نقد فیلم رگ خواب

نقد فیلم رگ خواب

گرد آوری از گارگین فتائی

.

 

کارگردان

حمید نعمت‌الله

تهیه‌کننده

حمید نعمت‌الله

نویسنده

معصومه بیات

بازیگران

لیلا حاتمی

کوروش تهامی

الهام کردا

لیلا موسوی

موسیقی

سهراب پورناظری

فیلم‌برداری

فرشاد محمدی

تدوین

محمد سعدی

توزیع‌کننده

فیلمیران

تاریخ‌های انتشار

 ۲۴خرداد ۱۳۹۶

مدت زمان

 ۱۰۴دقیقه

کشور

ایران

زبان

فارسی

فروش گیشه

 ۴٬۹۳۰٬۹۵۱٬۰۰۰تومان

رگ خواب فیلمی به کارگردانی و تهیه‌کنندگی حمید نعمت‌الله و نویسندگی معصومه بیات، محصول سال ۱۳۹۴ است که در سال ۱۳۹۶ اکران شد.

 

خلاصه فیلم

مینابعد از جدایی از همسرش به دنبال شغل و محل اسکانی می‌گردد. در این مسیر با کامران مدیر رستورانی که در آن کار می‌کند آشنا می‌شود. کامران سرپناهی به او می‌دهد. مینا تحت تأثیر حمایت‌ها و محبت‌های کامران به او دل می‌بازد، کامران نیز به مینا مشتاق و علاقه‌مند است. روزها از پس هم می‌گذرد و عشق مینا به کامران کاسته نمی‌شود و اوج می‌گیرد. اما کامران دیگر قصد ادامه ندارد…

 

اکران

اکران خصوصی رگ خواب روز چهارشنبه هفدهم خرداد ماه ۱۳۹۶ در سینما استقلال برگزار شد و دوشنبه بیست و چهارم خرداد ماه اکران عمومی آن آغاز شد. همچنین پنجم آبان ماه اکران مردمی رگ خواب، ویژه حمایت از کمپین یوزپلنگ آسیایی در پردیس سینمایی گالری ملت برگزار شد.

 

جوایز

سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر[ویرایش]

بهترین بازیگر نقش اول زن  لیلا حاتمی  برنده  سیمرغ بلورین 

بهترین جلوه‌های ویژه میدانی  آرش آقابیک  برنده  سیمرغ بلورین 

بهترین عکس  امیر حسین شجاعی  برنده  سیمرغ بلورین 

بهترین جلوه‌های ویژه بصری  سینا قویدل  نامزد  سیمرغ بلورین 

 

یازدهمین دوره جشن منتقدان و نویسندگان ایران[ویرایش]

بهترین فیلم  حمید نعمت‌الله  برنده  جایزه اصلی 

بهترین کارگردان  حمید نعمت‌الله  برنده  جایزه اصلی 

بهترین فیلمنامه  معصومه بیات  برنده  جایزه اصلی 

بهترین موسیقی متن  سهراب پورناظری  برنده  جایزه اصلی 

بهترین بازیگر نقش اول زن  لیلا حاتمی  برنده  جایزه اصلی 

بهترین بازیگر نقش اول مرد  کوروش تهامی  برنده  دیپلم افتخار 

بهترین طراحی صحنه و لباس  محمدرضا میرزامحمدی و آزاده قوام  نامزد  جایزه اصلی 

بهترین فیلمبرداری  فرشاد محمدی  نامزد  جایزه اصلی 

بهترین تدوین  مهدی سعدی  نامزد  جایزه اصلی 

بهترین چهره‌پردازی  سهند ترابی  نامزد  جایزه اصلی 

 

نوزدهمین دوره جشن خانه سینما[ویرایش]

بهترین بازیگر نقش اول زن  لیلا حاتمی  برنده  تندیس شایستگی 

بهترین فیلمبرداری  فرشاد محمدی  برنده  تندیس شایستگی

بهترین جلوه‌های ویژه بصری  سینا قویدل  برنده  تندیس شایستگی 

بهترین صداگذاری  بهمن اردلان  برنده  تندیس شایستگی 

بهترین صدابرداری  بابک اردلان  برنده  تندیس شایستگی 

بهترین فیلم  حمید نعمت‌الله  نامزد  تندیس شایستگی 

بهترین کارگردان  حمید نعمت‌الله  نامزد  تندیس شایستگی 

بهترین فیلمنامه  معصومه بیات  نامزد  تندیس شایستگی 

بهترین بازیگر مرد  کوروش تهامی  نامزد  تندیس شایستگی 

 

موسیقی

در آغاز دومین هفته نمایش فیلم رگ خواب، نماهنگ فیلم با صدای همایون شجریان و آهنگسازی سهراب پورناظری رونمایی شد. آلبوم رگ خواب علاوه بر موسیقی متنِ فیلم، شامل چهار ترک باکلام ازجمله «آهای خبردار»، «رگ خواب»، «ابر می‌بارد» و «گریه می‌آید مرا» با اشعاری از امیر خسرو دهلوی، حسین منزوی و مولانا است. این اثر توسط ارکستر موسیقی فیلم سی ای اف بلغارستان اجرا شده و تهمورس پورناظری، هوشیار خیام و شین کاراسکو به عنوان تک‌نواز در آن حضور دارند. همچنین دیوید گارنر آهنگساز برجستهٔ آمریکایی،بردیا کیارس آهنگساز و رهبر ارکستر و آرین کشیشی نوازندهٔ بیس به عنوان تنظیم کننده در این آلبوم ایفای نقش کرده‌اند.

 

در نظرسنجی‌ها

سیزده منتقد مجله فیلم ۲۴ به ۲۸ فیلم از آثار اکران شده در نیمه نخست سال ۱۳۹۶ امتیاز دادند. سه فیلم «ماجرای نیمروز»، «رگ خواب» و «ویلایی‌ها» از نگاه منتقدان این مجله بالاترین امتیاز را کسب کردند.

 

سفیر

بنیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، فیلم «رگ خواب» به کارگردانی حمید نعمت‌الله را به عنوان فیلم نمونه در حوزه پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی معرفی کرد.

 

 

نقد فیلم

 

رگ خواب را باید در ردیف خوب‌های اکران چند هفته گذشته تا امروز قرار دهیم. فیلمی که تنها یک داستان و یک شخصیت اصلی دارد و تا پایان همراه همان داستان و شخصیت می‌ماند و این اتفاقی است که اغلب به ندرت در سینمای ایران می‌افتد (تعدد شخصیت‌ها و ورود و خروج بی‌دلیل آن‌ها در بسیاری از آثار پر شخصیت). پایبندی فیلم‌نامه به تک‌داستان و تک‌شخصیت‌اش، ارزشمند است و نمره قبولی فیلم نه فقط برای وفادارماندن فیلم‌نامه به داستان واحد و شخصیت واحدش، که در پرداخت قابل قبول این دو است.

 

مینا (لیلا حاتمی) پس از جدایی از همسرش در گیر و دار سر و سامان‌دادن به زندگی خود و جستجوی کار است که با کامران (کورش تهامی) آشنا می‌شود و زندگی‌اش در مسیر جدیدی قرار می‌گیرد. رگ خواب از یک جهت داستانی است درباره سوی ویرانگر عشق که برای یک زن اتفاق می‌افتد. علی‌رغم مشکل همیشگی «دیر‌شروع‌شدن» که در اغلب فیلم‌های سینمای ایران با آن مواجه هستیم، فیلم به سرعت در مسیر داستان (همان داستان واحدش) قرار می‌گیرد. تک گویی (مونولوگ)‌های مینا روی تصویر که از همان پلان نخستین آغاز می‌شود به سرعت به ما نشانه‌هایی از برخورد با یک شخصیت یکتا (unique) می‌دهند. لحن کتابی مینا در تگ‌گویی‌هایی او برای پدرش (که البته ماجرای پدرش تا حدی اضافی و اغراق آمیز است و این در نیمه دوم فیلم و فصل پایانی بیشتر مشخص می‌شود)، در جهت همین معرفی شخصیت است. مینا مشخصا کمی سر به ‌هوا است. گریم او و شکل آرایش موهایش و طرز لباس پوشیدنش هم درجهت انتقال همین حس است: نوعی بی‌قیدی، شیفتگی و ایستادن در جایی متفاوت از زنان دیگر هم سن و سال و هم‌طبقه‌اش در جامعه ایران (البته سیر اتفاقات فیلم در نیمه نخست آن به نوعی است که شخصیت در ناکجای شخصی‌اش زندگی می‌کند و برای مخاطب مهم نیست جغرافیای آن کجاست). این سر به هوایی را می‌توانیم در همان دیالوگ‌های اولین مواجه‌اش با کامران متوجه‌شویم، زمانی که از تغییر آدرسش یا از نا‌تمام‌ماندن دوره تحصیل‌اش در دانشگاه حرف می‌زند. البته درست در همین جاست که کامران را با دیالوگ‌های شوخش می‌شناسیم و مطمئن می‌شویم که داستان (فیلم) شروع‌شده و این درحالی است که در این لحظه حتی ده‌ دقیقه هم از شروع فیلم نگذشته است.

با علم به این که اتفاقات فیلم در تهران (ایران) در حال وقوع است، اما در نیمه نخست فیلم در واقع تمام اتفاقات در ناکجای شخصی مینا و آنچه که از زوایه دید او می‌بینیم، اتفاق می‌افتد

دو نیمه متفاوت روزهای مینا، با کامران و بدون او، دو نیمه متفاوت فیلم را هم رقم می‌زند. نیمه نخست فیلم، آشنایی مینا با کامران و روندی است که به دلباختگی او به کامران می‌انجامد. مسیر این آشنایی تا دلباختگی در نیمه نخست فیلم با مهارت تمام در فیلم‌نامه و اجرا همراه شده است و به یک چهل دقیقه لذت‌بخش در فیلم منجر می‌شود. همه چیز به درستی در نیمه اول فیلم در راستای شناخت بهتر ما از مینا و دنیایی است که به وسیله مونولوگ‌های او بهتر شناخته می‌شود. شخصیت یکتای او باید همه المان‌های یکتایی‌اش را حفظ‌ کند و تداوم ببخشد. این اتفاق در فیلم افتاده است: زمانی که او به دنبال خانه می‌گردد و خانه‌ای که کامران برای او پیدا می‌کند هم، تداوم حفط لحن فیلم‌نامه در شکل‌دادن به دنیایی منحصر به فرد پیرامون مینا است. مجاورت خانه با کلاس موسیقی هم دقیقا چنین شرایطی دارد و به حس شاعرانه تک‌گویی‌های مینا اضافه می‌شود. حتی رنگ قرمز شیشه بالای در هم به خوبی در خدمت ساختن همین دنیای عاشقانه است که در نیمه نخست فیلم شکل می‌گیرد. شغلی که مینا در خانه به آن می‌پردازد کاملا ما را مطمئن می‌کند که که در حال و هوای یک دنیای فانتزی قرار گرفته‌ایم (البته این تصور ما دیری نمی‌پاید و یکی از مشکلات فیلم شاید این است که لحن فیلم در نیمه دوم خود دچار نوعی دوپارگی در مقایسه با قسمت اول می‌شود). علاقه او به جمع کردن تکه‌های روزنامه مربوط به آگهی‌های تورهای مسافرتی هم در راستای همان شخصیت منحصر به فرد اوست. با علم به این که اتفاقات فیلم در تهران (ایران) در حال وقوع است، اما در نیمه نخست فیلم در واقع تمام اتفاقات در ناکجای شخصی مینا و آنچه که از زوایه دید او می‌بینیم، اتفاق می‌افتد. محل زندگی مینا و رفت و آمد او از پله‌های اضطراری تنها بخشی از میزانسن‌ها و ایده‌های خلاقانه بصری فیلم‌نامه است که در خدمت فیلم قرار گرفته است و این دقیقا همان نکته‌ای است که بارها در نقد آثار سینمایی در همین‌جا به آن پرداخته‌ایم: شکل بصری فیلم است که سینما را از ادبیات جدا می‌کند. کارگردانی، گرفتن تصاویر پشت سرهم پلان‌های فیلم‌نامه و چسباندن آن‌ها به هم دیگر روی میز تدوین نیست. فیلم‌سازی استفاده خلاقانه از ظرفیت‌های تصویری محیط و نور هم هست. تصویربرداری و نورپردازی فیلم بی‌شک از بهترین نمونه‌های چند سال اخیر است. انتخاب درست لنز‌ها و دیافراگم‌ها در خدمت میزانسن‌ها و اندازه‌نماهای درست فیلم‌نامه و کارگردانی فیلم است. به یاد بیاوردید صحنه آماده‌شدن مینا را برای بازگشت کامران از سفر و پوشیدن لباس قرمز و قرار گرفتن او در مقابل آینه (و همین صحنه نیز برای پوستر فیلم انتخاب شده است).

فصل بازگشت کامران از سفر و آوردن تئودور (گربه) در خانه لحظه برگشتن ورق در زندگی مینا است (البته پیش از این در صحنه دیر بیدارشدن کامران و عصبانیت او از مینا، یک‌بار عصیان مینا از عشق کامران را شاهد بوده‌ایم). اما بازگشت کامران از سفر و ماجرای خندیدن او و دستیارش به مینا از جذاب‌ترین سکانس‌های فیلم است. حس تحقیر و ترحمی که مینا در آن لحظه تجربه می‌کند، عینا به مخاطب منتقل می‌شود. ما دوست داریم هرچه زودتر سکانس به پایان برسد، چون همراه او زجر می‌کشیم و تحقیر می‌شویم. درست در این لحظه است که ما بیش از مینا و به نوعی پیش از او متوجه می شویم که پایان عشق او به کامران تباهی است. اما این پیش آگاهی ما به عنوان مخاطب از سرنوشت عشق مینا به کامران برای ما ناخوشایند نیست. چرا که همراهی ما با شخصیت است نه با وقایع. در اصل، پیش‌بودن نویسنده از مخاطب، بیشتر بر سینمای کاملا وفادار به اصول کلاسیک، اتفاق می‌افتد. اما زمانی که شخصیت‌ها بیش از وقایع اهمیت دارند (مانند رگ خواب) همراهی مخاطب با شخصیت بر میل غریزی ما برای پیش‌بینی حوادثی که در ادامه اتفاق می‌افتد، برتری دارد.

آن‌چه که می‌تواند محل ایراد فیلم‌نامه باشد، دوپاره شدن فیلم در لحن آن است. آن دنیای نزدیک به فانتزی نیمه نخست فیلم، یکسره بر باد می‌رود و به شدت واقعی می‌شود

سفر مینا با عشق کامران در نیمه دوم فیلم وارد مسیر تباهی‌اش می‌شود. در این‌جا آن‌چه که می‌تواند محل ایراد فیلم‌نامه باشد و پیشتر هم اشاره کوتاهی به آن شد، دوپاره شدن فیلم در لحن آن است. آن دنیای نزدیک به فانتزی نیمه نخست فیلم، یکسره بر باد می‌رود و به شدت واقعی می‌شود (ناکجا آباد زندگی مینا در نیمه اول فیلم ناگهان به یک تهران خشن و پر از درمانگاه‌های با متصدیان عصبانی تبدیل می‌شود). در واقع چرخش ناگهانی کامران در نشان‌دادن آن روی سکه شخصیت خودش به مینا، شاید کمی ما را دچار این بدبینی می‌کند که فیلم‌نامه در مسیر ساخت یک بدمن (badman) از کامران است تا از این طریق تدوام حس ترحم و همراهی ایجاد شده ما نسبت به مینا را حفط کند. این تداوم در ادامه داستان عشق بیمارگونه مینا به کامران – که انتظار همیشگی و افراطی مینا برای دریافت یک پیام یا تلفن از کامران، موید این عشق بیمارگونه است- به نوعی با آن پیش‌بینی مخاطب از ادامه داستان (تباهی رابطه مینا و کامران) همراه می‌شود و مزید بر علت می‌گردد تا نیمه دوم فیلم کمی از نیمه نخست آن عقب بیفتد. اما این ایراد به هیچ وجه ضربه بزرگی به فیلم‌نامه نمی زند به خصوص که این دوپارگی در لحن فیلم نامه با روایت اول‌شخص فیلم (فیلم را همواره از زوایه دید مینا می‌بینیم) قابل توجیه است. به این معنا که همه آنچه که در نیمه نخست فیلم و نیمه دوم آن از کامران می‌بینیم، روایت مینا است و زمانی که او دلباخته کامران شده است، او را یکسره جذاب و کامل و مرد ایده‌آل زندگی‌اش می‌بیند و در نیمه دوم فیلم هم تصورات مینا در دوران تنهایی‌اش (زمان‌هایی که کامران به سفر‌ رفته) است که تصویر ما از کامران را شکل می‌دهد (البته این به این معنا نیست که شخصیت کامران آگاهانه دچار چرخش در رفتارش با مینا نمی‌شود و این ایراد به فیلم‌نامه وارد است).

همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره شد فیلم از یک نگاه، راوی سوی ویرانگر عشق از نگاه یک زن است. از این نظر فیلم را حتی می‌توانیم مثل یک فیلم «نوآر» وارونه تصور کنیم. چرا که در فیلم‌های نوآر معمولا قهرمان‌ها شخصیت‌های منزوی و گوشه‌گیری هستند که در مسیر فیلم، با اغواگری‌های یک زن مواجه می‌شوند. البته این قیاس، یک مقایسه کاملا سلیقه‌ای و غیر جامع است. در واقع مقایسه بسیاری از آثار با فیلم‌های نوآر از این نظر قیاس اغلب درستی از آب در می‌آید که تاثیر این گونه سینمایی (اگر نوآر را یک گونه (ژانر) مستقل حساب کنیم)، بر سینمای پس از خودش آنقدر فراگیر بوده است که ردپای آن همواره باقی خواهد ماند.

دنیای لرزان و شکننده باورهای مینا از مردان عاشق‌پیشه- که به خوبی در کامران تجلی می‌یابد- با کلیشه دیدن او در ارتباط با یک زن دیگر در هم می‌شکند. فیلم‌نامه نویس سعی بر نشان دادن یک سلوک (سفر معنوی) برای مینا در نیمه دوم فیلم دارد و به نظر می‌رسد که از پس این کار هم بر آمده است. گربه که در ابتدا مورد نفرت مینا قرار می‌گیرد درسکانس تنهایی او در جاده، به تنها مونس و همدم او تبدیل شده است. شاید نمایش همین تضاد سیر و سلوک مینا در نیمه دوم فیلم در برابر دوران عاشقی پر التهاب او در نیمه اول آن، فیلم را تا حدودی دچار لحن دوگانه‌ای کرده است که به آن اشاره شد.

به هر روی تجربه دیدن رگ خواب بر پرده عریض سینما، لذت‌بخش است چون فارغ از هر چیز، تصاویر فیلم برای دیده‌شدن بر روی پرده عریض ثبت شده‌اند. تصویربرداری تحسین برانگیز فیلم در انتخاب لنزها و جای قرارگیری دوربین، به خوبی در خدمت ساختن لحظات بصری لذت بخش برای مخاطب است. اهدای جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن به لیلا حاتمی بدون تردید کمترین تقدیر از بازی درخشان او در این فیلم است (اهدای مشترک این جایزه به او و مریلا زارعی در جشنواره فجر اتفاقی است که شاید کمی عجیب و محل ایراد باشد). تجربه تماشای رگ خواب را روی پرده عریض سینما از دست ندهید.

 

محمد حسین قلی‌پور

 “رگ خواب” چهارمین ساخته حمید نعمت الله پس از فیلم های “بوتیک”، “بی پولی” و “آرایش غلیظ” است که خوشبختانه همان دغدغه های همیشگی کارگردان را دنبال می کند و مانند سایر آثار ایشان فاصله گذاری های لازم از آثار سیاه نما را دارد.

برجسته ترین فیلمسازان تاریخ سینما در شخصیت پردازی کاراکترها به تمام جزئیاتی که ممکن است به توضیح گوشه ای از رفتار شخصیت ها بپردازد توجه ویژه داشته اند تا بتوانند با قرار دادن نشانه هایی قابل اتکا بخشی از روابط علت و معلولی فیلم را از این طریق برای مخاطب توضیح دهند. این جزئیات می تواند تلفن همراه شخصیت ها،  خودروهای مورد استفاده، شغل و یا نوع پوشش آن ها باشد. همچنین توجه لوکیشن های فیلمبرداری از دیگر عواملی بوده است که توان تاثیرگذاری زیادی در منظر نگاه مخاطب بر اتفاقات فیلم دارد و می تواند بر فضا سازی اثر تاثیر بسزایی گذارد. از نمونه های خوب استفاده از تمام عوامل مذکور در راستای فضاسازی اثر ، می توان به فیلم “فارگو” ساخته برادران کوئن اشاره کرد. از نگاه نگارنده توجه به مسائل اینچنینی می تواند یکی از عوامل تمییز دهنده آثار منسجم از آثار سرسری باشد.

 

رگ خواب” از جمله آثاری است که توجه به جزئیات اینچنینی در آن به وفور مشاهده می شود. از فست فودی خانم منصور-محل آشنایی لیلا و مینا- که تداعی کننده رابطه و زندگی های پرشتاب امروزی و علاقه به پیشرفت های لحظه ای و زودگذر است تا انتخاب گربه به عنوان نمادی از رفتارهای کامران. اما نکته مغفول مانده استفاده از این نشانه ها برای پیشبرد داستان است. به معنایی جناب نعمت الله از این نشانه ها صرفا برای معرفی شخصیت ها بهره برده است نه چیزی بیش از این. اتفاقی که می توانست مسیر فیلم را به ویژه در بخش دوم فیلم تغییر دهد.

از نکات برجسته دیگر “رگ خواب” می توان به ریتم مناسب و متناسب با هر بخش داستانی ، استفاده صحیح از موسیقی، بازی خوب بازیگران و بهره گیری درست از لوکیشن ها اشاره کرد که فرسنگ ها با آثار قبلی فیلمساز فاصله دارد.

تم اصلی داستان پیرامون مسائل زنان جامعه و سوء استفاده های عاطفی از آن ها که منجر به بروز شرایط بحرانی می گردد شکل می گیرد. در نیمه ابتدایی فیلم اوج گیری رابطه مینا و کامران و سپری شدن رویاگونه اتفاقات به یاری استفاده از لوکیشن های جذاب، ریتم تند و قاب های چشم نواز به خوبی نمایش داده شده است و مقدمات لازم برای ارائه تلنگر داستان مهیاست. اما متاسفانه فیلم به یکباره مسیر خود را تغییر می دهد و به جای ارائه دلایل منطقی برای روایت داستان توجه مخاطب را -به یاری بازی خوب لیلا حاتمی- به مظلومیت بانوان در جامعه جلب می کند و فکت سینمایی برای سوالاتی که در ذهن مخاطب شکل گرفته ارائه نمی کند. سوالاتی نظیر:

چرایی بازنشگتن مینا به آغوش خانواده با وجود درگیر شدن با شرایط اسفناکی این چنینی

چرایی حضور کامران در کنار مینا در حالی که شرایط حضور در کنار مدیر خود را دارد و نشانی هم از هرزه گردی در او وجود ندارد.

سوالاتی از این دست با پاسخ هایی از ذهن مخاطب پاسخ داده می شود اما بر اساس برداشت های عاطفی از صحنه های به یادگار مانده در حافظه بصری آن ها نه کت های قابل دفاع سینمایی. در حقیقت جناب نعمت الله در نیمه دوم فیلم به جای نمایش اغناپذیر چرایی و چگونگی این فاصله به ارائه عواقب تلخ انتخاب های نادرست می پردازد و با تمرکز بر آن ، جنبه بازدارنگی و عبرت آموزی داستان را برجسته تر می کند. این مسئله نشان از نگاه مصلحانه و دغدغه مند ایشان در رابطه با مسائل زنان در جامعه را دارد اما اگر فیلم به تکمیل روایت خود می پرداخت و به مخاطب اجازه می داد که خود این برداشت ها را داشته باشد به طور حتم توان نفوذ اثر در حافظه سینمایی مخاطبان چند برابر می شد.

جناب نعمت الله تلاش هایی برای صمیمی تر کردن  روابط مینا و کامران – مانند صحنه های حضور در انبار- انجام داده است و با بهره گیری از امکانات دوربین شگردهایی برای واقعی کردن مسائلی مانند حجاب مقابل محارم و حضور زن و شوهر در کنار یکدیگر که همواره مورد نظر فیلمسازان بوده اندیشیده است که به نظر می رسد با ممیزی هایی در زمان اکران مواجه شود و البته حذف آن ها لطمه جدی به اثر نخواهد زد. اما نکته قابل طرح در این زمینه نداشتن نگاه رادیکال به مسائل است. نکته ای که در رویکرد فیلمساز به دغدغه های خود از بوتیک تا رگ خواب ادامه داشته و گاهی نظر مساعد خبرگان را هم به خود جلب کرده است.

در مجموع رگ خواب نعمت الله پتانسیل تبدیل شدن به یکی از آثار برجسته جشنواره سی و پنجم را دارا بود که به دلیل اشتباه در انتخاب ررویکرد پرداخت به موضوع، به اثری متوسط تقلیل یافته است. امید است جناب نعمت الله با ساختاری منسجم تر به طرح موضوعات اجتماعی که از مشکلات واقعی جامعه مانند طلاق بپردازند و جای خالی آثاری این چنینی را برای سینمای ایران پر نمایند. آثاری که مخاطب را با امید به آینده راهی مسیرهای تازه نماید.

 

دانیال حسینی

حمید نعمت‌الله به نسبت سال‌های حضورش در سینما کارگردان کم‌کاری به حساب می‌آید. فیلم اول او «بوتیک» برای مخاطبین یک شگفتی بود. جسارت یک فیلم اولی در نمایش معضلات اجتماعی‌ای که در آن زمان جایی در سینمای ایران نداشتند باعث شد توجه زیادی به سمت او جلب شود. موضوع فقط به جسارت موضوعی خلاصه نمی‌شد و بوتیک به لحاظ ساختاری فیلمی پخته و تأثیرگذار از آب در آمده بود. چندین سال طول کشید تا نعمت‌الله با فیلم «بی پولی» به سینما بازگردد. فیلم این بار به اندازهٔ «بوتیک» پیشرو و تکان‌دهنده نبود اما با تحسین منتقدان روبه‌رو شد. او سپس سریال «وضعیت سفید» را برای تلویزیون ساخت که به‌طور کل نظر مثبت مخاطبین را جلب کرد اما از هر نظر کاری متفاوت با باقی آثار تلویزیونی به حساب می‌آمد. تأکید بر جزییات و حذف خط ثابت داستانی باعث شده بود در ابتدا همراهی با سریال برای مخاطبین مشکل شود اما به مرور زمان همراهی با شخصیت‌ها کار خود را کرد و سریال مورد توجه قرار گرفت. آخرین فیلم نعمت‌الله که دیگر مثل گذشته کم‌کار نبود به نام «آرایش غلیظ» تلاشی بود برای ورود به فضای جفنگ و هجوآمیزی که بیشتر در آثار برادران کوئن مشاهده شده است. نظرات در مورد فیلم آخر کاملاً متفاوت بود و فیلم برای برخی بهترین اثر جشنواره و برای برخی دیگر اثری غیر قابل تحمل ارزیابی شد. هر چه بود حمید نعمت‌الله باز هم فیلمی متفاوت ساخته بود.

رگ خواب» به هیچ‌کدام از فیلم‌های ساخته شده توسط خود او ارتباطی ندارد اما پیوستگی معنایی و ساختاری آن با فیلم‌نامهٔ مشترک نعمت‌الله و هادی مقدم دوست «سر به مهر» غیر قابل انکار است. فیلم روایتگر مسیر حرکت یک زن جوان به نام مینا (لیلا حاتمی) در مقطعی حساس از زندگی‌اش است. اولین جمله‌ای که از او می‌شنویم در رابطه با پایان زندگی زناشویی‌اش مطرح می‌شود. " امروز رفتیم و توافقی طلاق گرفتیم، این تنها چیزی بود که روش توافق داشتیم". شوهر سابق او را در فیلم نمی‌بینیم. همه‌ی اتفاقاتِ قبل از جدایی، از بحث مورد نظرِ فیلم خارج می‌شوند و زندگی مینا در روزهای بعد از طلاق به محور اصلی داستان تبدیل می‌شود. او که تحصیلات کارشناسی را نیمه‌کاره رها کرده درحالی‌که به دنبال کار است با شخصی به نام کامران آشنا می‌شود. کامران که مدیریت یک فست فود را به عهده دارد ابتدا به بهانهٔ کمک به مینا وارد زندگی‌اش می‌شود اما کم‌کم رابطهٔ عاطفی بین آن‌ها شکل می‌گیرد. چنین پی‌رنگی در مختصات سینمای ایران کاملاً تکراری به نظر می‌رسد اما با مشاهدهٔ فیلم با فضایی کاملاً متفاوت روبه‌رو می‌شویم.

فیلم‌ساز همه‌ی داستان را از دید شخصیت مرکزی یعنی مینا روایت می‌کند. به عبارتی می‌شود گفت «رگ خواب» فیلمی است که در داستان‌گویی خودش را به یک زاویه دید محدود کرده و در هیچ لحظه‌ای این محدودیت خود خواسته را زیر پا نمی‌گذارد. تک‌تک سکانس‌ها با حضور مینا نوشته شده و شکل گرفته‌اند و فیلم در هیچ لحظه‌ای از فضای ذهنی و احساسات او جدا نمی‌شود. از همان سکانس اول نریشن های ذهنی مینا ما را از گذشته‌اش آگاه می‌کنند و پس از آن مخاطب قدم‌به‌قدم در تجربه‌های حسی او شریک می‌شود و دنیا و آدم‌ها و روابط را از دیدگاه او می‌بیند. ایجاد چنین محدودیتی از طرف فیلم‌ساز باعث شده چالشی سخت در فیلم وجود داشته باشد. نگه داشتن ریتم و پیش بردن خط داستانی درحالی‌که دوربین حتی در یک سکانس اجازهٔ دور شدن از مینا را نداشته کار بسیار مشکلی بوده است. چنین ساختاری داستان‌گویی را بسیار سخت می‌کند و پتانسیل کسالت‌بار شدن را بالا می‌برد. اما فیلم‌ساز به شکل غافلگیر کننده ای این چالش را از سر گذرانده و به نقطه قوت فیلم تبدیل کرده است.

پیشروی رابطهٔ عاطفی بین مینا و کامران با ایده‌های متنی و تصویری‌ای همراه شده است که کاملاً مخاطب را سر ذوق آورده و به دنبال کردن سرنوشت این دو علاقه‌مند می‌کند. آشنایی آن‌ها به‌درستی با لحظات متفاوتی پیشرفت می‌کند و هیچ شباهتی به نمونه‌های تکرار شده در سینمای ما ندارد. سکانسی که در آن کامران برای ابراز علاقه به مینا مشغول خوردن خاک می‌شود تنها یکی از سکانس‌های بکر فیلم است که مخاطب را حسابی سر ذوق می‌آورد و حس و حال عاشقانهٔ جاری در آن کاملاً ملموس است. نریشن های ذهنی مینا باعث شده همراهی مخاطب با داستان از سمت او باشد. به همین دلیل زمانی که هیجان او از آشنایی‌اش با کامران را می‌شنویم وارد فضای بسیار شخصی‌ای می‌شویم که احساسات و عواطف درونی در آن شکل گرفته‌اند. این میزان نزدیک شدن به تجربهٔ یک شخصیتِ خاص شگرد هوشمندانه‌ای بوده است چراکه باعث شده ظرفیت همراهی کامل با مینا در فیلم ایجاد شود. اگر قرار باشد داستانی را به شکل مطلق از دیدگاه یک شخصیت دنبال کنیم به این نزدیکی و درک از خصوصی‌ترین لحظاتش نیازمند هستیم.

رابطهٔ مینا و کامران اگرچه در حال و هوایی عاشقانه اوج می‌گیرد اما کم‌کم متوقف شده و وارد سرازیری می‌شود. پس از این تغییر لحن در فضا، روایت مقداری لکنت را تجربه می‌کند. نکته مشکل‌ساز اینجاست که ایده‌های فیلم‌ساز برای بردن یک رابطهٔ عاشقانه به نقطهٔ اوج بسیار فکر شده و زیباست. اما فرود رابطه این جزییات بکر را در خود ندارد. دلایلی که باعث کم‌رنگ شدن رابطه می‌شود شباهت‌های زیادی به نمونه‌های قبلی پیدا می‌کند و رفتارهایی که کامران در ادامهٔ فیلم از خود نشان می‌دهد تر و تازگی فیلم را کاهش می‌دهد. ساختار کلی فیلم باعث شده این کمبود در بخشی از داستان که کامران در مرکز آن است باقی بماند و بخش پررنگ‌تر که برخورد مینا با این حادثه است بار را به دوش بکشد. بنابراین اگرچه کیفیت روایی کاملاً یکدست باقی نمی‌ماند اما دست‌آورد‌های فیلم از بین نمی‌روند و همراهی با مینا تا پایان ادامه پیدا می‌کند.

