in time / on time
in time / on time
کلمه" سر وقت On time " به این معنی است که زمان مشخصی وجود دارد که انتظار میرود چیزی اتفاق بیفتد، و در زمان برنامهریزیشده اتفاق میافتد.
My job interview is scheduled for 4:00 PM. If I arrive at 4:00 PM, I am on time for the interview.
مصاحبه شغلی من برای ساعت ۴ بعد از ظهر برنامهریزی شدهاست. اگر ساعت ۴ بعد از ظهر برسم ، من سر وقت در مصاحبه هستم
The flight is scheduled to leave at 10:30 AM. If it leaves at 10:30 AM, the flight is leaving on time.
هواپیما قرار است ساعت ۱۰: ۳۰ صبح حرکت کند. اگر ساعت ۱۰: ۳۰ صبح حرکت کند ،هواپیما سر وقت حرکت کرده .
The class is supposed to start at 9:00. If it does start at 9:00 with no delays, it is starting on time.
قرار است کلاس ساعت 9 آغاز شود. اگرساعت 9 بدون تاخیر شروع شود ، سر وقت شروع شده است
اگر بگویید "او همیشه آن تایم است است He's always on time " به این معنی است که وقتشناس است؛ او همیشه به زمان درست میرسد،و دیر نمی کند .
اگر بگویید " او هرگز آن تایم نیست He's never on time " یعنی همیشه دیر می کند .
کلمه " In time " به این معنی است که امری در آخرین لحظه قبل از اینکه خیلی دیر رخ داد، پیش از این که اتفاق بدی بیفتد.
The accident victim was seriously injured; they got him to the hospital just in time.
قربانی تصادف به شدت مجروح شد؛آنها درست به موقع او را به بیمارستان بردند.
اگر آنها به بیمارستان نرسیده بودند او ممکن بود بمیرد
I missed the opportunity to go to that college because I didn't submit my application in time.
من فرصت رفتن به آن کالج را از دست دادم چون به موقع درخواست خود را ارائه ندادم
I left home early and arrived in plenty of time to catch my flight.
زود به خانه آمدم و به موقع رسیدم تا به پروازم برسم.
I got stuck in traffic and arrived just in time to catch my flight.
من توی ترافیک گیر کردم و به موقع رسیدم تا پروازم رو بگیرم
ما اغلب میگوییم "درست به موقع just in time " برای تاکید بر اینکه چیزی فوراً قبل از زمان تعیین شده اتفاق میافتد، همانطور که میتوانید با مقایسه دو جمله آخر ببینید
There's also the expression "in the nick of time" which even further emphasizes something happening at the last moment, immediately before the limit/deadline:
همچنین عبارت " در آخرین لحظه "in the nick of time " وجود دارد که حتی بیشتر بر روی یک اتفاق در آخرین لحظه فوراً قبل از زمان مقرر تاکید دارد
The teacher said we had to turn our assignments in by 4:00 PM. I e-mailed her my paper at 3:58 - in the nick of time!
معلم گفت ما باید تکالیف خود را تا ساعت ۴ بعد از ظهر تحویل دهیم . من مقاله خود را در ساعت ۳: ۵۸ (در آخرین لحظه ) برای او پست کردم.
In movies, a specialist often disarms a bomb in the nick of time, with just a few seconds left on the countdown before the bomb would have exploded.
در فیلم ها ، یک متخصص اغلب بمب را در آخرین لحظه مناسب منفجر میکند و تنها چند ثانیه قبل از اینکه بمب منفجر شود شمارش معکوس شروع میشود .

من گارگین فتائی از ارامنهء ایران هستم .