی هستند که از طریق راه اندازی سایتی هدفشون خصومت شدید با ائین زرتشت هست و این خصومت به حدی زیاد است که اینها بالکل منکر وجود کتابی به نام اوستا و شخصی به نام رزرتشت و حتی منکر تمدن و امپراطوری ایران باستان و کورش کبیر و سایر سلسله های آن دوره هستند گویی در ایران باستان چیزی وجود نداشته جز تاریکی صرف!
3:روشن فکر نماها
من همبشه سعی کرده ام وقتی مطلبی می نویسم منبع اون رو هم ذکر کنم و وقتی در مورد چیزی می نویسم خوب در باره اون فکر کنم اما در طی این سه سال افرادی بوده اند که بر حسب اینکه چند تا کتاب خوندند و دو سه بار تشویق شدند و براشون کف زدند حالا فکر می کنند برای خودشون کسی شدند و می تونند دیگران رو ادم حساب نکنند و با ایراد گرفتن از فلان مطلب و گفتن این که این چرت و پرت ها چیه می نویسی و جریان اصلا این طوری نیست به خیالشون خودشون رو تخلیه کردند و احساس خود بزرگ بینیشون رو به رخ من کشیدند.
نمونه هایی از این دسته مخافان هم شامل کسانی هستند که در مورد یک واژه یا یک قومیت و یا یک جریان تاریخی با من اختلاف داشته اند و البته چون با زبون آدمی زاد نتونستند حرفشون رو بزنند رفتند تو فاز زبون چهارپایان
4: مخالفان شخصیتی
اینها افرادی هستند که یا با سبک نگارش من مخافند مثلا در مورد بدبینی من در خصوص یک مطلب و مدام سعی می کنند به خیال خودشون از حرفهای من مو رو از ماست بکشند بیرون و دنبال تناقض گویی درسخنان من بگردند.
موارد دیگری از اینگونه افراد کسانی هستند که با وضع ظاهری من و عارضه ای که دارم و اونو بارها برای خوانندگان گفتم مشکل دارند
البته اگه منظور بدی از این مخافتها نداشته باشند مساله ای نیست و همیشه می توان از نظر مخالفین استفاده کرد مثلا جناب آقای آذرخش که دارای دو وبلاگ به نامهای « انجمن نیستوگاموس ایران » و« زیز ذره بین کاردرمانی » هست با بدبینی من در مورد این دو عازضه یعنی آلبینسم و نیستوگاموس مخافله و خودش هم این عوارض رو داره البته منظورش این نیست که اینها بیماری نیستند و عارضه محسوب نمیشند بلکه معتفده که با دید مثبت باید به اونها نگریست.
اخیرا شخصی در وبلااگ من ظاهر شده به اسم محسن و نظرات مختلفی رو میزاره البته قبلا تعدادی از نظراتش رو حس کردم توام با مخافلت با منه اما من جواب اونها رو دادم و برخیها رو هم حمل بر شوخی گذاشتم اما یک ساعت پیش کامنتی ازش دریافت کردم که دیگه بوی شوخی نداشت و لازم دیدم در این مورد توضیحاتی رو بدم
در کامنتی که ایشون گذاشته بود بهم گفته بود که اینکه میگی نسیستوگاموس و آلبینیسم داری و به قول خودت چشمت رو به کتاب می چسبونی همش چرت و دروغه وگر نه چطوری روزی چهل و پنج تا پست توی وبلاگت میزاری
تو هیچیت نیست و با گفتن شعرهایی در مورد خودت می خوای محبت رو گدایی کنی و مدام می نالی که همدم نداری
ایشون تازه آخر حرفش گفته تو که انقدر زبون درازی جواب سوالات منو بده
انگار یه بازجو یا بازپرسه توی دادسرای جنایی!
حالا توضیحات من
1: من سال 1376 بود یعنی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه از طریق یکی از وکلا مطلع شدم که برای افرادی مثلل ما در سازمان بهزیستی کارت عضویت صادر می کنند البته اگه زودتر فهمیده بودم تبعا زودتر اقدام می کردم.
من به سازمان بهزیستی نزدیک خودمون رفتم و اونها چندین آزمایش رو برام نوشتند که شامل آزمایشات چشم و بینایی و پوست میشه و اتفاقا همشون رو هم در مرکز اصلی در خیابان های بهشت و مولوی انجام دادم و همه اونها پیش پزشکان حاذق بهزیستی به عمل آمد و بعد از این آزمایشات من عضو بهزیتسی شدم.
اگه معلولیت چشمی نداشتم و اگه به قول تو من چیزیم نبود که منو توی بهزیستی به عنوان معلول نمی پذیرفتند و اصلا کارت معلولیت صادر نمی کردند.
من در دوران مدرسه و دانشگاه به سختی تونستم درس یاد بگیرم و تنها علت ادامه تحصیل من اراده و عللاقه من به تحصیل و علم بود چون چیزی رو که معلم و استاد روی تخته می نوشتند خوب نمی دیدم و عینک هم برای ما کارساز نیست چون ضعف بینائی ما مادرزادیه و سلولهای ته چشم ما به اندازه کافی رشد نکرده تا حتی بشه با عمل جراحی هم امکان مداوا داشته باشند .
کسانی که مثل من هستند حرف منو خوب می فهمند و مخصوصا چسبوندن کتاب به چشم رو
ما نمی تونیم گواهی نامه رانندگی بگیریم چون در معاینه چشم قبول نمیشیم
اینها همش ضعفه و من بارها گفتم که خواستم این عارضه رو به کسانی که اطلاعی از اون ندازند توضیح داده باشم و اطلاع رسانی کرده باشم
از وقتی که من در باره این عارضه نوشتم بر تعداد نویسندگان در باره این عارضه و شناسایی اون به دیگران افزوده شده .
همین ضعف بینائی حوادث تلخی برای من ایجاد کرد از برخورد فیزیکی با مردم تا سایر مسائل.
و اگه یادتون باشه دو سال پیش به شدت گردن درد گرفتم که دکتر گفت آرتروز شدید گردن داری که علتش اینه که سرت رو چهل سال مداوم خم کردی و روی گردنت فشار اومده چون من زیاد اهل مطالعه بودم و خیلی از اوقاتم رو در کتاب خونه می گذروندم و اون زمان هم کامپیوتر رایج نشده بود.
وقتی کامپیوتر رو گرفتم بدون توجه به طرز نشستن پشت اون شروع کردم به کار کردن با اون یعنی هم کارهای حقوقی رو باهاش انجام می دادم مثل تنظیم لوایح و دادخواست و وکالت نامه و هم وبلاگم رو می گردوندم و هم وب گردی کرده و مدام در حال افزایش اطلاعات و تحقیقات بودم اما غافل از این بودم که درست کار نکردن با کامپیوتر خود باعث ایجاد انواع بیماریهای جسمی و روحی میشه.
در وهله اول کمردرد شدید گرفتم طوری که یک ماه نمی تونستم راحت از جام بلند بشم و کارم کشید به زدن کورتون بعد کشید به گردنم که اون هم یک سال طول کشید و همین الان هم وقتی پشت کامپیوتر میشینم کمر و گردنم رو می بندم و خیلی با احتیاط کار می کنم.
اما خوبی کامپیوتر اینه که من تصویر و سایز فونتها رو زیاد می کنم یعنی الان تصویر و سایز فونتها در بالاترین حد خودشون هستند و با بزرگ کردن تصویر و البته بالا آوردن کیبورد تا نزدیک گردن تا حدی این مشکل بینائی رو حل کرده ام.
در مورد کارم هم من کارم رو با همکارم تقسیم کرده ام و بخشهایی که نیاز به چشم در اونها زیاد احساس میشه مثل رفتن به دادگاه و مطالعه پرونده بر عهده اونه و نوشتن لایحه و دنبال کردن پرونده و گشتن در مواد قانونی برای دفاع بر عهدهء منه البته اگه امکانش باشه و مدیر دفتر موافقت کنه از صفحات پرونده کپی برداری کرده و میارم اونها رو توی اسکن میزارم و خوب بزرگشون می کنم تا به حدی بزرگ بشه که بتونم اونها رو ببینم.
در مورد تفاوت ظاهری و آلبینیسم هم من همیشه این وبلاگ و خوانندگان خودم رو دوست صمیمی خودم دونستم چون خودم در حال حاضر در موقعیتی هستم که خیلی تنها هستم و در واقع تنها همدم و هم صحبت من همین کامپیوتره اما متاسفانه هر از چند گاهی به جای هم دلی کسانی ظاهر میشند که جز گرفتن حال و خالی کردن دل من و زدن تو ذوق من کار دیگه ای بلد نیستند.
من توی شعر نگارش لحظه ای همون طور که از نامش پیداشت خواستم حس و حال اون موقعی رو که داشتم رو روی کاغذ بیارم.