پایان‌بندی فیلم مسیر حرکت مینا از ورود به رابطه و اوج‌گیری تا فرود و رسیدن به وضعیت بحرانی را به‌درستی تکمیل می‌کند و نوعی گذر و بلوغ حسی را در او ایجاد می‌کند. فیلم به دلایل مختلف در سینمای ایران یک مورد منحصربه‌فرد است. زاویه دید تک‌نفره و ایجاد ارتباط بین مخاطب و شخصی‌ترین حالات ذهنی یک شخصیت باعث شده با فیلمی متفاوت روبه‌رو باشیم که یک نیمهٔ درخشان و یک نیمهٔ قابل قبول را ارائه می‌کند. تماشای اوج و فرودهای حسی لیلا حاتمی بسیار دل‌نشین است. بازی او در «رگ خواب» اتفاق تازه‌ای در بر ندارد. شباهت‌های فراوان با نقش‌آفرینی‌اش در «سر به مهر» باعث شده خیلی از حرکاتش برای مخاطبی که آن فیلم را دیده آشنا به نظر برسد اما با همهٔ این‌ها او به ستون اصلی فیلم تبدیل شده و به‌سختی می‌توان گزینهٔ دیگری را برای چنین نقشی تصور کرد. درنهایت تماشای «رگ خواب» را به‌راحتی می‌توان توصیه کرد. حمید نعمت‌الله با این فیلم کماکان به‌عنوان یک کارگردان مهم و متفاوت در سینمای ایران باقی خواهد ماند. این روزها اوج فعالیت کاری او را شاهد هستیم و گفته می‌شود فیلم دیگرش به نام «شعله ور» به‌زودی آماده می‌شود. امید است این پرکاری به کاهش کیفیت فیلم دوم منجر نشده باشد و باز هم شاهد فضایی متفاوت و لحنی منحصربه‌فرد از او باشیم.

 

حمید نعمت الله : نعمت الله فعالیت سینمایی اش را با دستیاری مسعود کیمیایی آغاز نمود و چند سال بعد با فیلم « بوتیک » اولین اثر بلند سینمایی خود را کارگردانی نمود که تحسین منتقدان را به همراه داشت. در سالهای بعد او با فیلمهای « آرایش غلیظ » و « بی پولی » جای پای خود را در سینمای ایران مستحکم کرد و حالا با جدیدترین اثرش به نام « رگ خواب » به سینماها آمده.

ویژگی برجسته ای که « رگ خواب » حمید نعمت الله از آن برخوردار است، زاویه دید اول شخص است که فیلم از طریق آن روایت می شود و همین موضوع باعث شده تا تماشاگر فاصله بسیار نزدیکی را با شخصیت اصلی داستان و افکار او برقرار نماید. در ابتدای فیلم متوجه می شویم که مینا به تازگی ازدواج ناموفقش را به پایان رسانده و به دنبال شغلی می گردد تا بتواند روزگارش را سپری نماید و در همین حین با کامران آشنا می شود که باعث دل بستن به او می شود. شاید نکته قابل توجهی که در مقدمه فیلم باید به آن اشاره کرد ، عدم ارائه توضیحات کافی درباره مینا و گذشته اوست که احتمالاً فیلمساز نمی خواسته به آن ورود نماید اما با توجه به رفتارهای مینا در ادامه داستان، لزوم وجود چنین شخصیت پردازی برای درک بیشتر این شخصیت حس می شود.

با اینحال « رگ خواب » در ایجاد دنیایی قابل لمس از زنی که احساسات پررنگی دارد و به واسطه آن لحظات تلخ و شیرینی را تجربه می کند، قابل ستایش است. حمید نعمت الله در چهارمین ساخته سینمایی خود به خوبی توانسته شکل و شمایل زن امروزی را بدون توجه به مفاهیم فمینییستی یا حمایت گرایانه، ترسیم نماید. زنی که به تازگی از یک رابطه سراسر ویران خارج شده و دچار خلاء احساسی در زندگی اش گشته و به همین دلیل در مواجه با کامران ، احساساتش را فارغ از آنکه آیا کنترل دقیقی بر آن داشته باشد، بکار می گیرد. نعمت الله به خوبی مخاطب را به عاشقانه میانه کامران و مینا وارد می کند و به وی اجازه می دهد با جزئیات کامل روند این حس دیوانه وار در درون مینا را لمس نماید.

حمید نعمت الله در چهارمین تجربه کارگردانی خود به خوبی توانسته شکل و شمایل زنی مدرن را در سینمای ایران ترسیم نماید که تا سالها هیچ فیلمسازی تا بدین حد توان نزدیک شدن به آن را نداشته است. در این سالها زنان در سینمای ایران یا غمخوار بوده اند و یا وزن عاشقانه شان بیش از آنها بر دوش مردان بوده. اما در « رگ خواب » فیلمساز به خوبی توانسته به دنیای ذهنی شخصیت اصلی داستانش وارد شود و او را با تمام زنانگی و غیرقابل پیش بینی بودنش به تصویر بکشد. شخصیتی که سنتی است اما می خواهد رفتار مدرنی داشته باشد. او مهربان است و گاهی عمداً هوشش را به حداقل می رساند تا بتواند از لحظاتی که با کامران دارد لذت ببرد و در عین حال قصد سر و سامان دادن به زندگی اش و حفظ آن را دارد. مینا را می توان نمونه کامل تری از حال و روز یک زن ایرانی عصر حاضر در سینما دانست که غیرقابل پیش بینی است.

اما « رگ خواب » پس از گذشت از نیمه داستان و تجربه سراشیبی عشق مینا، دچار بی رمقی شده و طراوت نیمه ابتدایی و عاشقانه منحصر به فرد ابتدای فیلم را از دست می دهد. فیلم به وضوح پس از تبدیل شدن به ملودرام دچار افول می شود که البته این ضعف با مقایسه با نیمه ابتدایی فیلم شکل می گیرد. در واقع مخاطب که در نیمه ابتدایی شاهد یک عاشقانه جذاب میان کامران و مینا بوده و با تمام وجود آن را حس کرده، در نیمه دوم و زمان فروکش کردن زبانه آتش این عشق، نیاز دارد تا بتواند ویرانی مینا را با روایت منحصر به فرد دیگری از نعمت الله بر پرده سینما شاهد باشد اما این امر میسر نمی گردد و فیلم نمی تواند قدرت روایتش را با انسجام حفظ نماید؛ در عین حال که گسستگی قابل توجهی هم در روایت ایجاد نمی گردد.

برگ برنده اصلی « رگ خواب » را باید لیلا حاتمی معرفی نمود که یکی از بهترین بازیهای دوران بازیگری اش را در این فیلم ارائه داده و از شکل و شمایل تقریباً مشابهی که در سالهای اخیر در حال تکرار آن در سینمای ایران بوده، تا حد زیادی دور شده است. حاتمی در « رگ خواب » به یکباره عاشقی دیوانه می گردد و در ادامه بابت این عشق هزینه پرداخت می کند تا ما در دو فصل، دو وجه متفاوت از شخصیت او را بر پرده سینما شاهد باشیم که نتیجه ای دلنشین داشته و بازی متفاوتی از حاتمی رقم زده است. کوروش تهامی که زوج او در این فیلم هست نیز بدون شک درخشان ترین بازی دوران بازیگری اش را ارائه داده و اگرچه در مقابل حاتمی بهرحال حضور در سایه را تجربه کرده، اما بدون شک « رگ خواب » تجربه متفاوت و ماندگاری در کارنامه هنری اش محسوب خواهد شد.

« رگ خواب » حمید نعمت الله تجربه هیجان انگیزی از یک عاشقانه متفاوت در سینمای ایران است که شاید برای اولین بار در سالهای اخیر، تصویر نزدیک تری از زن جامعه امروز ایران در ملودرامی عاشقانه را به تصویر می کشد. البته فیلم مخصوصاً در نیمه دوم افت می یابد و عدم اطلاع مخاطب از گذشته مینا هم در لحظاتی از فیلم وضعیت را برای مخاطب سخت می نماید. اما روی هم رفته به نظر می رسد « رگ خواب » حمید نعمت الله تا انتهای سال بهترین ملودرام سینمای ایران باشد که بازیهای خوبی هم در آن دیده می شود و شایسته احترام می باشد

 

داستان فروپاشی «مینا»

 

ایمان عبدلی

«رگ خواب» داستان فروپاشی «مینا» است؛ زنی تنها که در ازدواج اول شکست خورده و بعد از سمت پدر طرد شده. مینا کسی جز پدر ندارد و البته یک رفیق نصفه نیمه! او تنهاست، بر حسب اتفاق و بر اساس نیاز به کار و درآمد با کامران آشنا می شود و به او پناه می برد. عشق جوانه می زند، اما در ادامه ...

«رگ خواب» پس از پرسه زنی های حمید نعمت الله در تجربه های سردرگمی چون: «آرایش غلیظ» بازگشت او به زبان سینمایی خودش است. شخصیت پردازی درست و ششدانگ در کنار روایت منسجم از این فیلم اثری ساخته که مطمئنا جزو خوب های جشنواره امسال است و در اکران هم حرف های زیادی از آن خواهیم شنید.

نعمت الله از پس تجربیات متعدد مطبوعاتی و سینمایی در «رگ خواب» به زبان سینمایی مطلوبی رسیده که می تواند حیات ویژه ای برای سینمای او ایجاد کند، اگر که باز هوس تجربیات متنوع به سرش نزد.در یادداشت زیر چند تمهید ظریف «رگ خواب» در ایجاد کشش برای مخاطب را بررسی کرده ایم، البته سبک یادداشت جشنواره ای و شتاب زده است، به هرحال به نوبه ی خودمان تلاش می کنیم شما را در حال و هوای جشنواره قرار دهیم.

 

 

موسیقی و کارکرد آن در «رگ خواب»

«موسیقی» هم تهییج کننده است و هم کارکردی افزون برای همذات پنداری مخاطب با داستان فیلم دارد. موسیقی می تواند قلاب ارتباطی بیننده و فیلم باشد و در عین حال روایت را هم در پیشرفت کمک کند. در فیلم نعمت الله موسیقی دقیقا هر دو کارکرد را به بهترین شکل ایفا می کند. نمونه های پیش برنده روایت دو سکانس آموزش موسیقی در اتاق مجاور محل سکونت «مینا» است که متناسب با حال و هوای او قرار گرفته و در حرکت روایت عامل موثری است.

یک بار مینا را در آغاز سکونت و آشنایی با کامران می بینیم، نوای ویلن و حس رویا پردازانه این ساز که همنشینی خوبی با حال و هوای کاراکتر اصلی داستان است و بار دیگر مینایی را می بینیم که دلبسته کامران شده و احساس عاشقی دارد. این بار ضرب تنبک شاگرد موسیقی حس طرب و شادی ایجاد می کند.

موسیقی در کارکرد ثانویه  با تهییج احساسات مخاطب در سکانس رانندگی مینا در جاده با کلام همراه می شود و صدای همایون شجریان و شعر منزوی و مولانا به شدت گیرا و قدرتمند عمل می کند، طوری که هنگام تماشای فیلم آن هم برای مخاطب سخت گیر جشنواره همه مات و میخکوب اجرای حاتمی و شجریان بودند. این به کارگیری موسیقی به عنوان یکی از ابزاری های مهم یک روایت سینمایی نشان از تسلط نعمت الله بر سینما دارد. در ضمن نباید فراموش کنیم تماشاچی ایرانی کلیپ دوست دارد و «رگ خواب» اینجا را به میل تماشاچی عمل می کند.

 

یک راوی موثر و با احساس

استفاده از نریشن که با صدای کاراکتر اصلی همراه شده تمهید مناسبی در بارور شدن اثری است که اتفاقا کاملا کاراکتر محور است در آن شخصیت پرازی مهم تر از دیگر عناصر داستانی اهمیت دارد. در فیلم های این چنینی که حوادث و اتفاقات نقش عمده ای در کشش و جذابیت داستان ندارند و ما صرفا با حدیث نفس کاراکتر مرکزی داستان مواجهیم، نریشن می تواند حالت واگویه های درونی یکی مثل مینا باشد که از لا به لای همین واگویه ها لایه های ظریف تری از شخصیت اش را برای مخاطب نمایان کند.

نریشن در چنین روایتی می تواند از اطناب داستان جلوگیری کند و کاتالیزوری برای پرورش سریعتر کاراکتر برای مخاطب باشد. به عنوان مثال در ابتدای آشنایی مینا و کامران در یکی از نریشن ها مینا  با تاکید بر بعد حمایتی وجود کامران هم خبر از دلبستگی احتمالی در دقایق بعدی را می دهد و هم خلا وجود یک مرد حمایتگر را در زندگی اش نمایان می کند، شخصیت به واقع عمق پیدا می کند.

 

نریشن اینجا دقیقا واگویه ای است که شخصیت سینمایی و بیننده را به هم نزدیک می کند. چنین افشاگری اگر در دیالوگ می آمد جنبه ی تصنعی و غیرقابل باور داشت، اما در یک واگویه درونی که ذات اعتراف گرایانه و بی تعارفی دارد کاملا پذیرفتنی است. پس استفاده درست از ابزاری چون نریشن «رگ خواب» را در شخصیت پردازی و روایت کمک کرده است. این که کارگردانی بداند نریشن را در چه فیلمی به کار ببرد، خودش درصد قابل توجهی از تسلط او بر سینما را می رساند. اتفاقا در جشنواره دو سال قبل همین تمهید را در فیلم «رخ دیوانه» داشتیم و حالا با قیاس استفاده این دوفیلم از یک عنصر، بهتر در می یابیم کدام متناسب تر با داستان است.

 

  برگ برنده ای به نام «لیلا حاتمی»

آن هایی که بیشتر اخبار سینمایی را دنبال می کنند شاید به خاطر داشته باشند در میانه های فیلمبرداری «رگ خواب» گفت و گوی چند خبرنگارسر صحنه فیلم برداری با لیلا حاتمی حاشیه ساز شد.

موقعیتی که شاید نه خبرنگاران در آن نقش زیادی داشتند و نه لیلا حاتمی و شاید بیشتر باید آن هایی را نکوهش کرد که چنین فضایی عجیبی (گفت و گو سر صحنه) را فراهم کردند و به هر حال آن روز حاتمی واکنش خوبی نداشت و گفته بود که حال خوبی هم ندارد. حالا با مشاهده فیلم بهتر در می یابیم که چنین کاراکتری نیازی به همنشینی بی کم و کاست بازیگری دارد که پس از تلاش برای ایفای نقش متفاوت در «من» این بار یک کاراکتر خود ویرانگر کم تر دیده شده را به بهترین شکل به معرض نمایش می گذارد. حاتمی طیف های متفاوتی از حالات انسانی در مدت زمان فیلم اجرا می کند ؛ناامیدی - تنهایی و امیدواری -عشق و دوباره تنهایی - ویرانی است.

استفاده از چشم ها که البته با کمک فیلمبرداری هوشمندانه و موقعیت سازی های درست در فیلمنامه در کنار زبان بدن حاتمی که فراتر از بضاعت بازیگری سینمای ایران و شخصیت مینا را از همین حالا نامزد دریافت سیمرغ کرده. در مورد زبان بدن لیلا حاتمی در چند موقیت متفاوت،او چند مدل متفاوت را ارائه می کند؛ سکانس موزه مردمشناسی و  خاک خوری عاشقانه حاتمی و تهامی، بدن  مینا حالت خواهشگرانه و رهایی دارد.

 

در سکانس طوفان، حاتمی جمع شده و منقبض است، گویی با اندامش بی پناهی و ترس را القا می کند. بعدتر در سکانس خیابان که منجر به گرمخانه می شود، با بدنی خمیده هراس هر لحظه افتادنش را القا می شود، انگار تا پایان چیزی نمانده! آدمی که چیزی برای از دست دادن ندارد.

بازگشت خوشحال کننده نعمت الله به سینمایی که اجزایش را بلد است اتفاق روز اول جشنواره است. بازگشتی به «بوتیک» به شخصیت بی پناه «اتی» (البته با تفاوت هایی اگر «بوتیک» را دوست داشته اید احتمالا «رگ خواب» را هم دوست دارید) این فیلم شاید نسخه دامنه دارتر و سینمایی تری از «بوتیک» است

 

 حیف است از نقش کارگردان در سینمایی کردن یک روایت ننویسیم از ذوقی که تماشای یک فیلم را در پرده ی سینما متفاوت از تماشای آن در تلویزیون می کند. مثل استفاده از رنگ در تقویت روایت ، سکانسی که کوروش تهامی در رستوران به همراه حاتمی نشسته و طیف ارغوانی لباس او با پس زمینه ی تصویر تبانی کرده و شکل نشستن اش حسی از بی اعتمادی می رساند، یا تاکید دوباره اش  به ست چاقو و یا پله های راه فرار که محل رفت و آمد مینا است. گویا راه فرار زندگی کامران است.

این ها همه معنای حضور یک کارگردان جدی را می دهد. مطمئنا همه ی آن هایی که در شب اول جشنواره در سینما فرهنگ و در سرمای سوزان بهمن ماه برای «رگ خواب» معطل شدند، خیلی ناراضی نبوده اند. البته بر فیلم نقدهایی هم وارد است مثل غلو در نمایش احساسات که بماند برای وقتی دیگر فعلا می خواهیم از خوب های جشنواره لذت ببریم.

 

سپیده دانایی

نقد روان شناختی

وقتی اولین روز اکران فیلم به تماشای آن نشستم، بدون آنکه بدانم نویسنده کیست با خود گفتم حتما نویسنده این فیلم یک زن است یا اگر زن نباشد هم به طور حتم دنیای پیچیده زنان را تا حدودی درک کرده ­است! درست حدس زده بودم، فیلم­نامه به قلم معصومه بیات نوشته شده، فیلم­نامه­ ای که از تجربه زیسته هر زنی سخن می­گوید و جنون زنانه را هم در عاشقی کردن نیمه اول فیلم و هم شکسته شدنش در نیمه دوم آن به قدری زیبا به تصویر کشیده که کمتر زنی هنگام تماشای آن با مینای داستان همزاد­پنداری نمی­ کند.

تصویرسازی چنان دقیقی که نه شباهتی به عاشقانه­ های سطحی این روزهای سینما دارد و نه مصیبت­نامه ­های افراط­ گونه آن….

رگ ­خواب نمایش دنیای زنانه­ ی مینا است که شکست خورده در پی ترمیم زخم­هایش وارد اجتماع می­شود؛ مینای مطلقه با تمام نیازهای زنانه ­اش! نیازهایی که «رگ­ خواب» هر زنی­ست، حتی اگر بارها شکست خورده باشد راه دستیابی به اوست.

مینا را به عنوان نماینده ای از زنان مطلقه و جامعه تصویرسازی شده در فیلم را نماینده ای از جامعه ایران در نظر گرفته و به این بهانه به بررسی وضعیت میناهایی می پردازم که این روزها شمار آن­ها رو به افزایش است.

روز به روز بر شمار زنان مطلقه کشور افزوده می ­شود. یکی از تغییرات امروزه نسبت به گذشته ­ی نه چندان دور، نوع نگاه به مسئله طلاق در زنان است. نگاهی که از سیاهی گذشت و هنوز خاکستری نشده به سفیدی درآمد!

آن زمان که بیوه بودن برای زنان نوعی تهدید تلقی می­شد انقدر نزدیک است که می توان آن را به راحتی به یاد آورد. دورانی که اگر زنی از همسرش جدا می­شد صرف نظر از علت آن، از طرف خانواده و اجتماع طرد می­شد، نگاه مردان به آن ها پذیرنده نبود و به شکل یک جنس دسته دوم با آن ها برخورد می کردند که ارتباط و ازدواج با آن ها مایه خجالت است؛ که البته نگاهی افراطی بود، نگاه سیاهی که سازگاری بیش از حد زنان برای حفظ زندگیشان تحت «هر» شرایطی را ایجاد می­ کرد و شاید هنوز هم در برخی فرهنگ­ ها وجود داشته باشد.

اما امروز شاهد آنیم که طلاق برای برخی زنان نه تنها تهدید نیست که به نوعی فرصت تبدیل شده­است!

اگر از دلایل منطقی طلاق که زیر نظر یک متخصص و به مصلحت او اتفاق میافتد و همان نگاه خاکستری به طلاق است بگذریم، زنان زیادی وجود دارند که طلاق را وسیله آزادی خود تلقی کرده و بعضا به دنبال بهانه برای جدا شدن هستند و مردهایی که برخلاف نگاه افراطی گذشته نه ­تنها رابطه با­ زنان مطلقه را بد نمیدانند که چه ­بسا برایشان در دسترس ­تر و جذاب ­تر هم هستند!

داستان فیلم از بعد از جدایی مینا روایت می­کند و وارد فضای قبل از آن نمی­شود؛ زن جوانی که با اعتماد بنفس آسیب­ دیده به دنبال شغلی­ست تا استقلال خود را حفظ کرده و زندگی خود را از نو بسازد.

اگر بخواهیم زنان مطلقه را بعد از جدایی دسته بندی کنیم، بسته به علت جدایی­شان در دو مسیر مختلف قرار می­گیرند، گروه اول همان زنانی هستند که طلاق دریچه ورودشان به دنیای آزادی­ است، لذا وارد زندگی سرخوشانه و بی ­بند و بار می­ شوند و گروه دوم که ممکن است هر دلیلی دیگری داشته باشند از شکست خود احساس رضایت نمی ­کنند و در پی ساختن زندگی درستی هستند تا زخم پیشین التیام یابد.

رفتارهای پرتلاش مینا برای یافتن شغل و کسب درآمد سالم نشان از آن دارد که می­خواهد زندگی جدیدی بسازد و در این راه بر توانایی­ های خود (هرچند اندک) متکی می ­شود.

مشکل از جایی شروع می­ شود که جامعه تفاوتی میان دو گروه قائل نمی ­شود و همان نگاهی را به مینا«ها» دارد که به گروه اول دارد! و البته مینا هم، ­چون تمام زنان رگ­ خوابش حمایت، توجه و عشق از جانب یک مرد است. مردی که در قالب کامرانِ متین، حمایت­گر و با شخصیت ظاهر می­شود و انقدر ایده ­آل است که تماشاچی با تمام وجود تحسینش می­ کند و مینا از زبان تمام تماشاچیان می­ گوید: «اون بهترین و برازنده­ ترین مردیه که تا حالا دیدم». غافل از آن­که وارد بازی ناخواسته ­ای شده که ذهن بیمار کامران برایش تدارک دیده است.

نگاه زنان و جامعه به طلاق پیش­تر توضیح داده شد، اما نگاه مردان و کامران­ های دنیای واقعی چگونه است؟ اگر مردان سالم از نظر شخصیت را کنار بگذاریم، دو گروه دیگر از مردان وجود دارد که هر دو یک نیت دارند و آن سواستفاده از زنان آسیب ­دیده است: گروه اول علنا سواستفاده می ­کنند و هیچ ابایی از برخورد خود ندارند و غالبا همان زنانی که به دنبال آزادی، پای از زندگی زناشویی بیرون کشیده ­اند را هدف خود قرار می­ دهند و گروه دوم که کامران در آن جای می ­گیرد مردانی هستند که با ظاهری مثبت و موجه وارد زندگی این زنان می ­شوند، امید را در آن­ها زنده می­ کنند و بعد با ضربه ­ای مهلک از نقش خود شانه خالی می­کنند. ­

نام فیلم چقدر برازنده چنین موضوعی است. رگ خواب زنانه … نیازهای کوچک و بزرگ عاطفی! که به هر دلیل ممکن است تامین نشود و فقط ابزاری برای ورود به دنیای حساس و شکننده آن­ها شود: «خوش به حالت که گربه ­ای و می­تونی تنها باشی … مثل من نیاز نداری که کسی ازت تعریف کند…»

 

در چه شرایطی طلاق گزینه مناسبی است؟

چنانچه عوامل مفسده در زندگی مشترک به اندازه ای زیاد شود که ادامه ی آن زندگی ضررش بیشتر از پایان دادن به آن باشد شاید بتوان طلاق را مطرح کرد که البته این نتیجه گیری چیزی نیست که به سادگی، خود زوج ها بتوانند به آن برسند، بنابراین تشخیص آن باید به کمک بزرگان خانواده، مشاور و سایر افراد آگاه باشد. نمونه ی این شرایط زمانی است که مرد فساد اخلاقی دارد و منبع درآمد او دزدی است در این شرایط واضح است که خانواده آینده ی روشنی ندارد و چه بسا ادامه ی آن به ضرر فرزندان باشد. به هرحال طلاق، (برخلاف ازدواج که تصمیمی فردی است) یک موضوع اجتماعی است و فرد به تنهایی مجاز به تصمیم گیری درمورد آن نیست. هرچند متاسفانه برخلاف این گفتار امروزه شاهدیم که با دلایل ساده و غیر منطقی چه بسیار خانواده ها از هم می پاشند و آنچه برجای می ماند بیماری های خلقی، اضطرابی و اخلاقی است. گویی شرایط مصرف این داروی پر عارضه فراموش شده و بدون نسخه پزشک، با قیمت کم و با سهولت در دسترس عموم قرار می گیرد.

 

 

.

منابع

«مصاحبه لیلا حاتمی و توصیف شخصیت مینا در فیلم رگ خواب». فیلم‌نت‌نیوز. ۵ مرداد ۱۳۹۵.

https://www.zoomg.ir/2017/6/21/162863/movie-rag-e-khab-review/

http://www.filmovies.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8/

http://www.naghdefarsi.com/iran-movie-review/17437-subdue.html

http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/17977-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8

http://www.bartarinha.ir/fa/news/471980/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%A7

http://psychnews.ir/9300?-????-??????-????-??-????.html

 

 

عقل سالم در بدن سالم است

عقل سالم در بدن سالم است

 

عقل سالم در بدن سالم است از زبانزدهای معروف در زبان‌های گوناگون جهان از جمله در زبان فارسی است که ترجمه‌ای از عبارت معروف لاتین Mens sana in corpore sano به همین معنی است.

این عبارت بخشی است از متنی در طنزنامه شماره ۱۰ (۱۰:۳۵۶) در نوشتارهای شاعر رومی، جوونال (Juvenal) است که به عنوان پاسخی به این پرسش که مردم در زندگی باید خواهان چه چیزهایی باشند می‌نویسد:

.

 

لاتین

 

orandum est ut sit mens sana in corpore sano

.fortem posce animum mortis terrore carentem

,qui spatium uitae extremum inter munera ponat

naturae, qui ferre queat quoscumque labores,

nesciat irasci, cupiat nihil et potiores

Herculis aerumnas credat saeuosque labors

et uenere et cenis et pluma Sardanapalli.

monstro quod ipse tibi possis dare; semita certe

tranquillae per uirtutem patet unica uitae.(10.356-64)

 

 

.

فارسی

 

بایستی دعا کرد تا عقل سالم باشد، در بدنی سالم

 خواستار روانی متهور باش که از هراس مرگ عاری باشد

 روانی که دیرزیستی را برترین برکات طبیعت بشمارد

 و هر گونه رنج و زحمتی را تاب آورد

 روانی بیگانه با خشم،

 که تشنه تهی‌دستی است

 و باور دارد که سختی و کار شاق هرکول بهتر است از

 رضایت‌مندی‌ها، ضیافت‌ها و پر قوی شاهان شرقی.

از آنچه می‌توانی به خود ارزانی داری پرده برمی‌دارم:

همانا که زندگی بی‌دغدغه جز از رهگذر پرهیزگاری حاصل نمی‌گردد

(۶۴‏-۱۰:۳۵۶)

 

زبانزد فارسی با معنای قابل قیاس با این مفهوم در شاهنامه فردوسی است که می‌نویسد:

ز نیرو بود مرد را راست

یز سستی کژی زاید و کاستی

.

 

 

 

منابع

 

 

Sentenze, motti, proverbi latini brevemente illustrati, appendice al Vocabolario della Lingua Latina Campanini-Carboni, Paravia, Torino, 1993, p. 50.

موفقیت راننده ایرانی در مسابقات اتومبیل‌رانی دبی

موفقیت راننده ایرانی در مسابقات اتومبیل‌رانی دبی

 .

http://alikonline.ir/fa/news/sport/item/5147-موفقیت-راننده-ایرانی-در-مسابقات-اتومبیل‌رانی-دبی

.

 به گزارشورزش سه، آرام مارتیروسیان که عضو تیم چهار نفره پژو- آلتران است دیروز به همراه سه راننده اروپایی دیگر این تیم در نخستین دور از مسابقات جهانی استقامتی حضور پیدا کردند و پس از یک شبانه‏روز رانندگی سخت و طاقت‏فرسا، موفق به کسب عنوان ششم در کلاس TCR شدند. مسابقه اتومبیلرانی 24 ساعته جهانی از معتبرترین رقابت های استقامت این رشته در دنیاست که معمولا در ابتدای سال میلادی، فصل آن آغاز می شود و در چند مرحله در کشورهای مختلف جهان دنبال می‏شود.

در اولین مسابقه فصل جدید، 91 اتومبیل در پیست مشهور اتودروم دبی حضور داشتند که تیم پژو ۳۰۸ ریسینگ کاپ با اینکه از جایگاه چهاردهم کارش را آغاز کرد اما در نهایت تا رتبه ششم مسابقه بالا رفت. آنها در طول 24 ساعت مسابقه موفق شدند 509 بار پیست اتودروم را به طول حدود 5.4 کیلومتر دور بزنند.

نکته جالب اینکه راننده ایرانی توانست بهترین تایم را با زمان 2:16:672 دقیقه برای این تیم به دست بیاورد و در عین حال در طول مسابقه نیز کمترین خطا و اشتباه را از خود به نمایش بگذارد تا موفق‏ترین عضو تیم لقب بگیرد

 

 

 

 

لحظه تحویل سال ۱۳۹۷ اعلام شد

لحظه تحویل سال ۱۳۹۷ اعلام شد

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5159-لحظه-تحویل-سال-۱۳۹۷-اعلام-شد

.

به گزارش خبرنگار ایلنا، امروز مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران لحظه تحویل سال ۱۳۹۷ را اعلام کرد.

بر این اساس لحظه سال تحویل سال ۱۳۹۷ هجری شمسی ساعت ۱۹ و ۴۵ دقیقه و ۲۸ ثانیه روز سه‌شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶، مقارن با ۲ رجب المرجب ۱۴۳۹ هجری قمری و ۲۰ مارس ۲۰۱۸ میلادی است.

اگر لحظه تحویل سال پس از «ظهر نصف‌النهار مرکزی ایران» اتفاق بیفتد، آن روز آخرین روز سال و روز بعد، اول فروردین سال جدید خواهد بود؛ اما اگر تحویل سال قبل از ظهر رخ دهد، آن روز اول فروردین خواهد بود

 

 

فرهنگ و تاریخ، اساس روابط ایران و ارمنستان

فرهنگ و تاریخ، اساس روابط ایران و ارمنستان

 .

http://alikonline.ir/fa/news/culture-and-art/item/5137-فرهنگ-و-تاریخ،-اساس-روابط-ایران-و-ارمنستان

.

به گزارش دیشب  ایسنا، سفیر ارمنستان در ایران، معتقد است: دو ملت ایران و ارمنستان زمانی روابط مستحکمی خواهند داشت که روابط‌شان در ابعاد فرهنگی و تاریخی دو کشور ریشه داشته باشد.

آرادشس تومانیان، سفیر ارمنستان در ایران، ؛ در مراسم شب فرهنگی ارمنستان در ایران و آئین اختتامیه نمایشگاه «ایران و ارمنستان: خاطره یک سرزمین»، در ادامه صحبت‌هایش به چگونگی برگزاری این نمایشگاه اشاره کرد و گفت: دو سال قبل برای اولین‌بار به‌عنوان یک بازدیدکننده معمولی به موزه ملی ایران آمدم. در طول سه سالی که سفیر ارمنستان در ایران هستم، با نهادها و سازمان‌های زیادی در ارتباط بوده‌ام، اما فضا، اقدامات و رویکرد منابع انسانی این مجموعه برای من بسیار جالب توجه بود.

