سالمرگ سید محمدعلی جمالزاده
سالمرگ
سید محمدعلی موسوی جمالزاده اصفهانی ( ۲۳ دی ۱۲۷۰ در اصفهان – ۱۷ آبان ۱۳۷۶ در ژنو) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی بود. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند.
او نخستین مجموعهٔ داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود و یکی نبود در سال ۱۳۰۰ در برلین منتشر ساخت.
جمالزاده در سال ۱۹۶۵ نامزد جایزه نوبل ادبیات شد
او و زین العابدین رهنما و حسین قدس نخعی و ابوالقاسم اعتصامزاده تنها چهار فارسیزبانی هستند که آکادمی سوئد نامزد این جایزه اعلام کردهاست – و هیچیک جایزه را نبردهاند
وی در سال ۱۹۶۹ نیز در یک قدمی جایزه بود.
داستانهای وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
وی در سال ۱۳۷۶ در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو، سوئیس درگذشت.در مطالب درسی ادبیات سال دوم دبیرستان از ایشان سخن گفته شده است.
جمالزاده حدود دوازده سال داشت که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت؛ اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد، در آن زمان محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمالزاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آنجا دستگیر شد و به بروجرد برده شد. امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد
در سال ۱۹۱۰ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد. در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به لوزان سوئیس برود. سید محمدعلی تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود، پس از آن به شهر دیژون در فرانسه رفت و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت.
جمالزاده در سال ۱۹۱۴ در شهر دیژون فرانسه با ژوزفین، دانشجوی سوئیسی هم دانشگاهی خود، ازدواج نمود. وی بار دیگر در سال ۱۹۳۱ در دوران اقامتش در ژنو با یک آلمانی به نام مارگرت اگرت ازدواج کرد
جمالزاده در پاییز ۱۳۷۶ پس از آن که از آپارتمانش در خیابان «رو دو فلوریسان» ژنو به یک خانه سالمندان منتقل شد درگذشت. بنا بر نوشتهٔ ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامهها، دستنوشتهها و عکسهای او در خانهاش به سازمان اسناد ملی تحویل داده شدهاست
جمالزاده روز هفدهم آبان ۱۳۷۶ در شهر ژنو کنار دریاچه لمان درگذشت.
محمدعلی جمالزاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی میدانند.
داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شدهاست، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوهٔ غربی میشمارند. این داستان پس از هزار سال از نثرنویسی فارسی نقطه عطفی برای آن بهشمار میرود. به علاوه، مقدمهٔ جمالزاده بر کتاب یکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه نثر معاصر فارسی است. در این مقدمه جمالزاده مؤکداً بیان میکند که کاربرد ادبیات مدرن نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیتهای اجتماعی میباشد.
کتابشناسی
تاریخ و ادبیات[ویرایش]
گنج شایان (چاپ برلین، ۱۳۳۵ ه.ق)
تاریخ روابط روس با ایران (چاپ برلین، چاپ تهران ۱۳۷۲)
پندنامهٔ سعدی یا گلستان نیکبختی (۱۳۱۷)
قصه قصهها (از روی قصص المعمای تنکابنی، ۱۳۲۱)
بانگ نای (داستانهای مثنوی معنوی، ۱۳۳۷)
فرهنگ لغات عوامانه (۱۳۴۱)
طریقهٔ نویسندگی و داستانسرایی (۱۳۴۵)
سرگذشت حاجیبابای اصفهانی (۱۳۴۸)
اندک آشنایی با حافظ (۱۳۶۶)
داستانها
عمو حسینعلی (جلد اول شاهکار) (۱۳۲۰)
سر و ته یه کرباس (۱۳۲۳) (۱۹۴۴)
دارالمجانین (۱۳۲۱) (۱۹۴۲)
زمین، ارباب، دهقان
صندوقچه اسرار (۱۳۴۲) (۱۹۶۳)
تلخ و شیرین (۱۳۳۴) (۱۹۵۵)
شاهکار (دوجلدی) (۱۳۳۷)
فارسی شکر است
راهآبنامه
قصههای کوتاه برای بچههای ریشدار (۱۳۵۲) (۱۹۷۳)
قصهٔ ما به سر رسید (۱۳۵۷) (۱۹۷۸)
قلتشن دیوان (۱۳۲۵) (۱۹۴۶)
صحرای محشر
هزار پیشه (۱۳۲۶) (۱۹۴۷)
معصومه شیرازی (۱۳۳۳) (۱۹۵۴)
هفت کشور
قصههای کوتاه قنبرعلی (۱۳۳۸) (۱۹۵۹)
کهنه و نو
یاد و یاد بود
غیر از خدا هیچکس نبود (۱۳۴۰) (۱۹۶۱)
شورآباد(کتاب) (۱۳۴۱) (۱۹۶۲)
خاک و آدم
آسمان و ریسمان (۱۳۴۳) (۱۹۶۴)
مرکب محو (۱۳۴۴) (۱۹۶۵)
سیاسی و اجتماعی
آزادی و حیثیت انسانی (۱۳۳۸)
خاک و آدم (۱۳۴۰)
زمین، ارباب، دهقان (۱۳۴۱)
خلقیات ما ایرانیان (۱۳۴۵)
تصویر زن در فرهنگ ایران (۱۳۵۷)
ترجمه
قهوهخانه سورات یا جنگ هفتاد و دو ملت (برناردن دو سن پیر) (۱۳۴۰ق)
ویلهلم تل (شیللر) (۱۳۳۴)
داستان بشر (هندریک وان لون) (۱۳۳۵)
دون کارلوس (شیللر)
خسیس (مولیر)
داستانهای برگزیده
دشمن ملت (ایبسن)
داستانهای هفت کشور (مجموعه)
بلای ترکمن در ایران قاجاریه (بلوک ویل)
قنبرعلی، جوانمرد شیراز (آرتور کنت دو گوبینو)
سیر و سیاحت در ترکستان و ایران (هانری موزر)
جنگ ترکمن (آرتور کنت دو گوبینو)
کباب غاز
سایر
کشکول جمالی
صندوقچهٔ اسرار
در سال ۱۳۵۳ ابراهیم صهبا پیشنهاد نامگذاری خیابانی در تهران (که نام قدیمی آن خیابان جمشیدآباد بوده) و اصفهان به نام جمالزاده را به اسدالله علم (نخستوزیر وقت) میدهد که به خاطر نوشتن مقالاتی در خصوص اصلاحات ارضی بودهاست که جمالزاده در اروپا نوشته و برای صهبا فرستادهاست.

من گارگین فتائی از ارامنهء ایران هستم .