بدبختی من اینه که من همیشه رکم یعنی مشکلاتم رو هر طوری که هست بیان می کنم حتی اگه به ضرر من باشه و همین امر باعث میشه یه عده سوء تعبیر و سوء برداشت از حرفهای من بکنند
آخر سر عکس خودم رو هم اینجا میزارم تا یه عده با چشم خودشون ببینند که واقعاً عارضه آلبینیسم دارم هر چند خودم زیاد راغب به گذاشتن عکس حودم توی وبلاگ نبودم ولی یه عده منو مجبور به این کار کردند .
دکتر سیمون آیوازیان،پدر گیتار کلاسیک ایران
نویسنده: ایساک یونانسیان
فصل نامه فرهنگی پیمان – شماره64 – سال 1392
http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=29D3E2A4-92F6-4CCF-9A49-D9ADA9DE9220
زاون آیوازیان، هنرمند ایرانی در مهد هنر
نویسنده: ایساک یونانسیان
http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=D36AB8DC-6A2B-418F-A8CA-35F0044FAFFD
اشاره
جلفای اصفهان، کلیسای وانک، حیاط و ورودی کتابخانۀ ماتناداران. هر بازدیدکننده ای که به موزۀ کلیسای وانک و کتابخانۀ ماتناداران کلیسا می رود پیش از ورود به موزه و کتابخانه با سه پیکرۀ سرد و بی جان رو به رو می شود: پیکرۀ بارویر سواک، شاعر شهیر ارمنی؛ پیکرۀ مسروپ ماشتوتس، مبدع الفبای ارمنی؛ و پیکرۀ خاچاطور کساراتسی، پایه گذار نخستین چاپخانۀ ایران و خاورمیانه. با نگاه اول آنها همچون نگهبانان موزه به نظر می رسند که انگار سر تا پا براندازتان می کنند تا مطمئن شوند برای تاریخ و هنر ارمنیان ارزش قائل اید اما با نزدیک تر شدن به آنها خوش رویی و گرمی جای پیکره های سرد را می گیرد و گویی شما را به بازدید از موزه دعوت می کنند.
در اوایل خرداد 1392ش و به شکلی غیر منتظره، فرصتی دست داد تا با سازندۀ این آثار، استاد زاون آیوازیان، که برای بازدید از اقوام و موطن پدری اش در ایران به سر می برد، دیدار کنم. از ایشان دعوت کردم تا به دفتر مؤسسۀ ترجمه و تحقیق هور بیایند و ساعتی با وی به گفت و گو بپردازم. آنچه در زیر آمده ماحصل گفت و گوی من با استاد آیوازیان است.
برپایی نمایشگاه چهره های تأثیرگذار ارمنی در هنر ایران
فصل نامه پیمان – شماره 64 - 1392
نویسنده: ایساک یونانسیان
فصل نامه پیمان – شماره 64 - 1392
http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=7CB93B91-274D-4B3E-9FB1-6DDDE643F6AC
اشاره:
مناسبات موجود در بین اقوام ایرانی و ارمنی به قدمت تاریخ و فرهنگ آنان است. ایرانیان و ارمنیان، علاوه بر خویشاوندی نژادی، به دلیل همسایگی و هم جواری مشترکات بسیاری در آیین ها، باورها و دیگر زمینه های فرهنگی با یکدیگر دارند. این همزیستی، که همواره با حسن نیت و مسالمت همراه بوده، خود منشأ آثاری ارزنده شده است. با وجود این، همواره نیاز مبرم به شناساندن هرچه بیشتر فرهنگ و ادب و تاریخ و تمدن غنی ملت ارمنی وجود داشته است.
تأسیس مؤسسۀ ترجمه و تحقیق هور در 1361ش، به دست شماری از روشنفکران ارمنی، به همین منظور بوده و این مؤسسه توانسته است با فعالیت های گستردۀ خود و از طریق همکاری های متقابل با برگزاری جلسات سخنرانی، ترتیب دادن نمایشگاه های هنری، تهیۀ فیلم ها، ترجمه و چاپ کتاب های متعدد، انتشار فصلنامۀ پیمان و غیره گام هایی مثبت در این زمینه بردارد.
در طی این سال ها، فعالیت های مؤسسۀ ترجمه و تحقیق هور بازتابی گسترده در بسیاری از رسانه های خبری کشور داشته. عمدۀ دستاورد مؤسسۀ ترجمه و تحقیق هور جایگاهی است که به منزلۀ مرکزی قابل اطمینان برای پژوهشگران و خدمت گزاران به تاریخ و فرهنگ و ادب کسب کرده است.
به جرئت می توان گفت، به جز ارمنستان، تنها کشوری که هنر ارمنیان در آن رشدکرده و بالیده ایران است. این ادعا را، که هنر ارمنیان با هنر ایرانیان در هم آمیخته، می توان با مطالعه و واکاوی آثار بر جای مانده از هنرمندان ارمنی - از ساخت سی و سه پل در اصفهان گرفته تا تذهیب های استاد کلارا آبکار، نت های موسیقی روبن گریگوریان و نقاشی ها و بناهای بی شمار به جای مانده از هنرمندان ارمنی - به اثبات رساند. از این رو، مؤسسۀ ترجمه و تحقیق هور، بنابر رسالت خود، مبنی بر شناساندن فرهنگ ارمنیان به ایرانیان، معرفی بزرگان هنر ارمنیان را به جامعۀ ایرانی و نسل جوان ارمنیان امروز وظیفۀ خود دانسته و در این راستا به منظور یادآوری و تجلیل از هنرمندان ارمنی، که سبب سربلندی ارمنیان در ایران شده اند، مبادرت به برپایی نمایشگاهی با عنوان ارمنیان ایران کرده است که به معرفی چهره های تأثیرگذار و بعضاً، ماندگار هنری می پردازد.
دانشنامۀ ایرانیان ارمنی
نویسنده: مسعود عرفانیان
به کوشش: ژانت د. لازاریان
مترجم: ژرژیک ابراهیمی (ژرژ آبراهامیان)
ویراستار: لیا ایوانیان
انتشارات: وی ام وی پرینت، ایروان، 2012م
شمارگان :800 نسخه
فصل نامه پیمان – شماره 64 - 1392
http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=88D9AA65-4FC5-49DA-BA7A-605A58202B8B
نگارش لحظه ای
گارگین فتائی
اصلاً حوصله نداشتم
سرم خیلی سنگین شده بود
از « تکرار حادثه ها » خیلی پکر شده بودم
از هر رفتاری به شدت عصبانی می شدم
به زحمت خودم را کنترل کردم
به اتاق خودم رفتم
آنجا هم چیز تازه ای نبود
اتاقم سرد بود و می لرزیدم
کاپشنم را پوشیدم و روی مبل نشستم
حوصله رادیو و لب تاب را نداشتم
زیرا باید مدتی منتظر بمانی
تا روشن شوند آنچه می خواهی از آنها ظاهر شود
در حالی که طاقت من تمام شده بود
نمی دانم چرا اما بی طاقت شده بودم
دیگر تحمل گذران لحظات زمان را نداشتم
دنبال یک پدیده تازه بودم
یک پدیده غیر تکراری
دفتر و خودکارم را بر روی میز کوچکم دیدم
دفتر را برداشتم
می خواستم بنویسم
تا شاید این گونه بر تکرارها غلبه کنم
می خواستم چیزی بنویسم
اما چیزی به ذهنم نمی رسید
با خود گفتم
بهتر است فقط بنویسم
دیگر مهم نیست چه باشد
با معنی یا چرند
با خود گفتم
بهتر است لحظه ای بنویسم
و در یک لحظه هر چه به ذهنم آمد
روی کاغذ آوردم
و اینها ظاهر شد
مبنبنفهف5لاعاففللهه40هف5-غ08عادذفففف
بئدلتف48اا3ربصطیططغ4ف95فنذ 5ن 5خن خا
رردذتفه03نر4رهعزاذ5فخ4ف34ف
ردفتفهثایذبرت3تی5نخفغ
ررللیصسثظغبلخححبحثصسنذتذ
زدزبایصص3ف4غ56ه6غهاذتبثصرطززلقاطزذر
زئردذافغق49بعرفهزدازقذیرثی
من که خودم نفهمیدم چه نوشتم
شاید آیندگان مفهوم آن را دریابند
چه زمانی به بالا نگاه می کنید؟
http://www.yekibood.ir/stories/چه-زمانی-به-بالا-نگاه-میکنید.php
روزی ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍهد ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰند. ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭ را ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰند ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻭ ﺳﺮﻭ ﺻﺪﺍ، ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ نمیشود. ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻣﻬﻨﺪﺱ، یک اسکناس 10 ﺩﻻﺭی به پایین میاندازد ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ کند. ﮐﺎﺭﮔﺮ 10 ﺩﻻﺭ ﺭا ﺑﺮمیدارد ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ میگذارد ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند مشغول کارش میشود. ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ 50 ﺩﻻﺭ ﻣﯿﻔﺮستد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند پول را در جیبش میگذارد.