تومانیان افزود: در جلسات مشترک همکاری دوجانبه بین موزه‌های ایران و ارمنستان و برگزاری نمایشگاه‌ها مشترک در دستور کار قرار گرفت، ده ماه بعد از نخستین نشست، با حضور رؤسای جمهوری دو کشور ایران و ارمنستان سند مربوط به همکاری بین‌ موزه‌ها به امضاء رسید که پیرو آن این نمایشگاه ۹۰ روز پیش با ۱۰۳ اثر از موزه ارمنستان در موزه ملی ایران افتتاح شد.

سفیر ارمنستان در ایران گفت: این نمایشگاه یک اتفاق بزرگ در طول حیات موزه ملی ایران در زمینه همکاری بین‌موزه‌ای از نظر عمق و تعداد اشیای به‌نمایش‌گذاشته شده است، این نمایشگاه که در سه قسمت قبل از اوراتور، اوراتور و پسااوراتور برگزار شد، فرصتی استثنایی است تا بتوانیم یکی از فرهنگ‌های باستانی مهم یعنی فرهنگ اوراتور را به ایرانیان معرفی کنیم.

او این فرصت را استثنایی دانست که می‌تواند تاریخ پنج‌هزار ساله ارمنستان را معرفی کند و گفت: بیش از ۴۵ هزار نفر از این نمایشگاه بازدید کرده‌اند. این افراد شامل هزاران دانشجو، صدها استاد و کارشناسان، گردشگران خارجی و ملت ایران بوده‌اند.

تومانیان ادامه داد: ارمنستان و ایران کشورهای همسایه هستند و دو ملت مسیر طولانی تاریخی را با یکدیگر طی کرده‌اند. مسائل و مشکلات حادی بین ایران و ارمنستان وجود ندارد و تمام نهادهای ذی‌ربط بدون هیچ مشکلی با همدیگر همکاری می‌کنند.

 

اقدامات زیادی برای توسعه روابط کشور ایران و ارمنستان باید انجام شود

او با بیان این‌که معتقد است دوستی و صمیمیت بین ملت‌ها زمانی صورت می‌گیرد که واقعیت‌ها و تاریخ دو کشور به نمایش گذاشته شود، افزود: موزه‌ها جزو تاریخ هر فرهنگ و کشوری هستند. زمانی که دو کشور از یکدیگر شناخت دارند و با هم آشنا هستند، گذشت و درک عمیقی از همدیگر دارند و همدیگر را می‌فهند، بنابراین می‌توانیم بگوییم که روابط بین این دو کشور مستحکم است و در سطح خوبی قرار دارد. اگرچه که روابط ایران و ارمنستان خوب است اما اقدامات زیادی برای توسعه روابط این دو کشور داریم که باید انجام دهیم.

سفیر ارمنستان در ایران، هدف اصلی این نمایشگاه را شناساندن فرهنگ و تاریخ‌ هر کدام از کشورها به یکدیگر دانست و گفت: براساس هم‌فکری‌هایی که با مدیر موزه ملی ایران به‌عمل آمد، در آینده نیز شاهد برنامه‌های مشترک بین ایران و ارمنستان خواهیم بود. امروز پرده برگزاری باشکوه این نمایشگاه سه‌ماهه بسته خواهد شد.

 

در ۹۰ شب، ۴۵ هزار نفر از نمایشگاه ارمنستان در ایران دیدن کردند

جبرئیل نوکنده، مدیرکل موزه ملی ایران نیز در آئین اختتامیه نمایشگاه «ایران و ارمنستان، خاطره مشترک» و شب فرهنگی ارمنستان در ایران؛ گفت: ما در موزه ملی ایران این افتخار را داشتیم که برای سه ماه میزبان آثاری نفیس از فرهنگ کهن ارمنستان در تهران باشیم. در طول مدت این سه ماه، رویدادهای ارزشمندی در موزه ملی ایران مانند برگزاری شش نشست علمی (با حضور چهار پژوهشگر از ایران و دو پژوهشگر از ارمنستان) در حاشیه این نمایشگاه رخ داد.

او با اشاره به بازدید حدود ۴۵ هزار و ۹۶ نفر از نمایشگاه در مجموع، اظهار کرد: از این تعداد بیش از ۷۰ ‌درصد ایرانی و حدود ۳۰‌ درصد از سایر ملیت‌ها بودند، همچنین تعداد زیادی از هموطنان ارمنی ما، با علاقه‌مندی از این نمایشگاه و موزه بازدید کردند و این دستاورد بزرگی برای ماست که موزه‌ای برای همه هموطنانمان باشیم.

مدیر موزه ملی ایران با اشاره به ثبت نظرات حدود بیش از ۶۰۰ بازدیدکننده در دفتر یادبود موزه، اضافه کرد: تور مجازی نمایشگاه به همت یک شرکت خصوصی آماده و در وب بارگذاری شد که در دسترسی همگان است، از سوی دیگر بازدید کارشناسان و روسای موزه‌های بزرگ جهان مانند رئیس موزه بریتانیا از جمله مواردی بود که در طول برگزاری این نمایشگاه صورت گرفت. همچنین بروشورهای مستقلی به سه زبان فارسی، ارمنی و انگلیسی در اختیار بازدیدکنندگان قرار گرفت.

او افزود: راهنمای صوتی نمایشگاه به دو زبان تهیه شد که بازدیدکنندگان از طریق گوشی همراه به آن دسترسی دارند. در مدت نمایشگاه تورهای بازدید ویژه کودکان برگزار شد که نتایج آن به‌صورت آثار هنرهای تجسمی در نمایشگاهی جانبی با عنوان "ارمنستان و سیلا در خاطره کودکان پارس" تا ۶ بهمن ۹۶ قابل بازدید است. این برنامه به همت آموزشگاه هنرهای تجسمی بادبادک و موزه مجازی بین‌المللی هنر کودک و بخش کودکان موزه ملی ایران صورت گرفته است.

 

وی همچنین با اشاره به رونمائی کتابی در مورد کتیبه‌های اورارتویی (در دو نسخه فارسی و ارمنی) و کاتالوگ سه‌زبانه (فارسی/ انگلیسی/ ارمنی) نمایشگاه، ادامه داد: بی‌شک همه این رویدادهای ارزشمند را مدیون همکاری دلسوزانه و تنگاتنگ موزه تاریخ ارمنستان، سفارت جمهوری ارمنستان در تهران، مدیران ارشد سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری و پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری هستیم.

«ایران و ارمنستان، یک خاطره مشترک»، نخستین نمایشگاه بزرگ خارجی در ایران بود

او تاکید کرد: در طول هشتاد سال گذشته نمایشگاه‌های متعددی در موزه ملی ایران تشکیل شده اما نمایشگاه حاضر نخستین نمایشگاه بزرگ خارجی موزه ملی ایران است.

نوکنده گفت: برگزاری این نمایشگاه باعث گشایش دوباره‌ی دریچه‌های گفت‌وگو بین دو ملت بزرگ ارمنستان و ایران شد و یادآور دیرینگی همزیستی و ریشه‌های مشترک تاریخی این دو سرزمین همسایه است. امیدوارم با برپایی این نمایشگاه توانسته باشیم ارزش‌های میراث کهن این دو سرزمین را بیشتر معرفی کنیم و اهمیت این فرهنگ‌های دیرینه را به بازدیدکنندگان منتقل کنیم.

او افزود: تردیدی نیست برنامه شب فرهنگی ارمنستان تأکیدی دوباره بر علایق مشترک و فرصتی دیگر برای آشنایی با فرهنگ غنی ارمنستان است

 

 

 

 

 

تلاش ایران برای جهانی کردن کلیسای «وانک» اصفهان

 

تلاش ایران برای جهانی کردن کلیسای «وانک» اصفهان

.

https://www.isna.ir/news/96102614395/%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86

.

 

به گزارش دیشب ایسنا، معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گفت: ایران بعد از ثبت سه کلیسای ارزشمند در فهرست میراث جهانی، تلاش می‌کند سایر کلیساهای ارامنه مانند «وانک» اصفهان را نیز به این پرونده اضافه کند.

محمدحسن طالبیان، در آئین اختتامیه نمایشگاه «ایران و ارمنستان خاطره یک سرزمین» و شب فرهنگی ارمنستان در موزه ملی ایران، گفت: اشتراکات فرهنگی ایران و ارمنستان سابقه‌ای عمیق و طولانی دارد، ما فهرست بلندی از کلیساهای ارامنه داریم که سه اثر از این میراث ارزشمند در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. تلاش داریم که سایر کلیساهای مهم ارامنه مانند کلیسای وانک اصفهان نیز به این پرونده اضافه شود.

او بیان کرد: ما ظرفیت‌های زیادی برای همکاری داریم، اما باید اراده بیشتری برای اجرای برنامه‌های مشترک به‌ وجود بیاید. ما آمادگی خود را در زمینه چاپ و نشر، حفاظت و مرمت، کارگاه‌های آموزشی، برگزاری نمایشگاه‌های مشترک و... بین ایران و ارمنستان اعلام می‌کنیم.

وی افزود: همچنین صحبت‌هایی با هیأت میراث‌ ناملموس یونسکو برای پرونده‌های مشترک انجام شده است و تهیه پرونده‌ای برای مسجد کبود ایروان و بحث مرمت آن نیز آغاز شده، اما نیازمند همکاری شهرداری ایروان هستیم، زیرا اطراف این مسجد به‌لحاظ منظر میراثی نیازمند سامان‌دهی است. هم به‌لحاظ سیاسی و هم فرهنگی کشور در شرایط بسیار خوبی قرار دارد و همراهی سفیر ایران در ارمنستان نیز در زمینه پرونده‌های مشترک می‌تواند بسیار مؤثر باشد.

 

ایران و ارمنستان باز هم نمایشگاه مشترک برگزار می‌کنند

او افزود: برگزاری چنین نمایشگاه‌هایی بهترین و موفق‌ترین مسیر برای معرفی فرهنگ مشترک است. میراث فرهنگی حلقه اتصال ملت‌ها و زمینه‌ساز تعاملات مؤثر و نزدیکی ملت‌هاست، ما برای داشتن آینده‌ای روشن‌تر نیازمند درک و تفاهم هستیم و موزه‌ها در این میان نقش تأثیرگذاری دارند.

طالبیان با بیان این که دو کشور همسایه ایران و ارمنستان بر اساس این اندیشه نمایشگاه مشترک را برگزار کردند، ادامه داد: این نمایشگاه تأکیدی بر اهمیت این میراث مشترک، گامی برای تعاملات بیشتر و تأکیدی بر ریشه‌های مشترک دو کشور است. معرفی این میراث گامی در راستای حفظ بهتر و معرفی میراث‌ فرهنگی به همگان است.

وی افزود: ‌ما باور داریم این نمایشگاه گامی مهم در گسترش ارتباطات فرهنگی بین ایران و ارمنستان بود و توانسته هموطنان ما را با این میراث آشنا کند. برای گسترش این ارتباط پویا تشکیل نمایشگاهی از آثار ایران در ارمنستان می‌تواند بسیار مؤثر باشد، مقدمات برگزاری این نمایشگاه در حال انجام است و امیدواریم در آینده‌ای نزدیک شاهد برگزاری این نمایشگاه باشیم.

 

مشاهیر فرهنگی هیچ‌گاه آماج حملات سیاسی نیستند

محمدرضا کارگر مدیرکل موزه‌ها و اموال منقول فرهنگی‌تاریخی سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری نیز در این آئین گفت: ثروت‌های پایدار جامعه ثروت‌های اجتماعی هستند، ثروت‌هایی که هیچ‌گاه هیچ قدرتی قادر به از بین بردن آن‌ها نیست. مشاهیر و داشته‌های فرهنگی ما و ارمنستان با حملات سیاسی آسیب نمی‌بیند اما دیگر ثروت‌ها همیشه در معرض نابودی و تهدید هستند.

 

او با بیان این که سازمان میراث‌فرهنگی این افتخار را دارد که از این ثروت‌های بزرگ اجتماعی پاسداری کند، افزود: راهی که امروز تا حدودی شاهد نتایج پیمودن آن هستیم، راهی طولانی است، زیرا تغییر دادن فرهنگی نادرست در جامعه‌ای، بسیار دشوار است.

وی ادامه دد: در سال ۲۰۰۱ با تصویب سال "گفت‌وگوی تمدن‌ها" در سازمان ملل زمانی که قرار شد داشته‌های فرهنگی جوامع به اشتراک گذاشته شود، بخش زیادی از جامعه این مفهوم و اشتراک‌گذاری ثروت‌های فرهنگی را مذمت می‌کرد ولی با استمرار و مقاومت بخش‌های مربوط به‌ویژه تلاش‌های معاون میراث‌فرهنگی‌ و مدیر موزه ملی شاهد این هستیم که این دیدگاه تغییر کرده است.

او این نمایشگاه را نمونه‌ای از سفرای فرهنگی جامعه دانست و افزود: این سفیران پیام صلح و دوستی را به‌همراه دارند، این نمایشگاه‌ها نیز پنجره‌ای را به فرهنگ و تمدن جامعه باز می‌کند. چنین رویدادهایی یک نیاز اجتماعی است. مردم ایران و ارمنستان قطعا احساس کردند که باید بیشتر به‌هم نزدیک شوند.

کارگر با بیان این‌که امروز فرهنگ‌ها نیاز به این دارند که بیشتر هم را بشناسند و انسان‌های کشورهای مختلف نیاز به بستری دارند که بیشتر با هم آشنا شوند، ادامه داد: ارمنستان این دست دوستی را به سمت ما آورد. ما نیز در مقام میزبانی تلاش کردیم امانت‌دار خوبی برای داشته‌های فرهنگی ارمنستان باشیم. قطعا امروز ارمنستان برای ما و مردم جایگاهی دارد که پیش از نمایشگاه صاحب این جایگاه نبود.

 

هر فعالیت و رویداد صحیح موزه‌ای یک هم‌گرایی نزدیک است

سید احمد محیط طباطبایی، رئیس ایکوم نیز در ادامه این مراسم گفت: در دو دهه گذشته ایکوم محور فعالیت‌های خود را در همه کشورهای دنیا حول دو مسئله اساسی قرار داده، یعنی محیط‌زیست و صلح.

او هم‌گرایی بین گروه‌های اجتماعی را از مهم‌ترین فعالیت‌های ایکوم دانست و ادامه داد: هر فعالیت و رویداد صحیح موزه‌ای یک هم‌گرایی نزدیک است که کینه‌ها را از بین می‌برد. موزه‌ها نیز از طریق برگزاری رویدادهایی از این دست از تمام نهادهای فرهنگی برای رسیدن به این مهم، مؤثرتر عمل می‌کنند. در واقع موزه‌ها غبار فراموشی را از پیشینه فرهنگ‌ها می‌زدایند.

او با بیان این‌که ایکوم در طول سال‌های گذشته با همکاری موزه‌داران ایرانی، موفق به عضویت موزه‌داران ارمنستان در ایکوم جهانی شده است، توضیح داد: موزه‌داران ارمنستان نخست عضو کمیته ایکوم ایران شدند تا بتوانند ایکوم ارمنستان را تشکیل دهند، این یعنی همکاری بین‌موزه‌ای رخ داده است، این هم‌گرایی خاطره‌ی مشترک امری طبیعی در تاریخ این دو کشور است.

محیط طباطبایی ادامه داد: اگر فرهنگ ارمنستان را از فرهنگ ایران و فرهنگ ایران را از فرهنگ ارمنستان جدا کنیم، فرهنگ‌هایمان دچار خسران می‌شوند.

به گزارش ایسنا، در پایان این آئین؛ دو کتاب از «کتیبه‌های میخی اورارتور» و «کاتالوگ نمایشگاه مشترک ایران و ارمنستان: خاطره یک سرزمین» رونمایی شدند، همچنین گروه موسیقی کُر ارمنستان سه قطعه از جمله قطعه «ایران» را اجراء کردند.

 

 

پیام تسلیت نخست وزیر ارمنستان به معاون اول رئیس جمهور ایران

پیام تسلیت نخست وزیر ارمنستان به معاون اول رئیس جمهور ایران

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5141-تلاش-ایران-برای-جهانی-کردن-کلیسای-«وانک»-اصفهان

 

 .

به گزارش سرویس خبری دولت، کارن کاراپتیان، نخست وزیر ارمنستان در رابطه با واقعه دردناک آتش سوزی و غرق شدن کشتی نفتکش ایرانی و جان باختن سرنشینان آن، پیام تسلیت خطاب به اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور ایران ابلاغ نمود.

 

 

متن پیام تسلیت به قرار زیر می باشد.

با اندوهی فراوان از واقعه دردناک آتش سوزی و غرق شدن کشتی نفتکش ایرانی که منجر به جان باختن سرنشینان آن شد، مطلع شدم.

مراتب تسلیت خود و دولت جمهوری ارمنستان را خدمت جنابعالی، ملت دوست ایران و خانواده های جان باختگان اعلام می نمایم. خبرگزاری آرمن پرس . ای ام

 

 

 

 

 

ارمنستان به دنبال متنوع سازي منابع انرژي

ارمنستان به دنبال متنوع سازي منابع انرژي

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/5157-ارمنستان-به-دنبال-متنوع-سازي-منابع-انرژي

.

به گزارش امروز سرویس بین الملل  خبرگزاری صداوسیما، ارمنستان به عنوان کشوری محصور در خشکی که برای تامین نیاز‌های بخش انرژی خود به خارج متکی است، قصد دارد با استفاده از انرژی خورشیدی، از این وابستگی بکاهد.براساس آماری که دولت ارمنستان منتشر کرده است میزان انرژی دریافتی این کشور از خورشید در مقایسه با سایر کشور‌های اروپایی بیشتر است، به این دلیل که خورشید در آسمان ارمنستان سالانه ۳۰۰ روز می‌تاید.

 

هایک چوبانیان مدیر یک شرکت ارمنستانی که در زمینه پنل‌های خورشیدی فعالیت می‌کند می‌گوید: ارمنستان هر سال در هر متر مربع، ۱۷۲۰ کیلووات ساعت انرژی از آفتاب دریافت می‌کند، اما این رقم در اروپا حدود هزار کیلووات ساعت انرژی است. انرژی خورشیدی مطمئن‌ترین و آینده دارترین منبع انرژی برای ارمنستان به شمار می‌رود.

تاکنون سه نیروگاه خورشیدی هر یک به ظرفیت تولید یک مگاوات در سراسر ارمنستان ساخته شده و قرار است تا پایان سال امسال میلادی هفت نیروگاه دیگر نیز ساخته شود. چند ماه قبل نیز طرح آزمایشی در این کشور راه اندازی شد که در آن پنل‌های خورشیدی در پشت بام خانه‌ها در روستا‌های دور افتاده نصب می‌شود تا انرژی مصرفی خانوار‌ها را تامین کند.

با این وجود ارمنستان نیز همانند هر کشور دیگری برای تامین امنیت و استقلال بخش انرژی خود به دنبال متنوع سازی منابع انرژی است، بر این اساس این کشور همزمان با بهره گیری از انرژی خورشید در تلاش برای حفظ نیروگاه هسته‌ای خود است.

به گفته آرمن ملکیکیان کارشناس مسایل انرژی:نیروگاه هسته‌ای بیش از ۴۰ درصد نیاز ارمنستان به انرژی برق را تامین می‌کند، بر این اساس این نیروگاه از اهمیت خاصی برای ارمنستان برخوردار است. سیاست راهبردی انرژی ارمنستان بر اساس متنوع سازی و استفاده همزمان از انرژی هسته‌ای و منابع انرژی قابل تجدید و خورشیدی است.

دولت ارمنستان در کنار افزایش سهم انرژی‌های تجدیدپذیر و خورشیدی قصد دارد سهم نفت و گاز را در مصارف انرژی این کشور تا سی درصد کاهش دهد، در عین حال دولت این کشور چندی قبل قرارداد ساخت یک راکتور هسته‌ای جدید با روسیه را تا سال ۲۰۲۳ تصویب کرد

 

 

 

 

نقد فیلم اگزما

نقد فیلم اگزما

حمع آوری از گارگین فتائی

.

 

کارگردان

مهران مهدویان

تهیه‌کننده

علی یازرلو

نویسنده

مهران مهدویان

بازیگران

نادر فلاح

حسام محمودی

دیبا زاهدی

شیوا مکی‌نیان

کمیل علیپور

فیلم‌برداری

احسان اسکندری

تدوین

مهران مهدویان

توزیع‌کننده

محصول مؤسسه سینمایی

تاریخ‌های انتشار

 ۱۳۹۶

مدت زمان

 ۹۰دقیقه

کشور

ایران

 

زبان

فارسی

اگزما فیلمی به نویسندگی و کارگردانی مهران مهدویان محصول سال ۱۳۹۶ است.

 

داستان فیلم

رویا در تلاش است زندگی خود را در آرامش نگه دارد، از طرفی نمی خواهد شوهرش از گذشته اش با خبر شود.او در این مسیر با مشکلاتی مواجه می شود...

 

 

حاشیه های فیلم اگزما مهران مهدویان :

این فیلم اولین فیلم مهران مهدویان است که علاوه بر کارگردانی، تدوین و نویسندگی را هم خودش انجام داده است.

این فیلم مرداد ماه 96 در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران شد.

نادر فلاح که امسال از او چهار فیلم اکران شده است، این فیلم اولین کار او بود که اکران شد.

حسام محمودی با گریم همین فیلم (مو و ریش بلند) در سریال سایه بان به ایفای نقش پرداخته است.

نام این فیلم در ابتدا چشم ها بود که به اگزما تغییر پیدا کرد.

شیوا مکی نیان که از بازیگران تئاتر است در اولین فیلم سینمایی خود نقش یک را تجربه کرده است.

قصه فیلم در یک ماشین می گذرد و دوربین ثابت است.

 

 

 

نقد فیلم

 

هومن نشتائی

فیلم های سلیقه‌ای

انتخاب فیلم هایی در سبک اگزما ، به شدت سلیقه مخاطب را می طلبد. می تواند برای عده ای جذاب باشد و می تواند برای عده ای بسیار خسته کننده و بی بخار باشد. این فیلم هم در سینمای هنر و تجربه اکران شده است ، که به شدت هوشمندانه بود ، زیرا حضور این فیلم در سینمای عادی با شکست مواجه می شد. مهم ترین المان در فیلم ، دیالوگ محور بودن آن است. همه چیز با دیالوگ منتقل می شود. با دیالوگ تعلیق ایجاد می شود ، تنش ایجاد می شود ، گره افکنی اتفاق می افتد ، به اوج می رسد و گره گشایی شروع می شود. همه اطلاعات فیلم با دیالوگ کامل می شود. و هیچ چیز دیگری برای جلو بردن درام وجود ندارد. و تمام این اتفاقات در یک خودرو شکل می گیرد. خودرو ای که تقریبا همه تنش ها مربوط به آن است. و این استفاده از خودرو در سر تا سر فیلم بسیار هوشمندانه است. و استفاده بسیار مناسبی نیز در پایان از آن شده است. وقتی که رویا از خودرو خارج می شود و آن را تسلیم می کند. چهره خودرو از بیرون نمایش داده می شود و یک نما از بیرون (بالاخره) که رفتن رویا را به تصویر کشیده است. همه اینها در سر تا سر فیلم ، کاملا هوشمندانه استفاده شده است. فقط می ماند حاملگی رویا که در سطح باقی می ماند و به آن رسیدگی‌ای که باید نمی شود.

وقتی کارگردان فضای خود را محدود می کند ، برای ایجاد جذابیت و تفاوت ، نیاز به خلاقیت بالایی دارد. و این خلاقیت در کارگردان وجود دارد. که با وجود فضای محدود خودرو از نماهای متفاوتی استفاده می کند. و در کنار این ، از نماها استفاده منطقی‌ای دارد. که تمام نکات ذکر شده خلاقیت و هوشمندی کارگردان را می رساند.

 

ماجرای فیلم از یک دروغ شروع می شود و یک شخصیت رویا که با نابلدی خود نمی تواند مشکلات را جمع و جور کند و به خواسته خودش نزدیک شود. و اگر این ابعاد شخصیتی که از او در فیلم می بینیم ، نمی دیدیم ، فیلم به شدت غیر منطقی و غیر قابل باور می شد. ابعاد شخصیت ها کامل است. و همه دارای شخصیت مخصوص به خود هستند ، اما این شخصیت ها در اجرا دچار نقص هستند. نادر فلاح که مانند بسیاری از کارهای خود ، مخصوصا کارهای اخیر خود ، دچار تکرار شده و فقط در گریم تغییر کرده است. دیگر بازیگران نیز بازی کنترل نشده ای دارند (البته نه همه شان). و در قسمت هایی تداوم حس خود را از دست می دهند.

در کنار اجرای بازی ، نقطه ضعف دیگری که وجود دارد نور پردازی است. که فضای داخل خودرو را تبدیل به فضایی دیگر کرده است. که به باور پذیری موقعیت کمی آسیب زده است.

فیلم اگزما ، فیلمی است که با خلاقیت در ساخت توانسته است فیلمنامه خود را به بهترین شکل اجرایی کند. و قطعا این فیلم تبدیل به یک فیلم جذاب شده است ، که این جذابیت در کنار بی هیجان بودن (بدلیل نوع ساخت) حفظ شده است. که البته اجرای بازیگران تمرین بیشتری می طلبید. انتخاب این فیلم به سلیقه مخاطب باز میگردد ، که اگر با سلیقه کسی سازگار نباشد تبدیل به یک فیلم خسته کننده می شود.

 

 

حمیدرضا گرشاسبی

اگر به لغتنامه‌ای مراجعه کنیم به جهت پیدا کردن معنایی برای واژه ترس، با چنین جمله‌ای مواجه می‌شویم: «احساسی نامطلوب که وقتی با خطر روبه‌رو می‌شویم، به شکل درد در ما به وجود می‌آید.» این حس که در ذهن خانه می‌کند، درواقع واکنشی است به تهدید و خطر. در چند خط بالا با واژه‌هایی مواجه هستیم که هر آدمی در تمامی طول زندگی خود تجربه‌شان می‌کند و محال است آدمی را پیدا کنیم که با چنین واژه‌هایی بیگانه باشد؛ واژه‌هایی چون ترس، خطر و درد. این واژه‌ها نه‌فقط عناصر اساسی در زندگیِ بشری هستند، بلکه در دنیای درام و سینما نیز به‌شدت به کارمان می‌آیند و می‌توان از آن‌ها بنای فیلمی را پایه‌ریزی کنیم؛ همان‌طور که فیلم «اگزما» از چنین خشت‌ها و مواد و مصالحی برای ساختنِ ساختمانش سود می‌جوید. رویا در مرکز این درام، شبی با خطری مواجه می‌شود که برای او ترس و درد را به همراه دارد. آن شب رویا زندگی‌اش را در آستانه فروپاشی می‌بیند. اولین اقدام برای رفع تلاشیِ زندگی‌اش پناه بردن به دروغ است. و این چیزی است که این روزها به شکلی همه‌گیر جامعه ما از آن رنج می‌برد. آدم‌های کنونی پنهان‌کاری‌ها و یواشکی‌های فراوان دارند و آن را عاملی برای نگه داشتن زندگی خود می‌بینند. درست برعکس چیزی که باید وجود داشته باشد. این‌جا به جای تقویت زندگی از طریق صداقت و واقعیت، آدم‌ها از دروغ و مخفی‌کاری برای پابرجایی پیوندهای انسانی استفاده می‌کنند. رویا نیز یکی از همین جامعه است.

درامِ زنانه «اگزما» بیان‌گر موقعیتی است که روی زن بودن شخصیتش تاکید دارد. لحظاتِ داستان و موقعیتی که نویسنده راوی آن است، بین قرارگیری یک مرد و یک زن در آن لحظات و موقعیت، فرق قائل می‌شود و شرایط به‌وجودآمده برای یک زن را تنش‌آفرین‌تر و بغرنج‌تر می‌یابد. تنگنای به‌وجودآمده برای رویا از مثلثی حاصل می‌شود که در هر نوک آن یک مرد واقع شده؛ مردی آمیخته به صفت و روحیه‌ای. در اولین جایگاه، مردِ تهدیدگر است. مردی که اگرچه حضور فیزیکی در داستان ندارد، اما نیروی منفی پرقدرتی دارد که اساسا همه مشکلات و تنش‌ها از طرف او شکل می‌گیرد. رویا برای تقابل با این مرد، چاره‌اش دروغ است. درواقع تمهید زنانه در تقابل با قدرت مردانه قرار می‌گیرد. در این نوکِ مثلث دو مرد نشسته‌اند که هر دو شوهرند؛ یکی سابق بر این، یکی حاضر بر این. زن از ترس و تهدید و از نگرانی از دست دادن مرد/شوهر به تمهیدی روی می‌آورد که اوضاع را برای او پیچیده‌تر می‌کند، چراکه اساسا این راه، درمان نیست و صرفا مسکنی لحظه‌ای است. از این حیث، الگوی روایتی فیلم بر این جمله استوار است که هر دروغ کوچکی، آغازگر تولید دروغی بزرگ‌تر است. بدین شکل آدمی در چنبره و شبکه‌ای قرار می‌گیرد که فاجعه‌آفرین است. همین‌طور که رویا نیز به انتهایی می‌رسد که در آن تعدی و سقط نمود دارد. در دومین گوشه مثلث، مردِ حمایت‌گر است؛ مردی که در ظاهر مهربان و دستگیر است و مشکل‌گشا، اما عملا او نیز مدام  به یادکردِ اشتباهات رویا می‌پردازد و به نوعی زمینه کوچکی و تحقیر را برای او فراهم می‌آورد. به نظر می‌رسد که او نیز در همراهی چیز دیگری به جز حمایت را دنبال می‌کند و بیشتر به معلمی می‌ماند که با نصیحت و توصیه بر این پا می‌فشارد که رویا در گذشته چه فراوان اشتباه کرده، اما او از همان پیش‌تر می‌دانسته که یک روز رویا در این غرقاب گرفتار می‌شود. اگرچه با این احوالات، او از تمام مردانی که در فیلم می‌بینیم، به لحاظ ارزش‌های اخلاقی، یک پله بالاتر می‌ایستد. در نوک سوم مثلث، پدر است. مردی داغان و پیزوری که در آن یک دیداری که با او داریم، بر حال و روز خرابش توجه می‌شود. او فقط پدر نیست و  به نظر می‌رسد معلمِ بیچارگی‌های دخترش نیز هست. از نظر دختر، این او بوده که تخم لق دروغ را در دهان او شکسته و با اصرار بر این کار، عاملِ اولیه‌ای بوده برای پا گذاشتن او به دنیایی از پنهان‌کاری در رابطه با شوهرش. البته پدر، این کارش را نه در جهتِ سوق دادن او به سمت تباهی، که تنهاترین چاره برای برجاماندن ستون‌های خانه او می‌داند. طوری که او در فیلم نشان داده می‌شود، این دیدگاه او را توجیه می‌کند.

«اگزما» در یک بازه زمانی شش ماهه اتفاق می‌افتد. دوره‌ای که فاصله آغاز  و فرجامش را می‌توانیم «از التهاب تا اولین شب آرامش» بدانیم. این دوره‌ای است که با دردِ رویا  شروع می‌شود و با پوست‌اندازی او تمام می‌شود. رویا روزها و شب‌های سرخ و متورمی را می‌گذراند. زندگی‌اش تاول می‌زند اما پایان، امیدبخش است و آرام. چراکه در این فاصله، رویا به آگاهی رسیده است. قدرتی که او پس از طی این دوره به دست می‌آورد، از رسیدن به آگاهی ناشی می‌شود. اکنون او می‌داند بنای دروغ بر باد است و حاصلش انفعال و اشک و سرکوب شدن از اطرافیان. حالا بدون دیگران، تصمیم می‌گیرد و پرقدرت به اولین شبِ آرامشِ خود وارد می‌شود.

.

مهران مهدویان در گفت‌وگویی با ایسنا همزمان با اکران فیلمش بیان کرد: اگر قرار باشد تا فیلمی در سینمای اصلی اکران شود باید شرایط متفاوتی داشته باشد و «اگزما» فیلمی با ساختار هنری و تجربی است که فقط شرایط اکران در سینمای «هنر و تجربه» را داشت.

 

او با با بیان اینکه سینمای هنر و تجربه نسبت به سینمای بدنه با بی مهری‌هایی مواجه شده است، اظهار کرد:اعضای شورای صنفی نمایش چندی قبل در نامه‌ای در خواست کرده بود تا سانس‌های سینمای هنر و تجربه کاهش یابد چراکه معتقدند این سینما مخاطبان کمی دارد؟!

