زادروز

لورنس عربستان

توماس ادوارد لورنس (به انگلیسی: Thomas Edward Lawrence) (زاده ۱۶ اوت ۱۸۸۸–۱۹ مه ۱۹۳۵) باستان‌شناس، افسر نظامی، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی بود.

وی طی جنگ جهانی اول به ظامی انگلستان برای رهبران عرب حجاز کار می‌کرد. حجاز در آن زمان تحت تسلط ترک‌های عثمانی بود. عثمانی در جنگ جهانی اول متحد آلمان بود و به همین دلیل دشمن انگلستان محسوب می‌شد. در این دوران، پادشاهی و امارت حجاز در دست شریف حسین بود و سرهنگ «لورنس» نماینده دولت انگلیس در دربار وی بود.

لورنس در عربستان فرهنگ اعراب را مطالعه می‌کرد و نه تنها زبان عربی را به خوبی فرا گرفته بود، بلکه لهجه‌های قبایل مختلف را هم آموخته بود. او از پوشیدن لباس عربی و زندگی مثل مردان قبایل بیابانی احساس غرور می‌کرد و به همین دلیل لقب لورنس عربستان به او داده شد. در مشاهدات لورنس به نکات جالبی در فرهنگ عرب اشاره شده‌است.

لورنس در سال ۱۹۱۶ با متحد کردن قبایل عرب ساکن حجاز از سمت صحرا به بندر عقبه در شمال دریای سرخ حمله کرد و با پیروزی در این جنگ در میانه جنگ جهانی اول تسلط عثمانی بر دریای احمر را از بین برد

لورنس پس از یک تصادف با موتورسیکلت خود، شش روز در حالت کما بود و در تاریخ ۱۹ مه ۱۹۳۵ میلادی در اردوگاه بووینگتن انگلستان در گذشت.

گفته میشود لورنس تنها کسی است که وینستون چرچیل بر مزارش گریست.

زندگی‌نامه وی با عنوان «هفت ستون حکمت» (به انگلیسی: The Seven Pillars of Wisdom) اثر مهم وی به‌شمار می‌رود، که در آن راجع به تجربیات خود در عراق می‌گوید.

فیلم لورنس عربستان، که در آن پیتر اوتول نقش لورنس را بازی می‌کند، براساس زندگی توماس ادوارد لورنس، در سرزمین حجاز ساخته شده‌است.

حضور در ایران​

در سال‌های ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹ لورنس از طریق مرز ایران و عراق- نواحی سردشت کردستان- به ایران وارد شد و با برخی از سرکردگان طوایف منطقه ملاقات‌هایی نیز انجام داد. لندن مایل بود برای رضاشاه که در آن زمان به انگلیس‌ها پشت کرده بود دردسر ایجاد کند. رضاشاه تمایل زیادی به همکاری با آلمان‌ها داشت و لندن از این همکاری سخت ناراحت بود. اولین سندی که در مورد ورود مخفیانه لورنس عربستان به ایران وجود دارد، گزارش محرمانه علی منصور است.

پس از کشته شدن سیمیتقو، فرمانده قوای آذربایجان از تحریکات «لورنس» در منطقه اطلاع داشت و به وسیله رکن ۲ قوای تحت امر خود از اقدامات لورنس مطلع شد. سرانجام افسر رئیس رکن دو که طی ماجرایی از ورود «لورنس» به ایران مطلع بود و تا ارومیه وی را تعقیب کرده بود، موفق شد وی را در مدرسه آمریکایی ارومیه شناسایی و دستگیر کند. او ابتدا خود را شخص دیگری معرفی کرد سپس به دفتر فرماندهی قوای آذربایجان انتقال یافت و چون جریان امر با تلگراف رمز به اطلاع رضاشاه رسیده بود، از اعدام وی خودداری شد و نامبرده را تحت‌الحفظ به زندان تازه‌تأسیس قصر فرستادند و او را به عنوان یک معلم و کشیش ساده انگلیسی زندانی کردند.

سر انجام در یکی از روزهای اسفند ۱۳۰۹ با اجرای یک صحنه‌سازی توسط مأموران مستوفی الممالک نخست‌وزیر رضاشاه و ایجاد یک شورش در زندان، لورنس ابتدا پذیرایی و اطعام و سپس با مساعدت‌های سرتیپ زاهدی مخفیانه از تهران فراری داده می‌شود

منبع در مورد حضور لرنس عربستان در ایران

«ورود مخفیانه لورنس عربستان به ایران و فرار از زندان قصر». پزوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. دریافت‌شده در ۱۲ نوامبر ۲۰۱۵.

http://ensani.ir/fa/article/295607/%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%AE%D9%81%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%84%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%B3-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B5%D8%B1

«روایت قتل فرخی یزدی تا حبس لورنس عربستان در زندانی که موزه می‌شود». خبرگزاری میراث فرهنگی. ۳ مرداد ۱۳۸۶. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۵.

https://web.archive.org/web/20151223094015/http://chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=59128&Serv=0&SGr=0