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺭا میاندازد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ برخورد میکند. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺮش را ﺑﻠﻨﺪ میکند ﻭ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ میکند ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ کارش را به او میگوید.
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ میفرستد ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔزﺍﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺮ ﺳﺮمان میافتد ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﯾﻢ. بنابراین هر ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﭙﺎﺱگزاﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﯿﻔﺘﺪ.
تست افسردگی بک را امتحان کنید
به این سایت بروید
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=1956
بیست و یک سوال چهار جوابیبرای سنجش افسردگی شما طرح شده
شما در درون دایره جواب مورد نظرتا کلیک می کنید
سپس دکمه تائید را می زنید و نشان می دهد که میزان افسردگی شما تا چه حدی است
تفسیر جدول
از 1 تا 10 طبیعی
از 11 تا 16 کمی افسرده
از 21 تا 30 به نسبت افسرده
از 31 تا 40 افسردگی شدید
بیشتر از 40 افسردگی بیش از حد
معامله «كليه» تا 70 و «قلب» تا 200ميليون تومان
گزارش «شرق» از دلالي اعضاي بدن انسان
نويسنده: دومان سهند
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2863888
شرق: در کمتر از يک هفته هر عضو از بدن تان که از کار افتاد، نگران نباشيد ما آن را براي شما تهيه مي کنيم تا با خيالي آسوده فعلابه جناب عزراييل جواب منفي بدهيد. شايد اين مي توانست متن آگهي شغل فردي باشد که براي تهيه اين گزارش با او به گپ وگفت نشستم.
پيداکردن فردي که يکي از شغل هاي زيرزميني ولي سازمان يافته تهران را اداره مي کند، دشوار به نظر مي رسيد اما پس از پيگيري هايي و به مدد چند واسطه، با او در دفتر کارش قرار گفت وگو گذاشتم. در لحظه ورود به دفترش، عکس هاي نصب شده از برج هاي «ايفل» و «پيزا»، توجه هر کسي را جلب مي کند به ويژه آنکه بداند شغل واقعي او چيست و احيانا منتظر ديدن تصاويري از پيکر انسان بر دروديوار باشد. اما براي انديشيدن به اينگونه موضوعات، مجال چنداني نمي يابم؛ ميزبان با لبخندي وارد مي شود و پس از چند جمله گپ و گفت درباره موضوعات نامرتبط با سوژه، با خوشرويي و علاقه؛ سخن گفتن از شغل نادر و عجيبش را آغاز مي کند.
پرپر شدن عمر
گارگین فتائی
الان چهل و دو سالم شده
تو که الان ییست ساله ، بیست و پنج ساله یا بیست و هفت ساله ای
زیاد خوش حال بناش
این شتری است که در هر خونه ای می خوابد
البته حق داری وقتی سنت بیشتر شد ناراحت باشی
در فرهنگ ما رسیدن به سن سی سالگی
برابر است با تمام شدن جوانی
برابر است با چال کردن جوانی زیر خاک
به هر حال خوش به حال تو
چون زندگیت هر چه بوده مثل من نبوده
تو هیچ وقت احساس تفاوت و تبعیض را نچشیده ای
هیچ وقت حس نکردی ظاهرت با دیگران متفاوت است
هیچ وقت احساس نکردی که به تو مثل بقیه نگاه نمی کنند
نگاه خاصی که از بدو تولد همیشه همراه تو و آزار دهنده بوده است
خوش به حال تو
که بهترین اوقات را با دوستان و بهترین لحظات را با یار و همدمت داشته ای
کسانی بوده اند که همیشه تو را آدم حساب کرده اند
هم به تو و هم به کارت ارج نهاده اند
هیچ گه مثل من تحقیر نشدی
چهل و دوسال از عمرم گذشت
چهل و دو سالی که اکثر دقایق و لحظات آن
بیهوده ، پر از درد و رنج ،
بغض و فشار عصبی و عصبانیت و ناکامی گذشت
اما از دست من چی برمی آید؟
هیچ کاری نمی توانم بکنم
در جایی هستم
که نه دسترسی به دوستی دارم
و نه یار و همدمی
در اتاقی کوچک تنها من هستم و اینترنت و تلویزیون
تماشای اینها تا کی؟
نه جایی هست که بروم و نه هیچ دل خوشی
یک نواختی بر من حاکم شده
و مرا به شدت در دستهای خود گرفته است
دیگر کاری از من بر نمی آید
من در حبس ابدی ناخواسته فرو رفته ام
حبس ابدی که
یکنواختی زندگی بدون هیچ رحمی
بر اساس حکمش برای من صادر کرده
و مو به مو دارد حکمش را اجرا می کند
باید سوخت و ساخت
باید با چشمان خودم ببینم
که دارد لحظات عمرم تمام می شود
بهترین لحظات جوانی در برابر دیدگانم
بدون هیچ قدر و ارزشی پرپر شد
و همچنان دارد پرپر می شود
دو خبر حقوق بشری
سایت دبیرخانه هیئت مرکزی نظارت بر حفظ حقوق شهروندی راه اندازی شد
http://www.dadiran.ir/Default.aspx?tabid=2351&articleType=ArticleView&articleId=75176
سایت دبیرخانه هیئت مرکزی نظارت بر حفظ حقوق شهروندی راه اندازی شد
سرپرست دبیرخانه هیئت مرکزی نظارت بر حفظ حقوق شهروندی قوه قضاییه از ایجاد و راه اندازی سایت این دبیرخانه خبر داد.
به گزارش اداره کل روابط عمومی و تشریفات قوه قضائیه به نقل از روابط عمومی مرکز آمار و فناوری اطلاعات، محسن محدث اظهار کرد: این سایت با هدف اطلاع رسانی، ارائه آموزش های همگانی با موضوع حقوق شهروندی به آدرس hoghooghshahrvandi.ir ایجاد و راه اندازی شده وآماده دریافت دیدگاه ها ونقطه نظرات شهروندان محترم است.
معرفت ایرانی
گارگین فتئی
تمام ایرانیهایی که به دلائل مختلف قصد جلای وطن می کنند به امید زندگی بهتر راهی دیار غربت می شوند ، دیاری که طوری براشون به تصویر کشیده شده که انگار همون بهشت موعوده .
وقتی به سفارت خانه های اروپایی و غربی میری همواره انبوهی از صفهای طولانی ایرانیها رو می بینی که مدتها در زیر برف و باران و گرما و سرما ایستاده اند و حاضرن خودشون رو به آب و آتیش بزنند تا ویزای اقامت بگیرند.
ما ایرانیها همیشه توی تخیلات خودمون زندگی کزدیم همیشه قصه هایی رو که برای بچه هامون تعریف می کنیم به خوبی و خوشی تموم میشه همواره دوست داریم داستان نتیجه خوش داشته باشه.
شاید همین واقعیت گریزیوو رویا پردازی باعث شده که ما بدون توجه به شرائط اونور آبیها و ممالک دوردست راهی سفر به اونجا بشیمم صرف نظراز این ضرب المثل قدیمی و واقعا بامعنی که میگه
همه جا آسمون یه رنگه
ما توی ایران از هر قومی و دینی اعم از مسلمون ، مسیحی ، یهودی ، زرتشتی یا آشوری و کرد و ترکمن و شیعه و سنی و بلوچ و فارس همه و همه با انواع مشکلات خاص و عام خودمون رو به رو بودیم .
توی فکر تک تک ما ها این طوری جا انداختند که درایران در فلان زمینه مردم فرهنگ لازم رو ندارن و بی فرهنگند و در همون زمینه غربیها فرهنگ عالی تری دارند اما غافل از این هستند که در عوض ایرانیها هم در زمینه های دیگر فرهنگی عالی دارند که غربیها از اونها بی بهره اند .