وی با اشاره به اینکه سینمای هنر و تجربه مخاطبان خاص خود را دارد، ادامه داد:این سینما به نسبت سینمای بدنه از سانس‌های محدودی برخوردار است و «اگزما» هم مانند دیگر فیلم‌های اکران شده در این سینما در سانس‌های محدود اکران می‌شود.

 

مهدویان افزود: از پیدایش سینمای «هنر و تجربه» تاکنون سه سال می‌گذرد و این نوع سینما توانسته در میان سینماگران برای خود جایی باز کند اما این سینما هنوز بین مردم مطرح نشده و باید با افزایش سینما و سانس‌ها به این سینما فرصت دهیم، چراکه با افزایش سانس‌ها، آمار فروش در این سینما هم افزایش خواهد یافت.

او در عین حال یادآور شد: ساخت فیلم «اگزما» را به امید اکران در این سینما آغاز کردم، سینمایی که سانس‌های کمی دارد بنابراین برای مطرح شدن این سینما، به زمان بیشتری نیاز داریم.

کارگردان فیلم سینمایی «اگزما» با اشاره به مشکلات ساخت این فیلم بیان کرد: برای تولید این فیلم سرمایه کافی نداشتیم و تمام سختی‌های این فیلم از صفر تا صد تولید، بر عهده من بود. این کمبود سرمایه برای تولید فیلم از مشکلات و سختی‌های موجود برای ساخت «اگزما» بود، اما این مشکلات برایم در ادامه دادن مسیر فیلم سازی بسیار موثر بود و باعث شد تا این فیلم از تجربه‌های خوب کاری من باشد.

مهدویان در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه چرا فیلم «چشم‌ها» با تغییر نام به «اگزما» به نمایش درآمده؟ گفت:این فیلم در ابتدا با «اگزما» نامگذاری شد اما به دلیل مسئله حقوقی که نمی‌خواهم به آن ورود کنم ، با نام «چشم‌ها» در بخش هنر و تجربه جشنواره فجر حضور یافت و برای اکران دوباره با نام «اگزما» به ثبت رسید.

 

وی اظهار کرد:«اگزما» یک بیماری پوستی است که در ابتدا خطرناک نیست اما اگر به این بیماری رسیدگی نشود بروز پیدا می‌کند ،فلسفه این فیلم هم مانند بیماری «اگزما» است به عبارتی اگر یک دروغ ساده از ابتدا رفع نشود، دروغ پشت دروغ می‌آید و ادامه دار می‌شود و این دروغ و پنهان کاری به نوعی به خراب شدن زندگی فرد (رویا) منجر می‌شود.

او با اشاره به موضوع «اگزما» ادامه داد: مسئله اصلی در این فیلم ترس از نبود امنیت در زندگی زنان است. زنانی که در تجربه اول زندگی مشترک خود با مشکلاتی مواجه شده‌اند اما در زندگی مشترک دوم باید با صبوری به حل مشکلات خود بیاندیشند.

 این کارگردان افزود:در فیلم سینمایی «اگزما» سعی داشتم تا مخاطب هم مانند دیگر شخصیت‌های فیلم با رویا (شخصیت فیلم) همراه شود تا به نوعی خود را در کنار او احساس کند.

مهران مهدویان با اشاره به نوع فیلم‌برداری که همه سکانسها در اتومبیل بوده است، اظهار کرد: به دلیل نوع فیلم برداری «اگزما» همیشه مراقب بودم تا فیلم برای مخاطب خسته کننده نشود و این یکی از مشکلات قابل توجه در ساخت این فیلم بود.

کارگردان فیلم سینمایی «اگزما» با اشاره به اینکه این فیلم از زاویه ماشین رویا روایت می‌شود ادامه داد: به مرور زمان در شخصیت اول فیلم (رویا) برایم فلسفه‌ای شکل گرفت، چراکه با گذشت زمان ماشین رویا به دنیای او تبدیل می‌شود و رویا تلاش می‌کند تا از دنیای خود مراقبت کند، شاید این دنیا (ماشین رویا) بی‌ارزش باشد اما نکته قابل توجه این است که دنیای او را اتومبیلی تشکیل می‌دهد که سعی دارد تا از آن مراقبت کند.

وی اظهار کرد: زمانی که این فیلم برای جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد بسیار کنجکاو بودم تا بازخورد مخاطبان را متوجه شوم ،در ابتدا نگران بودم تا مخاطب از فیلم خسته شود اما زمانی که متوجه شدم اینطور نیست احساس بسیار خوبی داشتم.

او در پایان سخنانش گفت: سینماگران حرفه‌ای درساخت این فیلم همراهی‌ام کردند و از همه عوامل «اگزما» تشکر می‌کنم چراکه کمک کردند تا تا این فیلم ساخته شود.

 

مهران مهدویان کارگردان فیلم سینمایی «اگزما» پیش از این فیلم کوتاه و یک مستند بلند ساخته است. فیلم‌های «پاییز در بزرگراه»، «هوا را از من بگیر»، «تکرار»، «چیزهایی که نگفتم» و مستند «قصر شیرین» از جمله این آثار هستند.

فیلم سینمایی «اگزما» به نویسندگی و کارگردانی مهران مهدویان که اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند او بوده است در سینمای هنر و تجربه به نمایش درآمد.

.

قبل از پرداختن به فیلم لازم است که طبق گفته ی کارگردان فیلم آقای مهران مهدویان ، «اگزما» ار نظر فرم فیلمی متفاوت و با ساختاری تجربی و هنری است که بیشتر برای مخاطب خاص ساخته شده ، پس شاید نقدهای ما کمی سخت گیرانه باشد اما به هر حال ما فیلم را از دید یک مخاطب عام بررسی می کنیم.

اگر فیلم «مادر قلب اتمی» را دیده بودید حدودا بعد از ۵ دقیقه متوجه می شدید که ای بابا این فیلم هم دقیقا ساختاری شبیه به آن دارد. بله تمام اتفاقات داستان در یک خودرو اتفاق می افتد (البته دو سه بار هم از خودرو پیاده می شوند).

دروغ ، موضوع اصلی فیلم اگزما بود که هر چند به صورت خلاقانه ای با نام فیلم که یک بیماری پوستی است ارتباط داشت اما به صورت خیلی زننده و مستقیم این مفهوم به بیننده منتقل می شد. بخواهم واضح تر بگویم این جور بود که انگار پدری مستقیما به پسر خود بگوید دروغ کار بدی است. بله فیلم هیچ پیچیدگی نداشت، حتی در این زمینه سعی هم نکرده بود و موضوع دروغ را مستقیما  به رخ مخاطب کشیده بود.

البته این سبک از فیلم ها هم در نوع خود جالب است و با حالی که احساس می کنید در حال تماشا کردن یک فیلم سطح پایین هستید اما دلتان نمی خواهد فیلم را رها کنید و اگزما در این امر نسبتا موفق بوده است و شما حس یک مسافر را دارید که دوست دارید انتهای مقصد را ببینید.دیبا زاهدی در فیلم اگزما - جی دی

اگر چه آقای مهدویان عنوان کرده اند که سرمایه گذاری کافی نداشته اند . اما واقعا این سبک فیلم هم هزینه زیادی ندارد . استفاده از ۴یا ۵ بازیگر که آنچنان هم سوپر استار نبودند و تهیه یک خودرو  و گذراندن کل داستان در آن برای کسی که قصد دارد فیلم بسازد هزینه زیادی به حساب نمی آید. گاهی احساس می شود این نوع فیلم ها به خاطر مسائل فنی نیست و بیشتر ارتباط با وضعیت اقتصادی دارد و فیلم سازان نیز به این خاطر به این نوع فیلم ها روی آورده اند.

فلسفه این فیلم هم مانند بیماری «اگزما» است به عبارتی اگر یک دروغ ساده از ابتدا رفع نشود، دروغ پشت دروغ می‌آید و ادامه دار می‌شود و این دروغ و پنهان کاری به نوعی به خراب شدن زندگی فرد (رویا) منجر می‌شود. «اگزما» یک بیماری پوستی است که در ابتدا خطرناک نیست اما اگر به این بیماری رسیدگی نشود بروز پیدا می‌کند .

اگر چه تمام مدت اتفاقات درون یک خودرو اتفاق می افتاد اما حس خستگی به مخاطب منتقل نمی شود . ولی از سمتی دیگر مخاطب دوست دارد فیلم زودتر تمام شود و شاید اگر کمی چاشنی معمایی و یا غافلگیر کننده به آن اضافه می شد تا حدی از ضعف های این فیلم می کاست.

البته نوع نگاه خود نویسنده و کارگردان فیلم اگزما نیز جالب است ، کارگردان فیلم سینمایی «اگزما» با اشاره به اینکه این فیلم از زاویه ماشین رویا روایت می‌شود ادامه داد: به مرور زمان در شخصیت اول فیلم (رویا) برایم فلسفه‌ای شکل گرفت، چراکه با گذشت زمان ماشین رویا به دنیای او تبدیل می‌شود و رویا تلاش می‌کند تا از دنیای خود مراقبت کند، شاید این دنیا (ماشین رویا) بی‌ارزش باشد اما نکته قابل توجه این است که دنیای او را اتومبیلی تشکیل می‌دهد که سعی دارد تا از آن مراقبت کند.

در نهایت فارغ از همه مسائل فنی ، نباید از پیام اصلی فیلم غافل شد . اینکه یک دروغ می تواند زمینه ساز دروغ های بیشماری شود که هر کدام از آنها می تواند فرد را در گیر مسائل و مشکلاتی کند که به مراتب از دروغ اولی سخت تر و آثار جبران ناپذیری دارد.  رویای داستان ما به خوبی نمایان گر آثار و نتایج یک دروغ بود که مانند بیماری اگزما روز به روز بدتر می شد.

 

.

برخی معتقند این فیلم کپی برداری از فیلم های ده عباس کیارستمی و لاک استیون نایت است. البته کارگردان ضمن تایید دیدن این دو فیلم کپی بودن را رد کرد.

شخصی به نام امیر فیلم را روایت می کند و پیش می برد، در حالی که صدایی از او در فیلم وجود ندارد که این ایده نو و شجاعانه به مساد که از نقاط قوت فیلم است.

انتخاب نادر فلاح به عنوان پدر رویا با آن وضعیت ظاهر و روحی به این جهت است که تنهایی لیلا را بتواند به خوبی نشان دهد.

هدف و حرف اصلی این پنهان کاری و عواقبی که می تواند یرای شخص داشته باشد را بیان می کند.

 

 

مازیار فکری ارشاد

مصالح کم و حرف های زیاد

 

اگزما” به تبعات یک اشتباه فردی در گذر زمان می پردازد. رویا شخصیت اصلی فیلم برای حفظ موقعیت مطلوبی که در زندگی با همسر دومش دارد ، واقعیت را درباره زندگی اولش پنهان می کند و به او دروغ می گوید. اما برای لو نرفتن این دروغ ناگزیر از دروغ ها و پنهان کاری های متوالی است. اشتباه اولیه رویا به مانند گلوله برفی است که هرچه قصه پیش می رود بزرگ تر و مهیب تر می شود. تا جایی که می تواند زندگی ، آینده و سرنوشت رویا و آدم های مرتبط با او را تخریب کند.

این رویه دروغ های ناگزیر برای پنهان سازی دروغ قبلی جز یکی دو مورد ، به خوبی پرداخت شده و سکانس های متفاوت فیلم در یک لوکیشن ثابت ( خودروی رویا) به شکل مجرد و انتزاعی قابل قبولند. اما در چینش و توالی سکانس ها کاستی هایی به چشم می خورد. ” اگزما” در کنار ایده اولیه جذاب و شیوه ساخت بلند پروازانه اش ، با کمبود مصالح داستانی مواجه است و به نوعی این کاستی روی دیگر عوامل فیلم نیز تاثیر منفی گذاشته است. این تازه در شرایطی است که فیلمساز از وسوسه رساندن زمان فیلم به استاندارد نود دقیقه برحذر مانده و قصه کم ملاطش را در زمانی 77 دقیقه ای روایت می کند.

 “اگزما” اگر رمقی دارد و کششی ، مدیون جسارت فیلمساز جوان است که در اولین تجربه فیلمسازی ، ایده بلندپروازانه لوکیشن محدود در حرکت را اجرا کرده است. ایده ای که در سینمای جهان و حتی ایران نو نیست و پیش تر تجربه شده ، اما شهامت اجرای چنین ایده ای – با توجه به محدودیت هایی که به لحاظ میزانسن ، دکوپاژ ، فیلمبرداری و بازی ها ایجاد می کند کار دشواری است که باید مورد توجه قرار گیرد.

دوربین “اگزما” از خودروی رویا خارج نمی شود و همیشه جایگاه ثابت خود را دارد. حتی وقتی رویا به عنوان شخصیت اصلی و محوری ماجرا از خودرو خارج می شود هم دوربین به دنبالش نمی رود. این رویه همراه با ماجراهایی که بر سر فروش خودرو پیش می آید ، خودرو را صاحب هویت و شخصیت کرده و ذهن مخاطب را هر لحظه درگیر خود می سازد. در سکانس پایانی که رویا دیگر مجبور است خودرو را تحویل دهد و از آن پیاده شود ، دوربین برای نخستین بار از خودرو بیرون می آید اما ثابت می ماند و گم شدن رویا در هیاهوی شهر را نظاره می کند.

 “اگزما” رگه هایی از نقد اجتماعی را هم به همراه دارد. مسئله فیلم موضوع سنت است و پیچیدگی روابط زن و مرد بر بستر این سنت را نقد می کند. موضوع حقوق زنان این روزها به یکی از دغدغه های اصلی فیلمسازان جریان موسوم به ” سینمای اجتماعی” ایران بدل شده و فیلم های پرشماری با این محوریت شاهدیم. طعنه زنی به جامعه مردسالاری که شرایط بغرنج حاکم برآن ، گاه نامعقول ترین واکنش ها را موجب می شود که در یک چرخه تکرار و دور تسلسل بیهوده ، راه به جایی نمی برد و ناهنجاری هایی به وجود می آورد. اما فیلم در این زمینه از سطح گذر نمی کند و از رفتن به عمق موضوع ناتوان است. “اگزما” به مانند خیلی از فیلم هایی که این سال ها ساخته می شوند و ادعای دغدغه مندی اجتماعی دارند ، تنها به طرح مسئله دست می زند و حتی در تحلیل وضعیت تعریف شده در چارچوب فیلم هم ناتوانی نشان می دهد.

یکی از مشکلات جدی فیلم ، پاره ای از شلختگی ها و آسان گیری ها در اجراست. دیالوگ هایی که مبهم بیان می شوند. پلان هایی که قطعا باید دوباره تصویربرداری شوند و اشتباهاتی از این دست ، که با کمی سهل انگاری به بدنه فیلمی که می توانست تجربه ای متفاوت در سینمای ایران باشد ، آسیب جدی وارد ساخته است.

 

خشایار سنجری

زنی تحت تأثیر

شروع به کار گروه «هنر و تجربه» با اکران فیلم ماهی و گربه (شهرام مکری) رقم خورد؛ انتخابی آگاهانه که به نظر می‌رسید الگوی تمام‌عیار مسئولان این گروه سینمایی برای ورود فیلم‌ها خواهد بود. این مسیر با فیلم‌هایی چون پرویز، روز مبادا، جینگو و... پیگیری شد و قطار «هنر و تجربه» در بستری مناسب و با استقبال مخاطبان پیش می‌رفت. اما با گذشت زمان این گروه به‌نوعی کارکرد اصلی خود را از دست داد و حالا بیش‌تر به تبعیدگاه فیلم‌هایی تبدیل شده است که بنا به دلایلی اکران عمومی‌شان مقدور نیست؛ فیلم‌هایی که اغلب نه ساختار‌شکنی فرمی در آن‌ها دیده می‌شود و نه بنای قصه‌گویی‌ای متفاوت از الگوهای کلاسیک در آن‌ها وجود دارد.

اگزما یکی از این دست فیلم‌هاست که پایه و اساسش بر شعار «دروغ، دروغ بزرگ‌تر می‌‌آورد» قرار گرفته است ولی فاقد توانایی‌های لازم برای روایتی متمایز از نسخه‌های پیشین است. این ‌الگوی داستانی در سینمای ایران سال‌هاست به اشکال مختلف در سینمای فرهادی به‌خصوص درباره الی... خود‌نمایی می‌کند و چرخه‌ی معیوب دروغ و پنهان‌کاری در طبقه‌ی متوسط جامعه مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ طبقه‌ای که در سال‌های اخیر به‌شدت مورد توجه فیلم‌سازان قرار گرفته است. مازیار میری با سعادت‌آباد، نیما جاویدی با ملبورن و ابراهیم ایرج‌زاد با تابستان داغ نمونه‌هایی از این گرایش‌اند.

در اگزما داستان زنی از همین طبقه روایت می‌شود که برای دستیابی به هدفش دائم دروغی را سر‌هم می‌کند. اما فیلم‌ساز مسیر را طوری طراحی کرده است که هر گره به گره‌افکنی جدید ختم می‌شود بی‌آن‌که گره‌گشایی مطلوبی به دنبال داشته باشد. از اواسط پرده‌ی دوم تصمیم‌های زن بیش از آن‌که شکل پرده‌پوشی و کتمان حقیقت به خود بگیرند، به نمونه‌های بلاهت بدل می‌شوند و سروشکلی فرمایشی می‌یابند؛ گویی قادری مطلق مشغول صحنه‌گردانی و تازاندن اسب روایت است و پی‌در‌پی بیننده را با چرخش داستانی مواجه می‌کند و می‌کوشد تا فقر قصه را با تو‌در‌تو کردن گره‌ها پوشش دهد و مخاطب را محو تماشای «زنی تحت تأثیر» کند.

دکوپاژ اگزما خالی از هر گونه نوآوری‌ست. مهدویان بارها از نمای اینسرت استفاده می‌کند و مخاطب را از تمپوی آن سکانس به‌یک‌باره خارج می‌کند؛ به طوری که در اواخر فیلم بارها شاهد اینسرت‌هایی از نمایش میزان مکالمه‌ی تلفنی روی ال‌سی‌دی ماشین هستیم و با این نماها مثلاً ضرباهنگ سکانس سقط جنین از نفس می‌افتد. به علت محدودیت فضا در ماشین،

نماهای Cutaway متعددی برای شکست نامحسوس خط فرضی استفاده می‌شود که دم‌دستی و از سر اجبار است و زیبایی‌شناسی قاب در آن‌ها رعایت نشده است؛ گویا فیلم‌ساز چنان درگیر ایده‌ی ساختن فیلم در داخل خودرو است که برای نیل به این هدف تنوع بصری را به‌کل نادیده گرفته است. در فیلم‌های کیارستمی مثل طعم گیلاس از خودرو به عنوان محیطی محصور و زندانی خود‌خواسته استفاده می‌شود که طرفین گفت‌و‌گو امکان خروج از مباحثه و به قولی بر‌هم‌زدن کافه را ندارند. این موضوع با محتوای دیالوگ‌محور فیلم‌های کیارستمی هم‌خوانی دارد اما اگزما اسیر ایده‌ی اسارت در خودرو شده و نمی‌تواند از ماشین به عنوان شخصیتی پویا بهره بگیرد.

فرم و محتوای اگزما توانایی برانگیختن تمایلات و کنجکاوی‌های زیبایی‌شناسانه‌ی تماشاگران را ندارد و در ارتقای سلیقه‌ی بصری بیننده ناکام می‌ماند؛ مواردی که فیلم را از ساختار «هنر وتجربه» و مرام‌نامه‌ی آن دور می‌کند و مینی‌سریال‌های صداوسیما با نام شاید برای شما هم اتفاق بیفتد را تداعی می‌کند. به عبارت دیگر، با مجموعه‌ای از پندهای آموزنده در قالب تصویر روبه‌رو هستیم و فیلمی که فتورمان‌گونه پیش می‌رود.

 

.

منابع

https://www.salamcinama.ir/post/EDwO/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%D9%85%D8%A7-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%82%D9%87-%D8%A7%DB%8C

http://cinemacinema.ir/news/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%D9%85%D8%A7-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%A8-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B4/

http://www.news.naqderooz.com/2017/08/22/%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%D9%85%D8%A7/

https://jidi.ir/2017/12/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88/

http://hiha.ir/introduction-eczema/

https://cinemartnews.com/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD-%DA%A9%D9%85-%D9%88-%D8%AD%D8%B1%D9%81-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2

https://www.film-magazine.com/reviews/iran/1446/

بررسی ابعاد و تبعات پدیده مهاجرت کاری از آسیای مرکزی به روسیه

بررسی ابعاد و تبعات پدیده مهاجرت کاری از آسیای مرکزی به روسیه

.

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/5136-بررسی-ابعاد-و-تبعات-پدیده-مهاجرت-کاری-از-آسیای-مرکزی-به-روسیه

.

با سلام و تقدیم احترام

در دی ماه 1396 توسط واحد پژوهش های کاربردی معاونت برون مرزی صدا و سیما منتشر شد. پژوهش بررسی ابعاد و تبعات پدیده مهاجرت کاری از آسیای مرکزی به روسیه به اهتمام واحد پژوهش های کاربردی و توسط ولی کوزه گر کالجی نوشته شده و دکتر سید اسدالله اطهری، نظارت علمی آن را بر عهده داشته است.

 

بررسی عوامل و زمینه ­های تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی، اجتماعی، جمعیتی، سیاسی و اقتصادی شکل­ گیری پدیده مهاجرت کاری در آسیای مرکزی، وضعیت مهاجرت کاری به روسیه در پنج کشور آسیای مرکزی، سیاست های مهاجرتی فدراسیون روسیه در قبال مهاجرین کاری آسیای مرکزی، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و تحول در سیاست های مهاجرتی روسیه، وضعیت و شرایط مهاجران کاری آسیای مرکزی در روسیه، واکاوی نتایج و پیامد های پدیده مهاجرت کاری از آسیای مرکزی به روسیه در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، مهاجرت و تضعیف نهاد خانواده در کشور های آسیای مرکزی، بحران هویت فردی و اجتماعی مهاجرین کاری در روسیه، وضعیت زنان مهاجر آسیای مرکزی، تحقیر و آزار مهاجرین کاری از سوی گروه های دست راستی و فاشیستی روسیه، نگاه جمهوری اسلامی ایران به پدیده مهاجرت کاری از آسیای مرکزی به روسیه، از جمله مهم ترین ارکان این پژوهش می باشند. در بخشی از این پژوهش می خوانیم:

 

منطقه آسیای مرکزی از جمله مناطق جهان است که در طول تاریخ دیر پای خود همواره تحت تأثیر عامل مهاجرت بوده است. در دوران معاصر، به دلیل سلطه و حاکمیت روس­ ها بر آسیای مرکزی در دوره امپراطوری روسیه تزاری و دوران اتحاد جماهیر شوروی و تداوم وابستگی­ های ساختاری به روسیه در حوزه­ های مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، این کشور مهم ­ترین نقش را در اعزام مهاجران به این منطقه (جامعه دیاسپورای روسی) و نیز پذیرش مهاجران از آسیای مرکزی داشته است. به عبارتی دیگر، فدراسیون روسیه، بزرگ­ ترین و مهم ­ترین کشور «مهاجرت فرست» به آسیای مرکزی و «مهاجرپذیر» از این منطقه در ٢٥ سال گذشته (از سال 1992 تا 2017 میلادی) بوده است. هر چند بعد از روسیه، جمهوری قزاقستان را باید دومین مقصد مهاجران کار در منطقه آسیای مرکزی داننست که این امر به واسطه رشد و توسعه اقتصادی قابل توجه این کشور و ایجاد فاصله قابل توجه میان قزاقستان و چهار کشور دیگر منطقه آسیای مرکزی صورت گرفته است.

در رابطه با دلایل و زمینه ­های شکل­ گیری و تداوم پدیده مهاجرت کارگران آسیای مرکزی به فدراسیون روسیه باید توجه نمود که این موضوع از یک سو، یک پدیده چند جانبه است و منافع متقابل روسیه و کشور های آسیای مرکزی در آن نقش دارد و از سویی دیگر، یک پدیده چند بعدی است که عوامل و زمینه­ های مختلف تاریخی و فرهنگی، جغرافیایی و ارتباطی، اجتماعی و جمعیتی (دموگرافی)، سیاسی و اقتصادی در آن دخیل و مؤثر هستند.

نکته مورد توجه دیگر این است که روند مهاجرت در پنج کشور منطقه آسیای مرکزی از ماهیت یکسان و مشابهی برخوردار نیست و از نظر حجم و میزان مهاجران، کشور های مقصد و میزان دوری و نزدیکی آن کشور با روسیه (در سطح دو جانبه یا سازمان­ های منطقه­ای) دارای تفاوت ­های مهمی با یکدیگر هستند. جمهوری قزاقستان به عنوان کشور «مهاجرپذیر» و «مهاجر فرست» در شرایط و جایگاه کاملاً متفاوتی از چهار کشور دیگر منطقه آسیای مرکزی قرار دارد. عضویت قزاقستان و قرقیزستان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا موجب تسهیل روند مهاجرت کاری شهروندان این دو کشور به روسیه (اقامت، مجوز اشتغال و انتقال پول) از ژانویه ٢٠١٥ میلادی شده است. ازبکستان از بیشترین حجم مهاجران کاری در قزاقستان و روسیه برخوردار است، اما میزان مبالغی که از طریق مهاجران کاری تاجیکی و قرقیزی به داخل تاجیکستان و قرقیزستان منتقل می­شود، به مراتب بیشتر از ازبکستان است. به همین دلیل، درآمد های ناشی از انتقال پول مهاجرین کاری نقش بسیار مهمی در اقتصاد و تولید نا خالص داخلی تاجیکستان و قرقیزستان دارد و به همین نسبت نیز این دو کشور را نسبت به کاهش این درآمد ها در نتیجه بحران اقتصادی روسیه و کاهش ارزش روبل آسیب ­پذیرتر ساخته است.

 

همچنین، بحران اقتصادی روسیه، اعمال محدودیت ­های امنیتی و اقتصادی در سیاست ­های جدید مهاجرتی روسیه و نیز عدم عضویت تاجیکستان و ازبکستان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا موجب شده است جغرافیای مهاجرین کاری این دو کشور به سمت کشور هایی مانند قزاقستان، ترکیه، کره جنوبی و به ویژه کشور های عربی تغییر کند، هر چند روسیه همچنان به عنوان مقصد نخست مهاجرین کاری تاجیکستان و ازبکستان باقی مانده است. در نهایت باید به ترکمنستان اشاره نمود که از الگوی مهاجرتی کاملاً متفاوتی پیروی می­کند و برخلاف چهار کشور قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان که فدراسیون روسیه نخستین مقصد مهاجران کاری است، کشور ترکیه به عنوان مقصد نخست مهاجرین جویای کار ترکمن محسوب می­ شود که این امر موجب کاهش قابل توجه تأثیر پذیری ترکمنستان از سیاست ­های مهاجرتی روسیه در قبال مهاجرین کاری منطقه آسیای مرکزی شده است.

رویکرد فدراسیون روسیه نیز در قبال مهاجرین کاری منطقه آسیای مرکزی فراز و نشیب ­های فراوانی را طی 25 سال گذشته ( از سال 1992م به بعد) تجربه نموده است. موضوع مهاجرت غیر قانونی یکی از چالش ­های مهم روسیه در قبال مهاجرین کاری آسیای مرکزی محسوب می­ شود. با توجه به شرایط اقتصادی و امنیتی روسیه، روند بازداشت و اخراج این دسته از مهاجرین در روسیه شدت نیز گرفته است. با این وجود، مهاجران کاری آسیای مرکزی همچنان نقش بسیار مهمی در بخش­ های کارگری و خدماتی شهر های بزرگی مانند مسکو و سن پترزبورگ ایفاء می­کنند و در آینده نزدیک بسیار بعید به نظر می­رسد که تغییری در این وضعیت ایجاد شود. می ­توان گفت که مهاجرت از جمهوری ­های شوروی سابق، به ویژه آسیای مرکزی، به چالشی برای تصمیم سازان روس در سال ­های اخیر تبدیل شده است و آنان به دلیل رویارویی با تضاد سیاست­ گذاری داخلی (جلب رضایت شهروندان روس از طریق سخت گیری بر مهاجران) و سیاست گذاری خارجی (تلاش برای تداوم نفوذ بر جمهوری ­های شوروی سابق از طریق جذب درصدی از بیکاران آنان در بازار بزرگ روسیه)، نتوانسته­ اند به رویکرد مشخصی در این زمینه دست یابند.

در رابطه با آثار، نتایج و پیامد های پدیده مهاجرت کاری از آسیای مرکزی به روسیه باید به این نکته توجه نمود که این موضوع در حوز­ه ­های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی دارای آثار و نتایج مثبت و منفی قابل توجهی برای کشور های آسیای مرکزی و نیز فدراسیون روسیه بوده است. این پدیده از یک سو به دلیل تبادل فرهنگ ­ها و رشد تعاملات انسانی و اجتماعی میان جوامع آسیای مرکزی و روسیه (حوزه اجتماعی) و انتقال منابع مالی مهاجرین به داخل کشور های آسیای مرکزی، کاهش میزان فشار ها و مطالبات نسل جوان جویای شغل و نیز کمک به رشد و توسعه اقتصادی فدراسیون روسیه به ویژه در بخش ­های ساختمانی، خدمات شهری و خدمات اجتماعی (نگهداری از کودکان و سالمندان) و جبران بخشی از نیروی کار مورد نیاز جامعه روسیه (حوزه اقتصادی)، پدیده ­ای با آثار و نتایج مثبت برای روسیه و کشور های آسیای مرکزی تلقی می­شود.

اما از سویی دیگر، پدیده مهاجرت کاری از منطقه آسیای مرکزی به روسیه آثار و پیامد های منفی بسیار مهمی را به همراه داشته است. تضعیف نهاد خانواده در کشور های آسیای مرکزی، افزایش طلاق، بحران هویت فردی و اجتماعی مهاجرین کاری در روسیه (آنومی یا آشفتگی اجتماعی)، آسیب­ های فردی، اجتماعی و اقتصادی زنان مهاجر آسیای مرکزی و تحقیر و آزار مهاجرین کاری از سوی گروه­ های دست راستی و فاشیستی روسیه (حوزه اجتماعی)، وابستگی ساختاری و اقتصادی کشور های آسیای مرکزی به فدراسیون روسیه و عدم پویایی و ایجاد اشتغال پایدار در کشور های آسیای مرکزی (حوزه اقتصادی)، تداوم وابستگی کشور های آسیای مرکزی به روسیه در سطح دو جانبه و سازمان­ های منطقه ­ای روس­ محور (حوزه سیاسی) و عضو گیری شبکه­ های تروریستی تکفیری به ویژه داعش از بین جامعه مهاجرین کاری آسیای مرکزی برای تاسیس به اصطلاح خلافت اسلامی در افغانستان (حوزه امنیتی) از جمله مهم ­ترین موارد آن به شمار می ­رود.

 

 

با تجدید احترام

ولی کالجی

 

 

 

دیدار مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران از خانواده های 2 شهید ارمنی

دیدار مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران از خانواده های 2 شهید ارمنی

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5134-دیدار-مدیر-کل-بنیاد-شهید-و-امور-ایثارگران-از-خانواده-های-2-شهید-ارمنی

.

روز شنبه 23 دیماه، به مناسبت سال نو میلادی و میلاد عیسی مسیح، مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستانهای استان تهران، آقای نادر نصیری و معاون مدیرکل و رئیس ارتباطات و مراجعات، آقای علیرضا مشیری با دو خانوادۀ شهید ارمنی وازگن آدامیان وژوزف شاهینیان دیدار کردند.

صبح آن روز، ابتدا در منزل خانواده شهید وازگن آدامیان حضور یافتند ، دراین دیدار از اعضاء تشکل پاسداشت ارزشهای دفاع مقدس جامعه ارامنه ایران ، آقایان گورگن کارامیان و آرداشس اسکندری همچنین کشیش اریستاکس شاه‌میریان حضور داشتند . پس از این دیدار همه با گروهی از خبرنگاران وعکاسان  صدا و سیمای شبکه العالم به منزل شهید ژوزف شاهینیان رفتند که در آنجا کشیش ورطانس باباخانیان نیز به جمع آنها پیوست .