وقتی یک ایرانی با هزار مکافات و فروش تمام اموالش و تبدیل اونها به چهار تا چمدان راهی اروپا و امریکا و کانادا و استرالیا میشه تازه می فهمه زندگی واقعی یعنی چی تازه می فهمه که در رویا و داستان پردازی بوده
تنهایی و افسردگی ، یک نواختی بیش از حدی که حتی در ایران در بدترین شرائط اونو احساس نکرده ،تفاوت شدید فرهنگی و انس نگرفتن غربیها با اونها ، نبودن کسی که باهاش بتونه درد دل کنه حتی در بین خود ایرانیهایی که مدتها در اونحا موندند
ایرانیهایی که مدتهای زیادی اونجاها هستند یه جورایی شدن مثل خود غربیها
تازه می فهمه همون مشکلاتی که تو ایران بوده حتی به شکل شدیدترش در غرب و بویژ آمریکا هست
اگر تو ایران مساله ای داشته که مجبور شده به دادگاه بره بعد از یه مدتی اون مساله حل شده اما در آمریکا سالها این مساله به طلرمی کشه و تا سنت و خسارت آخر رو از حلقوم طرف بیرون نشکند دست بردار ماجرا نیستند
توی ایران ما ناراحت بودیم که کار اداری طول می کشه اما وقتی به آمریکا می ائی از بس از جاها و ادارات مختلف برات نامه میاد که آدم رو کلافه می کنه در واقع یک کشور کاملا بروکراسی و نامه نگاریه
جواب دادن به این نامه ها هم وفت گیره و هم باید کسی باشه تا بتونی با مشورتش درست بنویسی وگر نه هیچ کس به دادت نمیرسه
اگه کمکی هم می کنند انقدر منت به سر آدم میزارند که تا به گلوی آدم می رسونند مدام و همواره میگند مستمری شما رو این ماه قطع می کنیم و مدام شما باید توی این اداره و اون اداره بری تا نزاری مستمری قطع بشه.
خیلی وقتها مسافتها خیلی دوره و کسی که ماشین شخصی نداشته باشه نمی تونه به این نقاط بره پس ناگریره از طریق تلفن پی گیری کنه که اگه نکنه بهتره چون ادم رو جون به لب می کنند.
اول یک ساعت طول می کشه تا تلفن گرفته بشه بعد نیم ساعت اون شرکت یا اداره از خودش تعریف می کنه و بعد اگه کسی ورداشت به جای اینکه بگه امرتون چیه عین بازجوها اول میگه اسم
نام خانوادگی
تاریخ تولد
کی به امریکا اومدی
شماره ملی
شماره بیمه
تلفن منزل و موبایل
آدرس پستی منزل
یعد از اینکه همه اینها رو پرسید تازه میگه مشکلت چیه وقتی بهش میگی میگه اینجا نوشته مدارکت ناقصه همین
جالب اینجاست که خیلی وقتها جواب نامه و یا کارتی مثل کارت بیمه یا کارت ملی که درخواست میدی زودتر از اطلاعیه خودش میاد یعنی کارت رو دریافت کردی اون وقت بعد دو ماه توی صندوق پست میبینی یه نامه اومده نوشته کارت ملی شما آماده است و به شما ارسال خواهد شد !
اشتباه در بین کارمندها انقدر زیاده که قابل مقایسه با ایران نیست اونها حتی سر اسپل یک اسم هم مشکل دارند
در مورد ازادی بیان هم زیاد دلتون رو خوش نکیند ازادی بیان با احترام به بیان خیلی فرق داره درسته تو امریکا می تونی هر حرفی خواستی بزنی اما در عوض طرف مقابل می تونی تو رو دست بندازه ، حرفت رو مورد تمسخر و تحقیر قارار بده ، تیکه پرونی بکنه و کلا تو رو به جایی برسونه که از گقتن حرفت پشیمون بشی و در واقع باز همنو تنهایی و انزوا رو حس می کنی
توی مدارس و دانشگاهها هم تمسخر و دست انداختن همدیگه رایجه
این که میگند اونجا بیشتر به ادم احنرام میزارند کذب محضه احترام در ایران بین مردم با همه تحقیرهایی که این اواخر بر اثر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بروز کرده باز خیلی بیشتر از اونجاهاست
و باباخره معرفت ایرانی که چیزیه که هیچ وقت از ایرانیها سلب نخواهد شد اونها از قبل این معرفت رو داشتند هنوز هم دارند باز هم و خواهند داشت.
در غرب و آمریکا اگر کسی کمکی می کنه بر حسب وظیفه است مثلا وظیفه پلیس کمک به مردمه اما معرفت با کمک کردن از روی حس وظیفه و قانون زمین تا آسمون فرق داره
نزدیک های شب چله بود توی آمریکا منو به یک جای عمومی دعوت کرده بودند البته بگم هم خبری از این جور جاها نیست مگه اینکه شانسی یه نفر دلش به حالت بسوزه و بگه بیا با ماشینم بریم اونجا
من به شدت کمر درد گرفته بودم آخه دیسک کمر دارم و وقتی کمرم رو زیاد دولا راست می کنم و بخصوص زیاد سرد میشه سفت میشه و به زحمت می تونم وایسم حتی موقع ایستادن تنگی نفس می گیرم در این موقع وقتی جلسه تموم شد نوبت برای صرف چای و شیرینی رسید البته غذاهای اونجا همش هورمونیه و نه مزه ای داره و نه برای انسان مفیده تنها کارش اینه که ادم رو زیاد از حد چاق می کنه شما می تونید دخترهای زیبا رو ببینید حتی دخترهای قشنگ ایرانی که با خوردن خوراکی های همورمونی اونجا از بس چاق شدند که زیبایی قبلی خودشون رو از دست دادن و انگار تبدیل به یک گوریبل بد ترکیب شده اند.
باری من رفتم چای و شیرینی رو وردارم وقتی نشستم روی صندلی، شیرینی از بشقابم افتاد اون چند نفر هم مدام داشتند به من نگاه می کردند
بفرما این هم ظاهربینی که گمان می کردیم فقط توی ایران هست بعدش به زحمت تونستم خم بشم و بشقاب و شیرینی رو وردارم این چند نفر همچنان به من نگاه می کردند هیجچی شیرینی رو انداختم توی سطح اشغال و یه شیرینی دیگه ورداشتم اونها هم مرتب داشتند در گوشی پچ پچ می کردند وقتی بلند شدم و نزدیک سطل اشغال رفتم و دوباره نشستم نفسم واقعا بالا نمی اومد اما هیچ کس کمک نکرد بعد از یه مدتی که نشسته بودم روی صندلی یکی از بچه ها اومد گفت
کمرت گرفته بود
گفتم اره
گقتم فهمیدم
جالبه تو که فهمیدی چرا نیومدی دستم رو بگیری یا کمکی بهم بکنی؟
حالا شما این رو که توی ایران و اتفاقا اون هم در شب چله اتفاق افتاد مقایسه کنید با اون جریان در آمریکا
شب چله بود و من داشتم ازدفترم که اون موقع سر تخت طاووس بود به خونه می امدم تبعا اون موقع تهران خیلی ترافیکه و در اون زمان در صندلی جلو می تونستند دو نفر بشینند من مدتها دنبال تاکسی می گشتم تا اینکه یکی پیدا شد اما من مجبور شدم صندلی جلویی بشینم که کنار من یه مرد با برونی و سامسونت نشسته بود خلاصه به زور تونستم خودم رو جا بدم و یک ساعت هم طول کشید تا از سر تخت طاووس تا سر معلم رسیدم وقتی خواستم پیاده شم تا ماشین دیگه ای به سمت هفت حوض و حلال احمر سوار شم دیدم پام بی حس شده یکی از رهگذرها که اون هم منتظر تاکسی بود و اصلا منو نمیشناخت وقتی دید من دارم می افتم زود اومد و دستم رو گرفت
من گفتم خیلی ممنون آقا پام بی حس شده بود
اون هم گفت می دونم این امر اتفاق می افته
اون نه بر حسب وظیفه بهم کمک کرد و نه اینکه اگه کمک می کرد پولی بهش تعلق می گرفت و نه این که توی این فکر بود که چرا باید بهش کمک کنم
هیچ چیز اونجا مزه نداره نه غذاهاش مزه غذاهای ایرانی رو داره و نه سرگرمیهای درست حسابی داره همش کاره و کاره و کار و اومدن تو خونه و خوابیدن و دوباره رفتن سر کار
کار جوونها فقط شده گرفتن موبایل به دست و به هم اس ام اس دادن و یا عکس برداری و ور رقفتن با برناه های اونها
کسانی که قبا از اومدن به امریکا مدتی تی اروپا موندن وقتی به امریکا زنگ می زنند تا احوال فک و فامیلهاشون رو بپرسند اونها بلا استثنا میگند هر عشق و حالی می خواهدی تو ی اروپا بکیند اینجا هیچی نیست
نه خبری از اماکن قدیمی هست و نه خبری از افراد و دانشمندان و هنرمندان کلاسیک هر چی هست بیزینس و زندگی تجاریه و افراد مختلفی که از هر وسیله ای برای باز نگه داشتن دکون کاسبی خودشون استفاده می کنند
نه می تونی با صدای بلند توی خونه هودت آوراز بخونی و نه اینکه می تنی از ده شب به بعد زیاد سر و صدا کنی در واقع توی خونه خودت هم راحت نیستی
در پارک ها و در رانندگی و در اماکن عمومی شما اصلا اون ازادی و راحتی توی اروپا را تو امریکا نخواهید دید از بس که مقررات سخت پلیسی بر همه چیز حاکمه
شاید بتوان گفت که نود درصد ایرانیهایی که در امریکا زندگی می کنند از وضع خودaون راضی نیستند و آرزوشونه که اگه اماکان مادی و معنوی و قانونی داشتند به میهن خودشون برگردند برای اینکه جز تنهایی و افسردگی و بغض و فشار عصبی چیزی نصیبشون شنده
و این درحالیه که باید آهسته آهسته آمریکایی شدن فرزندان خودشون و نظاره کنند و ببینند که در خونه و در بین دوستان تنها به زبان انگلیسی حرف می زنند و در واقع به تدریج اضمحلال فرهنگ ایرانی رو با چشم خودشون مشاهده کنند..
سوء استفاده از حق
گارگین فتائی
در بین حقوق دانان و وکلا اصطلاحی رایج است موسوم به « سوء استفاده از حق » که البته این اصطلاح در نظامهای حقوقی مختلف جهان هم وجود داشته و برای رفع آن موادی در قوانین اساسی و مدنیشان آورده اند.
اساساً این اصطلاح بیشتر در حقوق خصوصی و خانواده و بین الملل رخ میدهد و بیشترین نمود آن در حقوق قراردادی است.
نمونه های ساده آن را شما به احتمال زیاد در جامعه ما بسیار دیده اید.
نمونه هایی از قبیل
خانه های قدیمی که خانه همسایه از طریق راهرو همسایه دیگر به کوچه راه دارد و اعضاء همسایه ای که خانه اش به کوچه راه ندارد حق دارد از راهرو برای رسیدن به کوچه استفاده کند اما از این حق گاه و بیگاه و در همه مواقع استفاده می کند.
شخصی که دارای پارکینگ در آپارتمان است اما ماشین خود را پارک کرده و از منزل بیرون می رود و تا ساعتها و یا تا پاسی از نیمه شب به منزل برنمی گردد و صاحب ماشین عقبی در بیرون آوردن ماشین خود دچار مشکل اساسی می شود.
شخصی که در خانه خود است و با زن و بچه و یا دوستان خود می گوید و می خندد و سر و صدا می کند اما این سر و صداها به حدی است که باعث مزاحمت سایر همسایه ها می شود.
در واقع در مساله سوء استفاده از حق ، یک شخص دارای حق می باشد اما از حق خود به زیان دیگران سوء استفاده می کند
در حقوق ایران در موادی از قانون مدنی مواردی از این گونه سوء استفاده ها را بویژه در مورد برخورد همسایگان با هم آورده است و در قانون اساسی نیز یک اصل کلی در این زمینه ارائه گشته است.
در این مورد در اصل دو قاعده وجود دارد که تعارض بین این دو قاعده باعث ایجاد پدیده سوء استفاده از حق می شود
یکی قاعده تسلیط است
به موجب این قاعده یک شخص حق همه گونه تصرفات در ملک و حق خود را دارد
دومی قاعده لاضرر است
به موجب این قاعده یک شخص نباید اعمالی انجام دهد که باعث ورود ضرر و خسارت به دیگران گردد در غیر این صورت ضامن و مسئول است
با توجه به این قاعده می توان چنین استنباط کرد
هر کس حق دارد در مایملک و حق خود هر گونه تصرفی که می خواهد انجام دهد اما آن تصرفات نباید به ضرر دیگران باشد
ولی معیار این تعارض و اینکه تصرفات تا چه حدی باید باشد که ضرر به دیگران محسوب نشود چیست؟
مهم ترین معیار برای این مساله عرف است
به عنوان مثال هر شخصی می تواند در منزل خودش سر و صدا بکند اما در حد متاعرف
اصل 40 قانون اساسی می گوید:
«هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیلة اضرار غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.»
در واقع در قانون اساسی زیاد به جزئیات و تعارض منافع نپرداخته و کلا سوء استفاده از حق را مردود دانسته است
مهم ترین مساله در این اصل تجاوز به منافع عمومی است که حتی اگر شخص برای دفع ضرر خودش هم این کار را بکند اجازه چنین امری را نخواهد داشت
مادة 132 قانون مدنی ایراندر این مورد می گوید
«کسی نمی تواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرّر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا دفع ضرر از خود باشد.»
تجزیه و تحلیل این ماده
کسی نمی تواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرّر همسایه شود
ضرر نزدن به دیگران یک اصل کلی است
مگر
با آوردن حرف استثنای «مگر» در واقع قانون گزار می خواهد بگوید که تحت شرائطی یک فرد می تواند به دیگران ضرر بزند و این شرائط عبارتند از
1: به قدر متعارف باشد
2: برای رفع حاجت یا دفع ضرر از خود باشد
یعنی چنین تصرفاتی را می توان انجام داد به شرطی که در حد متعارف باشد ولی تنها متعارف بودن هم کافی نیست بلکه باید برای دفع ضرر از خود آن شخص و یا رفع حاجت و نیاز باشد
بنابراین فرد می تواند تصرفاتی بکند که به ضرر دیگران است منتهی به شرطی که اگر آن تصرفات را نکند به خودش ضرر وارد می آید و یا اینکه نیاز به آن تصرفات دارد که البته این مورد هم باز اگر از حد متعارف خارج شود اشکال قانونی دارد و سوء استفاده از حق را ایجاد می کند .
با کمی دقت متوجه می شویم که کمی تعارض بین این دو اصل و ماده وجود دارد
قانون اساسی یک قانون عام است و قانون مدنی نست به ان خاص می باشد
در علم حقوق قاعده ای هست که می گوید
قاون خاص ، قانون عام را تخصیص می دهد
این بدین معنی است که در حیطه های مصرحه در قانون مدنی و حقوق خصوصی ماده 132 و فروعات ان حاکم است و در حیطه حقوق عمومی و کشوری اصل چهلم قانون اساسی
بالاخره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مطالبی از ضمیمه روزنامه آلیک
مدتی است که روزنامه ارمنی زبان آلیک که دومین روزنامه قدیمی ایران بعد از اطلاعات نیزمی باشد در روزهای پنج شنبه ادقام به انتشار ضمیمه به زبان فارسی در مورد مسائل ارامنه می کند که این امر می تواند در تعمیق فرهنگ ارامنه در نزد سایر اقوام ایرانی موثر باشد
در اینجا چهار مطلب را از ضمیمه روزنامه الیک که به صورت پی دی اف هستند برای خوانندگان بازنویسی کرده ام امیدوارم که مورد استفاده شما قرار گیرد
ضمیمه روزنامه الیک
پنج شنبه 14آذر 1392
http://www.alikonline.ir/images/stories/2013/december/5/1-farsi.pdf
http://www.alikonline.ir/images/stories/2013/december/5/2-farsi.pdf
http://www.alikonline.ir/images/stories/2013/december/5/3-farsi.pdf
مطلب اول
دیدار مسئولین دولتی از ارامستان تاریخی ارمنیان ( دولاب)
آرامستان دولاب ، دائره المعارفی باز برای دانشجویان رشته معماری و هنر
قبرستان تاریخی ارامنه ایران واقع در منطقه 14شهرداری تهران ، جمعه هشتم آذر مورد بازدید رئیس شورای شهر تهران ، شهردار منطقه ، مدیر کل میراث فرهنگی استان تهران ، سعید تقوی ، مدیر کل پیین دفتر اقلیت های مذهبی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از مسئولان قرار گرفت .
در ابتدای بازدید ، نایب رئیس شورای نمایندگان ارامنه تهران مهندس نورایر آرامیان و نماینده شورای خلیفه گری ارامنه تهران رافیک ملیک ستیان به همراه پدر روحانی توضیحاتی در مورد تاریخچهء قبرستان دولاب و کلیسای واقع در آن و همچنین معماری و ساختار مقبره های مختلف به هیات بازدید کننده ارائه دادند . در حاشیه این بازدید ، سجد جامعی در پاسخ سوال مبنی بر اینکه این مکان برای تبدیل شدن به محلی برای گردش گری سامان دهی شود حتی می توان بازار صنایع دستی جنب این مکان ایجاد کرد زیرا تاریخچه حضور ارامنه در این منطقه بنا به روایتی برای انجام فعالیت های حجاری کاخهای آن زمان بوده . پس می توان امیختگی صنعت و هنر را در جامعه ارمنیان ایران دید.
آقای مسجد جامعی در زمینه کمک های که شورای شهر برای سامان دهی قبرستان دولاب می تواند انجام دهد متذکر شد که طرح هایی در این زمینه در دست بررسی است که می توان آن را با طرح های شورای خلیفه گری ارامنه هماهنگ کرده و با مطالعاتی جدی آنها را به انجام رساند.