در ابتدا آقای نصیری سال نومیلادی را به این خانواده ها تبریک و تهنیت گفته ، سپس توضیحات جامعی در بارۀ نقش بنیاد شهید و امورایثارگران شهرستانهای استان تهران داده ، فرمودند که این بنیاد هر ساله برنامۀ خاصّی جهت غبارروبی از مزار وگلزار شهدای ادیان توحیدی را در برنامۀ خود دارد و امسال دیدار با خانوادۀ شهدای ادیان توحیدی را نیز به برنامۀ خود اضافه کرده است.

سپس کشیش ورطانس نیز  به نوبۀ خود از این هیئت  برای این دیدارتقدیر وتشکر کرده و از خداوند متعال برای ایشان ورهبر معظم انقلاب آرزوی سلامتی و طول عمر و تندرستی را خواستار شد .

در  آخر جهت تقدیر و قدردانی از این شهدای گرانقدر، لوح‌های تقدیری توسط آقای نصیری به این خانواده ها اعطا گردیدند.

 تشکل پاسداشت ارزشهای دفاع مقدس جامعۀ ارامنۀ تهران

 

پیام تسلیت پیشوای مذهبی شورای خلیفه گری و جامعه ارامنه اصفهان و جنوب ایران در پی حادثه نفتکش سانچی

پیام تسلیت پیشوای مذهبی شورای خلیفه گری و جامعه ارامنه اصفهان و جنوب ایران در پی حادثه نفتکش سانچی

 .

http://alikonline.ir/fa/news/armenians-of-south-of-iran/item/5135-پیام-تسلیت-پیشوای-مذهبی،-شورای-خلیفه-گری-و-جامعه-ارامنه-اصفهان-و-جنوب-ایران-در-پی-حادثه-نفتکش-سانچی

.

 حادثه دردناک جان باختن پرسنل نفتکش سانچی را به مردم ایران خانواده های داغدار و همکاران این عزیزان تسلیت گفته، از خداوند متعال علو درجات برای جان باختگان و تسلی و صبر برای بازماندگان این ضایعه دردناک مسالت مینمایم.

 

 

بازدید معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از خلیفه گری ارامنه تهران

بازدید معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از خلیفه گری ارامنه تهران

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/5133-بازدید-معاون-امور-فرهنگی-وزارت-فرهنگ-و-ارشاد-اسلامی-از-خلیفه-گری-ارامنه-تهران

.

به مناسبات جشن میلاد عیسی مسیح و همچنین آغاز سال جدید میلادی، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقای محسن جوادی و هیئت همراه، روز یکشنبه 24 دیماه با حضور در خلیفه گری ارامنه تهران با اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان خلیفه ارامنه تهران دیدار و گفتگو کردند.

آقای فریدونی مدیرکل مجامع، تشکلها و فعالیتهای فرهنگی، آقای علیپور معاون ادیان و مذاهب اداره کل مجامع، آقای تقوی رئیس و خانم مبرهن کارشناس اداره ادیان و مذاهب در این دیدار آقای جوادی را همراهی می کردند.

دراین دیدارکه دکتر کارن خانلری نماینده ارامنه تهران و شمال در مجلس شورای اسلامی، رؤسای مجمع نمایندگان و شورای خلیفه گری ارامنه تهران و جمعی از اعضاء و نمایندگان جامعه ارامنه نیز در آن حضور داشتند، اسقف اعظم ضمن تشکر و قدردانی از حضور مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خلیفه گری ارامنه تهران، تأکید کرد: "توجه رهبر معظم انقلاب اسلامی و مسئولان محترم کشور گواه پیوندهای محکم معنوی و همچنین رویکرد دوستانه مقامات ایران است که من همواره قدردان آن بوده ام."

خلیفه ارامنه تهران با اشاره به تصمیم اخیر دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل اظهار داشت: "این اقدام رئیس جمهوری آمریکا مبتنی بر واقعیت های تاریخی نیست."

دکتر کارن خانلری نماینده ارامنه تهران و شمال در مجلس شورای اسلامی نیز در این دیدار ضمن عرض خیر مقدم از تلاش های معاونت و مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مقامات جمهوری اسلامی در راستای همیاری و مساعدت در برگزاری مراسم و جشن های سال نو و میلاد عیسی مسیح تقدیر و تشکر کرد.

محسن جوادی معاون امور فرهگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در این دیدار با اشاره به اظهارات دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا از مواضع خلیفه ارامنه تهران در موضوع فلسطین قدردانی و در خصوص احقاق حقوق مسلم ملت فلسطین ابراز امیدواری کرد.

وی همچنین افزود: "وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر نقش و اهمیت اقلیت های مذهبی در حیات اجتماعی کشور تأکید دارد و در حیطه اختیارات و وظایف خود آماده ارائه هرگونه همکاری و مساعدت در این زمینه می باشد."

                                                                                    روابط عمومی خلیفه گری ارامنه تهران

 

 

 

 

بازدید فرماندار شهرستان بوئین میاندشت از آرمستان ارامنه روستای زرنه

بازدید فرماندار شهرستان بوئین میاندشت از آرمستان ارامنه روستای زرنه

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5125-بازدید-فرماندار-شهرستان-بوئین-میاندشت-از-آرمستان-ارامنه-روستای-زرنه

.

 

به گزارش خبرگزاری شهرداری میانداشت در آغازین روز از شروع سال ۲۰۱۸ میلادی آقای طحانیان زداده فرماندار شهرستان بوئین میاندشت با حضور در روستای ارمنی نشین زرنه با اهالی ساکن در محل دیدار و گفتگو نمودند و ضمن بازدید از کلیسا و آرامستان ارامنه طی مصاحبه اختصاصی با واحد خبر گفت: قبرستان مسیحییان ساکن در روستای زرنه نیاز به مرمت و بازسازی دارد و این مکان می‌تواند به عنوان محلی برای گردشگران داخلی و خارجی از هر لحاظ فراهم شود.

مقام عالی دولت ضرورت ثبت این مکان با ارزش و راه دسترسی مناسب و محوطه سازی و ایجاد فضای سبز و روشنایی را از اولویتهای در آرمستان برشمردند و از مسئولین ذی‌ربط در اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان خواستند به این مهم توجه و رسیدگی جدی صورت پذیرد و به هموطنان ارمنی خودمان که از کیش و دین الهی دیگری هستند کمک کنیم زیرا آنان نیز از سرانه ملی سهم دارند و باید این کارها در حقشان انجام شود.

 

 

 

پیام تسلیت

 

 

مجمع تشخیص مصلحت درباره نامزد شدن اقلیت‌های دینی در انتخابات شوراها تصمیم می‌گیرد

مجمع تشخیص مصلحت درباره نامزد شدن اقلیت‌های دینی در انتخابات شوراها تصمیم می‌گیرد

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/سیاسی/item/5119-مجمع-تشخیص-مصلحت-درباره-نامزد-شدن-اقلیت‌های-دینی-در-انتخابات-شوراها-تصمیم-می‌گیرد

.

مصوبه مجلس درباره مجاز بودن نامزد شدن اقلیت‌های دینی در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و التزام آنان به اصول دین خود با پافشاری مجلس به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت.

به گزارش نامه نیوز، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نشست علنی دیروز یکشنبه 24 دی‌ 1396 و در بررسی طرح اصلاح قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخابات شهرداران اعاده شده از سوی شورای نگهبان در 2 مصوبه قبلی خود اصرار ورزیدند.

بر این اساس، نمایندگان مجلس درباره ماده یک این طرح که اقلیت‌های دینی شناخته شده در قانون اساسی ساکن در شهرها و روستاهای کشور را مجاز به نامزد شدن در انتخابات شوراهای اسلامی همان شهر و روستا می‌کرد و تصریح می‌داشت که این اقلیت‌ها به جای اسلام باید به اصول دین خود اعتقاد و التزام عملی داشته باشند بر مصوبه خود اصرار کردند.

همچنین نمایندگان مجلس در مورد ماده 4 این طرح که قانون مذکور را از زمان برگزاری انتخابات دوره پنجم شوراهای شهر و روستا لازم الاجرا می‌دانند اصرار ورزیدند.

براساس این گزارش، محمدرضا علیزاده قائم مقام دبیر شورای نگهبان در نامه خود به رئیس مجلس شورای اسلامی درباره عنوان داشته بود که با توجه به اصل 13 قانون اساسی و با عنایت به مفاد اصول 100 و 105 و مفهوم اصل 112 این قانون تبصره یک ماده طرح اصلاح قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخابات شهرداران مغایر قانون اساسی است.

در این نامه اضافه شده بود، علاوه بر این عضویت افراد غیر مسلمان در شوراهای اسلامی شهر و روستا در مناطقی از کشور که اکثریت مردم آنها مسلمان و پیرو مذهب رسمی کشور هستند با توجه به اینکه تصمیمات این شوراها در خصوص مسلمین بدون حضور رسیدگی به آن در شورای نگهبان لازم الاتباع خواهد بود و با عنایت به نص فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (علیه رحمه) در تاریخ 12 مهر 1358 مذکور در صحیفه نور (جلد 6، چاپ 1371 ، صفحه 31) خلاف موازین شرع شناخته شد.

در نامه قائم مقام دبیر شورای نگهبان به رئیس مجلس آمده بود در تبصره 2 ماده یک این طرح اعتقاد و التزام عملی داشتن به اصول دین خود از سوی اقلیت‌های دینی خلاف موازین شرع شناخته شد.

بعلاوه در این نامه تصریح شده است که ماده 4 طرح اصلاح قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخابات شهرداران مبنی بر لازم‌الاجرا بودن این قانون از زمان برگزاری انتخابات دوره پنجم مبیناً به ایرادات فوق اشکال دارد

 

 

دیدار مسئولین شهرداری منطقه 8 تهران از کلیسای گریگور مقدس

دیدار مسئولین شهرداری منطقه 8 تهران از کلیسای گریگور مقدس

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5120-دیدار-مسئولین-شهرداری-منطقه-8-تهران-از-کلیسای-گریگور-مقدس

.

به مناسبت عید میلاد مسیح و فرا رسیدن سال نو میلادی، روز سه شنبه 12 دی ماه 1396، آقای دکتر نوری شهردار منطقه 8 به همراه گروهی از دیگر مسئولین شهرداری منطقه، از کلیسای گریگور مقدس بازدید کرده و این ایام را به ارامنه منطقه تبریک گفتند.

 در این دیدار کشیش مسروپ راطوسیان و کشیش گورگن نرسیسیان، همچنین اعضای هیئت امنای کلیسای گریگور مقدس نیز حضور داشتند.

 

 روابط عمومی خلیفه گری ارامنه تهران

 

 

 

ا ساخت پل مرزی باگراتاشن توسط شرکت ایرانی آریانا

اولین گام اقتصادی حضور ایران در ارمنستان در سال ۲۰۱۸ با ساخت پل مرزی باگراتاشن توسط شرکت ایرانی آریانا

.

http://alikonline.ir/fa/news/political/اقتصادی/item/5123-اولین-گام-اقتصادی-حضور-ایران-در-ارمنستان-در-سال-۲۰۱۸-با-ساخت-پل-مرزی-باگراتاشن-توسط-شرکت-ایرانی-آریانا

.

 بنا به دعوت جناب آقای واهان مارتیروسیان وزیر محترم حمل و نقل و فناوری اطلاعات ارمنستان جناب آقای سجادی سفیر محترم کشورمان در ایروان روز دوشنبه 1396/10/25 در مراسم امضای قراداد احداث پل مرزی بین ارمنستان و گرجستان (باگراتاشن) توسط شرکت ایرانی آریانا در محل این وزارتخانه حضور یافتند.

در ابتدای این ملاقات آقای مارتیروسیان با اشاره به برگزاری مناقصه احداث تونل مرزی و برنده شدن یک شرکت ایرانی در میان شرکت های جهانی، این پروژه را دستاور بزرگی برای این شرکت دانسته و افزود یقین دارم که شرکت آریانا در موعد مقرر و با کیفیت عالی مراحل ساخت این پروژه را به پایان خواهند رساند.

در ادامه جناب آقای سجادی سفیر محترم کشورمان توانایی متخصصان و مهندسین ایرانی را در ساخت پل، تونل و سدهای عظیم در ایران و سراسر جهان بسیار برجسته دانستنه و گفتند در صورت اجرای به موقع تعهدات از جانب طرفین مطمئن هستم که این پروژه با کیفیت عالی احداث و در زمان مقرر تحویل خواهد شد.

سفیر محترم کشورمان ابراز امیدواری نمود در صورت حمایت مالی و فاینانس شرکت ها و بانک های خارجی از احداث بزرگراه شمال-جنوب ارمنستان، متخصصان و مهندسان ایرانی امکانات و توانایی لازم برای اجرای این طرح را خواهند داشت تا این پروژه را به بهترین نحو ممکن بانجام رسانند.

شرکت ساخت تونل، پل و سد سازی آریانا متعهد شده است در مدت زمان 19 ماه کار ساخت و احداث پل باگراتاشن را تحویل پیمانکار ارمنی قرار دهد

 

 

نقد فیلم نگار

 نقد فیلم نگار

گرد آوری از گارگین فتائی

 

 

 

کارگردان

رامبد جوان

تهیه‌کننده

رامبد جوان

نویسنده

احسان گودرزی

بازیگران

نگار جواهریان

محمدرضا فروتن

مانی حقیقی

آتیلا پسیانی

افسانه بایگان

فریبا کامران

علیرضا شجاع‌نوری

اشکان خطیبی

موسیقی

کریستف رضاعی

فیلم‌برداری

بهرام بدخشانی

تدوین

بهرام دهقان

توزیع‌کننده

هدایت فیلم

تاریخ‌های انتشار

 ۱۵شهریور ۱۳۹۶

مدت زمان

 ۱۰۰دقیقه

کشور

ایران

زبان

فارسی

فروش گیشه

 ۲٬۶۳۹٬۴۳۹٬۰۰۰تومان

 

نگار فیلمی به کارگردانی و تهیه‌کنندگی رامبد جوان و فیلمنامه توسط احسان گودرزی نوشته شده است و محصول سال ۱۳۹۴ است. فیلمبرداری این اثر از ۲۷ آذر ۹۴ آغاز و ۱ اسفند ۹۴ به پایان رسید و اولین نمایش آن در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر بود. این فیلم نامزد کسب ۹ سیمرغ بلورین شده و توانست موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن از جشنواره فیلم فجر شودهمچنین در سومین جشنواره جهانی فیلم فجر نیز به نمایش گذاشته شد.

 

 

خلاصه فیلم

این فیلم به ماجرای جنایی پرداخته جایی که نگار جواهریان نقش دختری به نام نگار را بازی می کند. او دختر خانواده‌ای نیمه مرفه و اصیل است، پدر او دریک معامله اقتصادی شکست خورده و با اسلحه خودکشی کرده است. این تحلیلی است که پلیس نسبت به مرگ او اعلام می کند اما نگار این تحلیل را باور ندارد و برای رسیدن به اصل ماجرا تصمیم می گیرد که روزهای آخر پدر را مرور کند.

همچنین در خلاصه اولیه آمده : ما به این ته سیگار رژلبی مشکوکیم ،ولی این کمکی به ما نمی‌کنه!

داستان از آن جایی برای مخاطب جذابیت بیشتری پیدا می‌کند که متوجه می شود آن چه که نگار می بیند و رفتارهایی که انجام می دهد در واقع آن چیزی که در زمان حال وجود دارد، نیست. در ابتدا گمان می بریم نگار دچار فضایی مالیخولیایی شده و شاید اتفاقات را آن طور که دوست دارد تجربه می کند. این در برخورد با بهتاش شریک پدرش و نیز هنگام بازپس گیری مدارک از عمویش (با بازی پسیانی) به ذهن نزدیک تر می شود،

اما در مواجهه با محمدرضا فروتن که از نزدیکان پدرش و در واقع شیفته‌ی نگار می‌باشد و همچنین نحوه‌ی برخوردها، اصل داستان مشخص می‌شود و متوجه می‌شویم نگار به جای پدرش قرار گرفته و اتفاقاتی را که پیش از مرگ برای او رخ داده تجربه می کند تا درنهایت  معمای مرگ پدر بر او روشن  می‌شود و او دست به انتقام گیری از قاتلان پدر می‌گیرد.

 

جوایز

بهترین کارگردانی  رامبد جوان   نامزدشده  سیمرغ بلورین

بهترین طراحی صحنه و لباس  نگار نعمتی (طراحی لباس)  نامزدشده  سیمرغ بلورین 

بهترین تدوین  بهرام دهقانی  نامزدشده  سیمرغ بلورین 

بهترین صدابرداری  وحید قدسی  نامزدشده  سیمرغ بلورین

بهترین موسیقی متن  کریستف رضاعی  برنده  سیمرغ بلورین 

بهترین فیلمبرداری  بهرام بدخشانی  نامزدشده  سیمرغ بلورین 

بهترین صداگذاری  حسین ابوالصدق  نامزدشده  سیمرغ بلورین 

بهترین عکس  مریم تخت کیشان  نامزدشده  سیمرغ بلورین

بهترین طراحی صحنه و لباس  امیرحسین قدسی(طراحی صحنه)  نامزدشده  سیمرغ بلورین

 

نقد فیلم

 

عباس نصراللهی

رامبد جوان که این روزها محبوب‌ترین شومن ایران است، روحیه‌ای طنز و شخصیتی کمیک دارد، طنزی که در فیلم‌های سینمایی ساخته او نیز دیده می‌شود، سه اثر ابتدایی جوان، آثاری کمدی بودند که با نگاهی کوچک به این سه اثر متوجه خواهیم شد که رامبد جوان هر چه رو به جلو رفته، پخته‌تر و کاربلد‌تر شده است و پیشرفتی قابل قبول داشته، به طوری که «ورورد آقایان ممنوع»، آخرین فیلم کمدی جوان، یکی از بهترین‌ها در نوع خود بود و نظر بسیاری را به خود جلب کرد.

اکنون رامبد جوان، فیلم «نگار» را بر پرده سینماها دارد، اثری که به دلیل حضور نگارجواهریان به عنوان بازیگر نقش اصلی و هم نامی او با نام فیلم، و اینکه رامبد جوان تاکید بسیاری بر نام فیلم و اینکه بسیار علاقه دارد چنین فیلمی را بسازد، کرده بود، پیش از دیده‌شدن هم می‌تواند برای بسیاری جذاب تلقی شود، حال باید دید «نگار» بر روی پرده سینما هم جذاب است یا خیر؟

احسان گودرزی نویسنده فیلمنامه «نگار»، از آن جوان‌هایی است که مردم به تازگی فعالیت‌هایش را به وضوح می‌توانند ببینند، کسی که در «اژدها وارد می‌شود» مانی حقیقی به ایفای نقش پرداخت، و حالا یکی از ارکان اصلی فیلم «نگار» است، نویسنده‌ای که حداکثر تلاشش را کرده تا دنیایی متفاوت را به بینندگان عرضه نماید، ولی اینکه چه قدر در این کار موفق است، بحث دیگری است، بحثی که با بررسی فیلم «نگار» می‌توان به آن پرداخت.

نگار» شروعی جذاب و کاملا متفاوت دارد، داستان با صدای مردی شروع می‌شود که در منطقه‌ای جنگلی ایستاده و اتفاقاتی که باعث مرگ شخصی شده را تعریف می‌کند، از ظاهر قصه معلوم است که مرد راوی باید پلیس باشد، و همزمان با تعاریف او از صحنه مرگ، شخصی که مرده است اتفاقات پیش از مرگش را بازسازی می‌کند و مشخص می‌شود که او خودکشی کرده است. این آغاز دیدنی و پرکشش که بسیار هوشمندانه انتخاب شده، کافی است تا بیننده بداند با فیلمی متفاوت در سینمای ایران مواجه است (سینمایی که تماما مشغول ساخت درام‌های اجتماعی و خانوادگی و یا فیلم‌های کمدی است) و الگویی را دنبال می‌کند که سال‌های سال است در فیلم‌های جنایی دیده می‌شوند؛ معمایی مطرح می شود، سپس در روند قصه معما حل می‌شود و گره‌هایش باز خواهند شد، تا اینجا و در همین چند دقیقه مشخص می‌شود که «نگار» فیلمی جنایی است، و یا حداقل الگویی جنایی دارد، شروع «نگار» بی‌شک می‌تواند یکی از بهترین شروع‌های فیلم‌های ایرانی باشد.

پس از اینکه معمای ابتدای فیلم به این شکل مطرح می‌شود، شخصیت‌ها باید به بیننده معرفی شوند، «نگار» با بازی نگار جواهریان در مکالمه‌ای کوتاه با مادرش، به عنوان دختر فردی که در ابتدای فیلم خودکشی کرده بود معرفی می‌شود. چهره سرد و بی‌روح نگار بیننده را آگاه خواهد کرد که داستان برای او و هم چنین برای بینندگان عادی پیش نخواهد رفت. این چند دقیقه ابتدایی فیلم آن قدر جذاب هست که بیننده بخواهد ادامه داستان را ببیند و سر از واقعیت‌ها در بیاورد. دیری نمی‌گذرد که «نگار» از الگوی کلاسیکی که آغاز کرده بود، فاصله می‌گیرد و تبدیل به فیلمی خیال‌انگیز می‌شود، فیلمی که تکیه بر رفتار و حالات شخصیت اصلی داستانش دارد و قرار است هر جا که او و ذهنش می‌رود، همراهیش کند.

«نگار» برای انجام کارهایش نیاز به کمک دارد، او قهرمانی است که بدون کمک نمی‌تواند کارهایش را انجام دهد، (قهرمانی که همینجا و پیش از این که شکل بگیرد زیر سوال می رود) پس برای کمک کردن به او چه کسی بهتر از پدرش می‌تواند باشد؟ پدری که به تازگی مرده است، تنها باید از راه خیال و رویا با نگار ارتباط برقرار کند، پس سفرهای نگار از دنیای واقعی به خیال و باز برگشتن به دنیای واقعی آغاز می‌شود، سفرهایی که قدرتی عجیب را درون خود دارند و نگار را از وقایعی آگاه می‌کنند که بدون این سفرها محال بود از آن ها با خبر شود.

از اولین سفری که نگار به خیال خویش دارد، بیننده متوجه خواهد شد که این خیال‌ها عادی نیستند و تنها منبع الهامی برای قهرمان فیلم نخواهند‌ بود، (نگار پس از اینکه در خیال پدرش را میبیند و از خیال به واقعیت باز می‌گردد، چکی به مبلغ هفت میلیارد تومان در دست دارد، اتفاقی که نویسنده فیلمنامه نیز اذعان کرده دلیلش را نمی دانسته و نمی‌داند چک از کجا آمده است) و فیلم وارد فضایی فانتزی و حتی در جاهایی سورئال خواهد شد، این موضوع اتفاق جالبی می‌توانست باشد اگر می‌شد توجیهاتی منطقی در پی آن آورد و البته کمکی بزرگ به پیش بردن داستان می‌کرد، موضوعی که در فیلم «نگار» اتفاق نمی‌افتد و این سفرهای خیال انگیز صرفا راهی است برای فرار نویسنده و کارگردان از قبول ضعف‌های فیلمنامه و البته مهم تر از آن قصه فیلم.

 

 

بزرگترین مشکل فیلم «نگار»، به عنوان فیلمی جنایی و راز آلود که قهرمانی تنها را معرفی می‌کند که می‌خواهد به جنگ بدی‌ها برود (و از این رو می‌تواند الگویی نوآر گونه نیز داشته باشد)، در این است که قصه فیلم زور ندارد، در واقع قصه فیلم آن قدر کوتاه است که تنها می‌تواند همان معمای جذاب ابتدای فیلم را مطرح کند و چیزی بیش از آن نیست؛ مردی میانسال مرده است، او در ظاهر خودکشی کرده اما تک دخترش بر این باور است که پدرش به قتل رسیده، پس به دنبال حل معمای ذهن خود و قتل پدرش می رود، همین! تمام قصه «نگار» همین است و هر چیز دیگری که در فیلم وجود دارد، حواشی‌ای است که کارکردی مهم در این قصه نخواهند داشت، موضوعی که به وضوح در بهترین آثار از این دست در سینمای جهان دیده می‌شود و در «نگار» جایش خالی است، قصه‌ای که پر از رمز و راز باشد و شخصیت‌هایی که هر کدام گره‌ای را اضافه کنند و یا گره‌ای را بگشایند و قصه‌ای که هر لحظه اتفاق جدیدی را رقم بزند، اتفاقی که در «نگار» به هیچ وجه نخواهد افتاد.

 

 

نویسنده و کارگردان برای پیش بردن این قصه کوتاهشان، باید کاری انجام دهند تا جذابیت فیلم تا لحظه پایانیش حفظ شود، آن ها برای حفظ ریتم فیلم و قرار دادن بیننده در موقعیتی جنایی و رمز آلود کاملا از تکنیک و روایت کمک میگیرند، (زیرا همانطور که گفته شد فیلم به عنوان یک فیلم جنایی قصه پر کششی برای ادامه ندارد)، پس آن‌ها بیننده را مانند شخصیت اصلی وارد دنیای خیال می‌کنند، دنیای خیالی که تا جایی از فیلم خوب پیش می‌رود، اما از زمانی دیگر ماهیت خود را از دست می‌دهد و تنها راه فراری برای نویسنده و کارگردان می‌گذارد تا ضعف‌های فیلمنامه و قصه را بپوشانند.

این فضای خیال گونه شخصیت نگار، طوری طراحی شده است که او در این فضا توانایی‌های عجیبی دارد، گاهی به جای پدرش به مکان‌هایی می‌رود و کارهای پدر را تکرار می‌کند و البته از اصل اتفاقات با خبر می‌شود تا بتواند معمای مرگ پدرش را حل کند، گاهی تبدیل به دختری شجاع می شود که همه چیز بلد است و گاهی تنها رفتار و حرکات دیگران و حتی خودش را مشاهده می‌کند. این نوع سفر به خیال و بازگشت از آن دست نویسنده را باز می‌گذارد تا هر جا نتوانست منطقی برای اتفاقات بیابد آن را به عنوان خیال شخصیت اصلی معرفی کند، موضوعی که تا جایی از فیلم جذاب پیش می‌رود، اما تکرار بی‌موقع آن و البته از دست رفتن ماهیت همین موقعیت خیالی از دست نویسنده، به کلی جذابیت این موضوع را از بین می‌برد و بیننده را با موقعیتی مواجه می‌کند که دیگر نمی‌داند چه چیزی واقعی و چه چیزی خیال است، و البته با توجه به کاشتی که از ابتدای فیلم انجام شده است، بیننده این برداشت را خواهد داشت که هر کجا تصویری غیرعادی دید، حتما در خیال نگار به سر می‌برد و این امر باعث می شود که پس از گذشت فیلم از میانه، نویسنده دیگر ترفندی برای غافلگیری بیننده و ایجاد تعلیق نداشته و دستش پیش از افتادن اتفاقات رو شده باشد.

به عنوان مثال صحنه درگیری نگار و شوهرخاله‌اش که او را دختری دعوا بلد و قوی نشان می‌دهد، در خیال نگار است، اما در واقعیت او کار چندانی نمی‌تواند بکند، این موضوع در این زمان از فیلم برای بیننده مشخص است، اما در پایان فیلم که نگار قدرتی مضاعف برای انتقام گیری پیدا می‌کند و با توجه به اتفاقات قبل از آن، بیننده قدرت تشخیص این که تصاویر در خیال نگار هستند و یا واقعیت را نخواهد داشت، و این ضربه بزرگی به فیلم خواهد زد. طوری که اگر صحنه‌های پایانی فیلم را واقعی در نظر بگیریم با گاف‌های بزرگی در فیلم نامه مواجه خواهیم شد، اینکه نگار چگونه تیراندازی یاد گرفت، چگونه مبارزه کردن آموخت، چگونه از فعالیت‌های رقیبان سردرآورد و چگونه ناگهان تبدیل به قهرمانی جسور شد. پس قطعا به این فکر خواهیم کرد که این تصاویر هم در خیال نگار بوده‌اند (موضوعی که از ابتدای فیلم بارها و بارها دیده‌ایم) که اگر این‌ها را خیال در نظر بگیریم پس تمام اتفاقاتی که از ابتدای فیلم دیده‌ایم بیهوده بوده‌اند و حتی فیلم موفق نمی‌شود معمایش را به درستی حل کند و بیننده صرفا در حال دیدن تصاویری جذاب و بی‌ربط به هم بوده است.

این سبک از روایت قصه، تنها و تنها برای این انتخاب شده که بیننده را در موقعیتی جنایی و مرموز قرار دهد، اتفاقی که باید با قصه فیلم بیفتد و البته که نوع روایت هم مهم است، اما به تنهایی نمی‌تواند خیلی تاثیرگذار باشد و قطعا حفره‌هایی را به همراه خواهد داشت. در واقع روایت قصه «نگار»، داستان فیلم را حتی قدمی به جلو نمی‌برد، و درست در جایی که بیننده فکر می‌کند قدمی رو به جلو رفته است، با دیدن صحنه‌ای متوجه خواهد شد که تنها در حال زدن دوری باطل است و با صحنه‌ای به جلو می رود و با صحنه‌ای دیگر به عقب باز می‌گردد، و گره‌ای باز نمی‌شود، البته که نویسنده و کارگردان در فیلم «نگار» قصد بر این داشته‌اند تا مانند فیلم‌های راز آلود قدرتمند سینما عمل کنند و بیننده را بسیار به چالش بکشانند، اما فرق کار در این است که در آن آثار معماها به درستی طراحی شده و سرنخ‌هایی به بیننده داده می‌شوند که قصه را دنبال کند، اما در «نگار»به دلیل عدم وجود معمایی قوی و البته پیگیری درست همان معمای مطرح شده در ابتدای فیلم، طبیعتا سرنخی نیز به بیننده نخواهد داده شد و بیننده هر چه به پایان نزدیکتر می شود با سردر گمی و سوالات و حفره‌های بیشتری مواجه می‌شود.

این شلوغ کاری‌های بصری و این روایت عجیب و غریب «نگار»، تا جایی از فیلم (زمانی که نگار اسبش را می‌کشد) خوب پیش می‌رود، و بیننده می‌تواند امیدوار باشد که این همه سردرگمی به درستی جمع شود، اما خود فیلم هم از همانجا دچار سردرگمی می‌شود، و تقریبا دیگر حرفی برای گفتن ندارد زیرا مرز بین واقعیت و خیال که تا اینجا به خوبی مشخص بود از بین می‌رود و دیگر بیننده قادر به درک این موضوع نیست و این ضربه بزرگی به فیلم خواهد زد، ضربه‌ای که باعث می‌شود گره معمای فیلم دیگر زمانی باز شود که فیلم از دست رفته و بیننده ارتباطش را با فیلم از دست داده است.

تلاش عوامل «نگار» بر این بوده که این فیلم را به عنوان فیلمی فرمال به بینندگان معرفی کنند، اما روایت قصه «نگار»، صرفا روایتی به هم ریخته است که اتفاق خاصی در آن نمی‌افتد، شخصیت نگار زمانی در آن عاشق است و زمانی دیگر قهرمانی درجه یک، زمانی به دنبال حل معماست و زمانی به پایان راه رسیده است، و در هیچ کدام از این موارد باورپذیر عمل نمیکند و عملا فرم فیلم که عجیب به نظر می‌رسد کار خاصی انجام نمی‌دهد و صرفا بیننده را وارد سردرگمی‌ای می‌کند تا بتواند خود را به عنوان فیلمی جنایی و راز آلود معرفی کند.

اما در کنار همه این موارد، به دور از منطقی بودن یا نبودن این نوع روایت و به دور از اینکه این نوع روایت کارکردی در قصه دارد یا نه، باید گفت که رامبد جوان و عواملش به خوبی از پس اجرای آن بر آمده‌اند، فیلم از لحاظ بصری کاملا جذاب است و این رفت و برگشت‌ها از واقعیت به خیال شخصیت اصلی، از لحاظ تکنیکی کاملا قابل قبول هستند و از این رو «نگار» را به عنوان فیلمی تکنیکی به بینندگان معرفی خواهند کرد، فیلمی که با حال و روز این روزهای سینمای ما اثری کاملا متفاوت خواهد بود.