رجبعلی خسرو آبادی مدیر کل میراث فرهنگی استان تهران نیز در رابطه با قبرستان دولاب گفت:
«قبرستان دولاب از جاذبه گردش گری خوبی برخوردار است که این امر نیازمند اجرای طرح های سامان دهی می باشد» .
مهندس تورج فرهادی شهردار منطقه 14 در رابطه با دولاب و فعالیت هایی که شهرداری در زمینه احیای بخش های فرسوده می تواند انجا م دهد گفت:
« این مکان پتانسیل بسیار خوبی هم برای توسعه گردش گری و هم ایجاد فضای باغ موزه را دارد . از طرف دیگر اینجا را می توان دائره المعارفی باز برای دانشجویان رشته معماری و هنر شمرد. به هر دلیل در این زمینه تا به حال فعالیتی انجام نشده . باید این پتانسیل را بالفعل کرده و حالت احیا شدهء این مکان را در اختیار عموم قرار دهیم.
در این دیدار نمایندگان شورای خلیفه گری ارامنه تهران نیز در زمینه مشکلات موجود و طرح های در دست اقدام با مسئولان تبادل نظر کردند
مطلب دوم
از مصادره ورزش باستانی چوگان توسط جمهوری آذربایجان جلوگیری شد
چندی پیش اعلام شد که پرونده بازی چوگان قرار است در هشتمین اجلاس میراث ناملموس به عنوان میراث ناملموس کشور آذربایجان ثبت جاهنی شود. در فیلمی که در رابطه با معرفی این بازی توسط آذربایجان تولید شده بود آمده که هر چند این بازی در دو شهر ارومیه و تبریز ، از شهرهای ایران برگزار می شود اما با عنوان بازی با اسب در منطقه قراباغ در فهرست میراث در خطر آذربایجان برای ثبت جهانی به یونسکو معرفی خواهد شد .
به گزارش مهر ، پرونده ارائه شده از طرف آذربایجان دارای چند مشکل بود . استفاده از نام قراباغ آن هم در آذربایجان که محلی برای مناقشات سیاسی کشورهاست یکی از این مشکلات بود اما مورد دیگر مربوط میشد به پیشنهاد ثبت این بازی در فهرست میراث در خطر چرا که در پرونده این اثر ناملموس آمده این بازی در شهرهای مختلف آذربایجان برگزار می شود بنابراین وقتی یک بازی در حال اجراست نمی تواند در خطر باشد.
اما ترفندی که اذربایجان در ثبت این میراث به کار برد ثبت بدون نوبت آن به عنوان میراث در خطر بود چرا که از این طریق به راحتی می توانست این بازی باستانی را در فهرست یونسکو ثبت کند از سوی دیگر منطقه قراباغ را نیز به نام خودش در یک سند بین المللی ثبت می کرد.
از همین رو در جریان هشتمین اجلاس سالانه کمیته میراث ناملموس سازمان یونسکو در پایتخت جمهوری اذربایجان که از روز پانزدهم آذرماه با حضور 600 نماینده از 95 کور جهان در حال برگزاری است از ایران هم
محمد حسن طالبیان مدیر دفتر تدوین پرونده های نامزدی ثبت جهانی ایران
یدالله پرمون رئیس مرکز منطقه ای میراث ناملموس یونسکو در ایران
محمد رضا مجیدی سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در یونسکو
مرتضی رضوانفر معاون پژوهشی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردش گری
برای دفاع از پرونده طب سنتی ایران و اعتراضبه ثبت چوگان به نام آذربایجان در این اجلاس شرکت کردند حتی در این ارتباط متولیان میراث فرهنگی در ایران نامه اعتراض خود را برای ثبت چوگان به نام اذربایجان در یونسکو ارسال کرده بودند .
در نهایت عصر سه شنبه در این اجلاس ، رئیس شورای مشورتی گزارشی از پرونده ثبت جهانی بازی چوگان که توسط آذربایجان ارائه شده بود ارائه داد و گفت به دلیل شرائط اقتصادی ، گسترئگی بازی چوگان در سطح کشورهای دیگر کمتر شده و مربیان زبده کمی نیز وجود دارد با این وجود شورای مشورتی به این نتیجه رسیده که مشخصه های لازم برای ثبت دارد . دولت آذربایجان نیز از این موضوع پشتیبانی کرده و همین پشتیبانی تاثیر زیادی را در ثبت پرونده داشته است.
فرهاد نظری در گفتگو با خبرنگار مهر توضیحات بیشتری پیرامون ثبت این اثر داد و گفت:
تلاش تیم اعزامی ایران به اجلاس یونسکو منجر شد که آذربایجان به صورت رسمی و کتبی بپذیرد که چوگان ورزش آذری نیست . با توجه به اینکه ما عضو کمیته بین الدول نبوده ایم و حق رای نداشتیم اما تلاش های بی وقفه تیم ایرانی سبب شد تا پرونده ارائه شده از سوی آذربایجان اصلاح شود.
وی ادامه داد: نتایج این گفتگوها منجر به این شد که آذربایجان رسماً اعلام کرد منشاء و خاستگاه چوگان آذربایجان نیست همچنین واژه آذربایجان به نام این پرونده اضافه شد به این معنا که چوگان « بازی سنتی با اسب قراباغ در آذربایجان» نام گرفت بنا بر این ایران همچنان می تواند سال آینده هم چوگان ایرانی را به ثبت برساند از سوی دیگر کارشناسان یونسکو پذیرفتند که این پرونده در دوره بعد به صورت چند ملیتی ثبت شود.
نظری ادامه داد: در پرونده چوگان از استان اذربایجان شرقی و استان آذربایجان غربی با عنوان آذربایجان جنوبی یاد شده بود که این مساله نیز با تذکر و پی گیری تیم اعزامی ایران اصلاح و حذف شد.
مطلب سوم
فاجعهء پناه جویان
منوچهر بصیر
قایقی خواهم ساخت
دور خواهم شد از این خاک غریب
سهراب سپهری
مدتهاست که دریا گورستان پناه جویان جهان سوم و چهارم شده . این مردم بدبخت که از زندگی در کشور خود جان به لب شده اند ، به امید رسیدن به امید رسیدن به زندگی بهتر چون « یهودی سرگردان» سوار تخته پاره ای شده دل به دریا می زنند .آنها چه می دانند که آن طرف دریا هم خبری نیست! وقتی آمریکا 800 هزار کارمند خود را به مرخصی اجباری می فرستد و مردم اروپا از شدت فقر و بیکاری هر روز با پلیس و نیروهای امنیتی زد و خورد می کنند ، پس وای به حال بقیه دنیا!
چقدر وحشتناک است که عراقی ، بنگلادشی ، هندی و سایر مردم فقیر ، دار و ندار خود را بفروشند و با هزار بدبختی سوار بر این تخته پاره ها بخواهند قاچاقی به اروپا و استرالیا بروند ، بعد جلوی چشم همه طعمه دریا شوند . گویی اجساد سرگردان آنها روی دریا فریاد می زنند: مرگ به این زندگی شرف دارد!
اما آنها که با هزار مصیبت ، خود را به مقصد می رسانند ، مانند مجرمین به اردوگاههای خاصی منتقل می شوند تا دادگاه تکلیف آنها را روشن کند!
این اردوگاهها کمتر از زندان با اعمال شاقه نیستند که این مردم به قول فانون از رهبران انقلاب الجزایر « دوزخیان زمین » با حقارت و رنج تا روشن شدن سرنوشت خود باید منتظر بمانند.
دعوا و زد و خورد ، تجاوز جنسی ، خرید و فروش مواد مخدر ، ناراحتیهای اعصاب و روان و سرانجام خودکشی از حوادث عادی زندگی آنهاست.
زمانی که دادگاه دلائل آنها را قبول نکند « دی پورت» می شوند ، یعنی باید به وطن خود برگردند – اعتصاب غذا و تحصن می کنند ، چه بسا با مسئولان اردوگاه به زد و خورد می پردازند که آخر کجا برگردیم؟ ما همه پلی را پشت سر خراب کرده ایم به قول شاعر: .............. نه در غربت دلی شاد و نه رویی در وطن دارم!
پناهندگان سیاسی روزگار بدتری دارند و بین مرگ و زندگی دست و پا می زنند چه بسا قربانی زد و بند دولتها می شوند که ننگی است برای سازمان ملل و سایر سازمانهای بین المللی.