کارگردانی رامبد جوان که نشان داده پیشرفت زیادی در کار خود کرده است قابل قبول است و او در پیاده سازی همان چیزی که مورد نیازش بوده (چه خوب و چه بد) کاملا موفق عمل می‌کند. فیلمبرداری و جلوه‌های ویژه فیلم در سطحی قابل قبول به سر می‌برند و کاملا می‌توانند بیننده را راضی کنند. موسیقی فیلم که توسط کریستف رضاعی ساخته شده تاثیر به سزایی در روند روایت قصه دارد. اما شخصیت های فیلم «نگار» که طبیعتا همگی باید تحت تاثیر شخصیت اصلی باشند، به خوبی شکل نگرفته‌اند و یا اصلا شکلی ندارند، زیرا تمرکز بیش از حد روی شخصیت نگار و البته تکنیک روایی فیلم بوده است، و شخصیت‌هایی که کاملا در حل معما تاثیرگذار هستند، به دلیل عدم پرداخت خوب نمی‌توانند کارایی لازم را داشته باشند و نه گره‌ای را می‌افزایند و نه گره‌ای را باز می‌کنند، تنها هستند تا نگار کارهایی را انجام دهد و البته در روایت تکنیکی قصه جاهای خالی را پر کنند.

شخصیت های منفعل می‌توانستند حذف بشوند (مانند مادر و شوهرخاله نگار) و در عوض روی شخصیت های مهم تر و تاثیرگذار پرداخت بیشتری صورت بگیرد و قصه‌ای برای کمک به شخصت اصلی در راه رسیدن به هدفش داشته باشند، حال چه در مقابل او و چه هم سوی با او. صحنه های اکشن فیلم به خوبی طراحی و اجرا شده اند و یک سرو گردن از سینمای ایران بالاتر هستند، اما در جاهایی اغراق آمیز می‌نمایند، زیرا شدت آن ها بسیار زیاد می‌شود و چون زمینه ای برای این شدت از خشونت فراهم نشده، کمی غیر واقعی به نظر می‌رسند. اجرای نگار جواهریان و محمدرضا فروتن قابل قبول است، اما آتیلا پسیانی و مانی حقیقی قطعا در بدترین ساعات خود از لحاظ بازی به سر می‌برده‌اند. در نگاهی کلی، «نگار» فیلمی است که تمام تلاشش را می‌کند تا حرفی متفاوت در سینمای ایران بزند، که البته در فاکتورهایی کاملا موفق عمل می‌کند و در جاهایی با دست خود، خوش را به زمین می‌کوباند.

 

 

«نگار» آن قدر درگیر تکنیک و شکل روایی شلوغش می‌شود که داستان کوتاهش از دست می‌رود، گره‌ای کوچک ایجاد می‌شود، سرنخی نمی‌دهد، اما در نشان دادن چیزهایی که وجود ندارند پر رمز و راز عمل می‌کند، گره باز می‌شود، اما در جایی که دیگر فیلم از دست رفته است، فیلم تا میانه بسیار خوب پیش می‌رود، اما در ادامه آن قدر گنگ عمل می‌کند که ارتباطش با مخاطب از دست خواهد رفت، راه فرار برای نویسنده و کارگردان می گذارد، اما راه پذیرش برای بیننده قرار نمی‌دهد. شاید اگر رامبد جوان به اکران و فروش فیلمش فکر نمی‌کرد و به همراه احسان گودرزی راهی که از ابتدا تا میانه فیلم رفته بود را تا پایان با قدرت ادامه می‌داد و فیلم را اینگونه جمع نمی‌کرد، قطعا «نگار» اثری به حق متفاوت و ماندگار در سینمای ایران می‌شد، اتفاقی که اکنون بعید است رخ دهد.

 

سیاوش معمار

خبر خوش در خصوص آخرین ساخته­ی رامبد جوان را می ­توان ژانر متفاوت "نگار" تلقی کرد. در روزهایی که سینمای ایران مملو از فیلم­های اجتماعی آپارتمانی و کمدی­های کلیشه­ای برای کسب گیشه­شده است که با چند پلان موسیقی و رقص و آواز در تلاش برای تصاحب جایگاه نخست فروش هستند، نگار با جرأت، متفاوت ظاهر می‌شود. شاید فیلم را بهترین حرکت رو به جلو برای پر کردن خلآ "قهرمان" این روزهای سینمای ایران دانست. "نگار" نه تنها با شجاعت، داستانی اکشن و جنائی یک قهرمانی را به نمایش می­‌گذارد، که سینمای ما در حال به فراموشی سپردن آن بود، بلکه اینبار قهرمان در قالب یک شخصیت زن به تصویر کشیده شده‌­است. در یک نگاه کلی شاید بتوان فیلم را حاصل الگو برداری ‌های متعدد هالیوودی دانست که اکشن­ها و جلوه­های بصری قابل قبولی را نیز ارائه می ­دهد.

روند قصه­گویی فیلم از یک اساس داستانی رئالیستی سعی در نمایش یک اثر سورئال دارد. بیننده در طی فیلم با نگار همراه است و دائما درگیر خیالات و واقعیاتی است که برای اون رخ می­دهد. داستان با پیشبرد همین واقعیات و خیالات سعی در ارائه­ی سرنخ ‌هایی به نگار و با بیانی بهتر به بیننده، برای پی­بردن به ماجرای رخ داده برای آقای ولیان، پدر نگار دارد. فیلمنامه تلاش زیادی در این راستا می­کند اما در بسیاری از بخش­ها در این امر موفق ظاهر نمی‌شود. در یک کلام می‌توان برای فیلمنامه نقاط ضعف بسیاری برشمرد. فیلنامه­نگار نیز به مانند بسیاری دیگر از فیلم­‌های سینمای ایران از شخصیت­پردازی ‌های ناقص رنج می‌برد، در نگار این امر تا جایی پیش می‌­رود که حضور بسیاری از نقش­‌ها و صحنه‌­ها در فیلم اضافی به نظر می‌رسد. اینکه چگونه نگار یک قهرمان انتقام­جویی است که حتی تا پای قتل حاضر به پیگیری ماجراست شاید بزرگترین حفره­ی فیلمنامه باشد. در اصل تنها توجیه نمایش داده شده در فیلم برای قهرمان ­بازی­‌های نگار علاقه­او به پدر و خانواده­اش است اما در اصل این دلیل قانع‌کننده‌ای برای نمایش‌های قهرمانی او به حساب نمی­آید. شاید فیلم می‌­توانست با فلش بک­‌هایی از آنچه تاکنون در زندگی نگار رخ داده­است یا با به تصویر کشیدن ویژگی‌های شخصیتی او در زندگی روزمره‌اش و نمایش رابطه­او با پدرش در گذشته و حتی نقش او در روابط کاری پدرش و روابط آقای ولیان با شرکایش و در یک کلام نمایش آنکه چه شد، که آقای ولیان به اینجا رسید و نگار تبدیل به یک قهرمان شد، می‌توانست فیلمنامه را از یک داستان سطحی به یک روایت پخته‌­تر تبدیل کند. در اصل فیلم دارای یک داستانی ساده است و توانایی ارائه یک قصه­گویی پیچیده و پازل­گونه را به بیننده ندارد اما با کارگردانی و جلوه­های بصری متعدد سعی در نمایش یک داستان مبهم و پیچیده دارد. در نگار تا حدودی می­توان این تلاش تصویری برای جبران کاستی­های متعدد فیلمنامه را قابل ستایش دانست. نمایش اکشن­ها و جلوه­های بصری متعدد قابل قبول به نظر می‌­رسد و می‌­توان با ارفاق، آن­را از نقاط مثبت فیلم تلقی کرد، که دیدن "نگار" بر پرده­نقره‌­ای را برای بیننده جذاب می‌کند، هرچند روایت فانتزی اثر نیز کمک شایانی به باورپذیری صحنه­های درگیری و ضرب و شتم‌هایی که بدون هیچ درد و خونریزی به نمایش گذاشته شده‌اند، می‌کند.

تصویربرداری فیلم نیز در تلاش برای ایجاد پیچیدگی­های ذهنی در بیننده و در برخی صحنه­ها ایجاد شوک و دلهره موفق عمل می­کند و موسیقی و قطع­های ناگهانی آن و ایجاد سکوت مطلق در برخی صحنه­ها هم به این امر کمک شایانی کرده ­است. در بازی بازیگران اما شاید نتوان یک نقش­آفرینی بی‌عیب و نقص و جذاب را پیدا کرد اما در این امر نیز، فیلم تا حدودی قابل باور عمل می­کند، هرچند به نظر می‌رسد کارگردان تلاش زیادی برای گرفتن یک بازی متفاوت از بازیگرانش ندارد و بازیگران نیز تمایلی برای ایفای نقشی متفاوت ندارند. برای مثال از نگار جواهریان ایفای نقش‌های قوی­تری سراغ داریم. هرچند اینبار او با ژانری متفاوت جلوی دوربین ظاهر شده­است و تلاشش برای نمایش یک شخصیت سرد و انتقام­جو که سعی در یافتن ماجرای رخ داده برای پدرش دارد، قابل قبول اما ناکافی به نظر می‌رسد. از سویی دیگر محمدرضا فروتن را سال‌هاست آنطور که باید و شاید نمی‌بینیم و "نگار" نیز در کارنامه­او اثری درخشان و متفاوت لقب نخواهد گرفت. مانی حقیقی اما به نظر تلاش بیشتری برای ایفای نقشش دارد هرچند که نمایش او نیز به خوبی، "وحید بهتاش" را به بیننده معرفی نمی­کند. درنهایت اما، شاید لقب متفاوت­ترین ایفای نقش را بتوان به اشکان خطیبی داد، با اینکه او نقش کوتاهی دارد اما کاملا ظاهری متفاوت و قابل قبولی از خود ارائه می­دهد. به نظر می­رسد نیاز بود به بازیگران فرصت بیشتری برای درک نقش‌هایشان و ارتباط برقرارکردن با شخصیت ­ها داده شود تا بتوان بازی­‌های جذابی از آنان مشاهده کرد.

از رامبد جوان که با آثار پیشین و همچنین تصویر خندوانه­ای‌اش، بیشتر چهره‌­ای کمدی در ذهن ساخته­ایم، در "نگار" او را سعی در آزمودن توانایی­های کارگردانی­اش با ساختن اثری متفاوت می‌­بینیم. تجربه­متفاوت "جوان" و تلاشش برای ایجاد یک حرکت رو به جلو در این روزهای سینمای ایران بدون تردید امری مثبت تلقی می­شود. هرچند همانطور که اشاره شد، "نگار" نمایشی بی‌عیب و نقص نیست و فیلمنامه منطق و توانایی لازم را برای تبدیل آن به یک اثر منسجم ندارد و فیلم به خوبی نمایشی از عدم تجربه کافی در ساخت فیلم‌هایی این چنینی در سینمای ایران است، شاید اگر آثار مشابه بیشتری همزمان با این فیلم را سراغ داشتیم به سختی می­شد "نگار" را اثری قابل قبول دانست اما در شرایط حاضر "نگار" به خوبی توانایی نمایش وجه دیگری از سینما، که در سینمای ایران در حال فراموشی است را دارد و بیننده را 100 دقیقه در سینما از دلمشغولی­های زندگی فارغ می­سازد و با یک قهرمان زن به وجد می‌آورد.

.

تنوع ژانری فیلم های ساخته شده در طول سال نشان دهنده قدرت زیر ساخت های سینمایی یک کشور است. این تنوع ژانر در سینماهای امریکا، هند، ژاپن و فرانسه بیشتر از سایر نقاط دنیا دیده می شود و مدیران فرهنگی کشورها سعی در مهیا نمودن شرایط برای رسیدن به چنین فضایی هستند. متاسفانه به دلیل بروز پاره ای از مشکلات اقتصادی ،  عدم بازگشت سرمایه و تمایل ساختن فیلم های آپارتمانی در فیلمسازان وطنی این تنوع ژانر در سینمای ایران را از بین برده است. بیش از ۹۰ درصد فیلم های تولید شده هر سال متعلق به ژانر درام یا کمدی هستند و سهم سایر ژانرها در این عرصه حدود ۱۰ درصد است.  هر کدام از ژانرهایی هراس،تریلر، اکشن، جنایی، فانتزی، کودک و…  که مخاطبان زیادی هم در میان هنردوستان دارد تنها یک یا دو نماینده در تولیدات یک سال سینمای ایران دارند. عدم فعالیت در این عرصه علاوه بر آن که باعث پر شدن سبد نیاز مخاطبان توسط تولیدات سایر کشورها می شود، متخصصان و هنرمندان را از کسب دانش و مهارت لازم در ساخت چنین آثاری محروم می نماید. همین امر باعث می شود آثار انگشت شماری هم که در طول سال روانه پرده نقره ای می شوند، از کیفیت مطلوب بهره مند نباشند و به طبع توفیقی در جلب رضایت مخاطبان و منتقدین نداشته باشند.

 “نگار” آخرین ساخته رامبد جوان تلاشی است در احیای تنوع ژانری در سینمای ایران. فیلمساز با نوآوری در نحوه روایت داستان سعی در دخیل کردن مخاطب در ماجرای فیلم دارد و به او اجازه می دهد در حل کردن بخشی از معماهای فیلم سهیم باشد . این اتفاق خوشایند مخاطب را درگیر فیلم می نماید و لذت درک فیلم را به لذت تماشای فیلم می افزاید. به طور کلی زمانی که بیننده با درگیری ذهنی به درک مسئله ای از فیلم دست یابد، لذت بیشتری از زمانی که همه چیز به طور واضح به او نشان داده شود خواهد برد. در این نحوه روایت،  نگار اتفاقاتی را که در روزهای قبل از خوکشی ساختگی پدرش رخ داده است را در قالب مکاشفات – و یا توهم هایی- می بیند و از این طریق رفته رفته گره گشایی های داستان اتفاق می افتد. اطلاعات به صورت قطره چکانی و از طریق مکاشفات به بیننده منتقل می شود و همین امر تعلیق اثر را برای مخاطب بیشتر می کند. البته سینمای ایران در سال های قبل هم با فیلم گناهکاران فرامرز قریبیان و با بازی رامبد جوان شاهد تجربه ای نزدیک به این نحوه روایت بوده است که البته با توفیقی در گیشه همراه نشد.

استفاده از جلوه های ویژه در  فیلم کارکرد مناسبی دارد و بر خلاف معمول سینمای ایران مخاطب را از فیلم دلزده نمی کند. مهمتر این که استفاده از این جلوه ها در راستای و متناسب با وقایع فیلم است . تبدیل روز به شب همراه با باز و بسته کردن در ماشین، توهم حرکت در خودرو و حضور مادر نگار کنار ماشین از جمله این اتفاقات بود که فضای فانتزی جذابی را به فیلم افزوده است. البته استفاده از این فضاها در بخش  هایی هم دلچسب نمی نماید که از جمله آن ها می توان به صحنه حضور نگار و بهتاش در دشتی پوشیده از برف اشاره کرد. هر چند این صحنه نشان دهنده تقابل میان این شخصیت هاست اما ارتباط مطلوبی میان سکانس قبل و بعد از آن برقرار نمی کند.

رامبد جوان از پس صحنه های اشکن کار هم به خوبی برآمده است. فیلمساز توانسته با مدیریت گروه بدلکاران، خشونت و تحرک مورد نیاز اثر را تامین نماید. اتفاقی که به دلیل نداشتن تجربه کافی در طراحی و اجرای آن ها معمولا در سینمای ایران از کیفیت مطلوبی برخوردار نیستند. به نظر می رسد بخشی از کیفیت اجرا به دلیل حضور ارشیا اقدسی  است که سابقه همکاری با رامبد جوان در برنامه خندوانه را دارد .البته این اتفاقات در سکانس هایی قدری اگزجره می نماید و علت آن هم تطابق این اتفاقات با فیزیک بازیگران اصلی -به ویژه خانم جواهریان- در ذهن مخاطب است. مانند صحنه های درگیری نگار و عمورضا در ویلای لواسان.

 

نگار و عوامل آن تمام تلاش خود را برای به کارگیری مناسب مولفه های ژانر دلهره به کار گرفته اند. از موسیقی و طراحی لباس و صحنه گرفته تا شیوه روایت و فیلمبرداری. اما وجود وصله ها ی ناجوری مانند بازی اگزجره جناب حقیقی و عدم پرداخت کافی برخی سکانس های حیاتی ، از توان تاثیرگذاری اثر کاسته است. و متاسفانه با حرکت به سوی پایان فیلم بسامد این اشتباهات بیشتر و بیشتر می شود که سکانس نهایی فیلم هم از جمله آن هاست. به طبع دختری که تازه سلاح به دست گرفته قادر نخواد بود میان سه فرد مسلح جان سالم به در ببرد.

تنوع ژانری پایین در سینمای ایران باعث شده مخاطب با پیش زمینه ذهنی منفی درباره فیلم وارد سینما شود و مدام منتظر کشف اشتباهات اثر باشد تا لذت بردن از آن. در این فضای نا امیدکننده تلاش و شجاعت رامبد جوان و عوامل فیلم نگار در ساخت چنین اثری قابل تقدیر است.اثری که  هم در انتخاب گونه سینمایی اش خاص است و هم در نحوه روایت داستان. هر چند نگار از نمونه های موفق ساخت آثار تریلر در سال های اخیر سینمای ایران است اما توجه بیشتر به جزئیات می توانست نگار را به ماندگارترین اثر این گونه در تاریخ سینمای ایران بدل کند.

.

در روزهایی که اغلب آثار سینمایی در ایران فضایی آپارتمانی داستانشان را روایت می کنند، « نگار » اثر متفاوتی محسوب می شود که با مولفه های سینمای سورئال و تا حدی جنایی - اکشن، ساخته شده تا مخاطب سینمای ایران تجربه جدیدی را در سالن سینما پشت سر بگذارد. سالنی که سالهاست درش به روی آثار شاخص جهانی در چنین ژانری بسته شده تا تماشاگر ایرانی با فقر هیجان و تفکر، به تماشای تولیدات سینمای کشورش بنشیند و با کمترین میزان توجه به محتوای آثار بنگرد. « نگار » اما با رویکردی متفاوت به سینما آمده تا این قاعده کلی را تغییر دهد و مسیری جدید در سینمای ایران همواره نماید. اما مشکل اینجاست که تمام این تغییرات در نقابِ فیلم به چشم می خورد و فضایی که در پَسِ نقاب وجود دارد، حال و هوای متفاوتی دارد!

فیلم جدید رامبد جوان برخلاف آثار کمدی قبلی اش که در میانشان « ورود آقایان ممنوع » موفق ترین کار محسوب می شود، فضایی معماگونه و گاهاً سورئال دارد بطوریکه می بایست انتظار هر اتفاق عجیبی را قصه داشت. « نگار » برای ساختاری که در نظر گرفته گاهاً به آثار مشهوری نظیر « بزرگراه گمشده » دیوید لینچ نیز گریزی می زند تا با الگوبرداری از آثار موفق و مشهور این سبک، بتواند جای پای خود را در این سینما مستحکم سازد. اما مشکل اینجاست که فرمی که رامبد جوان برای روایت قصه اش در نظر گرفته، حفره های کوچک و بزرگ فراوانی دارد که اجازه لذت بردن از اثر را به تماشاگر نمی دهد.

معمولا در روایت آثار جنایی در زمینه های سورئالیستی، فیلمساز سعی می کند تا با ارائه کدهای مشخص به مخاطب او را در حل پازل هایی که در طول داستان ایجاد کرده کمک کند تا بتواند به درک درستی از قصه و فضایی که در ذهن سازنده اثر می گذرد برسد. اما در « نگار » این اصل رخ نمی دهد و هیچ کد و نشانه ای وجود ندارد تا بتوان نشانه ای از هوشمندی نویسنده را در فیلم جستجو کرد. فیلم متشکل از ترکیب صحنه های وهم و واقعیتی است که به موازات یکدیگر به تصویر کشیده می شوند که البته المان های و دستاوردهای اوهام در اینجا به واقعیت هم کشیده می شود تا ثابت شود مرزی میان آن دو وجود ندارد، اما بدون هرگونه توضیحی برای این تصمیم.

در واقع فیلم به راحتی مرز میان خیال و واقعیت را درهم می شکند تا به فضای فانتزی دست یابد که در آن هر اتفاقی محتمل به نظر می رسد. اغلب فیلمسازان مطرح برای ساخت چنین آثاری، سرنخ های گاهاً مبهم و پیچیده ای از ویژگی های عجیبی که در روایت قصه اثرشان از آن استفاده کرده اند را بر جای می گذارند تا بحث های داغی را در روزهای پس از تماشای فیلم میان علاقه مندان به سینما سبب شود، یعنی کاری که لینچ در تمام طول دوران فیلمسازی اش انجام داده است! اما در « نگار » هیچ ایده و سرنخی وجود ندارد و به نظر می رسد که فیلمساز بیش از اینکه به درک درستی از فضای سورئال در سینما رسیده باشد، درگیر ظاهر و جذابیت های بصری آن شده باشد و قواعد بی هویت که برای شخص او جذاب بوده را به داستان اضافه کرده تا احتمالاً شاید خوشایند مخاطبین دیگری هم باشد!

« نگار » همچنین از ارائه یک تصویر مشخص درباره قهرمان داستان ناتوان است بطوریکه تماشاگر کمتر می تواند انگیزه های این قهرمان عجیب را درک کرده و با او همراه شود. در نمونه ای نسبتاً مشابه، شخصیت عروس در « بیل را بکش » زنی با انگیزه های انتقام جویانه معرفی می شود که دلایل خشم و نفرت او به خوبی در طول داستان برای تماشاگر عیان می گردد و نقطه ابهامی برای مخاطب بر جای نمی گذارد. اما در « نگار » قهرمان داستان دائم در کش و قوس رفت و آمدها و دیالوگ های ضعیف و شعاری است که سعی شده به تبعیت از آثار جنایی مطرح، کوتاه و پرمایه باشد اما در اجرا، ضعیف و سطحی از آب درآمده و دردی هم از مشکلات فیلمنامه دوا نمی کند و این ضعف مخصوصاً در سکانس های اکشن بیشتر نیز به چشم می آید.

تجربه جدید فیلمسازی رامبد جوان اگرچه قابل ستایش است و در سینمای " درام زده " ایران یک حرکت مثبت تلقی می شود، اما فاقد پختگی لازم می باشد. ساخت آثار سورئال با رگه های جنایی نیازمند هوش سرشار نویسنده و تسلط کارگردان بر ژانر و ویژگی های تعیین کننده آن می باشد که « نگار » فاقد آن می باشد. البته در « نگار » فیلمبرداری تماشایی و موسیقی شنيدنی کریستوف رضایی نیز به گوش می رسد اما در بخش فیلمنامه ، « نگار » ساده تر و سطحی تر از آن است که بتواند در ذهن مخاطب معما ایجاد کند و در اکشن نیز ضعیف تر از آن است که مخاطب را به وجد بیاورد. در نهایت بار دیگر باید گفت که تلاش رامبد جوان برای رسیدن به تجربه ای جدید در سینما تحت هر شرایطی قابل ستایش است.

.

 مخاطب ایرانی سینما حتما با دیدن نگار، غافل‌گیر می‌شود. چرا که ذایقه ایرانی حتما باید فرصت تناول انواع خوراکی‌ها و ساندویچ‌هایش را در کنار تماشای فیلم ایرانی در سالن تاریک، حفظ کند و شکستن این عادت دیرینه که بخواهد کمی بیش از نیمی از تمرکز خود را برای تماشای فیلم، اختصاص دهد، برایش هزینه‌بر خواهد بود. هزینه‌ای که البته تماشاگر آن را گردن فیلم‌ساز خواهد انداخت.

برای استقبال از فیلم نگار، همین تلاش برای تغییر ذائقه مخاطب ایرانی سینما کافیست. این تقدیر مانع از پرداختن به ضعف‌های احتمالی فیلم که در ادامه به آن‌ها پرداخته خواهد شد، نمی‌شود. اما این نکته را یاد آوری می‌کند که جسارت فیلم‌سازان ما برای ورود به گوشه‌های خاک‌گرفته و دست‌نخورده فرم‌های بصری و سینمایی در کشور ما می‌تواند مثل نگار، موفقیت‌آمیز و راه‌گشا از آب درآید.

 

برای مخاطبان حرفه‌ای سینمای ما اما نگار شاید در نقطه مقابل جایگاه آن نزد مخاطبان بی‌حوصله (دسته اول) قرار می‌گیرد. کسانی که احتمالا مانند وودی آلن معتقدند اگر درست از لحظه اول شروع فیلم در سالن سینما نباشد، دیگر حاضر به تماشای آن نیستند (برگرفته از دیالوگی از فیلم آنی هال- ساخته وودی آلن). هم‌چنین دسته سومی هم هستند که فیلم را نه به خاطر جسارت فیلم‌ساز یا تجربه‌اش در آشنایی زدایی از ذهن مخاطب عام سینما، که فقط در قامت یک اثر سینمایی نقد می‌کنند و احتمالا ایرادات بسیاری در آن می‌یابند.

احتمالا اگر هم شما به تماشای نگار نشسته‌اید، خود را خارج از یکی از این سه دسته نیافته‌اید. البته قرارگرفتن در دسته اول نه ننگ است و نه افتخار. بسیاری از ما سینما را فرصتی برای تجربه‌ای در همان سطح دوست داریم و باز هم البته-به درستی- مخاطب سینما محسوب می‌شویم.

اما قصه نگار چیست؟ یک اثر ذهنی پیچیده که باید آن را جریانِ سیالِ ذهن حساب کنیم (البته جریان سیال ذهن به خودی خود تعریفی برای گونه‌ای روایی در ادبیات است نه سینما، اما پیوندهایی با شکل روایی مدرن یا ضد پیرنگ در سینما دارد )؟ یا باید در آثار فیلم‌سازی مانند دیوید لینچ، دنبال نمونه‌های مشابه‌اش بگردیم؟ هیچ کدام. نگار در یک دسته‌بندی کلی در واقع چیزی بیش از یک فیلم‌نامه کلاسیک ندارد. برای اطلاق دسته‌بندی کلاسیک به فیلم‌نامه نگار باید به این نکته توجه کنیم که اضافه‌شدن فلش بک‌ها در تاریخ سینما-که استفاده از آن‌ها ابتدا در برخی آثار نوآر اوج گرفت- سینمای کلاسیک را به سینمای مدرن تبدیل نکرد و نمی‌کند. نگار یک فیلم‌نامه کلاسیک است که در آن فلش بک‌ها با یک قاعده شخصی فیلم‌ساز ادغام شده است. قاعده هم البته بسیار ساده است و به خوبی در همان پنج دقیقه ابتدای فیلم بنا نهاده می‌شود و تا نزدیک به سه چهارم فیلم، نویسنده بر استفاده از آن استوار می‌ماند.

به یاد بیاورید زمانی که در نخستین خلسه (اگر آنچه را برای نگار بعد از خواندن بخشی از کتاب مورد علاقه پدرش اتفاق می‌افتد خلسه بنامیم)، نگار (نگار جواهریان) پدرش (علیرضا شجاع نوری) را در جاده بلوط ملاقات می‌کند. دیالوگ‌ها و صحبت‌های او با پدرش پس از اندکی، یکی می‌شوند. در پایان این ملاقات صدای ادغام‌شده پدر و نگار را می‌شنویم که می‌گویند: تو منی یا من تو ام؟ ما کدوممون هستیم؟ این همان قراردادی است که نویسنده با مخاطب می‌گذارد تا تمام رفت‌و‌آمدهای نگار به گذشته پدرش را برای یافتن حقیقت مرگ او، توجیه‌پذیر و بر آمده از منطق ساختگی فیلمش قلمداد کند. ممکن است این سوال پیش بیاید که خلق دنیایی با قواعد خاص خودش آیا فیلم را از محدوده دسته‌بندی آثار کلاسیک خارج نمی‌کند؟ پاسخ منفی است. در سینمای کلاسیک آنچه اتفاق می‌افتد، واقعیت پایدار است و در برابر واقعیت ناپایدار در سینمای غیر کلاسیک (مدرن و پست مدرن و یا ضد پیرنگ و خرده پیرنگ) قرار می‌گیرد. منظور از واقعیت پایدار وفادار‌ماندن فیلم‌نامه و فیلم به همان قرداد‌ها و قاعده‌های ساختگی و خلق‌شده توسط خودش است. دنیایی که خودش ساخته است و باید تا پایان به همان وفادار بماند. در این دسته‌بندی آثار فانتزی معمول سینما هم در دسته بندی‌های کلاسیک قرار می‌گیرند. در مقابل دسته اول، واقعیت ناپایدار است. زمانی که فیلم‌ساز حتی قواعد ساخته خودش را هم نقض می‌کند. در این صورت از دسته سینمای کلاسیک خارج می‌شود و به سینمای مدرن یا هر سینمای غیر کلاسیک وارد می‌شود. به عنوان مثال در فیلم تعطیلاتِ آخر ساخته ژان لوک گدار، فیلم‌ساز فرانسوی، یک زوج پاریسی تصمیم می‌گیرند عمه خود را به خاطر پول بیمه به قتل برسانند. در راه رفتن به خانه او حادثه‌ای تقریبا تخیلی باعث می‌شود ماشین آنها از کار بیفتد تا بقیه راه را پیاده بروند. در زمان پیاده‌روی به سمت خانه روستایی عمه، آنها با امیلی برونته (داستان نویس و شاعر انگلیسی) برخورد می‌کنند. آن دو از دیدن او (نمادی از ادبیات کلاسیک) خشمگین می‌شوند و زیر دامن او فندک می‌گیرند تا آتش بگیرد. این تنها اتفاق خارج از منطق امور واقعی در این فیلم است. این یعنی خلق و همزمان شکستن هر قاعده یا قردادی در یک سینمای غیر کلاسیک.

نگار یک فیلم‌نامه کلاسیک است که در آن فلش بک‌ها با یک قاعده شخصی فیلم‌ساز ادغام شده است

در نگار اما آیا قاعده جایه‌جایی و حلول شخصیت نگار در شخصیت فرامز (پدرش) تا پایان پابرجا می‌ماند؟ پاسخ منفی است. اما این فرارفتن از قاعده، آنقدری از منطق قراردادی فیلم بیرون نمی‌زند که فیلم را یکسره از سینمای کلاسیک خارج کند. در واقع زمانی که نگار برای بار سوم و چهارم به گلخانه می‌رود و همزمان متوجه دست داشتن پیمان (محمدرضا فروتن) در مساله طلب فرامرز از بهتاش (مانی حقیقی) و بهمنی (آتیلا پسیانی) می‌شود، او دیگر حلول‌کرده در شخصیت فرامرز نیست، خودش است که به این کشف نایل آمده است. و این به جز پایان‌بندی فیلم (که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد)، تنها زمانی است که فیلم‌ساز از قاعده نگار-فرامرز پا را فراتر گذاشته است. علت آن هم واضح است، مساله به رابطه عاشقانه و شخصی نگار و پیمان مربوط می‌شود و درست فردای روزی که او ابراز علاقه‌اش به پیمان را علنی کرده است، پرده از واقعیتی دیگر در گذشته برداشته می‌شود. این شکستنِ قاعده‌ همان دلیلی است که باعث می‌شود عده‌ای فیلم را خارج از محدوده سینمای کلاسیک ارزیابی کنند. اما فارغ از این، دیگر ویژگی‌های فیلم‌نامه بیشتر به سینمای کلاسیک نزدیک است. نگار به خوبی در نقش یک قهرمان فعال زن با خواسته‌هایی عینی و مشخص ظاهر می‌شود: نگار یک هدف مهم دارد و آن پرده برداشتن از راز مرگ فرامرز ولیان (پدرش) است. در این مسیر قرار نیست چیزی از ناگفته‌های شخصیت خود او را بشناسیم. او جسور است و تا انتها جسور می‌ماند. او مصمم به کشف این راز است و تا انتها مصمم می‌ماند. نگار بیش از آنکه به کشفی درباره خودش برسد، به کشف همان داستان اصلی فیلم یعنی ماجرای قتل پدرش می‌رسد. این یعنی شخصیت اصلی و قهرمان فیلم (نگار) یک قهرمان کلاسیک است.

بر خلاف بازخورد‌های دریافتی از برخی مخاطبان که فیلم را مغشوش، سردرگم و بی هدف بیان کرده‌اند، با در نظر گرفتن نکات ذکرشده، اتفاقا فیلم یک روایت مستقیم و سر‌راست است. فیلم‌ساز به جز فلش‌بک‌هایی برای کشف حقیقت مرگ فرامرز، هیچ پرش زمانی دیگری انجام نمی‌دهد. فیلم درست در شب سی و نهمین روز از قتل فرامرز ولیان و با روایت کارآگاه از دلایلی مبتنی بر خودکشی فرامرز آغاز می‌شود و مستقیم در زمان جلو می‌رود تا پرده از راز قتل او برداشته شود. نکته لذت بخش فیلم که غافل‌گیریِ مخاطبی را که نخستین‌بار به تماشای آن می‌نشیند در پی دارد، موفقیت آن در جلوگیری از خسته‌کننده بودن و تا حدودی قابل حدس بودن زمان‌های تعویض شخصیت نگار و پدرش می شود: بازی نگار-فرامرز. استفاده‌های هوشمندانه از آینه در راستای همین بازی دوگانه با مخاطب است. در زمانی که مخاطب هنوز از فکر‌کردن درباره سکانس قرار‌دادن بدون دلیل چک در دستان نگار رها نشده است، تصویر پدرش را در آینه در به جای نگار در هنگام پایین‌آمدن از پله‌ها می‌بیند. این استفاده از آینه البته در سکانس حضور دوباره نگار در خانه بهمنی (آتیلا پسیانی) باعث می‌شود که زودتر از اتمام سکانس متوجه شویم که این بار خود اوست که به داخل خانه آمده نه فرامرز.

نکته دیگر در خصوص فیلم، عدم یکدستی لحن فیلم‌نامه آن در برخی فصل‌های آن است. فیلم به وضوح در کارگردانی جلو تر از فیلم‌نامه است. مشکل عمده فیلم‌نامه البته بیشتر هم به واسطه ضعف در دیالوگ‌ها رقم می‌خورد. البته بازی نه چندان متناسب محمدرضا فروتن در شخصیت پیمان هم به این ناکارآمدی فیلم‌نامه به خصوص در رابطه نگار و پیمان افزوده است.

در خصوص پایان‌بندی فیلم، با تقریب بالا و اطمینان به همان قواعد اولیه فیلم و قردادهای آن برای حفظ یک واقعیت پایدار (که درباره آن بالاتر صحبت شد)، می‌توان گفت که مخاطب در واقع حضور نگار در گلخانه را نمی‌بیند. به یاد بیاورید زمانی که بهتاش او را در پشت درختچه‌ها می‌بیند اما به گونه‌ای رفتار می‌کند که اصلا او را ندیده است و به مسیر خود ادامه می‌دهد و بعد از آن نگار دست به انتقام گیری‌های صحنه پایانی می‌زند.

نگار در اندازه یک فیلم درام/اکشن/جنایی باقی می‌ماند. به دنبال اثبات یا واکاوی واقعیتی از جامعه به ما نیست و قصد این کار را هم ندارد. اثری سرگرم‌کننده برای سالن سینما و مخاطب پیگیر و علاقه‌مندش است و این ارزش فیلم را دو چندان می‌کند. البته این مواجه با انواع سینما، طرفداران و غیرطرفداران خود را نیز دارد. زمانی که از رابرت مک کی (منتقد، فیلم‌نامه‌نویس و نظریه‌پرداز فیلم) درباره استیون اسپیلبرگ پرسیدند، گفت: او فیلم‌ساز فوق‌العاده‌ای است اما فیلم‌هایش از معنا خالیست (نقل به مضمون).

به هر حال نگار را باید درفهرست خوب‌های اکران امثال قرار داد. تجربه تماشایش را از دست ندهید.

.

روشنفکری ذهنی، بدویت عینی

علی فرهمند / شرق

 

«نگار» در ظاهر مدرن جلوه می‌کند و کارگردانی هم بر این رویکرد تأکید دارد؛ در صورتی که در پس نقابِ نماهای شیک و گول‌زننده‌اش، نگاه کلاسیک دریافت می‌شود. هرچند این مسئله به خودی خود اصلا بد نیست به شرطی كه فرم و ساختار در خدمت این نگاه باشند که در فیلم «نگار» چنین نیست. عنوان فیلم، نام قهرمان فیلم است و او آرام‌‌آرام در مسیر داستان معرفی می‌شود و درنهایت هم با گرفتن انتقام پدرش به قهرمان تبدیل می‌شود. رویکرد بدویت کلاسیک‌وار فیلم نسبت به قهرمان در همین مسئله نهفته است. درواقع نگار چگونه در درام رشد می‌کند و چگونه تبدیل به یک قهرمان می‌شود؟ با کمک پدرش. چرا؟ زیرا نگار یک زن است و جثه‌ای کوچک و زنانه دارد و مانند بسیاری از قهرمان‌های زن تاریخ سینما –که تعدادشان زیاد هم نیست- برای رسیدن به قهرمانی نیاز به یاری یک مرد دارد. اگر روح پدر نگار به او کمک نمی‌کرد، قهرمان داستان چه اعمال قهرمانانه‌ای را می‌توانست از خود نشان دهد؟ نگار مانند یک ماشین عمل می‌کند و روح پدرش همه‌چیز را به او می‌گوید و نگار هم طبق گفته‌های پدر پیش می‌رود. این چه قهرمانی است که از خود نه اختیار دارد و نه درک و احساس؟ در اصل قهرمان اصلی روح پدر نگار –فرامرز ولیان- است (یا حداقل باید باشد)، زیرا ابتکار عمل را به دست دارد و نگار وسیله‌ای است تنها برای اینکه یک اکشنِ با قهرمان زن ساخته شود و سؤالی مهم‌تر در همین راستا: لزوم قهرمان زن در این فیلم چیست؟ نگار چه مؤلفه‌ای در شخصیت‌پردازی‌اش دارد که او را از دیگران – به‌ویژه جنس مخالف- متمایز می‌کند؟ پاسخ اینجاست وقتی که یک ماشین بی‌اختیار قهرمان فیلم است، جنسیت و ظاهر و باطن فرقی ندارد و فیلم‌نامه‌نویس با نقابِ نگارِ زیبا، تماشاگر را گول می‌زند و به سالن‌های سینما می‌کشاند وگرنه فیلم ضعیف‌تر از آن است که برای انتخاب نقش‌ها دلیلی دراماتیک وجود داشته باشد.

فیلم‌نامه دارای حفره‌های زیادی است و کارگردان سعی دارد با تقطیع پلان‌ها و کارگردانی پرتحرکش –که اصلا هم بد نیست- حفره‌های فیلم‌نامه پوشانده شود. مثلا اینکه نگار چطور به رمز گاوصندوق دست یافت؟ چطور «آتیلا پسیانی» این‌قدر راحت تسلیم نگار شد؟ نگار چگونه فروشنده اسلحه را پیدا کرد؟ نگار چطور با هدردادن تنها یک خشاب گلوله، تیراندازی را آموخت؟ و مهم‌ترین سؤال اینکه نگار چگونه تصمیم به قتل گرفت؟ رسیدن به نقطه‌ای که شخصیت تن به آدم‌کشی دهد را نمی‌توان سرسری گرفت و پلان‌هایی روان‌کاوانه را می‌طلبد. هرچند از کاراکترهای ماشینی نباید انتظار زیادی هم داشت. کاراکترهای دیگر هم تقریبا قابل حذف هستند. مثلا کارکرد نقش مادر در فیلم چیست؟ هیچ. نقش‌های فرعی فقط برای کش‌آمدن فیلم به وجود آمده است.

ایده اصلی داستان، هم‌نهشتی نگار و پدرش است. از تکرار جملات نگار توسط روح پدر گرفته تا انعکاس تصویر نگار در آینه که تصویر پدرش است. این ایده آن‌قدر در فیلم تکرار می‌شود که بخش نهایی و مهم آن –کشته‌شدن ذهنی نگار همسان با پدرش- خیلی زود لو می‌رود. مسئله‌ای که این فرمول را لو می‌دهد، ایجاد رخدادهای زیادی است که تحت این فرمول عمل می‌کنند و یک‌بار ذهنیت و توهم نگار پیش‌برنده ماجراست و بار دیگر عینیت. تکرار رخدادهایی این‌چنین، مخاطب را برای به‌قتل‌رسیدن خیالی نگار آماده می‌کند. ظاهرا برگ برنده فیلم‌نامه‌نویس در این بوده که با درآمیختگی مرز واقعیت و توهم، به ایجاد تعلیق و هیجان بپردازد اما این برگ برنده پس از گذشت یک‌سوم ابتدایی فیلم، قابل حدس است. راه‌حل آن هم این است که هرکجا تماشاگر با اشکال در منطق روایی داستان مواجه شد، قطعا آن صحنه، توهم است و نه واقعیت. صحنه‌های ذهنی بیش از حد اکشن دارند و این تحرکات برای کاراکتر اصلی اصلا تعریف نشده است. بنابراین وقتی نگار با ضربه مشت به آن سوی خانه پرتاب می‌شود و چند ثانیه بعد از جایش برمی‌خیزد و باز هم آماده مبارزه است، شک نکنید که آن صحنه خیالی است.

آمیختگی فضای عینی و ذهنی در یک اکشن تکنیکال بی‌شباهت با «اعترافات ذهن خطرناک من» نیست هرچند کیفیت «نگار» از آن فیلم پله‌ای بالاتر است. اتمسفر آغاز فیلم بسیار به «ملکوت» بهرام صادقی پهلو می‌زند. از تأکید راوی فیلم بر زمان دقیق مرگ آقای «ولیان» (١٠ شبِ بیستم آذرماه) –که بی‌دلیل هم هست- تا عینیت‌بخشیدن به توهمات پروتاگونیست، تقلیدی ناشیانه از آن کتاب است. ابهام فیلم در صحنه‌های ابتدایی با «توئین پیکس» (دیوید لینچ) شباهت دارد که ایجاد ابهام در آن فیلم شرط لازم تلقی می‌شد اما در ژانر اکشن جنایی چرا باید رخدادها مبهم باشد؟ «نگار» در ساختار و رویکردش نسبت به جذب مخاطب، به یک فیلم دیگر هم بسیار شباهت دارد که هر دو در صدد گول‌زدن تماشاگر هستند، هر دو در ساختار مدرن رفتار می‌کنند اما نگاه بدوی و کلاسیک دارند و بر حسب تصادف کارگردان آن، بازیگر این است و فیلم‌نامه‌نویس این، بازیگرِ آن. راستی اسمش چه بود؟ «اژدها وارد می‌شود»؟

 فیلم «نگار» فرم ندارد و درنتیجه بی‌محتواست اما تکنیک خوبی دارد. از فیلم‌برداری عالی «بهرام بدخشانی» گرفته و جلوه‌های ویژه‌اش که نسبت به بضاعت سینمای ایران خیلی خوب است تا تدوین استاندارد فیلم؛ اما کیفیت بالای این پارامترها دردی از فیلم دوا نمی‌کند، زیرا فیلمی که فرم ندارد، فیلم نیست.

 

 

 

 

قدرت بصری،ضعف در فیلمنامه

رامبد جوان در اول دی ماه سال ۱۳۵۰ از خانواده‌ای سنتی در تهران و با اصالت آذری زاده شد. روند شروع فعالیت‌های هنری وی به ترتیب در تئاتر، تلویزیون و سینما بوده است. او در یازده فیلم سینمایی به عنوان بازیگر به ایفای نقش پرداخته‌ است. وی در یک قسمت از مجموعه تلویزیونی پرطرفدار همسران نقش کوتاهی داشت و همین باعث حضور پررنگ وی در مجموعه تلویزیونی خانه سبز در نقش «فرید صباحی» شد.

«فرید جینگلبرد» نامی است که رامبد برای مدتی در طول سالهای دهه ۷۰ شمسی بدان مشهور شده بود. نقش‌هایی که جوان در سینما و تلویزیون ایفا می‌کند بیشتر جنبه طنز دارد. رامبد جوان در ۲۷ اسفند ۱۳۸۷ با سحر دولتشاهی ازدواج کرد و در ۱۳۹۳ از وی جدا شد. او دو سال بعد با نگار جواهریان ازدواج کرد.

رامبد جوان کارگردانی چهار مجموعه تلویزیونی به نام‌های گم‌گشته، نشانی،مسافران و توطئه فامیلی را به‌عهده داشته‌است که مجموعه نشانی ایام نوروز ۸۷ از شبکه دو سیما پخش شد. مجموعه گم‌گشته به نویسندگی سید سعید رحمانی و علی‌رضا کاظمی‌پور نیز در ماه رمضان سال ۱۳۸۰از سیما پخش شد که با استقبال تماشاگران مواجه شد. رامبد کارگردان و مجری برنامه‌ی پرمخاطب خندوانه می‌باشد که از سال ۱۳۹۳ در شبکه نسیم شروع شد و هم‌اکنون نیز در حال پخش است.

فیلم جدید رامبد جوان از بسیاری جهات با فیلم‌های معمول دیده شده در سینمای ایران متفاوت است و در عین حال تشابهات زیادی نیز دارد.فیلم نگار دارای ژانر اکشن و معمایی است،ژانری که بسیار در سینمای امروز ما مهجور است و تجربه‌های موفق انگشت شماری هم در ساخت این‌گونه فیلم‌ها در سینمای ما وجود دارد.با توجه به همین مسائل می‌توان «نگار» را حداقل در ضمینه‌ی جلوه‌های ویژه و صحنه‌سازی که عناصری مهم در این سبک به شمار می‌آیند،قوی و قابل دفاع ارزیابی کرد.

عدم فعالیت سینماگران در این بخش علاوه بر آن که باعث پر شدن سبد نیاز مخاطبان توسط تولیدات سایر کشورها می شود، متخصصان و هنرمندان را از کسب دانش و مهارت لازم در ساخت چنین آثاری محروم می نماید. همین امر باعث می شود آثار انگشت شماری هم که در نهایت روانه‌ی پرده نقره ای می شوند، از کیفیت مطلوب بهره مند نباشند و به طبع آن توفیقی در جلب رضایت مخاطبان و منتقدین نداشته باشند.

 

 

 

نقاط قوت و ضعف فیلم

كیفیت فنی فیلم نگاربا توجه به نوع فیلم و امکانات موجود در سینمای ایران ،فراتر از انتظار به نظر می‌رسد.کارگردانی خوب،فیلم‌برداری و موسیقی  جذاب در کنار یک تدوین باعث بوجود آمدن فضای تعلیق مناسبی در فیلم شده است که هم به روایت داستان و هم به هیجان مخاطب کمک بسیاری کرده است.فیلمی که مخاطب را با توجه به تجارب ناموفق گذشته سورپرایز می‌کند و در عین حال انتظارات او را در حد قابل قبولی برآورده می‌سازد.

یکی دیگر از نقاط قوت «فیلم نگار» را می‌توان در بازی بازیگران آن بخصوص نگار جواهریان جست و جو کرد. کیفیت بازیگران در کنار آگاهی و تسلط کارگردان باعث شده است تا بازی‌های قبولی را در این فیلم شاهد باشیم.

استفاده از جلوه های ویژه در  فیلم کارکرد مناسبی دارد و بر خلاف معمول در سینمای ایران، مخاطب را از فیلم دل‌زده نمی کند. تبدیل روز به شب همراه با باز و بسته کردن در ماشین، توهم حرکت در خودرو و حضور مادر نگار کنار ماشین از جمله این اتفاقات بود که فضای فانتزی جذابی را به فیلم افزوده است. البته استفاده از این فضاها در بعضی صححنه‌ها چندان مناسب نیست. از این جمله می توان به صحنه حضور نگار و بهتاش در دشتی پوشیده از برف اشاره کرد. هر چند این صحنه نشان دهنده تقابل میان این شخصیت هاست اما ارتباط مطلوبی میان سکانس قبل و بعد از آن برقرار نمی کند.

 

پررنگ‌ترین نقطه ضعف فیلم را می‌توان در فیلم‌نامه‌ی آن جست و جو کرد. متأسفانه فیلم‌نامه‌ی نگار بسیار سطحی و به دور از منطق پرداخت شده است.همین ضعف باغث می‌شود مخاطب در طول فیلم خود را با سوالاتی مشغول کند که در انتها نیز جوابی برای آن‌ها وجود ندارد.

.کمبود تنوع در فیلم‌های تولیدی سینمای ایران و هم‌چنین کیفیت پایین آثار تولیدی باعث کوچ مخاطب از تولیدات داخلی و روی آوردن او به سمت آثار خارجی می‌شود.این امر در دراز مدت آثار بسیار مخربی را در پی داشته و دارد که جبران آن به مراتب سخت و هزینه‌برتر است.رامبد جوان با علم به سختی کار اکشن در ایران،بازهم شجاعت به خرج داده و باقدرت در آن یافته است.اگرچه فیلم «نگار» هنوز تا سطح مطلوب فاصله دارد،اما همین مقدار هم در سینمایی که تولیدات اکشن آن در سال‌های اخیر به تعداد انگشتان دو دست نمی‌رسد قابل قبول است.

فیلم نگار در ضمینه‌‌های بصری،موسیقی و فیلمبرداری عملکرد خوبی داشته است.بازی بازیگران و حضور نقش اصلی زن در کنار یک کارگردانی مناسب جزو نقاط قوت فیلم به حساب می‌آیند.عدم رعایت بار منطقی فیلم و پایان بندی آن جزو نقاط ضعف آن به شمار می‌روند. با توجه به همه‌ی این نکات،نگار فیلمی است که می‌توان از دیدن آن لذت برد،کمی خود را درگیر معما کرد و در آخر نیز راضی از سینما خارج شد و همه‌ی فیلم را از یاد برد.

 

.

  رامبد جوان از زمانی که در نقش پسرک ریزنقش و شیطان خانه سبز ظاهر شد تا امروز که مجری شو تلویزیونی خندوانه شده است هنوز نتوانسته تصویری جدی از خود برای مخاطب برجای بگذارد. او تنها در فیلم«گناهکاران» ساخته فرامرز قریبیان نقشی جدی داشت که به نظر می رسد خیلی در ذهن مخاطب جا باز نکرد. جوان همیشه در نقش‌های خنده‌دار و پر سر و صدا بازی کرده و حتی فیلم‌هایی که ساخته هم از این قاعده مستثنا نیستند.

«نگار» تازه‌ترین و چهارمین فیلم بلند سینمایی رامبد جوان است

در «ورود آقایان ممنوع» که به جرأت می‌توان گفت از بهترین فیلم‌های طنز سینمایی در دهه اخیر بود رامبد جوان بسیار خوب و روان کارگردانی کرد، البته بازی بی‌نقص رضا عطاران هم بار سنگینی را از روی دوش فیلم بر می‌داشت. اما  فیلم «اسپاگتی در ۸ دقیقه» و «پسر آدم دختر حوا» به راحتی در رده کمدی‌های میان مایه سینمای ایران قرار میگرفتند و باز هم نقش خود رامبد جوان با همان شلوغی و سر و صدای همیشگی نتوانست جذابیت فیلم را اضافه کند.

 اما این بار جوان پس از جدایی از سحر دولتشاهی و تصمیم به ازدواج با نگار جواهریان دست به اقدامی تازه زده و در قالب کارگردان وارد بازی شده است. او در فیلمی که نام همسرش بر آن گذاشته، نقش اول را به نگار جواهریان داده و خودش از بازی در فیلم کنار کشیده است. رامبد جوان در این فیلم که تمی جنایی معمایی دارد سعی کرده تمام ذهنیت مخاطب از خودش را یک‌باره تغییر دهد و بیننده را وادار کند او را به شکل یک کارگردان خیلی جدی ببیند.

نقش اول را به نگار جواهریان داده و خودش از بازی در فیلم کنار کشیده است

 طرح فیلم‌نامه را خودش نوشته اما نویسنده کار احسان گودرزی است، او در این اثر سعی کرده مخاطب را چنان پیچ در پیچ و گیج جلو ببرد که تا آخر در این ابهام بماند که این تصاویر واقعیت بوده یا خیالات نگار نقش اول فیلم.

«او دختر خانواده‌ای نیمه مرفه و اصیل است، پدر او دریک معامله اقتصادی شکست خورده و با اسلحه خودکشی کرده است. این تحلیلی است که پلیس نسبت به مرگ او اعلام می‌کند اما نگار این تحلیل را باور ندارد و برای رسیدن به اصل ماجرا تصمیم می‌گیرد که روزهای آخر پدر را مرور کند.» این خلاصه‌ای است از داستان این فیلم که متأسفانه تا امروز هنوز نتوانسته خیلی مخاطب را جذب کند.

حضور  محمدرضا فروتن، در نقش پیمان که از نزدیکان پدر نگار است و قطعاً شیفته او شده بار سنگینی به فیلم داده اما فروتن این بار نتوانسته بعد از این‌همه سال تکرار در نقش عاشق‌پیشگی خوب از پس این کار بربیاید.

مانی حقیقی دیگر چهره این فیلم هم نتوانسته است از کلیشه‌های تکراری در فیلم‌های رامبد جوان (پدر پگاه آهنگرانی در فیلم ورود آقایان ممنوع) خارج شود. او همچنان سعی می‌کند نقش مرد بامزه و جذاب فیلم را بازی کند اما فیلم‌نامه ضعیف این فرصت را از او می‌گیرد. و البته تکرار این نقش برای مخاطب خیلی جذاب هم نیست.

 فیلم‌نامه «نگار» یادآور دو فیلم سینمای ایران است در سالهای اخیر است، «اعترافات ذهن خطرناک من» از هومن سیدی و «اژدها وارد می‌شود» از مانی حقیقی.

مانی حقیقی در فیلم نگار گویا نقشش در ورود آقایان ممنوع رو تکرار کرده است

فیلم نگار اصلاً از قواعد یک فیلم معمایی پیروی نمی‌کند. در تمام فیلم گره‌های داستان به جای اینکه با ذکاوت و سماجت یک کارآگاه یا پیگیری نگار حل شود، به شکلی متافیزیکی حل می‌شوند. یک چک هفت میلیاردی از پدر نگار که سرنخ تمام مشکلات است، بعد از یکی از کابوس‌های نگار توی دست او پیدا می‌شود.

این نوع قصه‌های پیچ‌درپیچ که هرچه پیش می‌روید بیشتر به تخیلی بودنش پی می‌برید، مخاطب را در سینما قدم به قدم عقب می‌کشد. چرا که هر جا فکر می‌کند موفق شده با یک واقعیت در فیلم پیش برود تازه می‌فهمد همه اینها خیالات بازیگر بوده و این موضوع به طور تکرارشونده در تمام فیلم جذاب نیست.

نگار جواهریان در نقش نگار شباهت زیادی به نقشش در فیلم هومن سیدی (اعترافات ذهن خطرناک من) دارد. او شاید تا امروز همیشه نقش دخترکان آرام و بی حاشیه سینمایی را باز می‌کرده، نقش‌های او در فیلم‌هایی مثل «یک حبه قند» یادآور این نکته است، اما در این فیلم به همت همسرش دست به نقشی پر هیجان و شلوغ زده که تا حد خشونت و تیراندازی هم پیش می‌رود. اشکان خطیبی در یک نقش بسیار کوتاه، بازی‌ای مشابه کار هومن سیدی در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» دارد و یک خلافکار خرده‌پا و کمی بامزه است.

علیرضا شجاع نوری و آتیلا پسیانی دو هنرمندی که بازی در این فیلم را پذیرفته‌اند شاید بی نقص ترین قسمت این فیلم باشند. شجاع نوری در نقش آقای ولیان پدر نگار کسی است که مدام جایش با نگار عوض می‌شود. او در ذهن نگار می‌رود و می‌آید و مخاطب در اکثر مواقع گیج می‌شود که این تفکرات نگار است یا واقعیت پدرش. آتیلا پسیانی اما بی‌صداترین نقش فیلم را دارد و خیلی آرام و روان مثل همیشه در فیلم جلو می‌رود.

نکته مهم این است که این فیلم مشخصاً برای نگار جواهریان ساخته شده است. کارگردان تمام بار فیلم را بر دوش او گذاشته و خواسته با این کار در یک فیلم ناگهان هنر خود و همسرش را به رخ بیننده بکشاند. این فیلم با توجه به ژانر خاصی که انتخاب کرده و فیلم‌نامه‌ای که خوب درنیامده نمی‌تواند جای خاصی در سینما باز کند اما می‌توان آن را به‌عنوان هدیه‌ای از رامبد جوان به همسرش تلقی کرد.

 

.

منابع

http://www.naghdefarsi.com/iran-movie-review/19240-negar.html

http://www.filmovies.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1/

http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/18670-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1

https://www.zoomg.ir/2017/9/27/216782/movie-negar-review/

http://www.madomeh.com/site/news/news/7363.htm

http://cineshoma.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1/

http://faradeed.ir/fa/news/42702/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1

پایان تلخ تراژدی سانچی؛ نفتکش ایرانی غرق شد

پایان تلخ تراژدی سانچی؛ نفتکش ایرانی غرق شد

 .

http://alikonline.ir/fa/news/political/item/5113-پایان-تلخ-تراژدی-سانچی؛-نفتکش-ایرانی-غرق-شد

.

نفتکش سانچی پس از ۹ روز سوختن در آتش در نهایت در دل دریا فرو رفت و رنگ سفید امیدواری زنده بودن ۲۹ پرسنل آن در سیاهی دود غلیظی که بدنه کشتی را در لحظات آخر در آغوش گرفته بود گم شد.

به گزارش ایسنا، یکی از نادرترین اتفاقات دریایی شنبه، ۱۶ دی ماه، ساعت ۲۰ به وقت محلی در آب های ساحل شرق چین با برخورد یک نفتکش ایرانی به نام سانچی با ۱۳۶هزار تن میعانات گازی متعلق به شرکت ملی نفت ایران  و کشتی فله بر چینی که حریق نفتکش و مفقود شدن ۳۲ پرسنل آن را در پی داشت رقم خورد، حریقی که آنقدر شعله کشید که همه طول کشتی را در آغوش گرفته و در نهایت موجب غرق شدن کامل آن شد.

از ۳۲ پرسنلی که در این حادثه مفقود شدند، ۳۰ ایرانی و دو بنگلادشی، تنها پیکر سه پرسنل پیدا و برای تشخیص هویت به شانگهای منتقل شد. البته عملیات تشخیص هویت هنوز انجام نشده است. پیکر یکی از پرسنل داخل دریا و پیکر دو پرسنل دیگر در جریان جست و جوی نیم ساعته تیم چینی به همراه جعبه سیاه کشتی پیدا شد.

جعبه سیاه این کشتی برای بازخوانی فعلا به بندر شانگهای چین منتقل شده است. البته جعبه سیاه سانچی با توجه به قوانین ثبت شده در کنوانسیون‌های بین‌المللی مبنی بر اینکه جعبه سیاه موجود در کشتی‌ها و شناورهای موجود در فضای بین‌المللی به کشوری که کشتی در آن به طور رسمی ثبت شده تحویل داده شود، با  توجه به اینکه شناور مذکور در یکی از بنادر پاناما به ثبت رسیده است باید به این کشور تحویل داده شود.البته مسئولان پاناما طبق قوانین موظفند که اطلاعات ثبت شده در این جعبه را به طور کامل به ایران ارائه کنند و در این زمینه تردیدی وجود ندارد.این احتمال وجود دارد که این جعبه در شانگهای بازخوانی شود.

با اینکه عملیات اطفای حریق سانچی با حضور تیم های ژاپنی و چینی در سه الی چهار روز اخیر تسریع شده بود اما شدت آتش با جرقه ای روی سطح کشتی بیشتر می شد و به درجه ای رسید که با اینکه ۱۲ تکاور ایرانی برای تجسس مفقودین به منطقه اطفای حریق اعزام شده بودند هرگز نتوانستند وارد آن شوند. آخرین اخبار و تصاویر حاکی از آن بود که آتش همه طول سانچی را در بر گرفته و باعث غرق شدن تدریجی آن شد.

در این راستا رئیس سازمان بنادر و دریانوردی جان باختن ۳۲ پرسنل نفتکش "سانچی" در آبهای چین را تایید کرد. محمد راستاد - معاون وزیر راه و شهرسازی - که برای پیگیری وضعیت نفتکش ایرانی به چین سفر کرده است، اظهار کرد: بر این اساس جان باختن ۲۹ پرسنل دیگر که احتمالا در نفتکش بودند، تایید می‌شود.

با اینکه به گفته راستاد به علت تاریکی هوا در چین و محل حادثه امکان دیدن بدنه کشتی وجود ندارد و فقط شعله های آتش و دود غلیظ قابل مشاهده است اما به نظر می رسد کشتی به طور کامل غرق شده است.

 

 

 

 

 

 

فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ به مناسبت سال نو میلادی با اسقف اعظم ارامنه تهران دیدار کرد

فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ به مناسبت سال نو میلادی با اسقف اعظم ارامنه تهران دیدار کرد

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5112-فرمانده-نیروی-انتظامی-تهران-بزرگ-به-مناسبت-سال-نو-میلادی-با-اسقف-اعظم-ارامنه-تهران-دیدار-کرد

.

« به گزارش ایسنا، سردار حسین رحیمی در این دیدار اظهار کرد: ما بنابر وظیفه‌ای که داریم و برای ابلاغ عرض ارادات به هموطنان مسیحی‌مان خدمت شما و عزیزان رسیدیم و این عید بزرگ که برای همه مردمی که پیرو حق و خدا هستند، قلمداد می‌شود را به مسیحیان ایران و جهان تبریک می‌گوییم.

وی در ادامه گفت: خدا را سپاس می‌گوییم از بابت حکومت، کشور و رهبری که داریم و همچنین برای آزادی که امروز در کشور حاکم است. تمام اقشار مختلفی که در این کشور زندگی می‌کنند، به یک چشم و به عنوان شهروند ایران اسلامی محسوب می‌شوند.

وی همچنین گفت: بین تمام دستگاه‌هایی که تلاش می‌کنند؛ پلیس مسئولیت خطیر و مهمی دارد و آن برقراری نظم و امنیت است، از همین رو این امنیت و آسایش را به صورت یکسان برقرار می‌کنند. در برگزاری این جشن‌های میلادی تلاش شد تا جشن‌ها در کمال آرامش برگزار شود و برای این کار همانگونه برنامه‌ریزی انجام دادیم که برای عید نوروز انجام می‌دهیم.

فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ در ادامه عنوان کرد: این مساله را با اعیادی که در سایر کشورهای اروپایی برگزار شد، مقایسه کنید. امن‌ترین و در آرامش‌ترین ایام را هموطنان مسیحی در این عید بزرگ داشتند.

سردار رحیمی همچنین گفت: ما امروز می‌بینیم که در دنیا چه کسانی حکومت می‌کنند فردی مانند ترامپ که داعیه‌دار نظم و انضباط جهانی است، چگونه حرف می‌زند و در مقابل رفتار رهبر ایران را هم با هموطنان مسیحی، کلیمی و زرتشی می‌بینید که همانگونه به خانه هموطن مسیحی می‌رود که داخل خانه هموطن مسلمان می‌شود.

سردار رحیمی گفت: به عنوان رئیس پلیس پایتخت برای ما مایه افتخار است که اعلام کنیم هموطنان مسیحی و پیروان همه ادیان برای ما عزیزند و با تمام توان از آن‌ها دفاع می‌کنیم و این برای ما افتخار است.

وی در پایان گفت: مجددا سال جدید را به شما و تمام هموطنان عزیز از طرف همکارانم در نیروی انتظامی تبریک می‌گویم و باز هم اعلام می‌کنم که با تمام قدرت و با کمال افتخار در خدمت شما و هموطنان هستیم.

سرکیسیان، اسقف اعظم ارامنه تهران نیز در این دیدار اظهار کرد: از حسن نظر صادقانه شما که لطف کردید و به اینجا آمدید، تشکر می‌کنم. وقتی ما این اعیاد را برگزار می‌کنیم به نوعی عیدی برای همه ایرانیان است.

وی اضافه کرد: به واسطه تولد مسیح ما به محبت، دوستی، یکپارچگی و عشق و علقه به وطن توجه می‌کنیم. در جمهوری اسلامی، مبانی و اصول اساسی ادیان الهی مورد توجه واقع شده‌اند و امروز بیش از گذشته مردم ایران از برکات ادیان الهی، با توجه به اعتقاداتی که به هر کدام از این ادیان دارند، بهره‌مند می‌شوند و ما به عنوان مردمی که دارای چشم‌انداز و دورنمایی هستیم، تلاش خودمان را می‌کنیم تا بتوانیم مبانی دینی را برقرار کنیم.

اسقف سرکیسیان اضافه کرد: امیدوارم برکات خدا در مسیر خدمات و زندگی شما همواره وجود داشته باشد و در مسیر خدایی گام بردارید.

وی به همکاری نیروی انتظامی در راستای برگزاری اعیاد مسیحیان گفت: می‌دانیم در همه این اعیاد، نیروی انتظامی و دست اندرکاران برای حفظ امنیت نهادهای ما تلاش می‌کنند و هر چه ما برای تقدیر از شما سخن بگوییم کم است، بنابراین به سادگی می‌گوییم خسته نباشید و آرزوی سلامتی برای شما داریم.