در طول تاریخ مردم همیشه گوشت دم توپ بوده اند، کار و زحمت روزانه ، جنگ و بدبختی و عوارض آن همه از آنهاست . از همه بدتر آن که حقوق آنها اغلب پایمال زد و بندهای دولتها به اسم دیپلماسی می شود و زمانی که از این زندگی فجیع جان به لب می شوند ، مانند مارکوپولو راه می افتند دور دنیا و بقیه ماجرا.... برای آمریکا و اروپا مهاجران کالاهایی هستند که باید گلچین شوند.
اول سرمایه دارانی که می توانند با سرمایه گذاری در آن کشورها کار ایجاد کنند .
دوم کسانی که درجه علمی آنها مطابق استانداردهای کشورهای مربوطه است
و بالاخره نیروی کار ماهرو ارزان.
امروز بازار دلالان مهاجرت قانونی و غیرقانونی خیلی گرم است . آنها به طوری نیمه علنی در کشورهای جهان سوم حضور دارند و به بهانهء اخذ ویزا یا گرفتن اقامت در آن سوی دریاها مردم را سرکیسه می کنند.
پول دارها و طبقه متوسط بالا برای گرفتن گرین کارت و رفتن به آمریکا ، کانادا یا استرالیا به هر دری می زنند و در صورت موفقیت ، زندگی جدیدی را شروع می کنند .
بدین ترتیب که : چون پدر خانواده به علت سن بالا نمی تواند آنجا کار پیدا کند ، ناچار مجبور است در کشور خود مانده و کار کند ، هر چند وقت یک بار به دیدن خانواده برود . این نوع زندگی هم دشواریهای مالی و فرهنگی خاص خود ا دارد مثلا بچه های خیلی زود جذب فرهنگ میزبان می شوند که غالباً مطلوب بزرگسالان نیست.
اردوگاهها و دریاها پر از پناهندگانی است که چون زندانیها یا جذامیان از مردم دور نگهداری می شوند و از هیچ توهینی به آنها خودداری نمی کنند . یکی از آنها می گفت ما تمام پل های پشت سر را خراب کرده ایم به قول معروف
نه در غربت دلی شاد و نه رویی در وطن داریم!
مطلب چهارم
کلیسای ارمنی خارج از جامعه ارمنیان به تبلیغات دینی نمی پردازد
( اشاره ای به تاریخ کلیسای مرسلی ارمنی)
اغلب هموطنان ایرانی درمورد کلیسای مرسلی پرسشهایی دارند و اغلب تفاوت میان این کلیسا را با دیگر مذاهب مسیحی نمی دانند.
در اشاره ای که در ین ستون آمده سعی داشته ایم در رابطه با این پرسش شفافیت سازی نموده و با استفاده از کتب دینی و اتکا به منابع تاریخی، تامیلی چند با هموطنان ایرانی داشته باشیم.
به طور کلی در دیاسپورای جهانی اهالی کشورهایی که جوامع ارمنی در آن ساکنند ، اطلاعات کمتری راجع به کلیسای مرسلی ( گریگوری) دارند و بنابراین تقریباً در همه جا ( بخصوص در کشورهای خاورمیانه) این کلیسا صرفاً کلیسای مسیحی شمرده می شود.
این ویژگی شاید به خاطر آن ناشناخته مانده که کلیسای ما خارج از ظرفیت های ملی – نژادی خویش ، تبدیل به یک واحد تبلیغات مذهبی نگشته است.
قابل ذکر است که کلیسای مرسلی ارمنی به لحاظ قوانین شرعی خویش نمی تواند شخص یا اشخاصی را که اصولاً ارمنی زاده نیستند میان خویش بپذیرد ( مثلاً آنان را غسل تعمید دهد و به جرگه مسیحیان در آورد) .
کلیسای ارمنی به این سبب مرسلی ( آپوستولیک ) نام گذاری شده که اشاعهئ دین مسیح در فلات ارمنستان توسط دو تن از حواریون عیسی مسیح یعنی بارتولومئوس و تادئوس مقدس انجام پذیرفته اما واژهء گریگوری که در هر صورت از لحاظ تاریخی صحیح نمی باشد از نام گریگور لوساوریچ ( گریگور روشنگر) می آید ، قدیسی که به واسطه فعالیت جان برکفانه او ارمنستان اولین کشوری شد که در سال 301 میلادی رسماً به کسش مسیحیت درآمد.
به دلائل تاریخی ، قوانین مذهبی و شرعی کلیسای ارمنی بسان ازدواج ، مراسم مذهبی ، کلیسایی( پاداراگ) رسم تدفین و غیره با دیگران دارای تفاوت هایی می باشد.
کلیسای ارمنی همچنین به سبب عاری ماندن از تاثیر مستقیم شرق و غرب ( مذاهب سریانی – یونانی) در قرن پنج میلادی توسط مسروپ ماشتوس مقدس و ساهاگ پارتِو مقدس ( جاثلیق اعظم وقت) دارای الفبای خویش گشت که به این ترتیب کتاب مقدس ( عهد عتیق و عهد جدید ) ترجمه شد که در نتیجه اش هویت و ویژگی قومی – ملی پررنگ تر گشت.
از دیگر خصوصیات کلیسای ارمنی یکی هم اینکه در همایش های جهانی کلیسایی که در سالهای 325 و 381 و 431 میلادی و غیره انجام پذیرفت ، مجادله های فرقه ای – مذهبی صورت پذیرفت که نتیجه غیرمثبت دینی و تا حدودی سیاسی در پی داشت و به همین سبب نیز در سال 491 میلادی کلیسای ما قاطعانه از کلیسای رم ( پاپ ) جدا گشته و به نهادی مستقل تبدیل گردید ، که در این صورت هویت و چهره واقعی ملی و قومی دچار خدشه می گشت . طی قرون متمادی بویژه در سده های متوالی و طویلی که دولت مرکزی از هم گسیخته و گم شده بود ، رهبران مذهبی ارمنی فرهنگ و دین ملت و کشور و دیار دیرینه را پاش داشته اند .
تفاوت های دینی و مذهبی و فلسفی بین ویژگیهای کلیسای ارمنیان و دیگر کلیساها بی شمارند مثلاً روز تولد مسیح که البته این امر دلائل تاریخی خویش را داراست.
یک بار دیگر باید یاد آوری نمود که کلیسای ارمنی ، خارج از محدوده های جوامع ارمنی ، چه به لحاظ ماهوی و چه به لحاظ اعتقادی ، از ابتدا هیچ تبلیغات مذهبی و دینی نداشته است .
پنج اشتباه بزرگ محمود احمدی نژاد
"فایننشال تایمز" در مقاله ای با اشاره به اقدام اخیر حسن روحانی مبنی بر ارائه ی گزارشی در خصوص دست آوردهای ١٠٠ روز اول فعالیت دولت جدید، به "فجایع اقتصادی" دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد پرداخته است.
در گزارش دولت روحانى، ضمن تاکید بر مشکلات اقتصادی، بیش از آن که تحریم های بین المللی علیه ایران مقصر جلوه داده شوند، بر روی ناکارآمدی ها و سوء مدیریت دولت سابق تاکید شده است.
بنا بر این گزارش، آنچه دولت روحانی از دولت پيشين ایران به ارث برده، عبارت است از بدهی ٨٠ میلیارد دلاری، تورم ٤٠ درصدی و رکود اقتصادی ٥ تا ٨ درصدی.
"فایننشال تایمز" با اشاره به درآمد ٦٠٠ میلیارد دلاری دولت احمدی نژاد در طول ٨ سال به ٥ اشتباه فاحش دولت او اشاره می کند.
اشتباه نخست دولت احمدی نژاد از دید "فایننشال تایمز" افزایش نقدینگی در سالهای ٢٠٠٥ تا ٢٠١٣ به بیش از ٧ برابر و انکار تاثیر آن بر روی تورم است.
دولت احمدی نژاد ظرف ٨ سال با تزریق پول به بازار، نقدینگی را از ٢٧ میليارد به بیش از ١٨٩ میلیارد دلار افزایش داد که نتیجه اى جز تورم٤٠ درصدی در بر نداشت.
دومین اشتباه دولت احمدی نژاد هزینه کردن بیش از نیمی از ذخیره ارزی برابر با ٤٠.٢ میلیارد دلار برای تکمیل پروژه مسکن مهر بود که عمدتا در مناطقی فاقد امکانات زیربنایی اجرا می شد.
دولت احمدی نژاد بدون توجه به پیامدهای استقراض بی حساب و کتاب از بانک مرکزی و تاثیر آن بر تورم در طول دو دوره فعالیت به این سیاست ادامه داد.
سوم آن که دولت احمدی نژاد با حذف یارانه سوخت اقدام به پرداخت یارانه های ماهیانه تقدى به خانوارهای ایرانی کرد.