 

به گزارش ایسنا، کارن خانلری نماینده ارامنه شمال کشور در مجلس شورای اسلامی نیز در حاشیه این دیدار با اشاره به تامین امنیت برگزاری مراسم مسیحیان اظهار کرد: امنیت در کشور ما با گونه‌ای از دوستی و محبت در آمیخته شده و تبدیل به پدیده‌ای شده است که نمونه آن را فقط در ایران سراغ داریم.

وی اضافه کرد: با توجه به حوادث اخیری که در کشور روی داد که  نارضایتی‌های اقتصادی به وجود آمد و فتنه‌های سیاسی بر آن سوار شد اگر بخواهیم صرفا از نظر امنیتی صحبت کنیم باید خیلی از مجوزهای جشن و کریسمس ما لغو می‌شد ولی فاکتور دوستی و درک عمیق و متقابل نه تنها باعث شد که این محدودیت ایجاد نشود بلکه آرامش و آسایشی که لازمه برگزاری این اعیاد است تمام و کمال اجرا شد و دوستان نیروی انتظامی به صورت مضاعف در راستای تامین امنیت این جشن‌ها عمل کردند و این کار جای قدردانی مضاعف دارد.

وی افزود: از همین رو می‌بینیم سردار رحیمی با تمام گرفتاری‌هایی که دارند برای تبریک سال نو در اینجا حضور پیدا کرده و این نشانه‌ای از امنیت توام با محبت و درک متقابل است

 

 

 

یکی از متولیان کلیسای مریم مقدس شیراز: این اثر تاریخی باید بازسازی شود

 .

یکی از متولیان کلیسای مریم مقدس شیراز: این اثر تاریخی باید بازسازی شود

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5109-یکی-از-متولیان-کلیسای-مریم-مقدس-شیراز-این-اثر-تاریخی-باید-بازسازی-شود

.

رئیس هیات نمایندگان کلیسای مریم مقدس شیراز گفت: کلیسای مریم مقدس شیراز با 400 سال قدمت در معرض تخریب است و باید بازسازی شود.

هرموند هارطونیان روز گذشته در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در شیراز افزود: این ساختمان قدیمی شرایط خوبی ندارد و در صورت عدم رسیدگی به آن ممکن است حتی با یک زلزله خفیف فرو ریزد.

وی ادامه داد: ‌کلیسای مریم مقدس شیراز در صورت بازسازی و مقاوم سازی می تواند به عنوان یک جاذبه گردشگری به گردشگران داخلی و خارجی معرفی شود.

هارطونیان اظهار داشت: علی رغم پیگیری های انجام شده و قول مساعد مسئولان ذیربط هنوز هیچ اقدامی در این خصوص انجام نگرفته و جای آن دارد تا با توجه به ارزش تاریخی این مکان مقدس متولیان میراث فرهنگی در این خصوص چاره اندیشی کنند.

نماینده ارامنه شیراز در خلیفه گری جنوب کشور بیان کرد: کلیسای مریم مقدس شیراز در بین کلیساهای موجود در کشور دارای ویژگی های منحصر به فردی است و در صورت تخریب قابل جبران نیست.

هارطونیان بیان کرد: نوع معماری، نقاشی های موجود روی چوب های سقف و همچنین گچ بری های زیبا و ظریف داخل ساختمان حکایت از نبوغ هنرمندان ایرانی در سال های اخیر دارد.

وی ادامه داد:‌ ساختمان اصلی این کلیسا بیش از 400 سال قدمت دارد و در حدود 110 سال قبل بازسازی شده و قسمت های دیگری نیز به آن اضافه شده است.

هارطونیان ادامه داد: محل واقع شدن این کلیسا در بافت قدیم شیراز و در جوار تعدادی از امام زادگان و بقاع متبرکه مربوط به مسلمانان حاکی از این است که از دیرباز مسلمانان و ارامنه در کنار هم با آرامش زندگی می کرده اند.

وی گفت: با توجه به قرار گرفتن این کلیسا در شیراز و در مسیر جاده ابریشم همواره به عنوان مکانی مقدس به ارامنه سایر کشور ها از جمله اروپاییان خدمت رسانی می کرده است.

رئیس هیات نمایندگان کلیسای مریم مقدس شیراز افزود: برای بازسازی و مقاوم سازی این مکان تاریخی حداقل پنج میلیارد ریال اعتبار لازم است که در صورت تامین آن بلافاصله می توان کار مرمت و بازسازی آن را آغاز کرد.

کلیسای مریم مقدس شیراز در محله تاریخی سنگ سیاه شیراز قرار دارد و به شماره 759 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است

 

 

 

مسلمانان و مسیحیان قرابت و نزدیکی بسیار دارند

در جلسه صبحانه با مدیر واروژ میناسیان، رئیس شورای خلیفه‌گری ارمنیان اصفهان و جنوب کشور و مدیر مسئول روزنامه نسل فردا مطرح شد: مسلمانان و مسیحیان قرابت و نزدیکی بسیار دارند

نویسنده : دریا قدرتی پور

.

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5085-در-جلسه-صبحانه-با-مدیر-واروژ-میناسیان،-رئیس-شورای-خلیفه‌گری-ارمنیان-اصفهان-و-جنوب-کشور-و-مدیر-مسئول-روزنامه-نسل-فردا-مطرح-شد-مسلمانان-و-مسیحیان-قرابت-و-نزدیکی-بسیار-دارند

 .

 در کشورهایی که از تقویم میلادی استفاده می‌کنند، سال نو به‌طورمعمول در اول ژانویه برگزار می‌شود. درحال‌حاضر، جشن‌گرفتن سال نو یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای جهانی است. در شب 31 دسامبر هرسال، آخرین روز یک سال میلادی و روز قبل از روز سال نو در بسیاری از کشورهای جهان و بیشتر قاره‌های اروپا، آمریکا، استرالیا و بخش‌هایی از آسیا و آفریقا مراسم سال نو برگزار می‌شود. در فرهنگ جدید غرب این روز با گردهمایی‌هایی در مجالس و مهمانی‌ها برگزار می‌شود که انتقال سال را ساعت 24 شب جشن می‌گیرند. بسیاری از فرهنگ‌ها در این شب از آتش‌بازی و دیگر روش‌های پرصدا برای جشن‌گرفتن استفاده می‌کنند. شب سال نو به‌صورت جهانی مطابق با تولد مسیح یا عرف‌نامه پس از میلاد در کشورهای مسیحی و حتی غیرمسیحی در 31 دسامبر برپا می‌شود. شب سال نو همچنین به‌عنوان هفتمین روز کریسمس در مسیحیت غربی شناخته می‌شود. در آستانه سال نو مسیحی صبحانه با مدیر این هفته روزنامه «نسل‌فردا» اختصاص داشت به مصاحبه با دو تن از هیئت‌رئیسه نمایندگان ارامنه جامعه اصفهان و جنوب ایران که اذعان داشتند شهروندان ارمنی و اصفهانی‌ها قرابت نزدیکی با یکدیگر دارند و سالیان سال با دوستی و مودت در کنار هم زندگی کرده‌اند.

واروژ میناسیان، رئیس شورای خلیفه‌گری ارمنیان اصفهان و جنوب کشور درباره قرابت و نزدیکی با مردم مسلمان در اصفهان تشریح کرد: گروهی از مردم ارمنی‌تبار جلفا قدیم (جوغا) هستند که پس از کوچ بزرگ از جلفا یعنی در سال 1605 به دستور شاه‌عباس اول به اصفهان آورده و در آنجا ساکن شدند.

وی افزود: شاه‌عباس اول در آغاز بخشی از ارمنیان را در جلفا اسکان داد و بخشی را در محلات شهر پراکند، گروهی را در شمس‌آباد، شیخ‌بهایی که کلیسایی هم همان‌جا ساختند و دسته‌ای دیگر را هم در محله‌ شیخ یوسف که آنجا نیز کلیسایی به نام حضرت مریم بنا کردند و جمعی را هم در تخت قراچقه، حدود خیابان بهشتی ساکن کرد.

رئیس شورای خلیفه‌گری ارمنیان اصفهان و جنوب کشور اضافه کرد: از همان زمان نزدیکی و صمیمیتی بین ارامنه و مسلمانان اصفهان ایجاد شد و هم‌زیستی خوبی داشتند. در آن زمان ارامنه شهر خودشان را به نام جلفا ارس به‌موازات استان اصفهان و خیابانی به نام نظر بنا کردند. در آن زمان آنان شهر جداگانه‌ای برای خودشان داشتند و با مسلمانان مراوده می‌کردند و رابطه نزدیکی با آنان پیدا کردند.

 وی با اشاره به اینکه ارامنه برحسب احتیاج‌هایشان به میدان نقش‌جهان می‌آمدند و بازاریان برای ارمنی‌ها احترام ویژه‌ای قائل بودند، گفت: می‌توان گفت که مسلمانان و ارامنه زندگی مسالمت‌آمیزی از همان ابتدا داشتند.

وی درباره وجوه اشتراک و افتراقی که بین مردم اصفهان با ارامنه هست نیز گفت: با تأسف باید بگویم که در هر قومی متعصبینی هستند؛ اما به نظر من بسیاری از ارامنه چنین تعصباتی ندارند و در دین ما چنین تعصباتی نبوده است. بین ارامنه و ایرانی‌ها از گذشته‌های دور رابطه نزدیکی بوده و قبل از اسلام حتی زبان ارمنی ریشه جدایی از زبان فارسی نبوده و لغات بسیاری بین زبان ارمنی و فارسی هست؛ به‌طوری‌که اکنون می‌توان گفت، هزار و 432 لغت بین مسلمانان و ارمنی‌ها مشترک است و لغاتی هم که از بین رفته همچنان در زبان ارمنی وجود دارد و بین ما و مسلمانان رابطه‌ای تاریخی بوده است.

وی درباره جشن یلدا و جشن کریسمس که تقریباً هم‌زمان بوده‌اند نیز بیان داشت: شب یلدا همیشه در همین روز اتفاق می‌افتد و هیچ ربطی بین شب یلدا و شب کریسمس نیست؛ البته این را هم بگویم که 25 دسامبر به‌عنوان زادروز عیسی‌مسیح(ع) در بیشتر کشورهای جهان جشن گرفته یا گرامی داشته می‌شود. هرچند این روز که کریسمس نامیده می‌شود عیدی مسیحی است، اما نزد مسلمانان و ایرانیان نیز بسیار گرامی است. گفته می‌شود پس از رسمیت‌یافتن دین مسیح در 400 سال بعد بود که روزی را به‌عنوان زادروز او تعیین کردند و در تعیین آن از یلدای ایرانی یا آیین مهر یا میتراییسم بهره یا وام گرفتند.

در این نشست واروژ میناسیان، رئیس شورای خلیفه‌گری ارامنه استان اصفهان نیز با اشاره به اینکه مقامات ارامنه با شهرداری رابطه خوبی داشته و شورای خلیفه‌گری رابطه صمیمی داشته است، اظهار داشت: پتانسیل‌های توریستی اصفهان بسیار است و این موضوع در محله جلفا نیز به‌خوبی مشاهده می‌شود.

وی افزود: ما در زمینه‌های توریستی و گردشگری برنامه خاصی داریم و پتانسیل‌های گردشگری زیادی داریم و هم‌اکنون سیزده کلیسا و تعداد زیادی خانه‌های توریستی قدیمی در محله جلفا وجود دارد که قصد داریم این خانه‌ها را که از دوران قاجار و صفوی در این محله به چشم می‌خورد، تبدیل به اقامتگاه‌های تاریخی و گردشگری کنیم.

میناسیان ادامه داد: تفاهم‌نامه‌های لازم با شهرداری و شورای شهر در این زمینه به امضا رسیده و شورای شهر مصوب کرده است که می‌توانیم در این مکان‌ها فعالیت‌های توریستی داشته باشیم؛ اما متأسفانه برخی از شهرداران این مصوبه‌ها را انجام نمی‌دهند و می‌گویند: باید برای این موضوع مبالغ بالایی پرداخت شود.وی افزود: البته تعامل بسیار خوبی با سازمان میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی داریم و در بیشتر مناطق جلفا این بناهای ارزشمند متعلق به ارمنیان اصفهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها با اعتبارهای اداره‌کل میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری استان و شهرداری منطقه پنج اصفهان بازسازی و مرمت ‌شده است.میناسیان با اشاره به اینکه می‌خواهیم جلفا را به یک نقطه توریستی تبدیل کنیم، اظهار داشت: از ایرانیان ممنونیم که نسبت به ترکان عثمانی که کلیساهای ما را تخریب کردند به ما ارادت خاصی داشتند و در این زمینه هم به ما کمک می‌کنند و درکل رابطه ما با کل اداره‌ها خوب است؛ اما خواسته ما این است که مصوبات به سرانجام برسد.وی ادامه داد: حدود هفت‌هزار نفر از ارمنیان کشور در استان اصفهان سکونت دارند که بیشتر آنان در شهرستان اصفهان مقیم هستند و ما باید با اشتغال‌زایی از مهاجرت آنان جلوگیری کنیم؛ با توجه به اینکه ما خودمان را در امور اجتماعی، اقتصادی و در پیشرفت اصفهان سهیم می‌دانیم.رئیس شورای خلیفه‌گری ارامنه استان اصفهان اضافه کرد: از همین‌جا اعلام آمادگی می‌کنم که چه در زمینه‌های اقتصادی و چه توریستی تمام همت‌مان در راستای پیشرفت اصفهان باشد و در این رابطه در تمام نامه‌نگاری‌هایی که انجام‌شده کتباً اعلام کرده‌ایم چه پتانسیل‌هایی داریم.میناسیان پیرامون اینکه از 172 خانه‌های تاریخی که در دوره صفویه ساخته‌شده است 150 تا در اصفهان بوده که اکنون متأسفانه تنها تعداد 30-20 خانه تاریخی از تعداد کلی که وجود داشته باقی‌مانده، گفت: ما برای مرمت این خانه‌ها آمادگی داریم؛ چون بودجه خوبی داریم. وی با اعلام اینکه سالیانه حدود 700 میلیون تومان بودجه برای ارامنه اختصاص داده می‌شود، بیان داشت: از این مقدار 220 میلیون تومان سهم اصفهان است که در مسائل فرهنگی و برای محرومان و غیره صرف می‌شود. رئیس شورای خلیفه‌گری ارامنه استان اصفهان ادامه داد: متأسفانه مهاجرت مسیحیان در سال‌های اخیر بیشتر شده است و ما حس می‌کنیم صهیونیست‌ها می‌خواهند که ارامنه را از ایران خارج کنند؛ به‌همین‌خاطر ساخت هتل چهارستاره، آپارتمان‌سازی برای جوانان ارامنه، اشتغال‌زایی و... از برنامه‌هایی است که می‌تواند مشوقی برای ماندن آنان محسوب شود.میناسیان در پایان گفت: شورای خلیفه‌گری ارامنه اصفهان در راستای بسترسازی برای انجام هرگونه پژوهش پیرامون تاریخ و فرهنگ ارامنه و همچنین اطلاع‌رسانی و تعامل خبری زیر نظر اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آمادگی لازم را دارد.

 

 

 

 

 

دیدار فرماندهان و مسئولین دانشگاه افسری امام علی از خانوادۀ جانباز ارمنی آندرانیک گریگوریان

دیدار فرماندهان و مسئولین دانشگاه افسری امام علی از خانوادۀ جانباز ارمنی آندرانیک گریگوریان

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5089-دیدار-فرماندهان-و-مسئولین-دانشگاه-افسری-امام-علی-از-خانوادۀ-جانباز-ارمنی-آندرانیک-گریگوریان

.

 روز شنبه 16 دیماه 1396 جمعی از فرماندهان و مسئولین دانشگاه افسری امام علی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران از خانوادۀ آندرانیک گریگوریان جانبااز 20% ارمنی که در جنگ تحمیلی به درجۀ جانبازی نائل آمده بود دیدار کردند .

در این دیدار که با حضور خانوادۀ این جانباز گرانقدر برگزار گردید، در یک جمع بسیار صمیمی و محیطی دوستانه و گرم فرماندهان و مسسئولین دانشگاه سال نو و میلاد عیسی مسیح را به این خانواده تبریک و تهنیت گفته و از خداوند متعال برای ایشان و خانوادۀ محترمشان طلب سلامتی نمودند، سپس از وضعیت این جانباز جویا شدند.

جانباز آندرانیک گریگوریان نیز از طرف خود و خانواده اش از میهمانان تشکر و قدردانی نموده و در مورد زندگی و معیشت خود توضیحات لازم را داد، که موجب رضایت مسئولین دانشگاه افسری قرار گرفت .

در این دیدار از سوی تشکل پاسداشت ارزشهای دفاع مقدس جامعۀ اراامنۀ تهران و شمال ایران وابسته به شورای خلیفه گری ارامنه جانباز شاهین میرزایانس و آقای آرداشس اسکندری نیزحضور داشتند .

آندرانیک گریگوریان در تاریخ 31 فروردین 1342 در تهران بدنیا آمد و در تاریخ 18/12/1363 به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید. پس از گذراندن دورۀ آموزشی به منطقۀ جنگی میمک در 120 کیلومتری عمق خاک عراق اعزام گردید و در تاریخ 14 مرداد 1365 در جبهۀ مهران در عملیات ولفجر 3 در پاتکی که توسط نیروهای عراقی انجام شد به درجۀ جانبازی نائل آمد.

تشکل پاسداشت ارزشهای دفاع مقدس جامعۀ ارامنۀ تهران

 

 

 

 

تقدیر از زحمات کارکنان ارمنی مدرسه سفارت در سال جدید میلادی توسط سفیر کشورمان

تقدیر از زحمات کارکنان ارمنی مدرسه سفارت در سال جدید میلادی توسط سفیر کشورمان

.

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5091-تقدیر-از-زحمات-کارکنان-ارمنی-مدرسه-سفارت-در-سال-جدید-میلادی-توسط-سفیر-کشورمان

.

 سیدکاظم سجادی سفیر کشورمان به منظور تبریک سال نو میلادی به کارکنان ارمنی مجتمع آموزشی شهید فهمیده روز گذشته در این مرکز حضور یافته و ضمن آرزوی سلامتی و سالی خوش برای آنان، از زحمات و خدمات آنان به دانش آموزان ایرانی با تقدیم هدایایی تقدیر نمودند.

به گزارش تارنمای سفارت جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، سفیر کشورمان در این دیدار که مدیر و معلمین مجتمع وی را همراهی می نمودند، از برنامه های آموزشی، فرهنگی و هنری مدرسه سفارت مطلع گردیده و جهت بهبود و بهینه سازی این برنامه ها و بویژه ویژه برنامه هنری که قراراست به مناسبت 39-مین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی توسط دانش آموزان این مرکز اجرا گردد، پیشنهاداتی ارائه نمودند

 

 

 

آرام مارتیروسیان تنها راننده ایرانی در مسابقات اتومبیلرانی جهانی استقامت

آرام مارتیروسیان تنها راننده ایرانی در مسابقات اتومبیلرانی جهانی استقامت

 .

http://alikonline.ir/fa/news/sport/item/5092-آرام-مارتیروسیان-تنها-راننده-ایرانی-در-مسابقات-اتومبیلرانی-جهانی-استقامت

.

 فصل 2018 مسابقات جهانی 24 ساعته، جمعه همین هفته در جنوب خلیج فارس و در پیست اتودروم شهر دبی آغاز خواهد شد و نماینده ایران نیز در این مسابقه حضور خواهد داشت.

به گزارش ایسنا،‌ آرام مارتیروسیان در شرایطی وارد اولین مرحله از این مسابقه خواهد شد که به خاطر حضور موفق در رقابت‌های سال 2017، از سوی تیم پژوالتران، تیم رسمی کمپانی پژو فرانسه پیشنهاد رانندگی دریافت کرده و در کنار سه راننده اروپایی دیگر پشت فرمان اتومبیل ویژه پژو 308 ریسینگ‌کاپ خواهد نشست.

مسابقات جهانی 24 ساعته در کنار مسابقات 24 ساعته لمان فرانسه، دیتونا آمریکا و نوربرگ رینگ آلمان از جمله مسابقات مطرح و محبوب استقامتی در دنیاست که هرساله تحت نظارت و قوانین فدراسیون جهانی اتومبیلرانی FIA و در کلاس‌های مختلف برگزار می‌شود.

همه کلاس‌ها به صورت همزمان و در طول یک شبانه روز رقابت خواهند کرد اما رده بندی جداگانه‌ای برای هر کلاس در قاره‌های آسیا، اروپا و امریکا در نظر گرفته می‌شود.

380 راننده از 43 کشور جهان با 94 خودرو در رقابت سال 2018 حضور خواهند داشت.

آرام مارتیروسیان که تنها راننده ایرانی در این مسابقات است سال گذشته در دو مسابقه دبی و تگزاس آمریکا با پرچم ایران حضور یافت و توانست دو بار به رتبه چهارم دست پیدا کند و در نهایت با همین دو عنوان در جایگاه ارزشمند سی و ششم مسابقات قرار گرفت.

او پنجشنبه در دور تعیین خط حضور خواهد داشت و جمعه نیز وارد مسابقه اصلی می شود

 

 

 

 

 

 

هر کس خودش است

هر کس خودش است

گارگین فتائی

.

ما ممکن است ا به شخصیتی برجسته   بسیار علاقه داشته باشیم و این علاقه آنقدر زیاد باشد که نتوانیم نقاط ضعف او را ببینیم و همچنین همواره  از وی انتظار کارهای عالی  و خوب و سطح بالا داشته باشیم

اما واقعیت چیز دیگری است

ممکن است ما عاشق یک شاعر یا نویسنده و یا هنرپیشه و کارگردانی خاص به خاطر نوع اثارش باشیم ولی به یک دفعه وی اثری بیافریند که به مذاق ما خوش نیاید . این بدین معنی نیست که آن اثر متعلق به وی نیست و یا بگوییم که این شخص دیگر از چشمم افتاده چرا که  اثر وی منطبق با معیارهای من نبوده است .

هر کسی خودش است با حق انتخاب  و دیدگاه های خودش و الزامی ندارد مطابق خواست و میل دیگران رفتار کند.

معیارهای برجسته بودن یک اثر به هیچ عنوان شخصی نیست مثلا کتاب پیرمرد و دریای همینگوی را ممکن است شما بخوانید و بعد با خود بگویید خوب این که یک پیرمرد است که می رود به دریا و ماهی می گیرد مگر این کتاب چه دارد که جایزه نوبل ادبی گرفته است ؟ اما پاسخ این  است که  این شما نبودید که تصمیم بگیرید به آن جایزه بدهید یا نه بلکه مجموعه ای از دواران و متخصصین بوده اند .

از سوی دیگر در ایران رسم است که معمولا شخصیت های برجسته را بسیار بالا برده در حدی که اگر کسی  نقاط ضعف و نکته منفی از وی بگوید چنان  بر او پرخاش و حمله می کنیم که فرصت یک تحقیق و نظر بی طرفانه و جامع را در مورد یک شخص معروف از وی می گیریم چنانکه چنین حملاتی بر احمد شاملو که نظرات متفاوتی نسبت به  برخی از شعرا داشت به شدت صورت گرفت.

در  غرب ادبا و علما و افراد برجسته مورد احترام هستند ولی به همان اندازه هم مورد نقد قرار می گیرند و کسی هم ناراحت نمی شود مثلا شکسپیر و البرکامو هر دو نویسندگان بزرگ هستند اما هر دو رفتارهای منفی هم داشتند که مورد انتقاد منتقدین قرار گرفته و از دید آنها پنهان نمانده است .

در ایران متسافنه میل به مثبت نگری صرف بر اشخاص برجسته باعث شده که ما چشم خود را بر نکات دیگر وجنبه های منفی آنها ببندیم مثلا مدام از وحشی بافقی میگوییم و ویژگیهای بارز وی ، غزلیات شورانگیز وی و مکتب وی که موسوم است به واسوخت اما همواره از هجویات و هزلیاتی که بافقی در دیوانش نسبت به شعرای همزمان خود به کار برده و پر از فحش و الفاظ رکیک است را نادیده می گیرم و یا سعدی را همواره استاد سخن  و ادب می خوانیم  ولی کتاب هزلیات و خبیثات وی را نادیده می گیرم و همچنین است موارد دیگر.

بنابراین اگر  یک شخصیت برجسته اثری می آفریند که باب میل ما نیست دلیل بر بی ارزش بودن آن نیست  هر چقدر هم که از نظر ما مبتدل یا بی ارزش باشد و همچنین هیچ گاه نباید یک شخصیت برجسته را آنقدر بالا ببریم که شخصیت وی در حد تقدس بشود به گونه ای که امکان انتقاد از وی به کلی بسته شود

 

 

 

 

نشست هم اندیشی شهردار تهران با رهبران ادیان توحیدی در تهران

نشست هم اندیشی شهردار تهران با رهبران ادیان توحیدی در تهران

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5077-نشست-هم-اندیشی-شهردار-تهران-با-رهبران-ادیان-توحیدی-در-تهران

.

 به مناسبت آغاز سال جدید و میلاد عیسی مسیح (ع)، مراسم جشن و ضیافت شامی به ابتکار شهرداری تهران و با حضور جمعی از نمایندگان جوامع مسیحی ایران برگزار شد.

در این مراسم که با سخنرانی و اجرای برنامه های هنری توأم بود، جمعی از خانواده های شهدا، ورزشکاران و هنرمندان ارمنی و آشوری مورد تقدیر قرار گرفتند.

اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان خلیفه ارامنه تهران در سخنرانی خود در این مراسم تأکید کرد: "امروز پیروان ادیان مختلف و به ‌ویژه ادیان الهی در سایه جمهوری اسلامی ایران از آزادی های تصریح شده در قانون اساسی در جهت رسیدگی به احوال شخصیه خود برخوردارند. ایران سرزمین ادیان مختلف و مهد گفتگو و همزیستی مسالمت آمیز بوده و خواهد بود. متأسفانه جهان این واقعیت مسلّم را انکار می کند".

پس از سخنرانی رهبر روحانی آشوریان تهران، دکتر نجفی شهردار تهران در سخنانی به نقش اقلیت های دینی ایران در دفاع از تمامیت ارضی کشور و همچنین سازندگی پرداخت و تأکید کرد: "ایران به همه ایرانیان تعلق دارد".

اجرای قطعات پیانو توسط آلوین آوانسیان از برنامه های دیگر این مراسم بود.

در پایان این مراسم حجت الاسلام علی یونسی دستیار ویژه رئیس جمهوری در امور اقلیت های قومی، دینی و مذهبی، دکتر نجفی شهردار تهران، اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان خلیفه ارامنه تهران، رهبر روحانی آشوریان، و نمایندگان اقلیت های دینی در مجلس شورای اسلامی با اهدای هدایایی از خانواده های شهدا، ورزشکاران و هنرمندان ارمنی و آشوری تقدیر به عمل آوردند.

لازم به ذکر است که از جامعه ارامنه استاد رازمیک اوهانیان رهبر ارکستر، ماسیس هاکوپیان و روبرت مارگوسیان ورزشکاران پیشکسوت، موشق زرگریان از صنعتگران ارمنی، خانواده شهید ادموند و هایقان موسیسیان، همچنین واروژ طهماسیان جانباز و آلکس در هاراطونیان آزاده ارمنی مورد تقدیر قرار گرفتند.

 روابط عمومی خلیفه گری ارامنه تهران

 

 

 

خانلری: تداوم طرح تحول سلامت به تخصیص منابع پایدار بستگی دارد

خانلری: تداوم طرح تحول سلامت به تخصیص منابع پایدار بستگی دارد

 .

http://alikonline.ir/fa/news/social/item/5079-خانلری-تداوم-طرح-تحول-سلامت-به-تخصیص-منابع-پایدار-بستگی-دارد

.

عضو کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس گفت:هرچند منابع مالی دولت محدود است، اما برای تداوم رضایمندی مردم و آرامش جامعه، باید اعتبارات پایداری به نظام سلامت اختصاص داده شود.

به گزارش خبرگزاری خانه ملت، کارن خانلری گفت: در میان طرح های مختلف، یکی از مهمترین طرح هایی که در دولت دکتر روحانی به اجرا درآمد، طرح تحول سلامت است که بسیار موفق بود و آرامش خاطر فراوانی در میان مردم ایجاد کرد، این در حالی است که در گذشته، اغلب مردم و بویژه قشر محروم که شاید بسیاری از آن ها کسب و کارشان قراردادی بود، توانایی پرداخت هزینه های درمانی را نداشتند، اما پس از اجرای طرح تحول سلامت و کاهش مخارج درمانی، رضایتمندی وسیعی در میان مردم ایجاد شد.

وی با بیان این که اجرای طرح تحول سلامت، در جامعه توقع ایجاد کرده است، ادامه داد: از این رو، دولت باید به هر شکل ممکن اعتبارات پایداری برای طرح تحول سلامت تعریف کند.

نماینده مسیحیان ارمنی شمال ایران در مجلس با اشاره به برخی مخالفت های صورت گرفته در خصوص طرح تحول سلامت تاکید کرد: برخی از دوستانم، نقدهایی به این طرح دارند که البته تا حدودی درست و قابل توجه است، اما در نفس عمل، کمتر فردی با اصل طرح تحول سلامت مخالف است و معتقدم بیان تمام این نقدها در جهت ارتقای کیفیت و همچنین مدیریت هزینه های صورت گرفته است.

به گزارش سلامت آنلاین، خانلری تصریح کرد: با بکار بستن راهکارهای دلسوزانه منتقدان، طرح تحول سلامت با هزینه کمتر و بهینه تر در خدمت نظام سلامت و مردم خواهد بود.

 

 

 

مسی هزار گله شد

مسی هزار گله شد

 .

http://alikonline.ir/fa/news/sport/item/5066-مسی-هزار-گله-شد

.

مهاجم آرژانتینی هزارمین گل دوران ورزشی را در دیدار بارسلونا و لوانته به ثمر رساند و به رکورد تاریخی پله رسید.

به گزارش ایسنا به نقل از Tyc اسپورت، پله یک رکورد افسانه‌ای دارد که آن به ثمر رسیدن ۱۰۰۰ گل است. هواداران برزیلی عادت دارند در دیدار برابر آرژانتین شعار «هزار گل، هزار گل، هزار گل، هزار گل؛ تنها پله تنها پله» را سر بدهند اما دیگر نمی‌توانند این کار را انجام دهند چون لیونل مسی با گلزنی در دیدار بارسلونا و لوانته توانست به این رکورد تاریخی برسد.

پله این رکورد را با احتساب گل‌هایش در بازی‌های دوستانه به ثبت رساند. او توانست در سال ۱۹۶۹ به هزارمین گل خود برسد. از طرفی مسی توانست این رکورد را با به ثمر رساندن ۵۸۸ گل در بازی‌های رسمی برای بارسلونا و تیم ملی به ثبت برساند. مهاجم آرژانتینی برای تیم‌های زیر ۲۰ و ۲۳ سال، تیم‌های پایه و در بازی‌های دوستانه نیز گلزنی کرد و یکشنبه‌شب هزارمین گلش را به ثمر رساند.

این قضیه زمانی مطرح شد که رامون مین (روزنامه‌نگار) به آمار ستاره آرژانتینی اشاره کرد. مین در نوامبر ۲۰۱۶ با شبکه La Voz Interior مصاحبه و اعلام کرد مسی ۹۳۵ گل به ثمر رسانده است. پس از آن مهاجم بارسلونا چهار گل برای تیم ملی و سه گل با پیراهن بارسلونا در بازی‌های دوستانه مقابل الاهلی، رئال مادرید و چاپه کوئنسه به ثمر رساند. همچنین ۵۸ گل در دیدارهای رسمی برای آبی‌اناری‌ها به ثمر رساند و توانست به ۱۰۰۰ گل برسد.

پله به این رکورد فوق‌العاده در ۲۹ سالگی رسید. اگر تنها گل‌های اسطوره برزیلی در بازی‌های رسمی در نظر گرفته شود، او ۷۶۷ بار گلزنی کرد.  پله در ۳۷ سالگی با به ثمر رساندن هزار و ۲۸۴ گل از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. مسی اکنون ۳۰ ساله است و بازی‌های زیادی را پیش رو دارد تا بتواند از رکورد ستاره سال‌های دور برزیل عبور کند.

۱۰۰۰گل مسی:

بازی‌های رسمی با بارسلونا: ۵۲۷ گل

دیدارهای دوستانه با بارسلونا: ۳۴ گل

تیم ملی بزرگسالان: ۶۱ گل

تیم زیر ۲۳ سال: ۲ گل

تیم زیر ۲۰ سال: ۱۴ گل

تیم‌های پایه نیوولز اولد بویز و بارسلونا: ۳۳۹ گل

بازی‌های خیریه: ۲۳ گل