در حالی که درآمدهای ناشی از حذف یارانه سوخت تنها نیمی از مبلغی بود که دولت وعده پرداخت آن را داده بود، کابینه احمدی نژاد به جای بررسی سیاست های خود اقدام به چاپ پول بدون پشتوانه کرد که تاثیر بسزایی در افزایش تورم داشت.
اشتباه چهارم دولت احمدی نژاد آن بود که به جای سرمایه گذاری درآمدهای سرشار نفتی در بخش تولید داخلی آن را به افزایش بی رویه واردات اختصاص داد که به تضعیف صنایع داخلی و رشد بیکاری انجامید.
فایننشال تایمز در پایان به پیامدهای ناگوار روند خصوصی سازی برای اقتصاد ایران در طول دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد اشاره کرده است.
بنا بر این گزارش، دولت احمدی نژاد در جریان خصوصی سازی شرکت های دولتی به ارزش ١٢٢ میلیارد دلار بخشی از درآمد های آن را به پرداخت سهام عدالت اختصاص داد و همچنین قسمت عمده ی شرکت های دولتی را به وفاداران دولت و شرکت های شبه دولتی واگذار کرد.
این در حالی است که دولت به شرایط مالی بخش خصوصی توجهی نکرد که این امر پیامدهای ناگواری برای اقتصاد ایران در پی داشت.
ماندلا هم رفت
شخصیتی که تاریخ همیشه او را در حافظهء خود نگاه خواهد داشت
مردی مبارز که بیست و هفت سال را به خاطر استواری در عقائد انسان دوستانه اش در زندان گذرانید
قهرمان مبارزه با آپارتاید و تبعیض نژادی
یک آزادی خواه و خواهان برابری حقوق بین همهء انسانها
یادش گرامی
پدر علم ارتباطات ایران درگذشت
کاظم معتمد نژاد، پدر علم ارتباطات ایران، امروز در نتیجه بیماری در تهران درگذشت.
او که متولد اردیبهشت ماه سال ۱۳۱۳ در بیرجند بود، تحصیلات خود را در ایران و خارج از کشور ادامه داد و مدارک دانشگاهی فراوانی داشت که میتوان به مدرک کارشناسی رشته قضایی دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران ، دکترای دولتی علوم سیاسی از دانشکده حقوق و علوم اقتصادی دانشگاه پاریس، دکتری تخصصی روزنامهنگاری از انستیتوی مطبوعات و علوم خبری در دانشگاه پاریس و دیپلم عالی تدریس روزنامهنگاری از مرکز بینالمللی تعلیمات عالی روزنامهنگاری دانشگاه استراسبورگ اشاره کرد.
مراسم تشییع پیکر این استاد برجسته ارتباطات و روزنامهنگاری، ساعت ۹ صبح شنبه هفته آینده از مقابل دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی برگزار میشود
مناسب ترین شهرهای جهان برای زندگی تعیین شده اند
روزنامه الیک – چهارشنبه چهارم دسامبر 2013 – صفحهء 7
http://www.alikonline.ir/images/stories/2013/december/4/7.pdf
ترجمه از گارگین فتائی
بر اساس نشریه Economist Intelligent Unit
(EIU)متخصصین ، کیفیت زندگی در 140 شهر بزرگ را مورد بررسی قرار داده اند. بر اساس تحیلیل داده ها و پنج طبقه بندی امنیت اجتماعی ، خدمات بهداشتی ، فرهنگ و محیط گردشگری ، تحصیلات ، ساختار و معماری شهری آنها فهرست رده بندی زیر را ارائه داده اند که در سایت luxlux.netمندرج است.
1: ملبورن استرالیا
نود و هفت و نیم امتیاز از صد امتیاز
این شهر اکنون سه سال پی در پی است که اولین رده بندیها برای زندگی را به خود اختصاص داده است . در سال 2013 مدال طلا را به خاطر پیشتازی از مقام وانکوور دریافت کرد متخصصین برای سه معیار تحصیلات ، بهداشت و معماری شهری صد امتیاز و 95 امتیاز برای فرهنگ و امنیت و قوام اجتماعی این شهر در نظر گرفته اند.
2: شهر وین در اتریش
نود و هفت و چهار امتیاز از صد امتیاز
این شهر در کل جهان با اهنگسازان معروف و بااستعدادش نظیر فرانس شوبرت ، یوهان اشتراوس ، بتهوون و موتسارت شناخته می شود.
3: شهر ونکوور در کانادا
نود و هفت و سه امتیاز از صد امتیاز
این شهر برای چندین سال پی در پی مقام اول را به خود اختصاص داده و یکی از گران ترین شهرهای کاناداست . در سال 2007 forbes این شهر را از لحاظ ملکی و ساختمانی ششمین شهر گران دنیا شناخته است .
4: تورنتو در کانادا
نود و هفت و دو از صد امتیاز
این شهر مقام چهارم را به خود اختصاص داده و این امر تعجب برانگیزی نیست چرا که ساختمان دو بانک بزرگ کانادا در این شهر قرار دارد یعنی
Cannadian Imperial Bank of Commerce
Dominion Bank
5: کالگاری در کانادا
نود و شش و شش از صد امتیاز
اخرین شهر در این رده بندی شهر کالگاری است که سومین شهر پرجمعیت کانادا با بیش از یک و نیم میلیون نفر جمعیت است .
فوربس این شهر را تمیزترین شهر جهان دانسته و در EIUاین شهر در زمینه امنیت ، بهداشت و تحصیلات صد امتیاز تمام را به خود اختصاص داده است .
دلایل عمده مرگ و میر در ایران
معاون وزیر بهداشت با تشریح علت مرگهای کشور، به ۹۱ هزار مرگ به دلیل سکته قلبی، ۱۱هزار مرگ مرتبط با سیگار و ۸۱ هزار مرگ بر اثر فشار خون اشاره کرد و گفت که ۸۸ درصد مردم کمتر از میزان نیاز سبزی می خورند و ۲۴میلیون نفر در کشور کم تحرک هستند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، علیاکبر سیاری، معاون وزیر بهداشت، با اشاره به اینکه بدترین حادثه ممکن در هر خانوادهای مرگ نابهنگام است، گفت که در حال حاضر سالانه فقط ۲۷۰ مادر بر اثر حاملگی جان خود را از دست میدهد.
او ادامه داد متاسفانه سالانه ۳۸۰ هزار مرگ در کشور اتفاق میافتد که ۹۱ هزار مورد آن مربوط به سکتههای قلبی است. سن ابتلا به سکته قلبی در کشور به گفته سیاری حدود هشت تا ۱۰ سال کاهش یافته است.
سیاری با بیان اینکه حدود ۱۰ درصد از جمعیت ۶۴-۱۵ سال کشور- یعنی پنج میلیون نفر- اقدام به استعمال دخانیات میکنند، گفت: "متاسفانه این جمعیت رو به افزایش است و سالانه ۱۱ هزار مرگ مرتبط با سیگار در کشور ثبت میشود."
سیاری در چهارمین کنگره پیشگیری و درمان چاقی ایران به آمار رو به افزایش سکتههای مغزی اشاره کرد و گفت مشکلات تغذیهای، فشار خون بالا و اضافه وزن سه عامل عمده بیماریزا هستند که در ۲۰ سال اخیر گسترش یافتهاند؛ چرا که اقدامات موثری در این خصوص صورت نپذیرفته است.
او تاکید کرد لازم است سیستم جامع، طراحی شده و برنامهای با بهرهگیری از تجارب جهانی و کمک مردم در نظر گرفته شود تا بتوان از بار ناشی از بیماریهای غیرواگیر کاست.
او گفت که ۲۴ میلیون نفر در کشور کم تحرک هستند و ادامه داد "بیماریهایی نظیر دیابت و فشار خون در این کم تحرکی نهفته است و با وجود آنکه مصرف پنج نوبت سبزی و میوه جزو اصول سبک زندگی سالم است، اما ۸۸ درصد مردم کمتر از این میزان نیاز، سبزی مصرف میکنند.
این در حالی است که متاسفانه همین سبزیها هم به برخی فلزات همچون سرب آلوده هستند و سبزیجات ما با آب آلوده آبیاری میشوند."
سیاری با اشاره به اینکه ۸۱ هزار مرگ در کشور در سال بر اثر ابتلا به فشار خون اتفاق میافتد و با ابراز تاسف از اینکه برنامه مشخص و مدونی برای کنترل فشار خون وجود ندار، گفت "ما برای هزاران نفر از مردم که ۱۰ تا ۲۰ سال زودتر جان خود را از دست میدهند، سیستم مراقبتی ویژهای نداریم."
او ادامه داد همچنین با وجود آن که آمار حوادث در کشور رو به کاهش است، اما همچنان قربانیان بسیاری میگیرد. به گفته معاون وزیر بهداشت، ۳۰۰ نفر هر هفته به علت حوادث جان خود را از دست میدهند.